نامه محمود احمدي نژاد به جرج بوش بسان يك بمب خبري صفحات نخست نشريات تسخير كرد و در صدر اخبار خبرگزاريها قرار گرفت . خبري كه در ابتدا تيتر وار بيان شد با اين توضيح كه نامه اي است حامل پيشنهاداتي تازه براي رفع اختلافات ميان ايران و آمريكا . علي لاريجاني ، دبير شوراي عالي امنيت ملي نيز عنوان نمود كه در صورت ارزيابي دقيق و هوشمندانه ، اين نامه مي تواند راه هايي را براي رفع اختلافات و حل بحرانها پيش روي ايران و آمريكا بگذارد . اينچنين بود كه گمانه زني ها در مورد محتواي اين نامه آغاز شد . اما هنگامي كه متن آن فاش شد اثري از پيشنهادات راهگشا در آن ديده نشد . در واقع احمدي نژاد در اين نامه نواقص دولت آمريكا را گوش زد نموده بود . در نهايت نيز از سوي كاخ سفيد پاسخي به اين نامه داده نشد و فقط كاندوليزا رايس ، وزير امور خارجه ايالات متحده آمريكا ، اين پيام را تاريخي – مذهبي – فلسفي و نامربوط به اختلافات و بدون هيچ گونه پيشنهادي براي رفع بن بست هسته اي خواند و تأثير آن را در مناقشات هسته اي رد كرد .
به زعم نگارنده مي بايستي اين خبر را بدور از بحث هاي تبليغاتي رسانه ها مورد بررسي قرار داد . شايد مباحث مطرح شده در اين نامه چندان كه گفته مي شد راهگشا نباشد اما بي گمان نفس ارسال آن بسيار حائز اهميت است . كاري كه مي توان آن را در زمره ي اعمال غير قابل پيش بيني احمدي نژاد جاي داد كه مي تواند انگيزه هاي متفاوت و متنوعي داشته باشد .
در بحبوحه ي بحران هسته اي و در آستانه ي قطعنامه ي شوراي امنيت عليه ايران ، اين نامه مي توانست مسئله اي باشد براي بر هم زدن تمركز ملل و دولت هاي غرب كه شد . مي توانست بهانه اي باشد بر افزايش فشار افكار عمومي بر دولت آمريكا ( البته نه آنقدر كه صدا و سيما اعلام مي كند ) كه شد . هرچند مباحث مطرح شده در آن نامه هم عاري از اهميت نيست و مواردي است كه حتي باعث كاهش محبوبيت بوش در آمريكا هم شده است . معني عدم پذيرش مذاكره از سوي ايران را هم در خود مستتر دارد ، اما اثرات ظاهري آن با وجود انكار و بي تفاوتي كاخ سفيد عيان است و مهمتر . احمدي نژاد و همفكرانش هوشمند و زيركند . براي بازگشت عصر اصلاحات بايد هوشيار تر باشيم .
مرتضي ميري
[email protected]