گروه سياسى، حسين رضوى: سخنرانى كه تمام شد، دورش را گرفتند و نظرش را درباره سرنوشت پرونده هسته اى ايران جويا شدند. او هم مى گفت كه «گزارش» با «ارجاع» فرق دارد و فرصتى اندك براى دفاع از منافع كشور باقى مانده است. سخنرانى سه شنبه شب «حبيب الله پيمان» در چنين فضايى انجام شد. او به دعوت حوزه شمال تهران جبهه مشاركت به دفتر مركزى اين حزب آمده بود تا از «چه بايد كرد؟» جريان دموكراسى خواهى در ايران بگويد. اما پرسش هايى كه بلافاصله در پايان سخنرانى اش با آن مواجه شد، نشان مى داد شرايط پيرامونى به گونه اى است كه بحث از استراتژى و تاكتيك براى نيروهاى سياسى داخل كشور را زير سئوال برده است. با اين حال، پيمان در سخنرانى خود طبق برنامه اى كه از قبل براى اين جلسات تدوين شده، از يك سو انتقادهايى را از نقاط ضعف تجربه ۸ ساله جنبش اصلاحات ارائه كرد، آنگاه ويژگى هاى وضعيت موجود را برشمرد و در پايان محورهاى راهبرد پيشنهادى خود را ارائه كرد. راهبردى كه بر بسترى سيال و در فضايى تعليقى پيش روى مخاطب قرار مى گرفت.
• نقاط ضعف دوران اصلاحات
پيمان در سخنرانى خود در ابتدا انتقادى از مبانى تئوريك جنبش ۸ ساله اصلاحات ارائه كرد. او كه در جلسه اول سخنرانى اش از ضرورت ارائه طرح تئورى از سوى جامعه سياسى و روشنفكرى براى شكل دادن همبستگى اجتماعى سخن گفته بود، توضيح داد كه اگر تئورى ارائه شده براى ايجاد همبستگى اجتماعى با ذهنيت جامعه كه خود آكنده از ميراث فرهنگى، تجربه تاريخى و سنت است متناسب نباشد، نمى تواند سيستم جديدى را بياورد كه جايگزين ارزش هاى پيشين شود. وى تئورى هاى ارائه شده در دوران اصلاحات را اين جنس نظريه ها دانست و توضيح داد: «جامعه روشنفكرى ما در دوره اصلاحات تئورى هايى را براى جنبش اصلاحى ارائه كرد، اما اين نظريه ها عمدتاً عاريتى بود و نتوانست با جامعه پيوند برقرار كند.» سخنران نشست «چه بايد كرد؟» نتيجه اين وضعيت را چنين توصيف كرد: «به خاطر پيوند نخوردن تئورى هاى اصلاحى با جامعه، انگيزه اى براى عمل اجتماعى به وجود نيامد و به همين دليل، بسيج اجتماعى نيروهاى مادى براى پشتيبانى از اصلاحات شكل نگرفت. اين درحالى است كه براى ايستادگى در برابر موانع بايد يك عامل عاطفى در نزد نيروهاى حامل جنبش وجود داشته باشد كه امكان پايدارى درازمدت را فراهم آورد.» به گفته وى در فقدان اين عامل عاطفى اصلاحات به «يك آرمان» تبديل نشد و از آن سو هم مخالفان اصلاحات اقداماتى انجام دادند كه انگيزه ها را از بين ببرند و محدوديت ها را افزايش دهند. پيمان غير از اين ضعف تئوريك، به ضعفى ساختارى هم اشاره كرد: «برخلاف جنبش هاى اجتماعى پيشين سده اخير جنبش اصلاحات نتوانست نيروها و طبقات اجتماعى حامى خود را به شكل سازمان يافته در حمايت از خود بسيج كند.» دبيركل جنبش مسلمانان مبارز در اين مورد توضيح داد كه جنبش اصلاحات به طور طبيعى مى توانست چند دسته از نيروهاى اجتماعى شامل «روشنفكران، استادان دانشگاه و دانشجويان»، «بورژوازى صنعتى»، «كاركنان خرد و مزد بگيران» و «كارگران» را به عنوان عمده نيروهاى شهرى جذب كند و از نيروهاى فعال در جنبش هاى پيشين، تنها بورژوازى تجارى دلال را نمى توانست با خود همراه كند؛ اما اين اتفاق عملاً نيفتاد. پيمان شكل نگرفتن اين نيروى اجتماعى را به دو دليل دانست:
۱- ضعف جامعه سياسى و روشنفكرى كه نتوانسته خودآگاهى اجتماعى را به طبقات و اقشار مختلف بدهد تا از مصالح طبقاتى و ملى خود دفاع كنند.
