اکنون جمهوری اسلامی پاکستان اتمی به مدینه فاضله حاکمیت توهم زده و بورژوازی نظامی پشتیبان آن تبدیل شده است. باید توجه داشت که اگر حکومت برای 164 سانتریفوژو کیک زرد خود را در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت می داند؛ پاکستان در سال 1980 دارای 2000 عدد آن بوده است. حال فرض کنیم پس از سالها مرارت یک ملت صاحب این همه دستگاه شدیم و توانستیم درجات خلوص اورانیوم را هم به حد ساختن بمب اتمی بالا ببریم و آنرا هم در کویر لوت هم آزمایش کردیم. چه گلی بر سراین ملت خواهیم گذاشت.
***
رهبری و بورژازی دولتی و نظامی ایران با گسترش فعالیت های هسته ای سودای دیگری در سر دارند، آنان در فکرپیشرفت علمی، رشد اقتصادی و افزایش تولید سرانه و ملی کشور نیستند، بلکه در درجه اول برای تحقق امپراتوری شیعه در منطقه و هژمونی طلبی در خاورمیانه برای حفظ خود در قدرت این تلاش را می کنند. و در درجه دوم علت این سرسختی در مقابل جامعه جهانی همانی است که آقای خامنه ای در 19 اسفند در حضور اعضای مجلس خبرگان گفته بود. که اگر اکنون کوتاه بیاییم فردا بهانه دیگری پیش می کشند. منظور وی وضعیت حقوق بشر، همکاری با گروههای تروریستی منطقه و عدم شناسایی اسراییل بود. فردا واضعان چنین سیاست و اندیشه ای تنها خواهند ماند. این است کابوس کنونی آقایان.
***
درحالی که پرونده فعالیت های هسته ای ایران به درایت رهبری جمهوری اسلامی و رییس دولت کاردان وی به یک معضل جهانی تبدیل شده است، وخطر اقدام نظامی بیرون از چهارچوب سازمان ملل متحد علیه سرزمین ما مشاهده می شود، بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بی بی سی) روز جمعه گذشته به ما قوت قلب می دهد که؛ رييس جمهوری آمريکا، در تازه ترين اظهار نظر خود درباره پرونده هسته ای ايران اطمينان داد که آمريکا می خواهد مناقشه مربوط به مساله اتمی با ايران را به شيوه های ديپلماتيک حل کند. ولی اضافه می کند:
«به دنبال انتشار گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی درباره پرونده اتمی ايران، کاندوليزا رايس تاکيد کرد که آمريکا اقدامات خود برای صدور قطعنامه ای از سوی شورای امنيت عليه ايران را که مبتنی بر فصل هفتم منشور سازمان ملل باشد، دنبال خواهد کرد. فصل هفتم منشور سازمان ملل، امکان اتخاذ تدابيری نظير اعمال تحريم و حتی توسل به اقدامات نظامی را فراهم می آورد.»
در همان روز 8 اردیبهشت بنا به گزارش ایسنا، احمدی نژاد در زنجان گفته است:
- ایران یک قدرت هسته ای است.
خبرگزاری ایرنا اضافه می کند که وی در ادامه بازدیدش گفته است :
- ايران ميتواند بسرعت به يك ابرقدرت جهاني تبديل شود.
کیهان دو روز بعد هم در صفحه اول خود با تیتر سه ستونی با مسرت خبر از « آزمایش موشک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای در پاکستان» را می دهد، و نقل می کند ؛ پاكستان موشك دوربرد «هاتف 6» با قابليت حمل كلاهك هسته اي را آزمايش كرد. اين موشك با برد 2000 كيلومتر مي تواند هر نوع كلاهك هسته اي را حمل كند. ژنرال «پرويز مشرف»، رئيس جمهور پاكستان نيز اين آزمايش را بسيار مهم دانست و موفقيت آميز بودن آن را به مردم كشورش تبريك گفت.
