پنجشنبه 15 اردیبهشت 1384

يك مساوي يك، سيدمصطفي تاج‌زاده، اقبال

يك ماه پس از آنكه يكي از مسؤولان حزب مؤتلفه اسلامي از اصلاح‌طلبان خواست يا شعار «ايران براي همه ايرانيان» را ترك كنند يا از اسلام دست بكشند (شرق، 22/9)، نايب رئيس محترم مجلس هفتم با همان ادبيات پيش از دوم خرداد و در تقابل با شعار «ايران براي همه ايرانيان»، شهروندان را به «خودي و غيرخودي» تقسيم كرد و گفت: «فعالان سياسي، اجتماعي،‌ اقتصادي و فرهنگي كه چهار اصل اسلام، نظام جمهوري اسلامي ايران، خط امام و محوريت ولايت فقيه را قبول داشته باشند، جزو نيروهاي خودي هستند» (باهنر، كيهان،20/10/83). سپس يكي از راه يافتگان به مجلس ادعا كرد:
«ايران براي همه ايرانيان در راستاي تنزل بخشيدن به حيات دلسوزان نظام و ارتقاي مقام و موقعيت دشمنان سرسخت نظام بود و اين اقدامات بود كه آنان [اصلاح‌طلبان] را با بي‌اقبالي مردم مواجه كرد» (آقاي كوچك زاده، رسالت، 4/11/83). در نهايت نوبت به آقاي مصباح يزدي رسيد كه اعلام كند: «امروز بايد كسي را انتخاب كنيم كه پشتيبان اسلام باشد. نبايد فريب شعارهاي انحرافي را بخوريم. با شعار «ايران براي همه ايرانيان»مي‌خواستند به حزب بهائيت رسميت بدهند. آمريكا دستور داده بود كه اينها بايد رسمي شوند. براي اين منظور بايد شعاري بدهند كه اينها بتوانند جايي پيدا كنند. هنوز هم اين راه ادامه دارد» (پرتو، 7/11/83).
در نقد ادعاها و اتهامات فوق توجه خوانندگان محترم را به نكات زير جلب مي‌كند:
يكم.
1-حملات اخير اقتدارگراها به شعار مذكور علاوه بر اينكه نارضايتي آنان را از «ايران براي همه ايرانيان» نشان مي‌دهد، ثابت مي‌كند كه اين شعار به دليل شفافيت و صراحتش برخلاف بسياري از شعارهاي ديگر اصلاح‌طلبان كه انتزاعي و كلي است و در نتيجه مي‌تواند توسط همه احزاب و جناح‌ها مطرح شود (مانند فردايي بهتر، گفت‌وگو، توسعه همه‌جانبه و حتي خود واژه اصلاحات) مصادره‌پذير نيست. به همين دليل آن را «ضداسلامي» مي‌خوانند. «ايران براي همه ايرانيان» پادزهر گفتمان اقتدارگرايي و مخالف «خودي-غيرخودي» و «درجه‌ بندي» كردن شهروندان است. با وجود اين روشن نيست چه ضرورتي اقتدارگراها را مجبور كرده است، حملات خود را به اين شعار قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 84 آغاز و رسماً‌ از «ايران براي 15 درصد ايرانيان» حمايت ‌كنند.
2-ادعاي راه يافته سابق‌الذكر مبني بر اينكه «مردم ديگر به دوم خرداد اعتماد ندارند» (رسالت،‌4/11) كذب تبليغات رسمي اقتدارگراها را ثابت مي‌كند كه رأي دهندگان به آقاي خاتمي و نمايندگان مجلس ششم را شهروندان غيرمؤمن و منحرف مي‌خوانند. اما نكته انحرافي و در عين حال مهم آن است كه علت عدم اقبال مردم به اصلاح‌طلبان را طرح شعارهايي مانند «ايران براي همه ايرانيان» مي‌خوانند، كه اگر آنها را كنار مي‌گذاشتند، همچنان از حمايت اوليه و استقبال وسيع شهروندان بهره‌مند مي‌ماندند!؟ طبق تحليل فوق، اقتدارگراها بايد از پشتيباني و آراي اكثريت مطلق شهروندان بهره‌مند با‌شند زيرا از ابتدا با «ايران براي همه ايرانيان» مخالف بودند.
3-درصد قابل توجهي از شهرونداني كه در انتخابات سال‌هاي 76 و80 به آقاي خاتمي رأي دادند، اكنون تحقق اصلاحات را از درون ناممكن مي‌دانند. به همين دليل از همه نااميد شده‌اند. به نظر آنان اصلاح‌طلبان نتوانستند و نمي‌توانند شعارهاي خود را، از جمله در زمينه «ايران براي همه ايرانيان» عملي كنند. بر همين اساس، آن دسته از شهرونداني كه از دوم خردادي‌ها نااميد شده‌اند، به اقتدارگراها رو نياورده‌اند كه آنان صحيح بودن شعارها و روش‌هاي خود و غلط بودن شعارها و راهبردهاي آقاي خاتمي را نتيجه بگيرند.
