باز هم در مورد فراخوان بیداران برای "بررسی نقض حقوق بشر در روابط درونی سازمانهای سیاسی"
انتشار فراخوانی از جانب بیداران برای "بررسی نقض حقوق بشر در روابط درونی سازمانهای سیاسی" با استقبال سرد فعالین و مسئولین این سازمانها روبرو شده است. در این نوشته کوتاه به دلایل احتمالی این عدم توجه و استقبال خواهم پرداخت. سعی خواهم کرد که این ارزیابی کمتر تحت تاثیر برداشتی باشد که در این دوماه و در جریان تماسهائی که با برخی از سازمانهای سیاسی داشته ام باشد.
1- آیا بررسی این مسئله ضروری است؟
اگر سازمانهای سیاسی ما به وجود مواردی از نقض حقوق بشر در درون سازمان خود واقفند و اگر آنها پاسخگو بودن مسئولین سازمان خود را امری به حق میدادند، پس آنگاه نباید تردیدی در ضرورت پاسخگوئی به سئوالات ما داشته باشند.
2- آیا زمان مناسبی را برای این کار انتخاب کرده ایم؟
سازمانهای سیاسی ما از آنها که وابستگی به جمهوری اسلامی دارند، مانند مشارکت و آنها که در موقعیت اپوزیسیون هستند، مانند مجاهدین و دیگران، همه ادعای پشتیبانی از مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر میکنند. عمده این سازمانها یا هنوز دارای ساختارهای غیر دمکراتیک هستند و یا نتوانسته اند ساختاری متناسب با شیوه تفکر جدید خود به وجود آورند. یکی از مهمترین شرایط برای طی کردن این دوران گذار، پاسخگوئی این سازمانها در برابر گذشته خود است. اگر ما جامعه ایران را آبستن تحولاتی بزرگ میدانیم، لازم است تا ساختار احزاب سیاسی با نیازهای این تحول هماهنگ شود. من گمان میکنم که نه تنها زمان طرح پرسشهائی نظیر آنچه ما در فراخوان خود طرح کرده ایم فرارسیده است، که چه بسا ما به سیاق معمول از گردونه حوادث عقب مانده ایم.
از طرف دیگر، بدون هیچ تردیدی زمان پاسخگوئی را مسئولین سازمانهای سیایس تعیین نمیکنند. این سخن همانقدر تعجب آور است که بگوئیم که زمان بررسی کارهای مقامات جمهوری اسلامی را خود آنان تعیین کنند. من برای خودم این حق را قائل هستم که خواهان شنیدن پاسخ از طرف مسئولین سازمانهای سیاسی در مقابل سئوالتی که در فراخوان طرح شده است باشم.
3- آیا سئوالات مطرح شده در فراخوان و بحث در مورد آنها به سازمانهای سیاسی لطمه خواهد زد؟
واقعیتها نشان داده است که بحثهای بسیاری در این زمینه در میان ما در جریان است. بسیاری از کسانی که از سازمانهای سیاسی بریده اند، بر این نکات تاکید میکنند. سئوالات طرح شده، سئوالاتی هستند که به طرق مختلف در سازرمانهای سیاسی طرح شده است. پس این گمان که ما مبدع این سئوالات هستیم، سر به زیر برف فرو کردن است. عدم پاسخ گوئی به این سئوالات، تا کنون لطمات جبران ناپذیری را به سازمانهای سیاسی وارد کرده است. من گمان میکنم که پاسخگوئی به این سئوالات، اعتبار لطمه خورده احزاب سیاسی ایران را بهبود خواهد داد.
4- آیا سئوالات مطرح شده را باید به بحث عمومی گذاشت یا به بحث در بولتنهای داخلی احزاب سیاسی بسنده کرد؟
اگر سازمانهای سیاسی ما تنها محافل محدودی بودند و افراد بسیار اندکی را تحت تاثیر قرار داده بودند، امروز، سخن گفتن از بحثی علنی در مورد نقض حقوق افراد و اعضای این سازمانها میتوانست بیمورد باشد. اما دامنه اثرات این سازمانهای سیاسی در برخی از موارد ابعادی بسیار گسترده داشته است. به همین دلیل، بحث در مورد مسائل درونی این سازمانها، تنها میتواند در صحن علنی جامعه انجام گیرد.