۲- رسانه هاى قوى كه در جهت القاى آگاهى كاذب عمل كرده اند و حجابى ميان نيروهاى اجتماعى با واقعيت ها پديد آورده اند.
• وضعيت موجود
بخش ديگر سخنرانى سه شنبه شب پيمان به تبيين وضعيت موجود جامعه اختصاص داشت. وى در اين بخش اصلاح طلبان را يادآور شد كه «شكاف هاى اصلى جامعه همواره در لبه سنت - مدرنيته شكل گرفته و به همين خاطر روشنفكران همواره ناچار بوده اند نسبت پروژه هاى خود چون آزادى، دموكراسى و حقوق بشر را با سنت (و به ويژه دين) روشن سازند.» وى يكى ديگر از نكات مهم وضعيت موجود جامعه ايران را «پررنگ شدن موقعيت زنان و جوانان» ذكر كرد و گفت كه هيچ نيروى سياسى نمى تواند در شرايط كنونى به اين دو بخش جامعه بى توجه باشد. اين فعال ملى- مذهبى همچنين ساختار سياسى موجود را «به شدت تمركزگرا» توصيف كرد و گفت كه اين ساختار مى تواند توازن قواى نيروهاى سياسى و اجتماعى را به هم بزند. وى يادآور شد كه مخالفت جريان مقابل اصلاحات با مفاهيمى چون آزادى، مشاركت، توسعه و عدالت در جهت حفظ تمركز قدرت و ثروت آن صورت مى گيرد. نكته ديگر در صحبت پيمان، وضعيت كنونى جنبش اجتماعى بود. وى گفت: «جنبش هاى اجتماعى يك دوره فعاليت و دوره هايى از خاموشى را دارند. وقتى اهدافى فراتر از توان نيروهاى حامل يك جنبش براى آن طراحى شود و يا اين اهداف متناسب با واقعيت اجتماعى نباشد، سرخوردگى اين نيروها را به دنبال خواهد داشت و اين وضعيتى است كه متوجه جريان اصلاحات هم شده است.» با اين حال، پيمان اضافه كرد: «دوره كنونى نه دوره سكوت، نه دوره تعليق استراتژى و نه دوره انتظار منفى است، بلكه دوره درون نگرى و تدارك فعاليت در ظرفيت بالاتر در زمان مقتضى است. راهبرد ما هم بايد ضمن توجه به وضعيت كنونى، متوجه زمانى باشد كه مجدداً فضا براى فعاليت بيشتر و عينى تر فراهم مى شود.» اين فعال سياسى در ادامه تحليل خود از وضعيت اجتماعى گفت: «در همين دوره كه سكون را در روى پوست جامعه و نزد روشنفكران و نيروهاى سياسى مى بينيم، زيرپوست جامعه شاهد تعامل دائمى و مبادله تجربه و اطلاعات هستيم؛ البته ما اطلاعات اندكى از اين وضعيت زيرپوستى داريم.» پيمان اين كم اطلاعى را براى روشنفكران و نيروهاى سياسى واجد تبعات منفى دانست و توضيح داد: «تغييرات زيرپوستى جامعه حركتى پيوسته و دائمى است كه مى تواند به تدريج خردى مشترك را شكل دهد و بدنه اجتماعى را به هماهنگى و نقطه عطفى برساند كه اگر روشنفكران با اين تحولات همراه نباشند و از آن بى اطلاع بمانند، در آن نقطه عطف خود را عقب افتاده از جامعه مى بينند و در نتيجه بار ديگر بدون تئورى و برنامه راهنماى عمل مشخص، خود را در وضعيتى جديد گرفتار مى بينند كه همين امر، فرصت را به قدرت متمركز مى دهد تا ديگر بار و همچون دفعات قبل، شكستى ديگر را به جنبش اجتماعى تحميل كند.»