هر خواننده کیهانی با دیدن چنین خبر هایی در می یابد، که روزنامه ای که به وسیله نماینده ولی فقیه اداره می شود می خواهد به امت چنین القا کند که دندان روی جگر بگذارید، چون ما با جمهوری اسلامی پاکستان فاصله زیادی نداریم. و چاپ رنگی عکس این موشک در صفحه اول، در کنار اخبار گزارش البرادعی هرچند با کنایه ای به وی همراه بود، آرزوی آن روزی را نشان می داد که آقای خامنه ای به جای ژنرال مشرف، یا مانند وی بتواند چنین خبری را به امت بدهد.
هر خواننده ای با عقل سلیم، می تواند فاصله ادعا های رییس دولت دستگاه ولایت فقیه با واقعیات را در یابد، چنان که چند روز پس از عید نوروز هم خبر از پیشرفت در ساختن و ابداع تسلیحات نظامی ساخت موشک زیر دریایی ( اژدر) " حوت و "قایق پرنده" با سرو صدای زیاد در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و مطبوعات رسمی منتشر شد. سایت بازتاب نزدیک به محافلی از سپاه پاسداران فردای روز مانور چند عکس از آن را منتشر کرد که در یکی از آنها از دور فردی شبیه سردار رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران است که مانند "بتمن" بر گرده آن قایق پرنده نشسته است که به نظر می رسد به تقلید از او به جنگ نيروهاي اهريمني جوکر( شاید جرج بوش)، پنگوئن (شاید رامسلفلد) و کات ومن(شاید کاندولیزا رایس) می رود، تا گوتهام سیتی را نجات دهد. مضحکه این نمایش در همان روز ها با اتفاقی که برای بالا ترین مقامات کشور اتفاق افتاد ادامه یافت؛ غلام علی حداد رییس مجلس شورای اسلامی که عازم ترکیه بود، به علت پنچر بودن چرخهای هواپیمایش از میان راه سفر به تر کیه برای شرکت در جلسه بین المللی مجالس با شرمساری برگشت و هواپیمای حامل هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم در سفر به سوریه دچار نقص فنی شد. خبرگزای مهر و آفتاب مشخص کردند که «هواپیمای مذکور از ناحیه پمپ هیدرولیک شماره 3 دچار اشکال شده بود و بعد از دو ساعت تاخیر هواپیما به مقصد دمشق پرواز کرد و در آنجا هم در خواست یدک کش شد و هواپیما از وسط باند به وسیله یدک کش به محل توقف و استقبال رسمی حمل شد. این مضحکه نمایش قدرت صنعتی و تسلیحاتی چند روز پس از این مانور تهدید کننده نظام با خبری از خبرگزاری نوستی روسیه تکمیل شد. این خبرگزاری در روز 16 فروردین نوشت؛ که ایرانی ها در اين آزمايش نه محصول خود را بلکه اژدر روسی اشکوال "توفان" را آزمایش کرده اند. و تصریح کرد که "اشکوال" در مرکز علمی تحقيقاتی شماره 24 تحت سرپرستی مهندس مرکولولف در دهه 1960 طراحی گرديد. و احتمال داد این موشک از طریق چین یا یکی از کشور های آسیای میانه به دست ایران رسیده باشد. سرانجام معلوم شد که دستگاه ولایت فقیه حتی نه گنجشگ بلکه یک قورباقه را رنگ کرده و می خواهد به جای قناری به مردم ایران بفروشد .
حالا هم درست در روز هایی که جهان چشم به ایران دوخته است ، نهاد های بین المللی و نیرو های ترقی خواه جهان و برخی از کشور های اروپایی در انتظار حرکت قاطع و مثبتی در جهت تعلیق فعالیت های هسته ای بودند تا پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت کشیده نشود، که حتا رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نماز جمعه گذشته، به روایت خبرگزاری ایرنا گفته است؛ "ايران امروز با يك وضعيت جديد مواجه است، پرونده ما به شوراي امنيت گزارش شد و اما فرق آن اين است كه برخلاف شوراي حكام، در شوراي امنيت كارگردان آمريكاست."
