محمود احمدي نژاد در مصاحبه مطبوعاتي مورخه 4/2/85 خود، بر خلاف رهبران خويش به جاي "اسلام" و "مسلمين" مانند رئيس جمهور سابق، بيش از هر چيز از "ملت بزرگ ايران" سخن گفت و "ملت ايران" را مورد نوازش بسيارقرار داد و از نوع دوستی، صلح طلبي ، عدالت جويي و ظلم ستيزي آنان سخن ها راند و بر حق مسلم اين "ملت بزرگ" تاكيد فراوان نمود. زورمداران غربي را نيز به محور انبيا توجه داد و پيام وحي الهي انبيا را مجددا به آنان گوشزد نمود، تا دین و دينداران عالم را نيز خشنود ساخته باشد.
اين سخنان در كنار برخی ازانتقادات بحقي كه او از عملكرد كشورهاي غربي در جهان به ميان آورد به راحتي بر دل هر انسان ساده دلي خواهد نشست و به راستي به ساده دلان جهان چنان اميدي خواهد داد كه گويي يك نفر آمده و قرار است، نظام ظالمانه حاكم برجهان را براندازد و طرحي نو در اندازد.
متاسفانه من به عنوان يك ايراني بايد بگويم كه اينچنين نيست، هر چند كه با چنين اعتقادي قبل از هر چيز به يك موجود "خود فروخته" بدل خواهم گشت، اما دلايل اين موجود "خود فروخته" شاید ارزش شنیدن داشته باشد.
مي گويند احمدي نژاد مهندس است او بايد بداند كه براي عملي كردن هر طرح يا پروژه اي ابتدا بايد آن را با زبان مشخصي، آنگونه كه زبان رياضي در علم مهندسي كاربرد دارد، تبيين نموده و با فرمول بندي منطقي، معادلات و توابع آن را ترسيم نمود و سپس به تعقيب عملي آن بر اساس آنچه كه تبيين شده، پرداخت. زبان ِتبيين طرحها و پروژه ها در سياست خارجي نيز "زبان ديپلماسي" است، زبان ديپلماسي نيز مانند "زبان رياضي" براي عناصر زباني خود به كميت هاي مشخصي نيازمند است،"ظرفيت هاي ملي"ِ يك كشور كميت هايي هستند كه در زبان ديپلماسي به كار مي آيند، حكومتي که غیر سیستماتیک طراحی شده باشد، و بر اساس سلیقه و آرزوی حاکمان آن عمل نماید، همواره در برخورد با شهروندان خود به غير اخلاقي ترين شيوه ها روی خواهد آورد، چنین حکومتی چه ظرفيتي را به عنوان كميتي مشخص از يك ملت ايجاد خواهد نمود كه بتواند و بخواهد آن کمیت را در"ديپلماسي" خود به كار بندد.
معادلاتي كه در زبان ديپلماسي مي توان گفت و نوشت، نياز به كميت هاي مشخص و تاثير گذار دارد، چه كميت تاثيرگذاري از اين ملت وجود دارد كه آقاي احمدي نژاد آن را به كرات در مقابل جهانيان مطرح مي نمايد. با يك مشت سخنان کلی واخلاقي! آن هم، نه بر اساس "منافع ملی" بلکه به تناسب نامفهوم "منافع مسلمانان"، نمي توان طرح يا پروژه اي را در جهان پيش برد. تنها در یک چارچوب جغرافیایی مشخص و تحت مدیریت و برنامه ریزی مشخصی می توان منافعی را بازشناخت و آن را تعقیب نمود، عبارت "منافع مسلمانان" تنها عبارت گمراه کننده "منافع ملی" آنان است. تا کی باید منافع ایرانیان را تحت عنوان ِنامفهوم "منافع مسلمانان" ضایع نمود.