• پيشنهادهاى راهبردى
پس از اين تبيين هاى اوليه، پيمان «چه بايد كرد»ها و به عبارتى همان راهبردهاى مدنظر خود را برشمرد. وى گفت: «يكى از اين چه بايد كردها، قطعاً اين است كه جامعه سياسى و روشنفكرى بسترى براى تعامل اجتماعى با مردم فراهم كند و طبيعى ترين بستر در اين زمينه، بستر ارائه خدمات اجتماعى به آحاد جامعه است». وى در ادامه در اهميت اين نهادهاى خدمات اجتماعى سخن گفت: «در جوامعى چون ايران كه توده ها محتاج دولت متمركز هستند، وقتى دولت كارآمدى لازم براى به حركت درآوردن چرخه توليد را از خود به نمايش نمى گذارد، بدنه اجتماعى احساس مى كند رها شده و از حمايت جدى جامعه بى بهره است. البته زمانى روشنفكران ما از اين وضعيت استقبال مى كردند، چرا كه آن را زمينه ساز انقلاب مى دانستند، اما با توجه به تجارب كنونى، اين نظريه ابطال شده و نياز است جامعه را از اين آشفتگى برهانيم.» پيمان در عين حال اضافه كرد: «منظورم اين است كه وقتى دولت از گرداندن چرخه توليد و توسعه كشور ناتوان مانده، روشنفكران جايگزين آن شوند و يا روشنفكران به توده ها اعانه بدهند؛ خير، اين نه مفيد است و نه ممكن.» راهى كه پيمان به روشنفكران و نيروهاى سياسى توصيه كرد، دو هدف ديگر داشت:
۱- هر چه از طريق خدمات اجتماعى در جهت كاهش رنج جامعه بكوشيم، آن نيروهايى كه بايد كارگزار جنبش اجتماعى باشند، فرصتى براى انديشيدن به وضعيت خود و آگاهى نسبت به واقعيات شرايط خويش و ساختار جامعه پيدا مى كنند و در نتيجه، مى توانند تصميمات آگاهانه ترى بگيرند.
۲-فردى در جامعه كه احساس بى پناهى و تنهايى مى كند، وقتى مى بيند افرادى در نهادهاى اجتماعى هستند كه با او همراهى و همدلى نشان مى دهند، احساس مى كند تنها نيست و همين امر، ايمان او را از جامعه از بين نمى برد و اعتماد به همبستگى اجتماعى در نزد او شكل مى گيرد. حال آنكه در فقدان اين نهادها، روند «ضد اجتماعى» شدن را شاهد هستيم. روندى كه در آن سرمايه اجتماعى يعنى «اعتماد» جايى ندارد. پيمان پس از برشمردن اين دو نكته يادآور شد: «اعتماد با حرف زدن شكل نمى گيرد، بلكه نيازمند بستر عمل اجتماعى است. همچنانكه در دوران اصلاحات حرف هاى زيبايى زديم اما نتيجه بخش نبود.» وى در مورد چگونگى اين عمل اجتماعى گفت: «بايد جزيره هاى كوچكى ميان مردم شكل داد كه در آن امكان گفت وگو، كاهش رنج و امنيت نسبى برقرار باشد. در اين جزيره ها است كه هم آموزش متقابل و هم نقد متقابل ميان روشنفكران و جامعه شكل مى گيرد.» او در عين حال تصريح كرد كه نقد و گفت وگو نبايد در سطح تعامل اجتماعى متوقف بماند بلكه جامعه سياسى و روشنفكرى هم نيازمند اين گفت وگو است. چرا كه اگر وحدت ميان اين نيروها شكل گيرد و شعارهاى مشتركى بر مبناى گفت وگوى انتقادى نيروها به دست آيد، هر نيرويى در پرتو نقد ديگرى مى تواند خود را تصحيح و كامل كند. پيمان يادآور شد كه اين گفت وگوها نبايد ميان