بدین ترتیب برخلاف ادعای رئیس دولت که ما داریم به یک ابرقدرت جهانی تبدیل می شویم.
درحقیقت روز های غم انگیزی در انتظار ملت ایران است. آقایان دارند سرنوشت کشور
را دودستی تقدیم محافل جنگ طلب آمریکا می کنند.
قبل از بررسی علت اساسی این سرسختی در تبدیل چنین فعالیت هسته ای کم ارزشی به یک معضل جهانی، انگشت روی نکته به اصطلاح اندر فواید فعالیت اتمی بگذارم.
نمایش تئاتری کیک زرد دستگاه برخی را در ایران و در خارج از کشور چنان مسحور کرده بود، که تصور می کردند آرزوهای تمام یک ملت هفتاد و چند میلیونی با داشتن مثلا چند آبشار سانتریفوژ جامه عمل پوشیده و تمام رویا های ملتی با پختن کیک زرد در حال جامه عمل پوشیدن است، حتا شماری از آنان که منزل خود را با "تمثالهای شاهنشاه همایونی" مزین می کنند و با خوردن پسته و چلوکباب اصیل ایرانی وابستگی خود را به ایران ثابت می کنند. این انتقاد سربسته به آن استادان و محققان ایرانی که چنین استدلالهایی را در تلویزیون و نشریات اروپایی و آمریکایی نشر می دهند نیز وارد است.
خطاب به این آقایان، و دیگران که ما را به گمراهی برای تماشای در نوردیدن قله های پیروزی اتمی فرا می خوانند، نه از سرمجادله قلمی بلکه برای روشن شدن مطلب که دست یابی به فن آوری هسته ای و حتا بمب اتمی به معنای رسیدن به تمدن و سعادت ملت نیست، از کشوری مثال می زنم که از تاریخ باستان همسایه دیوار به دیوار ما بوده است و نیاکان مشترک ما(آریایی ها) از سرزمینی که در غرب روسیه و شرق مدیترانه قرار دارد حدود سه هزار و پانصد سال پیش به فلات ایران و دره هندو کوش سرازیر شده اند.
سرزمین هند را می گویم، که قبل از ورود آریایی ها مانند ایلام ما تمدن بزرگی داشت و از آن پس تا قرن هجدهم مانند ایران مورد حمله مغولهای شمالی، اسکندر مقدونی و عربها قرار گرفت، و به مرور در اواخر قرن هجدهم و اوایل نوزدهم سرانجام هندوستان به مستعمره انگلستان تبدیل شد و ایران با این که مستعمره نشد چون درشمال ایران همسایه قدرتمند روسیه وجود داشت، زیر نفوذ مشترک دو کشور روسیه وانگلستان قرار گرفت. انگلستان که همسایه شرقی ما را رسما اشغال کرد به مدت نزدیک به یک قرن ونیم، آن رامستقیما اداره کرد. زمانی که بر اثر مبارزات مردم هندوستان به رهبری حزب کنگره ـ که سپس در وجود گاندی به عنوان مظهر مقاومت مسالمت آمیز تجلی یافته بود ـ به استقلال نزدیک شد. مسلمانان آن کشور به تشویق و تحریک انگلستان برای رسیدن به کشوری جداگانه ومسلمان اقدام کردند که بوسیله سید جمال افغانی (اسدآبادی به قول طرفداران وی در ایران) ، اقبال لاهوری طرفداران خلافت اسلامی آن زمان و سپس تا حدودی توسط ابوالاعلی مودودی ترویج شده بود.