به دلیل مشکلاتی که در راه متقاعد کردن رهبران احزاب و سازمانهای سیاسی به چشم میخورد و به دلیل آنکه تجربه دوماهه اخیر نشان داده است که زمان و انرژی به مراتب بیشتری لازم است که به مقاومت سازمانهای سیاسی برای عدم پاسخگوئی در مقابل سئوالاتمان فائق آئیم، به جای شماره دی ماه همین سال اولین شماره در سال 1385 را به این مسئله اختصاص خواهیم داد.
با تشکر،
جعفر بهکیش، مهر 1384
************************
پیشگفتار:
1- احزاب و گروه های سیاسی مخالف رژیم سلطنت و جمهوری اسلامی طی سالیان طولانی در شرایط مخفی و حداکثر نیمه مخفی می زیسته اند، شرایطی که پنهانکاری (نه به معنای منفی بلکه به معنای حفظ اسرار برای بقا در برابر دشمن) از الزامات همیشگی آن بوده است.
2- ادامه این پنهانکاری برای سازمان هایی که داعیه مبارزه برای دموکراسی داشته وخواستار شفافیت در عملکرد مجریان امور میباشند و از طرفی برای حفظ بقا نمی توانند آنچه را که در درون آن ها می گذرد را به علن برای اعضاء و هواخواهان و نیز منتقدان خود بیان کنند، تناقضی ذاتی و درونی به وجود می آورد.
3- اگر در گذشته های دور میشد دلایلی کمابیش قابل قبول برای این پنهانکاری برشمرد، اما در شرایط مهاجرت و به ویژه با به وجود آمدن تغییرات گسترده در دیدگاههای ایدئولوژیک و سیاسی، استحکام این دلایل محل تردید جدی است.
4- در طول سالیان بیشتر انتقادات جدی درونی یا بیرونی از سازمان ها و احزاب سیاسی به بهانه ی "آتو دست رژیم ندادن"، "دشمن را شاد نکردن"، "مصالح سازمان و وحدت آن را نادیده گرفتن" و مانند آن به زیر قالی روبیده شده است.
5- در فضای فرهنگی و فکری ای که نبود سنت نقد دمکراتیک ویژگی عمده آن بوده است ، با هر گونه اختلاف نظری به نسبت اهمیت آن به بدترین وجه برخورد میشد. ادبیات سیاسی ما سرشار است ازتجربه ی ناگوار شیوه های حل اختلاف در سازمان های سیاسی که در بهترین حالت با تهمت و لجن پراکنی و در بدترین حالت با حذف فیزیکی همراه بوده است.
6- مجموعه ی احزاب و گروه های سیاسی علاوه بر تعقیب، محدودیت، دستگیری، شکنجه، تبعید، و اعدام همواره از دو سو هدف تهاجم فکری و فرهنگی بوده اند. از سویی عوامل آشکار و پنهان رژیم های مسلط آن ها را عامل بیگانه، بی بند و بار و آزاد از قید اخلاقیات ، بیرحم و خشونت جو و مانند آن نامیده اند. از سوی دیگر روشنفکران هواخواه نظام موجود رواج و توسعه ی گفتمان های غیردموکراتیک و خشونت بار را به این گروه ها و به طور مشخص به چپ منتسب کرده اند.
عوامل فوق سبب شده که طرح بحثی که در ادامه می آوریم برای ما آسان نبوده باشد. بسیاربا خود کلنجار رفته ایم و اندیشده ایم که شاید برادران و خواهرانمان و بسیاری از نازنین ترین دوستانمان که جان خود را بر سر آرمانهای انسانیشان گذاشته اند، در اقداماتی شریک بوده باشند که ما امروز آن اقدامات را نقض فاحش حقوق بشر قلمداد می کنیم. باور داریم که قضاوت در مورد انسانها تنها در شرایط زمانی و مکانی که آنان زندگی میکرده اند می تواند عادلانه باشد. همچنین باور داریم که بزرگداشت نام، یاد و آرمان آن نازنینان نیازی به قدیس سازی ومعصوم انگاشتن آنان ندارد. امیدواریم این نوشته ها آغازی باشد برای نگاهی منتقدانه به گذشته ای که تاکنون فقط صفت "پرافتخار" را برای آن به کار برده ایم.
