شنبه 28 آبان 1384

"اشتباه شاه، اشتباه شيخ"، يا "بمب شهر ، بمب روستا"، فرهاد جعفري

[email protected]

يادآوري : در اين نوشته هر گاه كه از واژه ي «روستا» استفاده مي شود ، مراد« هر تمركز انساني زير پانصد هزار نفر» است .

1 – اشتباه شاه
در مسير رسيدن به رويا هايش ، ناشي از تعجيل او در بازسازي يك سيستم اجتماعي كهنه و ناكارمد و به منظور تربيت نيروي انساني مورد نياز براي اداره ي كشور ، شاه تصميم گرفت تا فرصت هاي آموزشي هر چه بيشتري را براي شهروندان ايراني تدارك ببيند .

از اين رو ،ظرف كمتر از يك دهه شمار دانشگاه هاي كشور رو به فزوني نهاد .آنچنان كه تقريبا هيچ شهروندي كه مايل بود تا تحصيلات خود را در رشته ي مورد علاقه اش دنبال كند ، با مشكل عمده اي در اين باره روبرو نبود و به سادگي هرچه تمام تر مي توانست در دانشگاه مورد نظر خود به تحصيل مشغول شود.

بخش عمده اي از اين شهروندان ( يا بهتر بگوييم اتباع) به تنهايي و يا اغلب به همراه همسران روستايي خود از عمق بدوي ترين بخش هاي كشور مي آمدند و عمدتا در مركز كشور (با جلوه هاي مدرنيستي خيره كننده اش و تاسيسات گونه گون آن ) جا خوش مي كردند .

چيزي نمي گذشت كه ميان آنچه او و همسرش با خود از روستا به شهر آورده بودند ( باورهاي شان ،كه اغلب همه ي دار و ندار شان بود ) و آنچه به آنها در شهر عرضه و پيشنهاد مي شد تا جانشين آورده هاي روستايي شان كنند ، تعارض هاي فرهنگي عميقي پديدار شده و خود را به رخ مي كشيدند.

زن «با چادر» از روستا به شهر آمده بود اما به او پيشنهاد مي شد تا به يكباره آنرا به كناري نهد و مرد كه زن را «با چادر» از روستا به شهر آورده بود هرگز تحمل آنرا نداشت كه بهاي پيشرفت اجتماعي و منزلت اجتماعي او «برهنگي» همسرش باشد. ( تفسير او از برهنگي نيز مانند هر مفهوم ديگر ، تابعي از «خرده فرهنگ » او بود )

اين تنها «يك نمونه» از تعارض هاي متعدد و عميقي ست كه «انسان ميانگين ايراني» را واداشت تا در كمترين زمان ممكن، نسبت به تهديدي كه متوجه باورها و اعتقادات ديني او بود ، واكنشي خشمگينانه نشان دهد و توامان شاه و «مدرنيسم پيشنهادي او» را در بهمن پنجاه و هفت ، تا منتهي اليه ممكن پس بزند .

دم دست ترين شاهد مثال، پدر و مادر روستايي من بودند كه به ناگاه از دوره افتاده ترين و محرومترين روستاهاي جنوب خراسان ، به ميانه ي يكي از مدرن ترين شهرهاي خاورميانه پرتاب شدند. كمي از پياله ي «تمدن بزرگ » نوشيدند اما چيزي نگذشت كه به سرعت آنرا بالا آوردند !

از ميان تحليل هاي متنوع در باره ي ريشه هاي انقلاب اسلامي پنجاه و هفت، من اين تحليل را به حقيقت نزديكتر مي يبام كه «خمر وار » ، انقلاب ايران ، انقلاب «روستا» عليه «شهر» و «سنت» ها عليه «مدرنيسم» عجولي بود كه مي خواست با سرعت هرچه تمام تر خود را به نمونه هاي اروپايي اش شبيه سازد.

«نسبت روستائيان به شهر نشينان در دهه ي پنجاه خورشيدي» بنابر قاعده ، بايد كه شاه را به اين نتيجه مي رساند تا از سرعت و كيفيت مدرنيسم لجام گسيخته اش بكاهد و آنرا به گونه اي با ماهيت مذهبي جامعه هماهنگ سازد تا سرخوردگي و وحشت بافت مذهبي جامعه ي ايراني را به دنبال نداشته باشد .

اما بي هيچ گفتگويي پيداست كه نسبت مذكور ( نسبتي تا بدين حد حياتي ، حتي در سرنوشت خود كوته بين اش ) هرگز او را به چنين نتيجه اي نرساند.

تا آنكه سرانجام «بمب روستا » در شهر منفجر شد !

2-اشتباه شيخ
در طي مسيري باژگونه ، در مسير رسيدن به محبوبيت تاريخي ، ناشي از برداشت ناصحيح از عدالت طبقاتي ، در جريان اداي دين به روستا و به منظور دستيابي به «نرخ هاي بالاي عمدتا كاذب» براي توسعه يافته نشان دادن كشور ، شيخ ( در معناي طبقه ي حكمران بلامنازع همه ي بيست و هفت سال گذشته ) اشتباه مهلك را به گونه اي ديگر مرتكب شد .