سرانجام در روز 15 اوگوست سال 1947 شبه قاره هند با تاریخ طولانی مشترک به دوکشور جداگانه تقسیم شد. این توطئه تقسیم به دوکشور به بهای جان میلیونها و آواره شدن دهها میلیون هندو و مسلمان تمام شد. سه جنگ کلاسیک زخم های های این جدایی را عمیق تر کرده است. در ناحیه مرکزی و شرق سرزمین، حکومت جمهوری دموکراتیک فدرال وسکولار هندوستان برقرار شد و سیستم چند حزبی که از درون مبارزات مردم علیه استثمار بریتانیای کبیر برخاسته بود به زندگی خود ادامه داده و گسترش پیدا کرد. و در ناحیه شمال شرقی وغرب "جمهوری اسلامی پاکستان" بوجود آمد که بلافاصله با به قدرت رسیدن "لیگ مسلم" احزاب دگر اندیش قلع وقمع شد و در ماده اول نخستین قانون اساسی آن قید شد "هیچ قانونی نباید مخالف اسلام وضع شود." در سال 1974 هندوستان به اولین آزمایش های بمب اتمی خود دست زد. و پاکستان هم در سال 1998 به این "دروازه تمدن" وارد شد.
اکنون جمهوری اسلامی پاکستان اتمی به مدینه فاضله حاکمیت توهم زده و بورژوازی نظامی پشتیبان آن تبدیل شده است. باید توجه داشت که اگر حکومت برای 164 سانتریفوژو کیک زرد خود را در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت می داند؛ پاکستان در سال 1980 دارای 2000 عدد آن بوده است. حال فرض کنیم پس از سالها مرارت یک ملت صاحب این همه دستگاه شدیم و توانستیم درجات خلوص اورانیوم را هم به حد ساختن بمب اتمی بالا ببریم و آنرا هم در کویر لوت هم آزمایش کردیم. چه گلی بر سراین ملت خواهیم گذاشت. ببینیم جمهوری اسلامی پاکستان در مقایسه با هندوستان که هردو اتمی هستند به کجا رسیده است.
در جمهوری فدرال هندوستان بیش از یک میلیارد انسان با 16 زبان در 27 دولت متحد و 7 سرزمین خودمختار در چارچوب بزرگترین دموکراسی جهان زندگی می کنند. با رشد اقتصادی 7 درصد کشور، تولید سرانه ملی 2358 دلار درسال است. در صورتی که در جمهوری اسلامی پاکستان با بمب اتم رشد اقتصادی 2.5 درصد و تولید سرانه ملی 1928 دلار است. در هندوستان نسبت با سوادان کشور به کل جمعیت 50 درصد بیشتر از پاکستان است. پوشش الکتریسته در سطح پاکستان 20 درصد کمتر از هندوستان است. در این مقایسه از تولید ناخالص ملی هند که ده برابر پاکستان است صحبتی نکردم.
پس می بینیم سرزمینی با تاریخ مشترک، شرایط طبیعی و حاصلخیزی یکسان خاک ها درشمال دریایی واحد که 60 سال پیش به دو کشور تقسیم شده اند هر دو هم به سطح بالای فن آوری هسته ای رسیده و حتا بمب های اتمی خود را هم ردیف چیده اند. سطح زندگی و رشد اقتصادی و فرهنگی یکسانی ندارند. این برای جهانگردانی که از یک شهر پاکستانی به هر شهر هندی، حتا فقیر ترین آن پا می گذارد به وضوح قابل مشاهده است و احتیاج به آمار و رقم ندارد. میلیارد ها دلار کمک های مالی ایالات متحده آمریکا به پاکستان را هم از زمان آغاز جنگ سرد علیه اتحاد شوروی را در این مقایسه اصلا به حساب نمی آوریم.