بیداران شماره دیماه همین سال خود را به بررسی نقض حقوق بشر در روابط درونی سازمانهای سیاسی اختصاص داده است. مسئولیت این شماره از بیداران بر عهده جعفر بهکیش خواهد بود و برای ارسال مطالب میتوانید مستقیما با آدرسهای زیر، مکاتبه
[email protected]
[email protected]
و یا به شماره
+1-720-247-7019
فاکس کنید.
با تشکر- بیداران
***********************
دعوت به بحث عمومی در مورد
"نقض حقوق بشر در روابط درونی سازمانهای سیاسی"
مسئله رعایت حقوق بشر در سازمانهای سیاسی از جمله موضوعاتی است که کمتر مورد دقت و توجه قرار گرفته و یا موضوع بحث عمومی بوده است. مخفی بودن، حفظ اسرار سازمانی، سوءاستفاده مخالفان (به ویژه جمهوری اسلامی) و حراست از حیثیت سازمانهای سیاسی از دلایلی است که برای این عدم توجه و پنهانکاری ذکر میشود. به همین دلیل، در بهترین حالت، تلاش شده است که این گونه مباحث در چهارچوب همان گروه مورد بحث قرار گرفته و راه حلی برای آن جستجو شود. اما اگر پاسخگوئی و شفافیت درخواستی مشروع از دولت جمهوری اسلامی است، و اگر بدون این شفافیت امید بهبودی نیست، انتظار ما منطقی است که احزاب و فعالین سیاسی که خواهان این شفافیت از طرف جمهوری اسلامی هستند، با اشتیاق به دعوت بیداران برای بررسی "نقض حقوق بشر در روابط درون سازمانی" پاسخ گویند.
سئوالاتی که در ادامه این مطلب ارائه شده است، هر کدام می تواند به تنهائی و از جنبه های تئوریک و عملی بحث و بررسی شود. اما ترجیح می دهیم که مباحث تئوریک و آرمانهای حقوق بشر که امروز به راحتی از آن ها سخن گفته می شود، در موارد خاص محک زده شود. مواردی نظیر تصفیه های درون سازمانی، زندانی و شکنجه کردن و قتل اعضای ناراضی، همکاری با سازمانهای اطلاعاتی دیگر کشورها برای حبس، شکنجه و اعدام اعضای ناراضی، رابطه زندانیان سیاسی در زندان و مسئله توابین در زندان های جمهوری اسلامی و اعمال فشار بر قربانیان خشونتهای خانوادگی برای علنی نکردن مسئله.
ما در بیداران بر این باور هستیم که سکوت تنها تکرار فاجعه را محتمل تر خواهد کرد. بحث عمومی به افزایش آگاهی و هشیاری می انجامد و بدون هیچ تردیدی احتمال تکرار اینگونه فجایع را کاهش می دهد. ما خود را در مقام قضاوت قرار نمیدهیم و به انتقام جوئی دامن نخواهیم زد. بلکه می خواهیم فضای مناسب را برای بحثی سازنده و قابل الگوبرداری به وجود آوریم. بی هیچ تردیدی، تلاش ما برای علنی کردن موارد نقض حقوق بشر در درون سازمان های سیاسی، نه تنها از مسئولیت های جمهوری اسلامی در پاسخ دادن به جنایاتی که انجام داده است نخواهد کاست، که به گمان ما، پاسخگوئی جمهوری اسلامی درباره اعمال این رژیم را به خواستی عمومی بدل خواهد کرد.
با این هدف، بیداران با طرح سئوالاتی، شماره ی آبان خود را به بحث در مورد "نقض حقوق بشر در روابط درونی سازمانهای سیاسی" اختصاص داده است.
