* جناح چـپ در ساختن تشكيـلات ضعيف تر عمـل كرد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه اعضا آن نفوذ به نسبت خوبي در اردوگاه اصلاح طلبان دارند متشكل از بازماندگان چپهاي سازمان اوليه است كه در اوايل انقلاب نقش قابلتوجهي در گذر نظام از بحران ها داشت.
محمد سلامتي، دبير كلسازمان مجاهدين انقلاب اسلاميايران در گفت و گويي با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به بازگويي چگونگي تشكيل اين سازمان و بيان برخي مسايل درباره آن پرداخته است.
سلامتي دربارهي چگونگي تشكيل سازمان اوليه گفت:« سازمان در 16 فروردين 58 با وحدت هفت گروه حول محور دفاع از نظام جمهوري اسلامي ، تاكيد بر سياست نه شرقي نه غربي و دين از سياست جدا نيست اعلام موجوديت كرد و با توجه به شرايط آن روز كه هنوز نظام شكل كامل نگرفته بود. مي خواستيم كه در عرصههاي مختلف اعم از سياسي، نظامي و امنيتي به نظام كمك كنيم. به اين دليل ناگزير شديم كه تشكيلات حالت نيمه مخفي و نيمه علني داشته باشد و اين را هم در اساسنامه خود آورديم.
در آن سالها سازمان در كمك به نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي براي برقراري امنيت در كشور و گذر نظام از بحران تجزيه طلبي در كردستان و سيستان بلوچستان نقش محوري و بي بديل ايفا كرد اما اختلافاتي در نهايت منجر به انشعاب هاي كمر شكن درسازمان شد.»
دبير كل اين تشكل با اشاره به كاركرد سازمان در آن سالها اضافه كرد: «از همان ماههاي اول معلوم شد كه بين اعضاي سازمان و گاهي هم بين گروههاي متحد اختلافاتي وجود دارد و زمينههاي فكري بر هم منطبق نيست. برخي با صدور بيانيه به مناسبت روز كارگر به دليل اين كه آن را كمونيستي مي دانستند مخالفت كردند و برخي هم به دليل مخالفت با شريعتي، صدور بيانيه به مناسبت شهادت وي را روا ندانستند، اما اختلافات زماني شديد شد كه برخي اعضاي سازمان مثل بنده و مهندس نبوي با حضور در دولت به اعمال سياستهاي چپ گرايانه مانند سياست هاي كنترلي در حوزهي اقتصاد و يا سياستهاي اصلاحات ارضي و تشكيل تعاونيها پرداختند.»
وي در بيانسهم افراد عضو و گروههاي تشكيل دهنده در اختلافاتي كه سرانجام به تعطيلي سازمان مجاهدين اوليه انجاميد نيز يادآور شد:«اختلافات بيشتر بين افراد بود گرچه ممكن بود اكثريت يك گروه متمايل به يك طرف بود مثل منصورون كه بيشتر به راست متمايل بود و بيشتر امت واحده متمايل به چپ.»
سلامتي با يادآوري ماجراي اصرار برخي از اعضاي منصورون براي معرفي آيتالله راستي به عنوان نماينده امام(ره) در سازمان مجاهدين انقلاب به حضرت امام(ره) و موافقت ايشان با اين پيشنهاد گفت: «داستان انتخاب آقاي راستي اين بود كه بعضي دوستان اعتقاد داشتند كه براي اين كه حركتهاي سازمان بر اساس موازين اسلامي باشد طبيعتا بايد به صورت مرتب و منظم با ولي فقيه درتماس باشد يك نماينده از طرف ايشان اين ارتباط مستمر را داشته باشد.»