آقاي احمدي نژاد و سلف او به جاي آنكه با شهروندان كشور خود اخلاقي عمل كنند با جهانيان پیرامون مسائل مختلف جهان،اخلاقي سخن مي گويند! نه سخن گفتن اخلاقي در روابط بين الملل چيزي را عايد كشور مي كند، نه برخورد غير اخلاقي با شهروندان سودي را براي جامعه حاصل مي كند، بلكه هر دوي آنها تنها توانمندي هاي يك كشور را بر باد مي دهند. سخن هاي خوب و زيبا را به جهانيان گفتن، در عوض عمل هاي زشت و ناپسند را با هموطنان خود انجام دادن هیچ سودی را به منافع ملی افزون نمی کند.
چه سيستمي در كشور اجرا مي شود تا نخبگي جامعه را از عمق اجتماع ايراني به سطح آورد و آن را به عنوان ظرفيتي ملي در مقابل بيگانگان قرار دهد؟ آيا سيستم "ولايت فقيه" مي تواند ظرفيت هاي ملي را به سطح آورده واز آنان براي ارتقاع موقعيت كشور در مقابل بيگانگان مورد بهره برداری قرار دهد. سيستمي كه تمام مسئوليت ها به شخصي (هر چند عادل) غير منتخب ختم شود و او نيز جز خدا به كسي پاسخگو نباشد چگونه مي تواند ظرفيت نخبگي يك كشور را از نظر منابع انساني شناسايي نموده و مورد بهره برداري قرار دهد. چنين سيستمي تنها مي تواند به فرهنگ چاپلوسي و نخبه كشي دامن زند.
در جامعه اي كه "قدرت"، برآمده از آراء بي واسطه شهروندان نباشد، چنين قدرتي همواره به شكل مافيايي و باندي خواهد بود، در نهایت احمدی نژاد نيز نماينده باندي می تواند باشد كه روند اوضاع را براي تامين منافع و خواست هر چه بیشترآنان پيش خواهد برد، قطعا آنان كه احمدی نژاد نماينده شان خواهد بود، تمام مردم ايران نيستند.
احمدی نژاد مدير اجرايي نظامي هست كه "تشخيص مصلحت" آن به عهده آقاي رفسنجاني است. هم او که به گفته خود بر سر نیروگاه اتمی بوشهربه آلمانها، روسها و چيني ها از جيب مردم ايران باج داد تا كه با آمريكايي ها وانگليسي ها دشمني توخالي و دروغيني را استمرار بخشد.
اگر کسی نیز پیدا شود و بخواهد به تناسب منافع مردم عمل نماید، او تشخیص مصلحت نظام حکومتی را تا بدانجا مي كشاند كه اگر آن شخص بخواهد احيانا با بهره گيري از توان ملي و مشارکت دادن بدون استثناءِ همه مردم، بيش از حد در مقابل منطق غلط حاکم بر عالم عرض اندام كند، مي بايست خود و رژيمش را همچون جان به جان آفرين تسليم نماید!
احمدی نژاد مدیر اجرایی "رهبری" است که مطبوعات، تنها شفاف کننده امورجامعه و روابط قدرت در آن را پایگاه دشمن می نامد، چگونه می توان بدون چراغ مطبوعات، دزدان و غارتگران شب هنگام ِاموال مردم را مورد شناسایی قرار داد.
چگونه مي توان بدون قانون ( قوانینی که تشخیص مصلحت مردم در آن اولویت داشته باشد) و بدون نهادهاي مستقل مدني و مطبوعات آزاد جامعه را عادلانه اداره كرد؟ قطعا چنین امري غير ممكن است . چنین سیستمی خود را نمی تواند به درستی اداره کند تا چه رسد، بخواهد برای دیگران الگو باشد، و سیستم های باز غربی را به چالش بکشد!