نيروهاى نوانديش متوقف بماند، بلكه بايد قرائت هاى مختلف از سنت و مدرنيته را شناخت و گفت وگو ميان طيف هاى غيرمتصلب و انعطاف پذير دو طرف را شكل داد. به عقيده پيمان، در پرتو چنين گفت وگوهايى است كه نيروهاى استفاده كننده از رانت و يا مخالفان مشاركت سياسى شناخته مى شوند و امكان حركتى مشترك در جهت توسعه پايدار مبتنى بر دموكراسى و عدالت فراهم مى شود. «اما اجراى اين پروژه و حاملان آن چه كسانى اند؟» اين پرسشى بود كه يكى از حاضران مطرح كرد و فرصتى به پيمان داد تا بگويد: «لازم نيست اين حركت در چارچوب احزاب باشد. گرچه احزاب و گروه هاى سياسى مى توانند نقشى مهم در اين زمينه ايفا كنند.» او توضيح داد: «هر يك از ما بايد ببينيم نزديك ترين حلقه ارتباطى مان كجاست؟ همان طور كه پيامبر اسلام حركتش را به فرمان خداوند از حلقه خويشاوندانش نزديك كرد ما نيز بايد از نزديكانمان، همسايگانمان و همكارانمان شروع كنيم. اين شعاعى است كه به طور بالقوه در اختيار همه ما است. ضمن آنكه مى توان ظرفيت هاى تازه اى را براى تعامل اجتماعى فراهم كرد. مثلاً مى توان محافل چند نفره را حول موضوعات فرهنگى و اجتماعى شكل داد تا بستر عمل و گفت و گوى عمومى در آنها فراهم شود»؛ بر اين مبنا پيمان تاكيد كرد كه «نبايد منتظر حركت در سطح كلان ماند.» پيمان اما انتظار كشيدن ديگرى را هم نهى كرد: «نبايد منتظر معجزه جامعه مدنى ماند.» او اين نكته را در پاسخ به يكى از حاضران گفت كه از ضعف جامعه مدنى ايران و اهميت آن در رسيدن به دموكراسى مى گفت. پيمان البته اين ضعف را تائيد كرد: «جامعه مدنى در همه جوامع به موازات تغييرات ساختارى جامعه اعم از سياسى، فرهنگى و اقتصادى شكل مى گيرد و تقويت مى شود. در غرب هم جامعه مدنى پس از انقلاب صنعتى و شكل گرفتن جامعه سرمايه دارى و تقويت بخش هاى اقتصادى مستقل از دولت پديد آمد و در واقع نطفه آن را نهادهاى سرمايه دارى بستند. اما در ايران به دليل تسلط سرمايه دارى دولتى بر عرصه اقتصاد، اقتدار سياسى و اقتصادى با هم پيوند خورده اند و سرمايه دارى مستقل از دولت، كمتر امكان فعاليت داشته است. اين وضعيت پس از انقلاب تشديد شده است تا عملاً ۷۰ تا ۸۰ درصد ثروت كشور در اختيار بخش دولتى باشد.» بر اين مبنا بود كه پيمان گفت: «نبايد منتظر معجزه جامعه مدنى بمانيم.» چرا كه به عقيده او عرصه موجود «عرصه عمومى» است: «آنچه ما در حال حاضر در اختيار داريم، عرصه عمومى است. عرصه عمومى جايى است كه از مداخله نهادهاى رسمى به دور است و امكان گفت وگو و تبادل نظر در آن وجود دارد.» با اين حال، جمله پايانى پيمان نااميدانه بود «اين عرصه گرچه وجود دارد، اما ما در آن حضور نداريم. با اين وضعيت هم نمى توان وارد گفت وگو شد و ايده فراگير و وحدت عمل را شكل داد. در نتيجه اگر فرصتى ديگر شكل گرفت، هر كسى به نوعى عمل مى كند، منطق ستيز بازتوليد مى شود، انرژى ها خنثى مى شود.»