با اینکه مدت زیادی از قدرت گیری آغا محمد خان ترک زبان از طایفه قاجاردر اواخر 1700میلا دی وبعدازدوران حبس او در؛در بار زندیه که توانست از کاخ خاندان زندیه بگریزد ودر اتحاد با مناطق فارس نشین گرگان و ری ودامغان ومازندران وگیلان علیه خاندان زندیه بجنگد وتاج پادشاهی ایران را بر سرنهد گذشته بود و براثر بی لیاقتی های متمادی واستبداد شاهان بعدی قاجارابتدا شهر قهر مان پروروترک زبان تبریزو پایتخت ولیعهد نشین ایران قیام نمود تا تومار سلسله تر ک زبانان قاجار را برچیند. همان گونه که از نوشته حاضر مشهود است ؛در طول هزار سال حکومت شاهان ترک زبان که همواره ازوزیران خردمند فارس زبان برخوردار بودند، ولی اگر کژی از جانب شاهان مشاهده می شدابتدا بدست خود ترکان در کنار دیگر خلقهای ایرانی قیام هائی صورت می گرفت تا سامان میهن دو باره برقرار گردد.اگر هزار سال حکومت ترکان رامحققان سیاسی وتاریخی فعلی بهانه قرار می دهند تا فدرالیزم را نپذیرند، به هیچ وجه با روال دمکراسی همخوانی ندارد. ولی در گذارتاریخ گناه کردها را در چه مر حله از تاریخ می بینند ،آنها که هزار سال در حکومت نبودند.تازه اگر تاریخ گذشته را مبنای انتقام جوئی قرار دهیم ؛ به هیچ وجه دمکرات نخواهیم بود ، بلکه در جستجوی جنگ دائمی و مسئله ساز تاریخی خواهیم بود.علاوه براین تر کان آذری کنونی نمی توانند پاسخگوی همه اعمال نیا کانشان باشند .همچنانکه خلق فارس نمی تواند پاسخگوی بی لیاقتی های بعضی شاهان فارس زبان باشند.اگرروزگاری ترکان برتمام ایران حکومت می راندنند، اما امروز خواهان اداره فدرالیزم کاشانه خود فقط دراستانهای خود در چهار چوب ایران می باشند. این خواسته را کردها نیز خواستار می باشند.مطمئنا آذری های ایران دشمنی حکومت ترکیه با ارمنی ها وکردها را به خود راه نخواهند داد .حتی در گیری آذربایجان شمالی با ارمنستان دعوای ترکان آذری ایران نمی باشد. ناگفته نماند که حکومت تر کیه مدت مدیدی است که در صدد همخوانی فرهنگ وموسیقی وزبان آذریها با مختصات خود می باشد ، که این موضوع ابدا در بین آذریها طرفداری ندارد!راه وشیوه آذریها در کسب حقوق دمکراتیک فدرالیزم الزاما صلح جویانه وبر اساس اکثریت آرای مردم ساکنین آن نواحی خواهد بود که ناچارا حکومت دمکراتیک مرکزی در آینده باید بدان گردن بگذارد.مدتی است که از جانب بعضی روشنفکران خروج از دین اسلام به مردم توصیه وبرگشت به دین رزتشت را مایه سربلندی ایرانیان قلمداد می نمایند .این در حالیست که دمکراتهای واقعی جدائی دین از حکومت را تنها راه سعادت ملت ایران می دانند .وگرنه گرویدن به این دین ویا آن دین را در طول تاریخ به اندازه کافی تجربه نموده ایم وصدمات تلخ آنرا هم چشیده ایم! اساسا برگشت به دین باستانی ایرانیان هم خود یک درک بنیاد گرایانه بنظر میرسد.یکبار برای همیشه دین باید در قفسه سینه افراد محبوس گردد ودینداری به یک فریضه شخصی وایمانی افراد جامعه تبدیل گردد.چندین دهه مبارزه شبانه روزی گذشتگان ما دین را چنان برقدرت نشانده است که انگار زدودن حکومت از دین به مشکل لاینحل شباهت یا فته است.بخشی از دین مداران سیاسی هنوز آخرین تلاش ها را از خود نشان می دهند تا دین رادر مرکزیت حکومت حفظ نمایند.هرچقدر این پروسه دوام بیاورد ؛ دین در انظار عمومی بی معنا تر وپوسیده تر خود را در جامعه معرفی می نماید.آیا ائتلاف نیروهای مختلف فقط برای کنار زدن رژیم حاکم برایران می تواند کار ساز باشد؟برای مثال آیا ائتلاف جمهوری خواهان با مشروطه خواهان بلامانع می باشد ؟ پاسخ بسیار روشن است این ائتلاف هیچگونه ایرادی در خود ندارد.برای برکناری رژیم حاکم اتحاد؛ اما در انتخاب حکومت آینده افتراق ؛ حکومت آینده از انتخاب مردم ناشی خواهد شد.کنگره رفراندم در آغاز ماه دسامبر آینده در بروکسل بلژیک برگزار خواهد شد.سئوال اساسی از غیبت هشت نفر اولیه این طرح حکایت دارد.آیا هنوز آنها ازکنگره بروکسل حمایت می نمایند یانه؟اساسا چه تحویل وتحولاتی در پشت صحنه با پروژه رفراندم بعمل آمده است.نزدیک به1300 مقاله ومصاحبه تلویزیونی ورادیوئی و پالتاکی درموافقت ومخالفت با طرح پیشنهادی رفرندام ردوبدل شد؛ اما عاقبت چه برسر این آلتر ناتیو آمد؟ هنوز برای همگان این سئولات روشن نشده است.این در حالیست که دمکراتها همگان همواره از عدم وجود دمکراسی در میان سازمانهای سیاسی سخن رانده اند، اما خود در اولین حرکت واقدام دمکراتیک در پاسخگوئی به هواخواهان رفرندام قصور کرده اند. وا قعه رفراندم هم مانند همه وقایع گذشته میهنمان مملو از راز های مگو است!هنوز تاریخ کتبی ونوشتاری فعالان سیاسی ضعیف است. هنوز مذا کرات شفاهی پشت پرده و بدون درجریان گذاشتن مردم رایج است.هنوزبه توده ها همچون بنزین موتور برخورد می شود.
هنوز توده ها به تصمیمات و مذاکرات بیگانه اندو به مسائل حاد سیاسی میهن خویش واقف نیستند.اگر رژیم اسلامی توده ها را به بازی نمی گیرد ، اپوزیسون هم وقعی به توده ها نمی کند.از دیر بازسئوال ها انباشته شده اند، بی آنکه پاسخی دریافت شده باشد .مدت 27 است که سرنوشت یک ملت به شکل بی رحمانه ائی رقم خورده است ، بی آنکه رقم زدگان تاریخ ملت به خود آمده باشند وپاسخی در خور ملازم با واقعیت به مردم داده باشند .سردی مردم از کجا ناشی می شود؟ معمولا رسم براین است ؛ اگر یک تیم فوتبال چندین بار پیاپی در مسابقات شکست بخورد ، بلا فاصله مربی تیم را عوض می کنند .در جامعه ما مربیان همان هائی هستند که پی در پی ملت مارا به شکست کشانده اند بی آنکه تغییری در بافت رهبری بوجود آمده باشد!آسیب های سیاسی و اجتماعی گاهی اوقات معلولند؛ بلکه باید در پی علت بروز آسیب ها تفحص کرد!