دوشنبه 20 تیر 1384

هشدار: ناآرامی های اجتماعی با منشاء و تحريک حکومت، بمنظور حاکم نمودن انفعال سياسی و سرکوب های گسترده، بهزاد درستي

revolt33.jpg
بايستی برای بروز هرگونه ناآرامی اجتماعی برنامه ای حساب شده داشت - که متاسفانه در ايران اخير وجود نداشته و ندارد - تا با حرکات حساب شده شادابی سياسی در کشور حفظ شده و با کمترين هزينه بتوان به سوی مقصود راه پطمود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

سرکوب سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی در این ربع قرن، آنقدر به موازات یکدیگر پیش رفته اند که درست مانند اینست که ایران توسط قوایی خارجی اشغال شده است که حاکمیت نه تنها به تحمیل فرهنگ نامتناسب خود بر مردم مبادرت ورزیده است (وبا بلندگوهای فراوان آنرا عین فرهنگ ایرانی قلمداد نموده است) و در حیات اجتماعی مردم ، جوی پلیسی برقرار نموده بلکه در اقتصاد نیز باندهای مخوف خودی تشکیل داده و با اقتصاد الیگارشی درست مانند متجاوزین به یک مملکت ، شعار "همه برای من" را متجلی ساخته است :
ولی دراین بین با وجود آنکه سرکوب سیاسی " آشیست که برای تمام فصول ایران پخته شده و میشود" این حکومت اقدام به نمایش آخرین تکنیکهای متفکرانه در این چند ساله ، نموده است .

تاریخچه ی سرکوب سیاسی در حالی از اوج 18 تیر 1378 خارج میشود که بکلی علائمی از دستورات مستقیم از پیش تعیین شده برای سرکوب دانشجویان بعنوان تنها زنگ خطر حاکمیت را نشان داد .
و ما حصل آن ، آنچنان دانشجویان را به محاق فرستاد که عمر حکومت را چندین سال بیمه کرد و بعد از آن در خرداد 82 نیز اعمال نافرجام دیگری آنهم باز برای خوابگاه های دانشجویی که متاسفانه بره ی زیر کاردهستندو بدون برنامه ی گسترده صورت پذیرفت که انفعال سیاسی گسترده ای را در مملکت حاکم گرداند ....
ولی اینک رفته رفته فضای انفعال از سیاسی رخت خواهد بست اگر و تنها اگر فعالین سیاسی از گذشته درس بگیرند و مردم را به ناکجاآبادهای دیگر نفرستند .

برای اینکه بخواهیم از گذشته درس بگیریم و کلیه ی نا آرامیهای اجتماعی که در آن حکومت در پشت پرده بنوعی دخالت دارد یا میکند را ارزیابی نماییم ، میبایست نگاهی به سر فصل سرکوبهای حکومتی در این چند سال انداخت :

1- با تزریق اوباشی تحت نام بسیج ، نیروی نظامی خود را در تمام ادارات و کوی و برزن کشور اشاعه داده است یعنی بدین ترتیب توانسته ، تمامی افرادی خشن را در سایه ی حمایت قوه ی قضائیه و نیروی انتظامی بر حیات سیاسی مملکت و مردم ، مسلط گرداند و از آن مهم تر در تمام اعمال با پوششی غیر رسمی و غیر قانونی شرکت نموده و بدین ترتیب نظامشان ، هم از آخور قانون خود ساخته تناول میکند و هم از توبره ی خارج از قانون تا جای نفس کشیدن برای کسی باقی نگذارد .

2- با دخالت و حتی تولید نا آرامیهای اجتماعی ، فضای سرکوب را هر ساله ادامه داده و بدین ترتیب با سرکوب پیشروها ، سال به سال عمرخود را بیمه نموده که میتوان سرکوب تیرماه 1378 را که میرفت معادلات آنها را بر هم بزند و با کمک "خاتمیان" آنرا جمع و جور کردند و به حساب رهبرشان گذاشتند و خرداد ماه 1382 نیز که توانستند خیال خودشان را بطور فجیعی از بی دست و پاشدن ملت ، راحت نمایندرا مورد دقت قرار داد .

3-جلوگیری از ایجاد تشکلهای غیر حکومتی تا حد راه انداختن قتلهای زنجیره ای در داخل و خارج از کشور.

4- شناسایی عوامل موثر در حیات سیاسی کشور و تحت فشار گذاشتن آنها بطوریکه راه نفسشان به سختی باز باشد از قبیل "دانشجویان" و "متفکرین غیر حکومتی" .