وي افزود :«براين اساس اين موضوع در شوراي هماهنگي سازمان مطرح شد و پيشنهادش هم از طرف برخي اعضاي گروه منصورون بود كه قبلا با آقاي راستي ارتباط داشتند. و او را به عنوان نماينده امام (ره)در سازمان مطرح كرده بودند. بنابراين وقتي در شورا مطرح شد اكثريت موافق بودند جز من. علت مخالفت من اين بود كه اولا اعضاي سازمان آگاهي سياسي_ اعتقادي كافي داشتند به علاوه اين كه در نياز بايد با خود ولي فقيه ارتباط برقرار مي كرديم،البته آن موقع حساسيت زيادي در اين مورد نبود و اختلاف نظرها هم هنوز به شكلي نبود كه در مورد اين قضيه بروز كند. آقاي راستي هم اوايل كه معرفي شد خيلي برخورد فعال نداشت اما به مرور پا را از نظارت فراتر گذاشت و دخالت كرد.»
وي در معرفي اعضاي شوراي هماهنگي سازمان مجاهدين انقلاب و اساس گزينش آنها نيز اظهار داشت:«در تشكيل شوراي هماهنگي سعي شد كه از هر گروه يك نفر معرفي شود ولي در عمل چنين نشد و برخي گروهها بيشتر از يك نفر داشتند و برخي هم فردي را در شورا نداشتند. بنده (امت واحده) نوروزي(امت واحده) الويري(فلاح) شهيد بروجردي(صف) پروين(موحدين) كه بعدها جاي خود را به محمود بخشنده داد، ذوالقدر (منصورون) و محسن تحويل زاده از (منصورون) عضو اين شورا شدند »
دبير كل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در بيان نحوهي ورود اين تشكل به مساله خنثي كردن بحران تجزيه طلبيكردستان و بلوچستان يادآور شد: «سازمان در ارتباط با بحراني كه در كردستان ايجاد شده بود دخالت كرد و يك طرحي را تهيه و از طريق آقاي هاشمي رفسنجاني آن را در شوراي انقلاب مطرح كرد و مورد قبول واقع شد وسازمان را مسوول رفع بحران از كردستان كردند سازمان هم كميته اي تشكيل داد و ضمنا شهيد بروجردي رابه عنوان فرمانده سپاه منطقهي غرب پيشنهاد كردو نيز شهيد صياد شيرازي براي فرماندهي ارتش در غرب پيشنهاد شد كه موافقت كردند و با اقدامات كميته مذكور استان كردستان به يك استان آرام تبديل شد،به ياد دارم از استان كردستان به عنوان نمونه ياد شد. البته اقدام ديگر رفع بحران در سيستان و بلوچستان بود.»
سلامتي همچنين تصريح كرد:«سازمان مجاهدين انقلاب حتي در تشكيل سپاه نيز نقش فعالي داشت و اعضاي سازمان در ردههاي مختلف نيز در خدمت سپاه قرار گرفتند، اما از زماني كه امام (ره)دستور دادند كه اعضاي سپاه از عضويت درهر گروه سياسي دست بكشند. برخي اعضا ارتباط سازمانيشان را سازمان قطع كردند و يا برخي از سپاه استعفا دادند تا در سازمان حضور داشته باشند. »
وي دربيان عضويت شهيد بروجردي در سازمان مجاهدين انقلاب و اينكه آيا او نيز همانند برخي بعد از عضويت در سپاه از سازمان جدا شد نيز اظهار داشت:«بروجردي از ابتدا عضو سازمان بود. اما قبل از دستور امام (ره)در سال 60 شهيد شد اما ذوالقدر و محسن رضايي از سازمان قطع ارتباط تشكيلاتي كردند. ولي مثلا آرمين به سازمان برگشت البته برگشتن آرمين بخشي هم به دليل برخوردهاي خطي بود»
وي افزود:«سازمان اول در عرصهي سياسي و هم بيانيهها مواضع راهگشايي گرفته بود از جمله اين كه زماني كه مخالفين داخلي نظام مي خواستند از جريان فرزندان آقاي طالقاني سواستفاده كنند و آقاي طالقاني هم چند روز تحصن كرده بودند و در عرصهي اجتماعي حاضر نشده بودند كه سازمان با برگزاري يك راهپيمايي ميليوني جلوي بحران را گرفت و البته اين راهپيمايي با نظر مساعد امام (ره)انجام شد. و بسيار كارساز بود.سازمان دربارهي مساله فرقان هم نقش بسيار فعالي ايفا كرد به طوري كه توانست كار مثمر ثمري انجام دهد ودست آن جريان را رو كند.»
