* نميتوان در ارزيابی ديگر نيروها آنها را فاقد امتيازات و توانایی های معین دانست و باز نيروی اتحاد بود
* هر تلاشی برای آنکه پيشاپيش اندیشه اتحاد نيروها را با سوسياليسم و يا ليبراليسم تعريف کند و يا هژمونی آنرا تامين شده پندارد بی توجهی به پروسه شکل گیری صحیح اتحاد ها و در واقع از موانع شکل گیری آن است.
---------------------
در چند سال اخير ضرورت اتحاد نيروهای مختلف معتقد به دموکراسی توسط بخش عمده نيروهای سياسی پذيرفته شده. اتحاد جمهوريخواهان و جمهوريخواهان لاييک دمکرات در تلاش برای پاسخگويي به اين ضرورت شکل گزفت و دهها مقاله در راهجويی برای غلبه بر مشکلات اين امر نوشته شده.
يکی از عواملی که بعنوان مانعی جدی در اين راه عمل کرده و ميکند، پذيرش اتحاد در نظر و نفی امتيازات ديگر نيروها در عمل است. اين نحوه برخورد را در نوشته ها و عمل بسياری از فعالين سياسی ميتوان مشاهده کرد. برای مثال چند هفته قبل مقاله ای بقلم دوست گرامی آقای مهمنش در پی انتشار منشور مليون ایران در ضرورت اتحاد اين طيف و اهميت نقش مليون در مبارزه برای تحقق دمکراسی در ايران انشار يافت. ايشان در اين مقاله در کنار اشارات صحيح در اين رابطه، ارزيابی خود را از نيروهای سياسی ارايه داده اند.
ايشان بسیار کوتاه و فشرده در چند سطر به تحول نيروهای چپ اشاره کرده و مطرح ميکنند که مليون و چپ دمکرات در خيلی زمينه ها بهم نزديکند؛ و در حاليکه نقش نيروهای چپ را با همين دو حکم پايان ميدهند؛ به تقصيل به نقش تاريخی و امروز نيروهای ملی تکيه ميکنند.
آقای مهمنش نيز مثل تمامی کسانی که به آينده ايران و دمکراسی ميانديشند، بر ضرورت اتحاد نيروهای معتقد به دمکراسی تکيه و بر اين امر توافق دارند که چپ ها هم چون مليون نيروی اين اتحادند. اما نکته ای را نادیده می گیرند؛ و آن اینکه:اتحاد نيروها تنها در شرايطی امکان پذير است که هريک بپذيرند و متقاعد شده باشند که ديگری هم دارای امتيازاتی است که مجموعه اتحاد را تقويت ميکند. اتحاد پايدار ميان نيروهايی که برای ديگری نقش مهمی در مبارزه قايل نباشد شکل نخواهد گرفت. هريک از جريانهای سياسی با نيروهای اجتماعی معينی ميتوانند در ارتباط قرار گيرند واعتماد آنان را جلب کنند که ديگرجريانها فاقد چنين امکانی هستند. اساسا اتحاد باين دليل ضرور است. نميتوان در ارزيابی ديگر نيروها آنها را فاقد امتياز مشخصی دانست ولی بطور جدی به اتحاد با چنين نيرويی معتقد بود. در عمل سياسی کسانی که وزنی برای ديگر نيروها قايل نباشند خود را بی نياز از آنان دانسته و نيروی واقعی اتحاد نخواهند بود.
نيروهای سياسی ايران هر يک دارای نقاط ضعف و امتيازند، و عملکرد هريک از آنها را ميتوان در دوره های مختلف از زاويه های معينی مورد نقد قرار داد. و هريک از آنها مخاطبين خود را دارند و از توانايی های معينی برای تاثيرگذاری بر روندهای سياسی جامعه برخوردارند. اتحاد مابين نيروهای معتقد به دمکراسی بهره گيری از مجموعه اين توانايی هاست.
در مورد چپ! مگر نه آنکه هم اکنون بخش بزرگی از نیروی جنبش دموکراسی خواهی را کسانی که به اين جنبش تعلق داشته و امروز تمايلات سوسياليستی و دمکراتيک دارند تشکیل می دهند. کافيست يکبار به آرشيو همين نشريات اينترنتی مراجعه کرده و به مقالاتی که در راهجويی جنبش موثر بوده و هستند نظر بياندازيم و نقش اين نيرو را در اين رابطه ارزيابی کنيم. مگر نه آنکه بحش بزرگی از نويسندگان و هنرمندان و نخبگان فکری کشور که سرمایه های فرهنگی جامعه ما را تشکيل ميدهند تمايلات چپ دارند.
نميتوان نيروی اتحاد بود و تصور نمود که ميبايست پيشاپيش رهبری اين اتحاد رقم خورده باشد. مليون ايران در صورتی قادر خواهند بود که نقش رهبری و هدايت کننده جنبش دمکراتيک را بر عهده گيرند که در عمل مبارزاتی نشان دهند، از چنين توانی برخوردارند و منجمله در کسب اعتماد ساير نيروهای اجتماعی و شکل دهی اتحادها بيش از سايرين موثرترباشند. چنين اعتمادی در شرايط عدم توجه به امتيازات ساير نيروها بوجود نخواهد آمد.
در ميان چپ هم بوده و هستند کسانی که امتيازات سايرين، بالاخص دمکراتهای مذهبی را ناديده گرفته و ميگيرند و يا زمانی با خواست جمهوری دمکراتيک خلق رهبری خود را پيش شرط اتحاد ميدانسته اند. چنين نظراتی در عمل تنها به انزوای خود آنان منجر گرديد و امروز کمتر نیرویی از چنين نظراتی دفاع ميکند.
در چند سال گذشته بخش عمده فعالين سياسی ضرورت اتحاد را پذيرفتند و برضرورت اتحاد مليون، چپ ها و مذهبی های دمکرات تاکيد نمودند. استقبال از ايده اتحاد جمهوريخواهان بدليل درک اين ضرورت بود. نيروهای متشکل اين اتحادها از لحاظ تاريخی از سه جريان فوق و از نظر اجتماعی نيروهايی با تمايلات سوسياليستی و ليبرالی دمکرات اند. چپ ها و مليون و دمکرات های مذهبی تنها در کنار هم قادر خواهند بود برای تحول جامعه ايران بسوی دمکراسی راه گشايی کنند و عملی شدن و گسترش اتحادها تنها در صورتی ممکن است که هر يک از اين نيروها به توانایی ها و امتيازات ديگران اعتقاد داشته و احترام بگذارد. رهبری اتحاد تنها در جریان عمل مشخص خواهد شد و تعيين پيشاپپش آن ناممکن کردن اتحاد است. سوسيال دمکراتها و ليبرال دمکرات های ايران هر یک نيروی جبهه دمکراسی بوده و امتيازات خود را دارا هستند. هر تلاشی برای آنکه پيشاپيش اندیشه اتحاد نيروها را با سوسياليسم و يا ليبراليسم تعريف کند و يا هژمونی آنرا تامين شده پندارد بی توجهی به پروسه شکل گیری صحیح اتحاد ها و ايجاد مانع در شکل گیری آن است.
مريم سطوت
2 مارس 2005