5- تصرف تمامی نهادهای اجتماعی و خریدن افراد موثر در حرکتها چه از طریق تطمیع و راه دادن آنها در باندهای خویش و چه تهدید و گرفتن نقطه ضعف از آنها .

6- گسترش دامنه ی جرم آنقدر که در هرلحظه هر شهروند ناخودآگاه احساس مجرم بودن نماید تا بدین ترتیب هم دست نیروی انتظامی قانونی و غیر قانونی برای هرگونه عملی باز باشد و هم سرکوب در تمام تار و پود مردم رخنه کرده باشد.

7- ایجاد انحصار در اقتصاد بطوریکه همگان به این نتیجه برسند بدون وابستگی به حکومت ، نان هم نمیتوانند بخورند .

8- پایین آوردن غیر قابل توجیه ارزش پول به حدی که کسی امنیت اقتصادی نداشته و دائم برای نیازهای عادی نیز درگیر باشد .

9-سپردن ارزشهای مملکت به دست طبقات پایین بطوریکه ، حرص و عقده های روانی در حیات مملکت جریان داشته باشد .

10- ایجاد بحران در کشورهای همسایه ، تا بدین وسیله ملت را در داخل ، به مرگ بگیرند تا به تب راضی شوند .

11- ساخت کانونهای مذهبی و خارج کردن غیر وابستگان از دور آنها ، تا هم به دغدغه های نانی معتقدین و هم به دغدغه های دینی آنها، تنها خودشان پاسخ دهند و مردم را از حیات پس از خود بترسانند .

12- تحمیل جو پلیسی در فضاهای آموزشی و تحمیل خود در تمام گوشه و کنار آنها .

13- ایجاد چند دستگی در بین ملت با درجه بندی های چند گانه به آنها .

14- توسعه ی جو انفعال سیاسی ، توسط میدان دادن به جلوداران خود باخته و خود فروخته وایجاد فضای انحصاری در آن و همچنین از بین بردن افراد و گروه های موثر و در نهایت رواج فضای یاس و ناامیدی سیاسی در کشور

15 –به نمایش گذاشتن این نکته ی مهم که مردم ایران متدینند و ما را تنها می پسندند در حالی که بقول خود آمار حکومتی بیش از 70 درصد مردم نماز نمی خوانند و این وقتی با کشورهای عربی مقایسه شود مشخص می شود عمده ی ملت ایران که هم بشدت دروغگو هستند و هم حریص شده اند در پشت مذهب پنهان شده اند تا برای خود آرامش بخرند که مذهبی نمایاندن خود در حال حاضر ، هزینه ای ندارد که بتوان میزان و شیوع آنرا تخمین زد و اگر براستی رابطه ی دین با دروغگویی و کلاشی روشن شود که کسی نتواند در پشت آن پنهان شود آنوقت است که مذهبی بودن هزینه دارد و عمده ی ملت از نام آنهم فرار میکنند .(در زمان گذشته فیلم فارسی ها به نمایش مردمی اشتغال داشتند که از یکطرف در کاباره ها زن و مرد میرقصیدند و میخوردند و میخواندند و از طرف دیگر امام حسین و امام رضایی میگفتند که نگو و نپرس و بدین ترتیب مردم فکر کردند خیلی مذهبی هستند و برای حاکمیت روحانیون چراغ سبز روشن کردند ولی به مجرد آنکه آنها مسلط شدند تازه متوجه شدند که آنقدر ها هم مذهبی نیستند و به مرزبندی با حاکمیت رسیدند ولی امروز دوباره بنوعی فضای پیش از انقلاب توسعه یافته و مرزها برای ماهیگیری خارجی ها و قدرت طلبان مخدوش شده است )

ـــــــــــــــ
بنابراین با یک چرتکه ی ساده می توان محاسبه نمود برای انجام این اعمال که همه بشکل آگاهانه توسط حکومت صورت گرفته است ، به مغزهای متفکری نیاز هست که کمتر در حاکمین این مملکت دیده شده اند و غیر وابسته بودن آنها به این آب و خاک کاملاٌ مشخص است .