پس از حضور آيتالله راستي كاشاني اختلافات به شكلي غيرقابل تحمل در آمد تا در خرداد 61 اعضاي دو طيف چپ و ميانه از سازمان خارج شدند و تنها طيف راست با راستي كاشاني ماند. سلامتي با بيان اين مطلب يادآور شد:«سازمان از آن زمان فقط كار سياسي انجام مي داد، البته به دليل اين كه رفتارش مغايرتهاي مشهودي با نظرات امام(ره) و دولت مهندس موسوي داشت. به تدريج آنها ديگر نتوانستند دوام بيابند و با تاكيد امام(ره) سازمان در سال 65 منحل شد.»
دبير كل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در پاسخ به اين سوال كه چرا از ابتداي تصميم براي تشكيل اين تشكل متوجه اختلافات نشده بوديد؟ گفت:«اول انقلاب بيشتر مساله حفظ انقلاب بود و حساسيت در مورد مسايل اقتصادي و سياسي هنوز بالا نرفته بود حتي ما در آن زمان به اين فكر مي كرديم كه اگر نظام از طرف دشمنان خداي نكرده لطمه ديد شد چگونه مقابله شروع كنيم و حتي براي خود نام مستعار انتخاب كرده بوديم.»
وي اضافه كرد: «اما وقتي نظام تثبيت شد اختلافات در حوزههاي مختلف خود را بيشتر نشان داد اوايل كار گاهي در مورد ولايت فقيه هم اختلاف نظر بود. برخي آن زمان به ولايت فقيه اعتقادي نداشتند و مي گفتند كه احكام الله مشخص است و ولايت فقيه فقط نظارت كند و حتي به مجلس هم اعتقاد نداشتند بگذريم كه امروز چرخش صد و هشتاد درجه اي دادهاند و اختيارات فراقانوني براي ولي فقيه قائلند. ما آن زمان نگران بوديم كه اين ديدگاه جامعه را به مسير بحران شديد بكشاند. كه همين طور هم شد. در آن زمان هم جلوي مصوبات دولت و مجلس را سد مي كردند و اجازه نمي دادند مثلا در آن شرايط كه كمبود كالا و عرضه بود قيمت گذاري شود و به دولت فشار مي آوردند كه قيمتها را رها كند.»
سلامتي دربارهي مخالفت اين جريان كه خود را ولايت مدار مي دانست با حضرت امام يادآور شد:«مخالفت آنها با نظر امام(ره) براي ما هم تعجب آور بود . مثلا در مورد قانون كار و قانون اصلاحات ارضي امام(ره) نظرات خاص خود را داشت و حاكي بود كه اين قوانين را تاييد مي كنند اما با وجود اصرار دولت و تصويب مجلس باز هم اين جريان به صورت جدي با مساله برخورد كرد.»
وي درباره اينكه آيا طيف راست سازمان آن زمان با بازارهم در ارتباط بود،اظهارداشت:
«به هر حال با ديدگاه هاي طيف بازار هماهنگ بودند و اين هماهنگي شان كاملا مشخص بود و در عرصههاي انتخاباتي نمود پيدا مي كرد. در انتخابات ها اينها باهم هماهنگ مي كردند و كار مي كردند. به خصوص كه آن زمان بازار قدرت زيادي داشت.»