1- حقوق فرد در سازمانهای سیاسی چگونه تعریف شده است؟
2- آیا تفکرات ایدئدلوژیک و سیاسی در تنظیم روابط درون سازمانی موثر بوده و هست؟ به عنوان مثال آیا اعتقاد به "دیکتاتوری پرولتاریا" می توانسته است به "دیکتاتوری ارگان رهبری و یا رهبر" سازمان سیاسی منجر شود؟
3- عدم تجربه دمکراسی کمبودی عمومی در ایران است. بی اطلاعی افراد از حقوق خود و مطالبه این حقوق امری عمومی است و به همین دلیل رهبران جامعه به شکلی مداوم از پاسخگوئی در مقابل اعمال خود شانه خالی میکنند. آیا روندی مشابه را میتوان در میان احزاب سیاسی تشخیص داد؟
4- شرایط مبارزه بدون هیچ تردیدی بر روابط درون سازمانهای سیاسی موثر بوده است. سرکوب خشن از جانب دولت ها و شرایط مبارزه مخفی تا چه میزان به گسترش نقض حقوق بشر در روابط درونی این سازمانها کمک کرده است؟
5- حیثت سازمانی را چگونه تعریف میکنیم؟ پنهان کردن موارد نقض حقوق بشر چه کمکی به بهبود و یا حفظ حیثیت سازمانی خواهد کرد؟
6- تا چه میزان آزادی بیان در روابط درونی سازمانهای سیاسی رعایت شده است؟ یکپارچگی صفوف سازمانی چگونه تعریف شده است؟ مخالفان سیاست ها و یا تفکرات بنیادی یک سازمان با چه مشکلاتی روبرو بوده و هستند؟
7-در بسیاری از سازمانهای سیاسی تعیین مقررات و دخالت در حریم روابط شخصی و خانوادگی افراد امری رایج و پذیرفته شده بوده است (مثلا ازدواجهای سازمانی). با توجه به نتایج فاجعه بار چنین دخالتهائی، حقوق انسانی افراد تا چه میزان زیر پا گذاشته شده است؟
8- اساسنامه هر سازمان سیاسی ضوابط عضویت و حقوق اعضا و چگونگی تعیین ارگانهای رهبری را مشخص میکند. تا چه میزان به اصول اساسنامه ای عمل شده است؟ تا چه میزان این اساسنامه ها بر اساس موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر تنظیم شده است؟
9- آیا سازمانهای سیاسی مجاز به تنبیه اعضای خود هستند؟ آیا سازمانهای سیاسی می توانند اعضای خود را از حقوقی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر برای هر انسانی به رسمیت شناخته شده است محروم کنند؟ اگر چنین مواردی در روابط درون سازمانهای سیاسی اتفاق افتاده است، وظیفه ما نسبت به قربانیان این اقدامات چیست؟
10- بایکوت کردن زندانیان تواب یا "مرتد" در زندانهای جمهوری اسلامی و قبل از آن در زندانهای رژیم شاه وجود داشته است. توابین از جانب زندانیان "سر موضعی" مورد انواع فشارهای روحی قرار می گرفته اند. آیا میتوان این موارد را به عنوان شکلی از نقض حقوق بشر در نظر گرفت؟
11- مواردی از خشونتهای خانوادگی از طرف اعضاء و حتی رهبران طراز اول احزاب سیاسی مشاهده شده است. واکنش سازمانهای سیاسی به این خشونت ها، در بسیاری از موارد و کاملا بر خلاف تمام توصیه های سازمان های هوادار حقوق بشر و زنان و کودکان، تحت فشار قرار دادن قربانیان به سکوت است. چگونه می توان با این نقض فاحش حقوق بشر در روابط درون سازمانی مبارزه کرد؟
12- آیا رهبران یک سازمان سیاسی مسئول نقض حقوق بشر در آن سازمان هستند؟ چگونه می توان بین مسئولیت اعضا و رهبری یک سازمان تمایز قائل شد؟
هدف این بحث محاکمه افراد و یا سازمانهای سیاسی نیست. اما بدون هیچ تردیدی بررسی موراد نقض حقوق بشر در سازمانهای سیاسی بدون بررسی مصادیق آن ناممکن است، به همین دلیل:
1-از بحث یکجانبه پرهیز خواهیم کرد و تمام تلاش ما در جهت تحقیق برای اطمینان از صحت موضوع و انتشار همزمان پاسخ هر سازمان سیاسی و یا افرادی که نامی از آنان برده می شود خواهد بود. اگر سازمان و افراد مورد بحث، مراجعه ما را بدون پاسخ گذاشتند، حق انتشار مطلب را محفوظ می داریم.
2-هدف، گسترش بحثی جدی و متین در میان فعالین سیاسی است و نه در غلطیدن به لجن پراکنی و پرده دری حریم ها. به همین دلیل مطالبی که چنین رهیافتی داشته باشد مورد پذیرش ما نخواهد بود. اینگونه مطالب برای تغییر به نویسنده آن بازگردانده خواهد شد.
از همه علاقه مندان دعوت می کنیم که با مشارکت در این بحث ما را در بررسی نقاط ضعف جنبش حقوق بشر در ایران یاری کنند.
جعفر بهکیش