پس هشدار در اینجا شکل میگیرد برای از بین نبردن فضای سیاسی امروز که رفته رفته دارد از انفعال خارج میشود نباید اعمالی انجام داد که آب در آسیاب حکومت بریزد.
مگر سیاست آزادیخواهانه چند بار از یک سوراخ گزیده میشود ؟

پس در درجه ی اول بایستی برای بروز هرگونه ناآرامی اجتماعی برنامه ای حساب شده داشت - که متاسفانه در ایران اخیر وجود نداشته و ندارد - تا با حرکات حساب شده شادابی سیاسی در کشور حفظ شده و با کمترین هزینه بتوان به سوی مقصود راه پیمود که در این برنامه باید موارد زیر را در نظر داشت:

1- مرزبندی های حکومتی را بهم ریخت ، ولی به هر طریق از ورود خودی های سر سپرده ی امروزه ی آنها که هم بلندگوی بیشتری دارند و هم خطرناک هستند جلوگیری نمود ( به نامه ی عباس عبدی که اخیراٌ در هشدار به هاشمی رفسنجانی منتشر شد دقت نمایید در آنجا گفته است ناخودیها چیزی ندارند که ببازند ولی خودی ها و نخودی ها حواسشان باشد ، از آن بدتر گردهمایی جبهه ی مشارکت بعد از انتخابات اخیر و شعار پیش بسوی انتخابات بعدی و گردن نهادن به این انتخابات ، نشانگر اینست که برای آنها بازی مطلوبی جریان دارد که با تمسخر ناخودیها به آن گردن نهادن به دموکراسی میگویند آنهم در حالیکه یکطرف اصلی ماجرا به صراحت میگوید به دموکراسی پایبند نیست و هیچ نوع دموکراسی ، با وجود این گروه مفهومی ندارد)

2- لیست برداری از باندهای حکومتی در اینترنت و تحت نظر داشتن اعمال آنها با ذکر نام

3- بازبینی ارزشهای مفیدتر ایرانی و دینی و بازتولید و حمایت از آنها و انتشار آن به ایران و جهان به عنوان معیاری برای شناخت ایران و ایرانی بدون وجود این حکومت .

4- کنار گذاردن دغدغه های باد هوایی مانند مبارزه با امپریالیست که این مملکت و مردم درمانده را درمانده تر مینماید و حتی تضمین اتحاد با ابرقدرتان تنها به شرط آنکه پشت پرده های سیاست پایین ریخته شده و ایرانی سرافراز ساخته شود (آنهم در قلب استراتژیک خاورمیانه که هم برای ایران منافع سرشاری دارد و هم برای اقتصاد نوین جهان که دیگر به منابع کمتر وابسته است و به ارزش افزوده بیشتر)

5- نشان دادن فضای اقتصادی بطور علمی و روشن در آینده بدون وجود این حکومت تا حق و لیاقت ایران و ایرانی مشخص شود که ارزش سینه زدن در پشت این حرکت مشخص شود .

6-ایجاد تشکل های با دستورالعمل های روشن انحصار شکن که عضو گیری آنها در داخل کشور بدون نشان صورت گیرد و هر فردی بتواند بدون آنکه در مکانی ثبت نام نماید خود را عضو آن بداند و به موقع برای آن کارساز باشد .

7- کنار گذاردن افرادی که به هر ترتیب "دارای نگاه بالا به پایین" هستند و "انحصار" در خون آنها جریان دارد که اینها تنها به بحران مدنیت و دیکتاتوری طلبی خطرناک جامعه ی ایران دامن زده اند بلکه تاکنون جز خرابی کاری نکرده اند تا بدین ترتیب حضور حداکثری جوانان که از این افراد و این انحصارها خسته شده اند، در تمام جریان های سیاسی صورت پذیرد.

8- آموزش گروه ها و افراد پیشرو در سیاست که می توانند مانند هوا در کشور پخش شوند که برای این افراد اینترنت وجود دارد که باید سعی شود به عناوین مختلف فنی و تجربی آزادی در آن به نحو مطلوب برقرار گردد که با بودن بلندگوی تفکرات سیاسی در دست اصلاح طلبان حکومتی آنها حتی نشان داده اند دموکراسی را هم نمیشناسند و با توجه به تئوری های اشتباه فراوان این چند ساله که در مقاله " از بازی با تئوری های اشتباه...." ذکر شد ، فضای امروز شدیداٌ به آن محتاجست و به همین علت هم نبایستی گذاشت اکبر گنجی ها "گوشت قربانی" گردند که در آینده بدانها بیشتر نیاز هست تا حتی امروز .

9- پایبندی به ارزش های طبقه ی متوسط بطوریکه طبقات پایین و بالا اگر بخواهند در حرکتها مشارکت نمایند پایبندی خود را بدان ارزشها نمایان سازند تا خشونتها رنگ مبارزه گرفته و عقده ها به آگاهی تبدیل شوند

10- و....

پس بدون این حداقل ها هرگونه حرکتی کور بوده و منافع آن به جیب مافیای قدرت سرازیر خواهد شد، آیا گوش شنوایی هست؟

Copyright: gooya.com 2016