سلامتي در معرفي برخي از افراد شاخص طيف راست سازمان در آن زمان نيز از حسين فدايي، محمدباقر ذوالقدر، محسن رضايي و احمد توكلي نام برد ودر بيان اينكه آيا سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي مقابله با سازمان مجاهدين خلق تشكيل شد؟،گفت:«سازمان با مجاهدين خلق خيلي مخالف بود و اساسا اين كهسازمان ما از كلمه مجاهد استفاده كرد به دو دليل بود اول اين كه اكثر اعضا قبلا فعاليت سياسي و چريكي داشتند بنابراين عنوان مجاهد را مي توانستند داشته باشد ديگر اين كه اين عنوان در انحصار سازمان مجاهدين خلق نباشد. كه لوث هم شده بود. وقتي سازمان تشكيل شد منافقين خيلي عصباني شدند و برخورد تندي ازخود نشان دادند.البته سازمان سعيش بر اين بود كه در همهي عرصه ها به نظام كمك كند. اما مجاهدين خلق خيلي سريع دست خود را رو كردند و و سازمان در آن زمان فرصت و موقعيتي براي مقابله با آنها پيدا نكرد.»
دبير كل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در تشريح اهداف سازمان دوم تاكيد كرد:«سازمان اوليه خدمات بسيار ارزندهاي انجام داد وقتي ما تشكيلات جديدي مي خواستيم راه بيندازيم به اين نكته توجه داشتيم كه وارث تشكيلاتي هستيم كه با وجود خدمات و زحمات شاياني كه كشيده است، كمتر در جامعه مطرح بوده است و حيف است كه به دست فراموشي سپرده شود. با اضافه كردن نام ايران به ادامهي نام قبل سازمان جديد را راه انداختيم.»
وي در بيان نحوهي شكل گيري سازمان در مرحلهي دوم گفت:« دوستاني كه از سازمان اوليه جدا شده بودند گاهي دور هم جمع مي شدند. اما به دليل وجود ذهنيت بد نسبت به تحزب در جامعه. من و دوستان در سالهاي 63 تا 70 سراغ هر كسي براي ايجاد تشكيلات جديد ميرفتيم كه حاضر نمي شدند در اين زمينه همكاري كنند. خيلي زمينه نامساعد بود اما ما احساس مي كرديم كه براي يك جامعه ايجاد تشكيلات سياسي حزب و سازمان و گروه سياسي ضرورت يك نظام مترقي براي بالابردن سطح آگاهيهاي جامعه و كادرسازي است. بر همين اساس تلاش داشتيم كه افراد مستعد و واجد شرايط را براي تشكيل حزب جذب كنيم اما نتيجه اي نداشت.»
سلامتي در پاسخ به اين پرسش كه آيا براي تشكيل سازمان دوم سراغ افراد معروف هم رفتيد ،تصريح كرد:«بله سراغ هاشمي رفتيم و گفتيم كه خلاء تحزب به نظام ضربه ميزند هاشمي گفتند كه من نظر شما را قبول دارم اگر بتوانيم همان حزب را راه مي اندازيم. پيش آقاي كروبي رفتيم ايشان هم تقريبا همين را گفتند. سراغ مرحوم آقاي عبايي رفتيم گفتند كه خود اهل كار تشكيلاتي نيستند. سراغ افراد غيرروحاني رفتيم اما رغبتي براي تشكيل حزب وجود نداشت.»
وي افزود:«در نهايت خودمان تصميم گرفتيم اقدام كنيم كه بهار 70 پيشنهاد تشكيل سازمان را به كميسيون مادهي ده احزاب داديم. اعضاي موسس ما عبارت بودند از «حسين صادقي، محسن آرمين، فيضالله عرب سرخي و ابوالفضل قدياني» وزارت كشور در 10 مهر 70 درخواست سازمان را تصويب كرد. در آن زمان عبدالله نوري وزير كشور بود.»
سازمان جديد به گفتهي سلامتي از همان ابتدا با آموزش اعضا و تحكيم مباني تئوريك سعي در ايجاد انسجام داشته است و به اين مهم بيش از عضو گيري تاكيد داشته است.
