ایرانی ها باید به جهان اعلام کنند ،هر کجای جهان به غیر از ایران نیز که مانند حکومت آن ، بزرگان و با ارزشان را در پستوها پنهان کنند و خُردان و بی ارزشان را در ویترینها و راس بنشانند ، وضعیتی بهتر از ایران نخواهد داشت .
و جالب اینکه با وجود این همه امکانات و انحصارها و تبلیغات آنها نتوانستند هیچ کدام از خُردانِ خود را ذره ای بزرگ کنند و به محض اینکه از جلوی دوربین و پرژکتورهای پر نور و رنگ و روغنهای حکومتی کنار میروند ( تبلیغات ) چهره های نورانیشان نورستیز میشود
- ما در ایران بهترین وضعیت سیاسی پنهان و بهترین پتانسیل اقتصادی و بیشترین مردم بدردبخور را در پستوها نسبت به تمام دوران اخیر داریم ، ولی این سیستم "خُرد در راس" با تبلیغاتش خودمان را هم گول زده است چه برسد به دنیا .
- در اینجا بزرگترین خداشناسی و عرفان ِ جهان در قالب تاریخ با شعر و ادبیات و مردمان بزرگ به پستوها رفته اند و صحنه های قمه زدن مردمان در عزاداریها (حتی برای کودکان چند ساله) بر روی صفحه ی تلویزیونهای جهان ، نقش بسته و اگر تبلیغات حکومتی بر چیده شود ، نسبت جمعیت ایندو به هیچ وجه با هم قابل مقایسه نیستند .
- در اینجا با تقلبات و تبلیغات و زور ، زشت ترین تصویر را از خواسته ی مردم به نمایش گذاشته اند
- در اینجا از بهترین و صبورترین فرهنگ تاریخی شرقی – غربی ، فرهنگ ایرانی که در صورت هر یک تصویر خودشانرا متجلی میسازد ،آنهم در ایران در "حقیقی ترین" نقطه ی اتصال شرق و غرب ، خشن ترین و نامسالمت آمیز ترین فرهنگ را به نمایش گذاشته اند .
- در اینجا کشوری با بالاترین پتانسیلهای اقتصادی چه از لحاظ منابع ، چه از لحاظ موقعیت جغرافیایی ، چه از لحاظ تاریخی و حتی از لحاظ کارآیی مردمان که در جهان خودنمایی میکنند( که اگر این "نظام خُرد در راس" برود و شایسته ها در جای خود بنشینند در داخل نیز خودنمایی میکند ) را به خرابه ای تبدیل کرده اند .
- در اینجا دیوانگان را در بالا و دلسوزان را در بند کرده اند و فضایی ساخته اند که مردم برای نمایش بدترین وجهه ی خود از دروغ گویی ، مالدوستی ، کلاشی ، کلاهبرداری و خداشناسی بچه گانه ، جایزه بگیرند ........
ـــــــــ
و اما مقدمه :
البته از اینکه مقدمه ، بعد از نتیجه گیری آمد پوزش ، ولی از آنجا که در حیات سیاسی ایرانِ یخ زده مقدمه ، آدم را بی حال میکند و نتیجه ، پرشور و با انرژی اینگونه نوشته شد.
تاریخ مبارزات معاصر ایران با وجود متفکرینی مانند اکبر گنجی و ... به نقطه عطف جدیدی رسیده است (نامه ی دوم او را به آزادگان جهان چند بار بخوانیم)
اینبار دیگی که میجوشد ، مشخص و روشن در حال قل قل کردنست .
اینبار دیگر هر کس از این دیگ بخورد و بخواهد جلو داری کند دیگر قادر نیست دیگ را بر سرمان خراب کند.
کافیست به بخش ویژه ی "اندیشه نامه ی گویا" در 23 تیر ماه نگاهی بیندازیم:
از بالا قلم رامین احمدی که به زیبایی برنامه های حرکتهای غیر خشونت بار را ذکر کرده تا در پایین آن محمد محسن سازگارا و همایون مهمنش که تحلیلهای کاربردی بر انتخابات اخیر گذاشته اند تا بیانیه ی دفتر تحکیم وحدت بعنوان گروهی آزاده و فعال که مانند بالا دشواری راه پر تقلب انتخاباتی اخیر را برای حکومت روشن کرده است تا ....
اگر کمی دقت نماییم ، دیگر از اندیشه ها، کاربرد بیرون آمده است نه انفعال
برای افزایش هزینه ی سرکوب چه باید کرد ؟
1- در قدم اول میبایست شور و نشاط سیاسی ایجاد کرد
برای ایجاد شور سیاسی در مملکتی با شرایط امروز ایران کاری دشوار در پیش است.