دوم. از آقاي مصباح يزدي كه طرح «ايران براي همه ايرانيان» را به خواست آمريكا و براي به رسميت شناختن «حزب بهائيت» ارزيابي مي‌كند، مي‌پرسم فرض كنيم نيت اصلاح‌طلبان همان باشد كه ايشان ادعا مي‌كند. با وجود اين:
الف-چرا وي از شعار «همه با هم» و «ميزان رأي ملت است» حمايت نمي‌كند؟ آيا به نظر آقاي مصباح، رهبر فقيد انقلاب نمي‌بايست به جاي «همه با هم» شعارهايي از قبيل «همه مسلمانان با هم» يا «همه شيعيان با هم» يا «همه مؤمنان با هم» را مطرح مي‌كرد تا حزب بهائيت از «همه با هم» سوءاستفاده نكند؟!
ب-چرا آقاي مصباح كشف بزرگ خود را كه هر وقت بر حقوق «همه ايرانيان» تكيه مي‌شود، وي رد پاي آمريكا، چمدان‌هاي دلار و حزب بهائيت را در آن مي‌بيند، در دهه اول انقلاب و حيات امام متوجه نشده بود؟
ج-چرا استاد از چند حزب و نشريه و تشكل بهائي نام نمي‌برد كه در عصر دوم خرداد رسميت يافته‌اند؟
د-آيا ايشان مي‌تواند اعلان كند كدام يك از روزنامه‌هايي كه توقيف شدند، فرهيختگان، فعالان سياسي، دانشجويي و اخيراً اينترنتي كه بازداشت شدند، داوطلباني كه رد صلاحيت شدند و... بهايي بودند؟ آيا بسياري از آنان در زمان غربت امام، از ايشان و آرمانش دفاع نكردند، همان هنگام كه آقاي مصباح به امور مهم‌تري مشغول بود؟
ه‍-آيا حملات استاد به دموكراسي، حقوق بشر و انتخابات آزاد به علت آن است كه بهايي‌ها از اين شعارها سوءاستفاده مي‌كنند؟ در اين صورت، چرا ايشان خواهان برگزاري انتخابات آزاد در افغانستان و عراق بود و از شعار هر عراقي يك رأي دفاع مي‌كرد؟
و-فرض كنيم مخالفت آقاي مصباح با شعار مزبور سوءاستفاده حزب بهائيت از آن است. در اين صورت چرا استاد شعار «ايران براي ايرانيان منهاي بهائيان» را سر نمي‌دهد تا همگان متوجه شوند دغدغه ايشان سوءاستفاده حزب بهائيت از اين شعار است نه توجيه نقض حقوق 85 درصد شهروندان و دفاع از شعار «ايران براي 15 درصد ايرانيان»؟
سوم. ادعاي نايب رئيس محترم مجلس نيز واجد ابهامات زيادي است به ويژه كه وي «فعالان اقتصادي خودي» را تعريف و مشخص نكرده ‌است تا تفاوت آنان با «فعالان اقتصادي غيرخودي» روشن شود. به علاوه معلوم نيست كه آيا «فعالان اجتماعي غيرخودي» حق تشكيل NGO و داشتن تريبون و بهره‌مندي از خدمات دولتي را دارند يا خير؟ و آيا «فعالان فرهنگي غيرخودي» فاقد يا واجد حق ساختن فيلم و اجراي نمايش هستند؟ افزون بر اين بسيار بجاست آقاي باهنر توضيح دهد چرا اقتدارگراها بر برخي اصول قانون اساسي تأكيد مي‌كنند و برخي را مسكوت مي‌گذارند؟ چنانچه تأكيد بر چند مؤلفه قانون اساسي لازم باشد كه ذكر جداگانه آنها ضرور است، چرا از «خواست، اراده و رأي مردم» كه صاحب اصلي كشورند و نيز از ضرورت التزام همه جريانهاي سياسي به خود قانون اساسي كه ميثاق ملي حكومت با ملت است و سرانجام از فصل سوم قانون اساسي در دفاع از حقوق شهروندان و فصل پنجم آن در لزوم حق حاكميت ملي و انتخابات آزاد نام نمي‌برد؟ گذشته از موارد فوق، وي بايد پاسخ دهد بر اساس مؤلفه‌هاي چهارگانه فوق، آيا جناح راست كه منتقد بسياري از ديدگاه‌ها و مواضع رهبر فقيد انقلاب بود، «غيرخودي» محسوب نمي‌شود؟ اگر ايشان به اين داوري اعتراض دارد، آيا براي ديگران، از جمله اصلاح‌طلبان در شرايط كنوني چنين حقي قائل ‌است؟
به نظر مي‌رسد دليل تأكيد بر «نيروهاي خودي» آن است كه بتوانند «غيرخودي‌ها» يعني شهروندان مخالف محافظه‌كاران يا منتقد وضع موجود را از حقوق مدني (آزادي انديشه و بيان و مطبوعات و احزاب) و سياسي (حق انتخاب شدن) خود محروم كنند. حال آنكه ملت ايران هرگز پذيراي چنين انديشه‌هايي نيست.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