اين بار هم ظرف كمتر از يك دهه «دولت سازندگي» تصميم گرفت فرصت هاي آموزشي هر چه بيشتري تدارك ببيند تا :

_ به دليل فقدان فرصت اشتغال كافي ، تقاضا براي آنرا هرچه بيشتر به تاخير اندازد ( عمده ترين انگيزه )
_ اعتراض شهرونداني را كه به دليل اعمال سهميه هاي متنوع ، قادر به ادامه ي تحصيل در دانشگاه هاي دولتي نبودند، مرتفع و يا دست كم بي اثر كند
_ مانع خروج شهرونداني شود كه از فرصت آموزشي استاندارد برخوردار نبودند
_ خود را به نرخ هاي متداول توسعه يافتگي در زمينه ي آموزش هر چه نزديك تر كند

از اين رو دانشگاه آزاد اسلامي را بنيان نهاد و آنرا هر چه بيش از پيش در گوشه و كنار كشور گسترش داد.

اين بار اين « زن روستايي چادري» نبود كه در دهه ي پنجاه به همراه همسرش به «تهران» رفتند و مدرنيسم لجام گسيخته ي شهري را بر نتافتند .

بلكه دختري ( يا پسري ) بود كه از «طبقه ي متوسط » يا «طبقه مرفه شهري » بر مي خاست ( بهترين نشانه اش اينكه توانايي پرداخت شهريه هاي گزاف آنرا داشت ) و در «كوله پشتي» خود _ كه آنرا به كوچكترين شهرستان هاي گوشه و كنار كشور مي برد _ همه ي پسند و ذائقه و «فرهنگ ويژه ي طبقاتي» اش را هم به همراه داشت .

اينبار دست بر قضا، «بمب شهر » بود كه در روستا مي تركيد و با خود ، بسياري از مناسبات روستايي ( سنتي ) را نابود مي كرد!

در جريان يك انتقام گيري ناخودآگاه ، شهر «انتقام سفيد» اما بسيار سختي از روستايي گرفت كه پس از پيروزي انقلاب ، و از طريق حاكميت يافتن روستاييان بر ديوانسالاري دولتي ، بسياري از خرده فرهنگ هاي خود را به شهر آورده و گسترش داده بود .

در مدتي كوتاه ، در اقدامي مقابله به مثل گونه و « بي آنكه تعمدي در كار باشد» صدها هزار سفير فرهنگي شهر به روستا ها رفتند تا آنرا هرچه به خود، شبيه تر سازند !

نخستين تاثير گذاري ها بر نرخ «كرايه ي تاكسي» و «اجاره خانه» و رونق حرفه هاي جديد (از جمله پيتزا فروشي و كافي نت وسي دي فروشي و ....) خود را نشان داد كه به كلي،سازمان به شدت سنتي و متعادل روستا را بر هم زد .

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

سپس و بتدريج « نحوه ي پوشش » و «نحوه ي آرايش » دختران و پسران روستا را از خود متاثر ساخت .

آنگاه پاي «مخدرهاي جديد» باز شد و در نهايت «روابط عاطفي ، اخلاقي و جنسي» ميان آنها ، دچار چنان انقلاب هاي شديدي شد كه باورنكردني مي نمود .

3- نتيجه گيري
اگر «اشتباه شاه» فرصت آنرا فراهم آورد تا بدهي تاريخي ايرانيان به «تكامل تاريخي جوامع » پرداخته شود و آنان «تجربه ي حكومت ديني» را از سر بگذرانند ؛ «اشتباه شيخ » بنياد يكي از ضروري ترين «مواد اوليه» ي دموكراسي، يعني «همگني و يكدستي نسبي فرهنگي» ميان بخش هاي متنوع و متعدد اجتماعي را فراهم آورد .

اگر شاه به «نسبت روستاييان به شهري ها» بي توجه بود ، آنچه نخبگان حاكم در جهت منافع خود بايد به آن توجه مي كردند (اما نكردند) نسبت «دانشجويان شهري در روستاها» به « دانشجويان روستايي در شهر ها » بود كه اغلب از طريق اعمال سهميه هاي دولتي به دانشگاه راه يافته بودند.

همگني و يكدستي فرهنگي ناشي از اين رخداد ، موجب شده است تا براي نخستين بار در تاريخ حيات اجتماعي ايرانيان ، همان « تقاضا» يي در دور افتاده ترين روستاهاي كشور «تقاضاي اولويت دار متقاضي » باشد كه در تهران ، «متقاضيان عمده» به آن اولويت مي دهند .

در حال حاضر ،اين تقاضا هرگز « دموكراسي » ، «آزادي سياسي» و لوازم آن نيست . اما ديري نخواهد پاييد كه به آن سمت خواهد گراييد .

چرا كه بي ترديد و بنا بر سابقه ،از پس تقاضا براي «آزادي هاي فرهنگي و اجتماعي» و پاسخگويي اجتناب ناپذير ساخت سياسي به آن ، اين تقاضا رخ خواهد نمود .

پس آنها كه دموكراسي مي خواهند ،كمي شكيبا باشند . بمب شهر روستا را متلاشي كرده است و چندان دور نيست كه به «انتخابات آزاد» فراخوانده شويم .همينكه «روستاييان شهري شده» بخواهند!

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به '"اشتباه شاه، اشتباه شيخ"، يا "بمب شهر ، بمب روستا"، فرهاد جعفري' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016