چرا؟
پاسخ دادن به این سوال ما را با بسیاری از اشتباهات سیستمیکی که در حیات سیاسی ایران غالب شده مواجه میکند
چون جو انفعال سیاسی در مملکت در بالاترین شکل ممکن رسیده است که لشگر و سپاه میتوانند براحتی بزرگترین تقلب انتخاباتی را صورت دهند ،
ولی این جو انفعال سیاسی با شرایط زمانه و کلی مملکت سازگار نیست و اگر 8 سال گذشته بدان نحو سپری نمیشد ، اینک بالاترین در جه ی حرکت در بین ایران با بیش از 70 درصد جوان را شاهد بودیم ،
تصور کنید در این سالها به مردم گفته شد : "بدوید تا جایزه بگیرید" و مردم هم دویدند و دویدند ، ریاست جمهوری را مجلس را شوراها را و وووو یکی پس از دیگری - به خیال خویش - فتح کردند ولی پس از اتمام بازی نه تنها جایزه نگرفتند بلکه کشته و زخمی شدند و به زندان افتادند و ....
آنهم در حالیکه سیاست تازه فعال شده بود که اگر فیل هم بود با این وصف از پای می افتاد
ولی فضای امروز براحتی میتواند شور و نشاط در سیاست ایجاد کند نگاه کنیم :
"اول چگونگی شرایط داخلی"
1- آنها بواسطه ی بادهای سرشان به بزرگترین اشتباه عمر خود که کنار گذاشتن هاشمی رفسنجانی و انتخاب احمدی نژاد باشد ، رسیدند که :
الف- تفرقه ی بزرگی در بینشان خواهد افتاد
ب- به اجبار، تن به اصلاحاتی خواهند داد که اجرای آنها مطابق به نیستی خودشانست
ج- اپوزیسیون غیر خودی و جهانِ مخالف ناظر اعمالشان هستند که بسرعت امتیاز میگیرند
2-ملت به بالاترین حد انتظار از حاکمیت رسیده اند .
3- رشد زنهای ایرانی به بالاترین حد خود در قرنهای اخیر رسیده است که هرچند در دوران گذار فعلی به جامعه تنشهایی وارد میکند و گاهی نقش خود را هم درست نمی یابد ، ولی خبرهای بسیار خوشی به گوش میرساند با این تصور که جامعه ای در دنیا وجود ندارد که زنان رشد یافته و فعال داشته باشد ولی عقب مانده باشد و برعکس :
الف- به تصاویر حمایت از اکبر گنجی نگاه کنید ، دخترانی که مردم تحت تاثیر تبلیغات حکومت و سنت فکر میکنند ،تنها به فیک و فاک خود میرسند ، چگونه زیر ضربات چماق آنهم بخاطر سیاست رفتند
ب0 به کنکور نگاه کنید که چگونه دختران کورس برتری تعدادی را از پسران میربایند
4- ملت به بالاترین حد مخالفت با حکومت رسیده اند که در این انتخابات ثابت شد اگر پوشش تقلبات را هم کنار نگذاریم و ترسها و شانتاژ نهادینه شده ی آنها را هم مد نظر قرار ندهیم و فقط به رای غیر متعارفی که از سن 15 اخذ میشود و نتیجه ی آن نگاه کنیم ، متوجه میشویم: بیش از 50 درصد از موثرترین ملت با وجود هزار ترفند و تبلیغات ، انتخابات را تحریم کردند و این به هیچ وجه درست نیست که بگوییم چون نزدیک به بیست درصد در خرداد 76 شرکت نکرده اند پس هیچگاه شرکت نمیکنند و حساب نیستند ، آنهم در حالیکه آن ملت از سفید بودن شناسنامه هاشان که بقول خود به حکومت آخوندها رای نداده اند مباهات کرده و ما را که در دوم خرداد 76 رای دادیم ، تمسخر میکنند
و درست که آنها به ما ملحق نشدند ولی با تاسف بسیار ما به آنها ملحق شدیم .
( هر چند صاحب این قلم رای دوم خرداد را بزرگترین حرکت سیاسی مردم و البته نه خودباختگان حاکمیت میداند)
و اگر تقلب و شانتاژ و ترس را هم در نظر بگیریم بیش از 80 درصد ملت با این حاکمیت به مرزبندی رسیده اند و عمده ی مابقی جمعیت نیز بعلت منافع مالی زودگذر از آنها حمایت میکنند .