چهارم.
1-پيش از برگزاري انتخابات عراق دفتر آيت‌الله سيستاني با صدور اطلاعيه‌اي اعلام كرد: «دين رسمي حكومت عراق اسلام است و تصويب هر قانوني كه با اصول دين اسلام مخالف باشد، مجاز نيست.... بايد در قانون اساسي دائمي، حقوق همه ملت عراق بدون توجه به دين، مذهب و قوميت آنان برابر باشد.»( شرق، 3/11/83) اطلاعيه مذكور حقانيت «ايران براي همه ايرانيان» را ثابت كرد و نشان داد اصلاح‌طلبان در تداوم شعار «همه با هم» پيش از پيروزي انقلاب و «ميزان رأي ملت است» پس از تأسيس جمهوري اسلامي حركت كرده‌اند. به نظر آنان «درجه‌بندي كردن شهروندان»، طرح «جمهور ناب» (اقليت 15 درصدي) در برابر «جمهور عام» (همه مردم) و «رأي مقدس» در مقابل «رأي عادي» انحراف از اهداف اوليه انقلاب است و پيروان آن بايد از اين بدعت‌ دست بردارند يا جدايي خود را از انديشه رهبر فقيد انقلاب و شعارهاي مردم و قانون اساسي اعلام كنند.
2-در سفر انتخاباتي ارديبهشت ماه سال 80 به سنندج، يك دختر دانش آموز خطابه‌اي در دفاع از نامزد مورد حمايت اصلاح‌طلبان خواند و گفت: «خاتمي به ما آموخت كه يك مساوي يك است.» سپس منظورش را چنين شرح داد: با اينكه من «دختر»، «كرد» و «سني» هستم، اما پس از دوم خرداد ديگر احساس نمي‌كنم كه به اين دلايل از حقوق كمتري نسبت به ديگر شهروندان ايران زمين (مرد شيعه غيركرد) برخوردارم.
با درود به او كه چه نيكو پيام خاتمي و دوم خرداد را درك كرد و با تأكيد بر اينكه جوهره «ايران براي همه ايرانيان» چيزي جز اثبات معادله «يك مساوي يك» نيست، از محافظه‌كاران، از جمله آقاي مصباح مي‌پرسم آيا ايشان با شعار جمهوري اسلامي (هر عراقي يك راي) كه همان «عراق براي همه عراقي‌ها» و «يك مساوي يك» است، موافق‌اند يا تصور مي‌كنند مرجعيت شيعه در عراق نيز فريب آمريكا را خورده است كه 15 را مساوي 100 نمي‌داند؟

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/22066

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'يك مساوي يك، سيدمصطفي تاج‌زاده، اقبال' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016