در این مقایسه فقط یک عامل دیگر بین این دو کشور که از مادر سرزمینی واحدی متولد شده اند تفاوت دارد. آنهم وجود دموکراسی، رژیم دموکراسی پارلمانی، سیستم چند حزبی، رعایت کامل حقوق همه خلقها و ملل ساکن در جمهوری فدرال در هندوستان است که فقط در دوره کوتاه (20 ماهه) مجادلات اتمی با پاکستان خدشه دار شد. برعکس در جمهوری اسلامی پاکستان مانند برادر زاده خود یعنی جمهوری اسلامی ایران فقط دوره بسیار کوتاهی آزادی برقرار بوده است و از ابتدا این کشور که در قانون اساسی آن حتا مطالب جالب تری از نهادی مانند دستگاه ولایت فقیه وجود دارد ولی به انحصار طلبی اسلامی منقش است، به سوی رژیمی نظامی سوق پیدا کرد. طی نیم قرن نظامیان بر آن حاکم بوده اند. پس به قول آن معلم انشای دوران کودکی خودم نه "ثروت" اتمی بلکه "دانش" دموکراسی است که باعث شکوفایی استعداد ها، پیشرفت اقتصادی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یک جامعه می گردد. این هند است که بلافاصله پس از چین و یا در کنار آن در ردیف قدرتهای برتر جهان در دهه آینده با اروپای واحد و آمریکای در حال نزول به رقابت خواهد نشست و نه جمهوری اسلامی اتمی پاکستان که در اسارت طلبه ها و مکتب خانه های خود مانده است.
من اطمینان دارم که سردمداران دستگاه ولایت فقیه از چنین مسایلی بی اطلاع نیستند. رهبری و بورژازی دولتی و نظامی ایران با گسترش فعالیت های هسته ای سودای دیگری در سر دارند، آنان در فکر رشد اقتصادی و افزایش تولید سرانه و ملی کشور نیستند، بلکه در درجه اول برای تحقق امپراتوری شیعه در منطقه و هژمونی طلبی در خاورمیانه برای حفظ خود در قدرت این تلاش را می کنند. این را در مقاله های* دیگری توضیح داده ام. و در درجه دوم علت این سرسختی در مقابل جامعه جهانی آنی است که حسین شریعتمداری در کیهان 12 اردیبهشت نوشته است که اگر حواشی لغت پردازیهای معمول وی را حذف کنیم می شود:
«مخصوصاً آن كه كمترين كوتاهي و نرمش ... مي تواند مردم ايران و ساير ملت هاي مسلمان و آزاده جهان را نسبت به مقاومت و ايستادگي ما دچار ترديد كند و سپس در نقطه ديگري كه قصد ايستادگي داريم، از اين اهرم قدرتمند بي بهره يا ، كم بهره باشيم.»
این همانی است که آقای خامنه ای در 19 اسفند در حضور اعضای مجلس خبرگان گفته بود. که اگر اکنون کوتاه بیاییم فردا بهانه دیگری پیش می کشند. منظور وی فقدان آزادیهای سیاسی، همکاری با گروههای تروریستی منطقه و عدم شناسایی اسراییل بود. یعنی اگر امروز که با تبلیغات فریبنده هسته ای توانسته ایم بخشی از مردم ایران و عرب و مسلمان جهان را مسحور کنیم و به خود جلب کنیم. فردا واضعان چنین سیاست و اندیشه ای تنها خواهند ماند. این است کابوس کنونی آقایان. تداوم گورکنی اقتصادی و اجتماعی و انسانی کشور برای پاسخ ندادن در مقابل نیاز های مردم ایران و خواسته های جامعه جهانی.
