بیش از یکصد نفر از اصحاب رسانه ها در حادثه ای جان خود را از دست دادند. حادثه ای که می توانست اتفاق نیفتد. ولی هدف بنده از نگارش این یادداشت کند و کاو درباره چگونگی وقوع حادثه و یا دلایل آن نیست به همین دلیل توصیه می کنم فقط خبرنگاران، روزنامه نگاران و در حقیقت اصحاب رسانه ها این یادداشت را که خطاب به آنها نوشته شده مطالعه کنند.
--------------------------------
زیرا شواهد و تجربه نشان داده که پس از چند روز همه چیز به فراموشی سپرده شده و از یادها خواهد رفت. هم چنین مقصر اصلی و یا عاملین حادثه نیز معرفی نگردیده و در حقیقت سر و ته ماجرا با چند مقاله و مراسم سوگوارای خاتمه خواهد یافت. فقط در این میان جامعه مطبوعاتی و خانواده های جان باختگان بازندگان اصلی، می باشند که از این ماجرا متضرر می شوند.
اگر نگاهی به دلایل پیدایش این حادثه و یا حوادث نظیر آن بیندازیم این واقعیت آشکار خواهد شد که مقصر اصلی آن سازمانی نیست که هواپیمای فرسوده و از رده خارج شده را در اختیار اصحاب رسانه ها قرار داده و یا آن مجموعه ای نیست که خبرنگاران را به جای بار به صورت فله ای سوار هواپیمای باری کرده، بلکه خود ما خبرنگاران هستیم که اجازه داده ایم از ما به عنوان بار استفاده شود و چنین تحقیر شویم.
این حوادث برای چندمین بار این واقعیت را آشکار می سازد که اصحاب رسانه ها و مطبوعات ارزش و جایگاهی نداشته و از اهمیتی برخوردار نیستند به همین دلیل باید چنین بلایی سرشان بیاید و یا به قولی فوج فوج از بین بروند.
اگر مشکلات و مسایلی که طی این سال ها بر سر خبرنگاران و روزنامه نگاران آمده مرور کنیم مشاهده خواهیم کرد که روند تحقیر غیر محسوس این دسته ادامه داشته و از میزانش کاسته نشده است. در این میان هیچ سازمان و ارگانی هم نخواسته و یا نتوانسته مانع شکل گیری این وضعیت شود. ظاهرا انجمن صنفی مطبوعات و چندین انجمن دیگر هم که در این ارتباط وجود دارند در عوض فعالیت صنفی به کانون های حزبی و سیاسی برای حمایت و پشتیبانی از افراد و یا گروه های سیاسی در زمان انتخابات تبدیل شده اند.
در همین سال چندین بار برخوردهای غیر مسئولانه با خبرنگاران و اصحاب مطبوعات صورت گرفت که نشان از بی توجهی به این دسته داشت در این ارتباط می توان به اخراج خبرنگاران از مجلس به بهانه های واهی، ضرب و شتم عکاس ورزشی توسط ماموران نیروی انتظامی در ورزشگاه آزادی، جلوگیری از تردد آنها در محدوده ترافیک و یا نامشخص بودن وضعیت هدیه خاتمی به آنها اشاره کرد که هنوز تکلیف آن مشخص نشده است. با توجه به آنچه عنوان شد می توان با صراحت اعلام کرد که خبرنگاران، روزنامه نگاران و اصحاب رسانه ها فاقد هر گونه امنیت در جامعه هستند و با هر بهانه ای شغل و جان خود را از دست می دهند.
وقتی که فرقی بین بار و خبرنگار وجود ندارد و از این صنف استفاده ابزاری می شود نباید امیدوار بود که روزنامه ها و رسانه های پر باری داشته باشیم که در این بازار آشفته قادر به مقابله و پاسخگویی به تهاجم فرهنگی دشمن باشند.
جامعه مطبوعاتی ایران بسیار ناتوان تر از آن است که بتواند خواسته های منطقی خود را به گوش متولیان و دست اندرکاران برساند. زمانی که انجمن های مطبوعاتی کارکرد حزبی و گروهی پیدا می کنند و مدیران مسئول آن گونه که مایل هستند با این گروه برخورد کرده و حق و حقوقشان را نادیده می گیرند چگونه می توانیم از مجلس انتظار داشته باشیم به خبرنگار احترام بگذارد و او را از خانه ملت اخراج نکند و یا نیروی انتظامی اجازه تردد را به او در شهر بدهد و در نهایت این که او را هم مثل یک گونی سیب زمینی سوار هواپیمای C-130 نکرده و به ماموریت نبرند؟
سوال من از خبرنگاران و کسانی که هم صنف بنده هستند این است که چرا اجازه داده ایم این گونه با ما برخورد شود؟
ما چه منافعی با تحقیر شدمان بدست می آوریم و اصولا جامعه که نیاز به اطلاع رسانی شفاف و رسانه هایی پویا دارد چه نفعی از این وضعیتی می برد که برای خبرنگاران و اصحاب رسانه ها به وجود آمده است؟
ماجرای سقوط هواپیمای C-130 نیز چند روز دیگر به فراموشی سپرده می شود و فقط از آن داغی بر دل های بازماندگان حادثه دیدگان بر جای می ماند. ولی این روند استمرار یافته و جامعه مطبوعات و رسانه ای کشور هم چنان به فعالیت خود ادامه خواهد داد با این امید که بتواند به رسالت واقعی خود جامعه عمل پوشانده و منبعی برای آگاهی دادن به مردم و جویندگان واقعیت ها باشد.