البته به معنای آن نیست که اعتقاد داشته باشیم ، این تعداد از مردم به مخالفت صریح مبادرت میورزند بلکه به معنای آنست که حاکمیت تنها با باج دادن باید حکومت کند و پایگاهی در بین مردم ندارد ، آنهم در زمانی که همه به نوعی باجگیر شده اند.
5- اتوریته های سنتی از قبیل پدر سالارانه ، مردسالارانه ، ملاسالارانه وووو - به خاطراشتباهات فراوان این چند سال که منجر به از دست رفتن اعتماد به نفس تاریخی آنها شده است - بشدت کمرنگ و نابود شده است که آنهم بعد از طی دوران گذار و پیدا کردن نقش درست خویش ، وعده های توسعه یافتگی به گوش میرساند
6- جوانان ایران ، با تجربه ترین جوانان منطقه و حتی جهان در سیاست هستند که اگر فرصت انتخاب داشته باشند ، بهترین انتخابها را انجام میدهند .
دوم چگونگی شرایط جهان
1- تاریخ مصرف سیاسی حاکمین ایران از همه لحاظ چه صلح خاورمیانه ، چه دشمنی با آمریکا و چه مذهب خشن و سرکوبگر سیاسی و... با آن پالسهای خطرناکش در اوج آنکه تازه میخواهند سلاح اتمی هم درست کنند ( شاید هم قدری کرده باشند) براستی تمام شده است .
2- حکومت ایران و همفکران سنیشان که مذهب را شدیداٌ سیاسی کرده اند و مدعاهای خطرناکی از قبیل کشتن استکبار جهانی دارند،
ولی در جهت منافع دولت ابر قدرتان ، به مردمان بدبخت ( چه در داخل و چه خارج ) گیر میدهند ،
3- تندروهای مسلمان نمی خواهند فردا زندگی کنند که اسلام را به پایین ترین سطح رخنه ی حسی در جهان رسانده اند ( که باید گفت صدای آن بعداٌ در خواهد آمد) و مسلمانان جهان با پرچم اسلام خواهی اینان به شدت به مرزبندی رسیده اند و با تحریک ابرقدرتان برخورد خواهند کرد.
4- جهان از خشونت خسته شده است و میخواهد با آرامش به زندگی برسد و حق و حقوق محرومان را نیز در کنار آرامش و توسعه ی اقتصادی ( در بند بعدی ) از قدرتها بگیرد و در اینکار هم بالاترین موفقیت را نسبت به گذشته بدست آورده است و خبرهای خشونت که از ایران بر میخیزد به تابلوی منفور جهان تبدیل شده است.
و سوم شرایط اقتصادی
1--شرایط اقتصادی کشورهای با ثبات سیاسی همسایه از جمله دوبی ، قطر و حتی ترکیه که در زمان کوتاهی به نتیجه رسیده اند نشان میدهد، ایران (که با آنان قابل مقایسه نیست) تا قوی شدن اقتصادی فاصله ی چندانی ندارد اگر و تنها اگر حکومت فعلی ساقط شود و شعارهای باد سری از قبیل مبارزه با امپریالیسم از بین برود و مانند کره ی جنوبی با آنها اتحاد برقرار نماییم که اگر با کره ی شمالی مقایسه شود وضعیت مشخص میشود ( که در هر دو مورد توفیقات فراوانی در مملکت حاصل شده و میشود)
2- اقتصاد نوین در جهان دل در گروی افزایش ارزش افزوده و مصرف آن دارد و بدین وصف برای رشد اقتصادی مطلوب بایستی این ارزش افزوده ها مصرف و تولید شده و جهان اقتصاد به شادابی برسد ، مثلاٌ اگر اقتصاد مفید در کشورها باشد لوازم خانگی ، اتوموبیلها ، کامپیوترهای مستعمل دور ریخته میشوند ،
نگاه کنیم بزرگترین اقتصاد جهان به مایکروسافت و دنیای کامپیوتر تعلق دارد نه مانند گذشته به شرکتهای نفتی و این شرکت مایکروسافت نیز از ایرانِ نوعی کمترین در آمدی ندارد ،
به همین دلیل دیگر دیکتاتورها و چپاول منابع دردی از ابرقدرتان درمان نمیکند و آنها با جنگ و هزینه ی بسیار توان دموکراسی را در عراق به نمایش میگذارند
ـــــــــــ