دبيركل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران درباره اينكه آيا اين سازمان هم نيمه مخفي و نيمه علني است؟ گفت:«خير با توجه به اين كه نظام مستقر شده است . سازمان جديد علني و فعاليت صرفا سياسي دارد. البته در دور جديد فعاليت نشريه عصر ما را از سال 73 منتشر كرديم.»
سلامتي همچنين در معرفي بحراني ترين شرايطي كه تشكل متبوعش با آن مواجه بوده نيز اظهار داشت:«پس از شكست جناح چپ در مجلس چهارم كه بسياري از گروهها فعاليت خود را كنار گذاشتند فعاليت سياسي بسيار شاق بود گروهها نميخواستند وارد عرصه شوند چون از شيوهي برخورد سرخورده شده بودند. تا مدتها هيچ كدام فعاليت نمي كردند چون آن را بي فايده مي دانستند. به طوري كه با وجود اصرار زياد تنها دو گروه از خط امام(ره) حاضر به حضور در عرصهي انتخابات مجلس پنجم شدند.اما پس از انتخابات پنجم روحيهي جديدي پيش آمد شرايط طوري شد كه ما توانستيم چند نفر از كانديداهاي خود را به مجلس بفرستيم. و در انتخابات رياست جمهوري هم خاتمي برنده شد.»
وي در تشريح وضعيت سازمان مجاهدين انقلاب در دورهي اصلاحات نيز يادآورشد:« در اين دوران با سازمان برخورد امنيتي شد. قبل از دولت خاتمي تلاش ما اين بود كه تفكر شفافي را به جامعه منتقل كنيم و ديدگاه گروهها و احزاب و دولت را به صورت منطقي و محترمانه نقد كنيم. خوشبختانه اين شيوه مورد پسند دوست و دشمن بود.در آن زمان ما مواجه با برخوردهاي امنيتي به آن شكل نبوديم و عصر ما هم تاثيرگذار بود بعد از اين خاتمي روي كار آمد برخوردها بيشتر شروع شد و نشريه عصر ما چند مرتبه محاكمه شد و بالاخره توقيف شد و تلاش ها براي انتشار يك نشريه جديد هم تا كنون بي نتيجه مانده است.»
وي در واكنش به نقدهايي كه به تشكل متبوعش وارد ميشود و بر مبناي آن عنوان مي شود با وجود ادامهي سياستهاي اقتصادي دولت هاشمي در زمان خاتمي، سازمان برخورد يكسان با اين دو دولت در حوزهي اقتصادي نداشت گفت:«در مورد مسايل اقتصادي شرايط هر كشور در هر مقطع نسخه خاص اقتصادي خود را مي طلبد. وقتي در كشوري توليد كم است و ارز كافي هم براي واردات وجود ندارد. ناچار بايد كالا سهميهبندي و قيمت كنترل شود.اما هميشه تورم افسار گسيخته و فشار آوردن به طبقهي متوسط و محروم بودهايم. هميشه دنبال اين بوديم كه به عدالت بيش از توسعهي اقتصادي توجه شود.»
وي افزود:«در زمان هاشمي بدون توجه به شرايط اقتصادي جامعه سياست تعديل انجام شد و اين متاثر از فضايي بود كه امپرياليسم جهاني با استفاده از فروپاشي شوروي ايجاد كرده بود و تنها راه موفق اقتصادي را اعمال سياستهاي نظام سرمايهداري يعني رها كردن قيمت ها و باز كردن درهاي كشور به روي كالاي خارجي مي دانست. بر همين اساس ارز را تك نرخي شد كه اينها باعث تورم افسار گسيخته و كاهش توليد داخلي شد. ما در آن زمان نسبت به اين تبعات اين سياستها ابراز نگراني كرديم و همانطور هم شد يعني تورم بالاي پنجاه درصد به وقوع پيوست. اين سياست آنقدر ضربه زننده بود كه هاشمي مجبور به اعمال سياست كنترلي در آخر دولت خود شد.»