سيستم هاي بسته و متصلبي كه خصلت حذفي شان به تمامي افراد جامعه سرايت مي كند و حتي نزديك ترين ها را دشمن خود مي گرداند، هرگز نمي تواند روياروي سيستم هاي باز و گسترده جهان قرار گيرد. چنين به اصطلاح سیستمی، تنها مي تواند به فراگيري سيستم هاي باز در جهان كمك كند، احمدي نژاد اگر مي خواهد جيانگ زمين ايران شود و مدل تقريبا بسته چين را در كشور ما بازسازي كند، بيش از هر چيز بايد به خاطر داشته باشد كه مدل حکومتی چيني ها سيستمي است كه مطالبات مادي، عيني و زميني شهروندان چيني را مورد هدف خود قرار داده است نه آنكه آرمان يا اوهام غير مادي افراد را كه به هيچ سيستمي در نمي آيند، مورد هدف قرار داده باشد. شعارهايي كه احمدي نژاد سر مي دهد، حتي با قدرت مادي و اقتصادي غرب نيز نمي توان آنها را در جهان عملي ساخت تا چه رسد به اوضاع مضمحلي كه مسلمانان دارند. قدرت معنوي نيز زماني وجود خواهد داشت كه بتواند از ميان سيستمي باز و كميت پذير بوجود آمده باشد، نه آنكه از سيستمي متصلب و ایده آل، بتوان قدرتي را بوجود آورد كه توان اصلاح جهان را داشته باشد.
من نیز با احمدی نژاد هم عقیده ام که می گوید:"ارزش انرژي هسته اي صد برابر ارزش نفت است" زیرا نفت ثروت بادآورده ای است که می تواند موجب عقب ماندگی یک ملت شود، اما انرژی هسته ای تلاش و کوشش نخبگی یک ملت را می طلبد، البته این موضوع به هیچ وجه از اعتبار و ارزش کار وشخصیت دکتر محمد مصدق در ملی کردن صنعت نفت نمی کاهد، به همانگونه که صرف گفتن چنین جمله ای از سوی احمدی نژاد ارزشی در او بوجود نمی آورد، انرژي هسته اي كه با خفقان صاحبان انديشه بدست آمده باشد يعني با تهي كردن مغز جامعه به دست آمده باشد به چه كار خواهد آمد؟ جز آنكه مانند "هسته" اي خواهد بود كه از"مغز" تهی شده باشد. انرژی هسته ای که بخواهد با تحدید کردن جهانیان و بر بستر جامعه پر حرف و حدیث و نا امن که شهروندانش یکدیگر را تحمل نمی کنند، بدست آید، بهتر است هرگز بدست نیاید. چرا که زیان چنین انرژی بیش از سود آن خواهد بود.
غرب خواسته يا ناخواسته امثال احمدي نژاد را چه گواراي زمانه ساخته است، همچنان كه امروز بن لادن را چريك نجات بخش مسلمانان قرار داده است، اما امثال احمدي نژاد و بن لادن چگواراي دروغيني هستند كه تنها حضور سلطه گرانه آمريكا و انگليس را در جهان تسهيل مي كنند. نظام غرب و منتقدان اخیرآنها مانند دو لبه يك قيچي هستند كه بشريت صلح طلب را از ريشه مي زنند. هرگز امثال بن لادن يا احمدي نژاد نمي توانند بديل شورشي ِمبارزي شوند كه با رویگردانی از پست وزارت به ميان مردم رفت و بذر مبارزات مردمي را بر عليه استبداد گران و استعمارگران در ميان توده ها كاشت، و بدين ترتيب بود كه به سرعت به اسطوره ای عالم گیر بدل گشت.
البته ضعف در کیفیتِ منتقدان هر نظامی خصوصا نظام مسلط بر جهان به ضعف خود آن نظام مربوط می شود. اکنون که منتقدی چون چه گوارا به ناراضیانی چون بن لادن و احمدی نژاد منتهی شده، این نشانه ضعف نظام حاکم بر جهان است، این نظام قبل ازهر چیز بهتر است به کارکردهای خود شک کند.
الف. ع. خ