2- در قدم دوم میبایست با برنامه های حساب شده و حرکتهای موثر به طریقی که رامین احمدی برای شروع ذکر نموده و با حرکت و تفکر به تکامل خواهد رسید ، کاری نمود که سرکوب پر هزینه شود و شادابی سیاسی ساخته و حفظ شود
در این راه به هیچ وجه نباید اجازه داد حرمت سرهای آگاهان به توسط چماق اوباش بدون نتیجه از بین برود و آنان نبایستی عادت کنند که هر کاری میخواهند با ملت بکنند که حرمت مسجد را متولی بایستی نگه دارد و حرمت سرهای آگاه را خودمان نه آنها
3- با روشی علمی بایستی اقتصاد مملکت بدون حاکمیت مورد ارزیابی قرار گیرد و تاثیر آن در کوتاه مدت حتی بیش از بلند مدت نشان داده شود تا حق و لیاقت مردمان روشن شود و انفعال سیاسی زدوده که :
الف- در آمد ما از سرمایه گذاری های خارجی حداقل چگونه خواهد بود و جوانان این مملکت با وجود آن چگونه بیکار نخواهند ماند
ب- در آمد ما از توریست چگونه خواهد بود و آن درآمد چگونه در جیب تک تک مردم اثر خواهد گذاشت
ج- در آمد ما از رشد سرمایه و فرار نکردن مغزها و سرمایه ها چگونه خواهد بود و چه تاثیری بر جیب تک تک مردم خواهد داشت
د- در آمد ما از ارائه ی خدمات به کشورهای همسایه ی در حال رشد چگونه خواهد بود و چگونه در جیب تک تک اثر خود را نشان میدهد
ه- تاثیر شادابی سیاسی بر اقتصاد و توسعه ی آن و تولیدات فرهنگی و عرضه ی آنها چگونه خواهد بود و...
4- کار فکری بر روی مسلمانان و دفع اثر اسلام تخریبی بایستی از ایران شروع شود که اینکار نیاز صد در صد به معمم نخواهد داشت ، اینکار به سرعت اثر خود را نمایش میدهد و چماقها را در دستهای اوباش شل میکند
5- ایجاد جریانهای حقوق بشر در جهان مانند وضعیت اکبر گنجی که تازه آغاز شده است
6- ایجاد اتحاد بین اپوزیسیون و ملت با تعیین استراتژی های همه کس پسند و تاکتیکهای مقبول :
در جهان موضوعی تحت عنوان " حفظ منافع ملی" وجود دارد و منافع ملی به همه تعلق دارد و از آن هیچ کس هم نیست و امروز اصلاٌ حفظ نمیشود و هر کس بنوعی با داخل کردن خود در باند حاکمیت مشغول شخصی کردن آن میشود و سایر مردم نیز یا با عقده و یا حتی با به به و چه چه ذوق قد و بالای زرنگی آنان را میکنند .
امروز اگر کسی بر اثر چپاول منافع ملی پولدار شد ، ملت نه تنها او را کنار نمیگذارند بلکه بنده و عبد و عبید او میشوند
امروز اگر کسی ماشین دولتی ببیند که شاید یک پیچش به خود او تعلق داشته باشد ممکنست از خراب کردن آن بواسطه ی همان عقده ها واهمه ای نداشته باشد .
اپوزیسیون هم حتی این را درست درک نکرده اند که به جان یکدیگر افتاده اند
تصور کنید در همه ی کشورهای پیشرو دو یا چند گروه اپوزیسیون وجود دارند ولی آنها هیچ کدام آلترناتیو هم نیستند و در جهت حفظ منافع ملی اقدام به ارائه ی نظرات و مبارزه با یکدیگر مینمایند
در ایران استراتژی حفظ منافع ملی بایستی وجود داشته باشد تا "وحدت و اتحاد" همیشه شکل بگیرد و کسی واهمه نداشته باشد که فردا از جریان اوت شده و دیگری تنها بر تخت حکومت مینشیند . یعنی نه تنها امروز فقط اتحاد که این اتحاد برای توسعه و رشد کشور از طریق حفظ منافع ملی همیشه باید باشد
بعد از آن بایستی تاکتیکهایی تعریف شود و به رضایت کل اپوزیسیون رسیده و....
««««««««««»»»»»»»»»»»
پس با زنده کردن امید و همچنینی نمایش صحیح خرابی ها و چگونگی اصلاح آنهاو اتحاد بیش از پیش مخالفین و مردم، براحتی میتوان جریانی را شاهد بود که در کوتاه مدت ، سرکوب را کم اثر و پرهزینه خواهد کرد .