سلامتي همچنين يادآورشد:«آقاي خاتمي كه آمد همين سياست را ادامه داد و اما ما باز هم موافق نبوديم و اين را هم اعلام كرديم كه سياست اقتصادي دولت غلط است به طوري كه شنيدم خاتمي از دست ما دلخور شده است. البته بايد گفت كه در زمان خاتمي مسايل سياسي اولويت خاصي پيدا كرده بود.»
دبير كل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در تشريح مواضع تشكل متبوعش در حوزهي سياست خارجي هم تاكيد كرد:«ما قبلا هم در بيانيههايمان تاكيد كردهايم كه اگر در شرايط مناسب قرار بگيريم مذاكره خوب است. البته هيچ گاه رابطه با آمريكا را به صورت ايدئولوژيك قبول نداشتهايم بلكه رابطه با آمريكا را به اقتضاي منافع ملي قبول داريم.»
وي در ارزيابي نسبت به اين مساله كه چرا جريان چپ با وجود حمايت هايي كه امام(ره) از آنها داشت نتوانست تشكيلات منسجمي راه بيندازنداظهار داشت:«در اوايل دههي 60 يك هجمه با فقه سنتي به جناح چپ كه دولت را در دست داشت شد به طوري كه جناح چپ و كساني كه طرفداري عدالت بودند به انفعال افتادند و خيلي از كارها قفل شد. در آن زمان آنقدر مصوبات در پشت ديوار شوراي نگهبان ماند كه قانون گذاري قفل شد. هر قانوني مي رفت در نمي آمد تا جايي كه امام(ره) اعلام كردند كه وقتي دو سوم نمايندگان چيزي را تصويب مي كنند نيازي به تاييد شوراي نگهبان ندارد. علي رغم اين دستور كار پيش نمي رفت .چون آن طرف قوي بودند و تشكلهاي جناح راست بسيج مي شدند و اين مشكل سازي را مي كرد.»
وي ادامه داد:«البته فقهي كه در مقابل عدالت اجتماعي ايستاد در حوزه فعال بود. يكي از مراجع معروف قم در آن زمان با اصلاحات ارضي با قيمت گذاري مخالف بود و به تبع ايشان خيلي از روحانيون مخالف بودند. به همين دليل با وجود تصويب دو سوم نمايندگان باز هم مصوبات خلاف شرع عنوان مي شدند.به عنوان مثال، قانون كار را مي گفتند چون مقرراتي را بر كارفرما تحميل مي كند خلاف شرع است . نخست وزير وقت براي حل موضوع از امام(ره) استفسار كرد و امام (ره)شخصا موافقت كردند اما باز شوراي نگهبان به آن قانون 130 اشكال قانون اساسي به آن گرفته شد.»
سلامتي با بيان اينكه تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام كه امام(ره) آن را مطرح كرد تا حدود زيادي اين مشكل را حل كرد.افزود:«اوايل امام(ره) به تشكيلات عنايت داشت اما وقتي ديد اينها در مسيري ديگر سوق يافتهاند بنا به مصالحي خواستار تعطيلي آنها شدند.از سوي ديگر تشكيلات بازار و موتلفه از قبل از انقلاب راه افتاده بود و به دليل نزديكي با روحانيون نفوذ زيادي در جامعه داشتند در حالي كه جناح چپ اين طور نبود. جناح چپ آن سابقه را نداشت در جامعه نفوذ لازم را نداشت نيروهاي آن از نظر مالي توانمند و يا چهرهي شناخته شده نبودند. تشكيلاتشان هم خيلي به سمت مردم نرفت بلكه بيشتر در فكر كمك به نظام بودند. در نهايت جناح چپ در ساختن تشكيلات ضعيف تر عمل كرد.»
گفتوگو از خبرنگار ايسنا:اكبر بياتي صالح