اما اکنون که جمهوری اسلامی در پیشبرد برنامه های خود با مانع جهانی مواجه شده است ؛ حاکمیت دو راه بیشتر ندارد. یا باید با آزادی همه زندانیان سیاسی، برقراری آزادیهای سیاسی، اجتماعی و تامین شرایط آزادی فعالیت احزاب و انتشار مطبوعات، در مقابل ملت ایران تسلیم شود و همزمان با انجام خواسته های آژانش بین المللی انرژی اتمی که به زودی به وسیله شورای امنیت ضمانت اجرایی پیدا خواهد کرد، از تعمیق این بحران خود داری کند. و پروند ه اتمی ایران را از شورای امنیت در نیویورک به وین در قلب اروپا برگرداند. و یا با تداوم فعالیتهای ماجراجویانه اتمی راه را برای اقدام منفردانه یا گروهی نیرو های جنگ طلب جهانی هموار کند و تسلیم آنان شود، که در این صورت همانطور که در مقاله ای دیگر* نوشته ام، سرنوشتی چون شاه سلطان حسین صفوی ـ سلطان ایده آل علامه مجلسی فقیه عالی مقام دستگاه سلطنت او ـ را در پیش رو دارند، که پس از دعاخوانی و مناجات و رمالی های فراوان قندهار، کرمان، سیستان و خراسان را با طیب خاطر به افغانها بخشید، پس ازاکراه نخستین در دادن دختر خود به محمود با عنوان این که «دختر دادن شيعه به سنی ناممکن است.» ولی چند روز بعد آنرا هم پیشکش کرد ولی ا فغانها اصفهان پایتخت کشور را در محاصره گرفتند. سرانجام پس از شش ماه محاصره که مردم در آن از خوردن گوشت گاو، گوسفند، اسب، خر، سگ و گربه به خوردن اجساد آدمیان رسیدند، به قول نمايندهً شرکت هند شرقی انگليس، حاضر در اصفهان آنروز « پادشاه قوی شوکت ايران بدون هيچگونه جلال و جبروت و شکوه سلطنتی از قصر خود سوار شد. او همچنين فردی بينوا و پريشان لباس به تن داشت و از آنجا که آشفتگی خاطر از سر و روی ملازمانش می باريد، چنين می نمود که مراسم تشيع رسمی آن اعليحضرت انجام مي گيرد.» و به قولی دیگر، شاه نگون بخت ، افسرده و دلخسته سوار براسب عاريتی محمود در معبر پايتخت که مملو از جسد مردگان بود به دیدار او رفت و درآنجا با دست خود تاج سلطنت ايران را بر سر محمود افغان گذاشت. مردم در این کار زار جنگی خود آفریده، به فراخوان احمدی نژاد برای "مجاهدت های بسیار" پاسخ مثبتی نخواهند داد.
برای آنان که گوشهایی برای شنیدن دارند خلاصه باید گفت؛ جنگ دموکراسی نمی سازد، بررسی تاریخ مکتوب تمام جنگ ها، در سراسر جهان نشان می دهد که اولین مصدوم جنگ آزادی است.
هر چند در انتخابات مجلس هفتم و انتخاب احمدی نژاد مشخص شد که دستگاه ولایت فقیه حفظ قدرت برای خود را به هر قیمت تبدیل به اصول دین خود کرده است. کلام آخر را برای مصلحت اندیشان و اصلاح طلبان می گویم که با گفتاری چون «اين يك كار فرماني نيست، روي اين قضيه 25 سال كار شده است، صدها هزار دانشمند و صنعتگر در اين زمينه فعاليت كردهاند» آب در آسیاب تداوم این بحران و تعمیق آن می ریزند جهت خطاب « زحمت درست نكنيد، بنشينيد و مذاكره كنيد!» را از غرب به سوی دوستان شفیق خود باید برگرداند. آقایان! ایران در گردنه خطر است. فقط صراحت در گفتار، شهامت در کردار و شجاعت در عمل همه ایرانیان مخالف این ماجراجویی ها می تواند میهنمان را نجات دهد.
فراموش نکرده ایم که اگراین ذوالفقار علی بوتو نخست وزیر لیبرال و مصلحت اندیش پاکستان بود که در سال 1974 بود فریاد زد:
« ما علف و برگهای درخت خواهیم خورد، ما حتا گرسنه خواهیم ماند. اما یک بمب خواهیم داشت.»
اما برنامه ریزی چنینی در پاکستان آن زمان برای ساختن بمب اتمی، اقتصاد پاکستان را به فلاکت، نسیم آزادی کوتاه مدت را به طوفان خانمان برافکن براندازی بوتو و برپایی حکومت نظامی ضیاء الحق تبدیل کرد. میوه درختی را که ذوالفقار علی بوتو کاشته بود حکومت نظامیان چید. این بمب ها نه پاکستان را آباد کرد و نه سر ذوالفقار علی بوتو را از تیغ سردار سرلشگر ضیاءالحق نجات داد. همین و بس.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* برای خواندن مقاله هایی که در بالا به آن اشاره کرده ام می توانید به آرشیو این سایت و یا نشانی زیر مراجعه کنید: