ايسنا: بهزاد نبوی معتقد است امروز هيچ ارتباطی بين جمعيت ايثارگران و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی وجود ندارد اما تاييد میکند که برخی اعضای آن از اعضای جناح راست سازمان مجاهدين اوايل انقلاب هستند.
وی همچنين میگويد در دولت جديد حقوق پست سازمانی ثابت او را قطع کردهاند.
وی در اين گفتوگو ضمن بيان برخی نظراتش درباره دولت جديد به برخی سوالات تاريخی سايت نما( وابسته به موتلفه اسلامی) پاسخ گفته است؛ اختلاف ديدگاه با مجاهدين خلق، ماجرای تشکيل سازمان مجاهدين ، سرآغاز اختلافات در سازمان، علل جدايی وی و دوستانش از سازمان و ... از جمله اين موارد هستند.
بهزاد نبوی عضو برجسته سازمان مجادين انقلاب اسلامی در ابتدا با بيان اينکه در حال حاضر هيچ سمتی ندارد، جز کارشناسی عالی نهاد رياستجمهوری میگويد: میدانيد که تمام وزرای سابق over cadr محسوب میشوند و طبق مصوبه دولت در سال ۶۸ چنين پستی دارند.
پيش از دوره آقای خاتمی هم من اين پست را داشتم. امروز هم اين پست را دارم و هيچ مسووليت ديگری در اين کشور جز اين ندارم.البته با وجود اينکه کارمند رسمی ۲۸ ساله دولت هستم (اگر سوابق زندان قبل از انقلاب را دنبال کرده و می گرفتم ۴۱ سال سابقه داشتم ) و پست مشخص نامدار دارم ، سه ماه است مشمول "مهرورزی " واقع شدهام و حقوقم قطع شده است.
وی در پاسخ به اين پرسش که آيا از طرف رياستجمهوری از او مشورت میگيرند يا نه اظهار میکند: نخير هيچ کاری به کار ما ندارند، همانطور که ادوار قبل هم کاری نداشتند، اين پست در واقع برای وزرای قبلی طراحی شده است .
نبوی در پاسخ خبرنگار با بيان اينکه حقوق ثابت اين پست را که ۶۰۰ ، ۷۰۰ هزار تومان ساده است میگيرد، میگويد: ما صدبار به اينها گفتيم که هر کاری که داريد به ما ارجاع دهيد، ولی کسی کاری به ما ارجاع نمیدهد. البته برای اينکه رفع نگرانی شما بشود همانطور که عرض شد با وجود ۲۸ سال سابقه خدمت و داشتن پست و حکم معين ، سه ماه است که مشمول "مهرورزی" واقع و همين حقوق هم قطع شده است ؟!
نبوی در ادامه درباره عضويتش در هيات امناها و هياتمديرههای مختلف میگويد: کجا؟ کی؟ از پتروپارس که من سال ۸۰ استعفا دادم و از بابت عضويت در هيات مديره پتروپارس يک قران هم حقوق نمیگرفتم، هيچ مزايايی هم نداشتم. در ايران{....} قبل از سال ۷۹ عضو هيات مديره بودم و از آنجا هم يک ريال حقوق مزايا و... دريافت نکردهام، ديگر کجا بوده؟ نخير از سال ۸۰ ديگر چيزی باقی نيست. از سالی که رفتم به مجلس، فقط يک سال در پتروپارس رييس هيات مديره بودم، ديگر بعد از آن هيچ جای ديگری نبودهام.
وی در پاسخ خبرنگار اظهار میکند: به خواست خدا وضعم خوب است، چرا بد باشد، من اگر دنبال وضع مالی خوب بودم قبل از انقلاب خيلی بهتر بود، قبل از انقلاب من در کار دولتی ممنوع الاستخدام بودم، هر جا می رفتم، چون در دوره دانشجويی دو بار بازداشت شده بودم، استخدامم نمیکردند. مجبور شدم وارد کار خصوصی شوم، در سال ۴۷، به اتفاق عدهای از هم دورهایهای دانشگاه يک شرکت پيمانکاری مخابرات تشکيل داديم که آن موقع در نوع خودش منحصر به فرد بود، لذا از نظر مالی وضعم خوب بود.
عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در بخش ديگر سخنانش درباره ماجرای اختلاف نظرش با حبيبالله عسگراولادی در زمانی که او وزير صنايع بود و عسکراولادی وزير بازرگانی اظهار میکند: اختلاف نظر چپ و راست آن موقع در زمينه مسايل اقتصادی بود، حالا يک مقدار جاهايمان عوض شده، البته، آن موقع، طرفدار سهميهبندی و کوپن و توزيع کنترل شده کالا بوديم، دوستان مقابل ما، يعنی دوستان ديگر، مخالف اين روشها بودند، خلاف میدانستند، اختلافها اينجوری بود. البته در مورد عوضشدن جاها، اين را من نمیگويم؛ يک عده میگفتند جای مرتضی نبوی و بهزاد نبوی با هم عوض شده. يک موقع ما که صحبت کوپن میکرديم، اين دوستان خلاف شرع می دانستند. حالا عزيزان بعضا بيشتر از ما در آن موقع، مدافع سهميهبندی و کوپن شدهاند.
وی در پاسخ به اين پرسش که آيا تغيير زاويه نگاه وی به خاطر تغيير شرايط است يا نگاه قديم خود را نقد میکند، میگويد: ببنيد اولا به طور خاص، خود من را اگر در نظر بگيريد، من خيلی تغيير زاويه پيدا نکردهام. يعنی من هنوز هم معتقدم بايد يارانه بدهيم، هنوز هم بايد کالاهای سهميهبندی را حفظ کنيم، آن موقع هم عاشق سهميهبندی و کوپن و اينها نبوديم، ضرورت ايجاب میکرد؛ به دليل کمبود عرضه، به دليل پايين بودن قدرت خريد مردم در شرايط جنگ و به دليل گرفتاریهای مردم بايد تا وقتی که عرضه و تقاضا را به بازار حاکم کنيم، به شکلی که مردم کم درآمد ضرر نکنند، سهميهبندی و پرداخت يارانه را ادامه میداديم. من معتقدم هنوز هم در آن مرحلهايم . هنوز هم بايد پرداخت يارانه و سهميهبندی را ادامه دهيم. به همين دليل هم هر وقت زمان آقای خاتمی از من مشورت می خواستند، من تاکيدم به اين بود. در دوره آقای خاتمی هم سهميهها نه تنها کاهش پيدا نکرد، بلکه افزايش پيدا کرد. يارانهها نه تنها حذف نشد بلکه ادامه پيدا کرد، آن هم به خاطر ضرورت ، وگرنه سهميهبندی و پرداخت يارانه در شرايط عادی چيز خوبی نيست، بله اگر همه چيز فراوان، ارزان و متناسب با قدرت خريد مردم بود همان موقع هم با سهميهبندی و پرداخت يارانه مخالف بوديم، امروز هم مخالفيم. ما اساس تفکرمان اين نبود که حتما همه چيز بايد به صورت سهميهبندی تحويل مردم شود. ما میگفتيم چون امکانات وجود ندارد، بايد اين کار ادامه پيدا کند، وگرنه همان موقع هم اعتقاد به حاکميت عرضه و تقاضا در بازار داشتيم. همان موقع هم به حمايت از بخش خصوصی و توسعه بخش خصوصی معتقد بوديم. در دورهای که من وزير صنايع سنگين بودم ۷۰۰، ۸۰۰ واحد خصوصی تحت پوشش صنايع سنگين ايجاد شد. واحدهای بزرگ صنايع سنگين بعد از انقلاب، ملی و مصادره شده بود. اگر هم واحد صنايع سنگين {در بخش خصوصی} به وجود آمد، در همان موقعی بود که من مسووليت صنايع سنگين را داشتم.
طبيعی است، امروز شرايط عوض شده است. امروز آن جنگ ۸ ساله را نداريم، امروز دورهای است که کشور به توسعه و سرمايهگذاری نياز دارد، لذا شعارهای ما بيشتر متوجه سرمايهگذاری است. سرمايهگذاری داخلی، خارجی، خصوصی، دولتی، هر جوری که میتوانيم بايد سرمايهگذاری را تشويق کنيم. اگر مشکل کشور را معيشت مردم میدانيم، حل مشکل معيشت مردم جز از طريق اشتغال مولد امکانپذير نيست. اشتغال مولد هم از طريق سرمايهگذاری ميسر است.
کارهايی نظير صندوق مهررضا و قرضالحسنه و وام و... فقط برای اين است که درآمد نفت که يک مقدار زياد شده، هزينه شود.
به نظر بنده، راه واقعی حل مشکل معيشت مردم، ايجاد اشتغال مولد است. ايجاد اشتغال مولد هم جز از طريق سرمايهگذاری، شدنی نيست. در سرمايهگذاری هم توان بخش دولتی بسيار محدود و نياز بسيار بالاست. امروز بيش از ۳ ميليون نفر بيکار داريم و برای اشتغال اينها و جوانانی که وارد بازار کار میشوند، حتما ما نياز به سرمايهگذاریهای عظيم خصوصی اعم از داخلی و خارجی داريم، به همين دليل هم امروز اگر من شعار بدهم، شعار سهميهبندی نمیدهم ، شعار سرمايهگذاری میدهم. ضمن اينکه معتقدم بايد همه آن سهميهبندیها و يارانهها را حفظ کرد تا وقتی که اين شعار سرمايهگذاری تحقق پيدا کند و اشتغال کامل ايجاد شود. مردم درآمدشان و قدرت خريدشان بالا برود و توان ورود به بازار عرضه و تقاضا را داشته باشند.
نبوی در ادامه پاسخ به اين پرسش که آيا صحت دارد که استعفای عسگراولادی از دولت به علت اختلاف ديدگاه شما با وی بعد از آن ماه مبارک پرهيجان بوده است، اظهار میکند: خير، بعيد میدانم به اين خاطر بوده باشد، البته هميشه در شورای اقتصاد و در دولت، اختلاف ديدگاهها وجود داشت. فقط هم آقای عسگراولادی نبود، آقای مرتضی نبوی، آقای توکلی، همه بودند و آن هايی که در کارهای اقتصادی بودند در جناح موسوم به راست، آن موقع، ما هم که جناح موسوم به چپ آن دوره بوديم با هم بر سر زيرساختهای اقتصادی و برنامهريزی اختلاف نظر داشتيم. به هر حال اختلاف ديدگاه کلی بود و به دوره خاصی مربوط نمیشد.
وی همچنين با اشاره به اينکه مجلس سوم که اکثر نمايندگانش تفکر چپ داشتند او را استيضاح کردند، در پاسخ به پرسش خبرنگار که گفت: شنيدهايم در يکی از جلساتی که برای استيضاح بوده گفتيد کدام يک از شما از من ماشين نگرفتيد که حالا داريد من را استيضاح می کنيد،
اظهار داشت: نه، در کوچه و خيابان هم همين را از من می پرسند. چنين سخنی را من نگفته ام. شايد به مجلس دوم مربوط باشد. در هر دوره مطابق معمول که هنوز هم ادامه دارد يک اتومبيل به نرخ دولتی به هر کدام از نمايندگان تحويل می شود . در دوره دوم يکبار اول دوره چنين کاری شد، به هر نماينده يک اتومبيل به قيمت دولتی تحويل شد. آن موقع تعداد اتومبيل کم بود. قيمت دولتی ۸۰ هزار تومان بود و قيمت بازار ۲۰۰ هزار تومان. در ميانههای دوره هيات رييسه اين مجلس تصويب کرده بود که يک دور ديگر به نمايندگان اتومبيل داده شود. ما مقاومت می کرديم و نمی داديم، از طرف يکی از نمايندگان مورد سوال قرار گرفتيم، حال نمی دانم که بود، رفتم مجلس که پاسخ سوال را بدهم. توضيح دادم که خوب شما يک اتومبيل گرفتهايد و حالا دومی را می خواهيد، آن که قرار بوده بدهيم، داديم، شما دومی را میخواهيد. احتمالا اين حرف تبديل شده به اينکه در جلسه استيضاح گفتهام هر کس دو تا اتومبيل کمتر گرفته است، دست بلند کند.
خبرنگار از نبوی پرسيد «اين را هم نگفتيد که اگر از وزارت اخراجم هم بکنيد من نيروهايم را در بدنه چيدهام و مشکلی پيش نمیآيد؟»
وی در پاسخ اظهار می کند: اين را اولين بار است که میشنوم، اين هم از همانهاست که ملانصرالدين گفت سور می دهند خودش هم دويد دنبالش. من چنين چيزی را نگفتهام و واقعيت هم ندارد. اين هم از چيزهايی است که در روزنامه مینويسند. مدتها می نوشتند بنده تلاش می کنم يکی از مديران، که از اعضای سازمان مجاهدين انقلاب و از نزديکان بنده است با اعمال نفوذ به مديريت عامل سايپا منصوب کنم، يا می خواهم فشار بياورم که مدير عامل شستا بشود. گويا شما هم نوشته بوديد هر چه فکر کردم که چهره اين فرد را يادم بيايد ، به خاطر نياوردم. گويا زمانی که من وزير صنايع سنگين بودم ايشان يکی از مديران صنايع سنگين بودهاند. بعد معلوم شد يک دعوای درون گروهی بوده بين جناحهای مختلف حاکميت يکدست، برای اينکه طرف مقابل را بترسانند و تبليغ کنند، فردی را که منصوب میکنی از نزديکان نبوی يعنی جذامی، طاعونی و وبايی است و به اين شکل طرف را خواستهاند از ميدان به در کنند.
عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در ادامه با توصيه به اهالی مطبوعات میگويد: من توصيهای در اين زمينه دارم. اين را بارها به دوستان شما گفتهام. با آقای عسگراولادی يک موقع صحبتی داشتيم و در اين باره کاملا تفاهم داشتيم. لازم نيست اگر بنده میخواهم با آقای عسگراولادی مخالفت کنم، اول بگويم آقای عسگراولادی خدای ناکرده يک بازاری ناجور است و بعد انتقاد کنم. يا اگر آقای عسگراولادی می خواهد بگويد ايدههای من غلط است، حتما، من اول قاتل رجايی باشم تا غلط بودن ديدگاههای من ثابت شود.
ممکن است من آدم خوبی هم باشم ولی ديدگاهايم غلط باشد و يا آدم بدی باشم، ولی ديدگاههايم درست باشد. اينها به هم ربطی ندارند. اگر مشی شما اين است، تاييد می کنم. من هيچ وقت راضی نشدم اگر با کسی به لحاظ فکری مخالف بودم، مطلبی غيرمرتبط با مسايل فکری درباره اش بگويم؛ چه راست چه دروغ.
در کشور ما چون رقابت سالم سياسی را بلد نيستيم، اول بايد طرف را فاسق و واجبالغيبت کنيم بعد راحت شروع کنيم، غيبت کردن از او. اين روش غلطی است.
نبوی در ادامه درباره تعريفش از سازمان مجاهدين انقلاب امروزی اظهار میکند: يک سازمان سياسی قانونی، مسلمان، طرفدار انقلاب و خط امام، معتقد به آزادی، دموکراسی و اصلاحاتی که در اين ۸ سال خيلی اسمش را شنيديد. اعتقاد به قانون اساسی هم که جزو بديهيات است.
ما به همه اصولش اعتقاد داريم، ولی نه با قرائت آقای مصباح و شورای نگهبان کنونی. بلکه با قرائت خودمان.
وی همچنين درباره اقداماتی که برای گسترش سازمان انجام شده و تبديل آن به حزب میافزايد: سازمان و حزب به لحاظ گستره فعاليت تفاوت چندانی ندارند. آنچه ما آغاز کردهايم در حال حاضر خيلی محدودتر از آن است که از محدوده عرفی يک سازمان تجاوز کند. ما گسترش محدودی را از سال ۷۸ شروع کردهايم، يک گسترش تدريجی. الان در تمام استانها مجوز برای فعاليت داريم ، ولی در حدود ۲۲ يا ۲۳ استان حضور فعالتری داريم؛ البته کل اعضای رسمی ما در سراسر ايران از چيزی حدود ۲۰۰ نفر بيشتر نيست.
سوالی که معمولا در سازمان مطرح است ، اين است که آيا حفظ انسجام فکری برای يک سازمان سياسی مهم است يا افزايش عده و عُده؟ و جوابمان هميشه اولی است، يعنی اولويت برای ما حفظ انسجام فکری است. هر چقدر بتوانيم با حفظ انسجام فکری سازمان را گسترش بدهيم می دهيم، ولی اگر ببينيم رشتههای پيوند فکری و سياسی سست میشود ترجيح میدهيم گسترشمان را محدود کنيم. احزاب قدرتمند دنيا ممکن است اعضايی را بگيرند که اطلاعاتشان هم کم باشد، اما آموزش بدهند، ولی چون عموما احزاب در کشور ما ضعيفند و ما هم چون اضعف احزابيم، بالتبع توان کار آموزشی مان کم است، لذا سعی میکنيم کسانی را جذب کنيم که از پيش ديدگاههايشان با ما نزديک باشد و توان فکری کافی هم داشته باشند، با اين محدوديتها طبيعی است که تعداد داوطلبان واجد شرايط کم میشود. به اين ترتيب، کار عضوگيری برای ما که خودمان به دنبال افراد واجد شرايط میگرديم، سخت {است} و بدين ترتيب تعداد اعضا کم میشود.
نبوی در پاسخ به اين پرسش که آيا قبول داريد بعضی از اعضای جمعيت ايثارگران جناح راست سازمان مجاهدين در اول انقلاب هستند میگويد: اگر آقای حسين فدايی را میگوييد از اعضای جناح راست سازمان اوليه بوده است، اگر جناح راست نگوييم بهتر است، ايشان را از طرفداران آقای راستی در سازمان اول بدانيم. چون امروز تمام معيارهای جناحبندی آن زمان تغيير کرده است ، ديگر نمیتوان عناوين چپ و راست سابق را به کار برد. به هر حال آقای حسين فدايی از اعضای جناح طرفدار آقای راستی بود، در سازمان اول، ولی اينکه ترکيب ايثارگران است و آيا همه اعضايش از آن جناح راست هستند، نمی دانم. آنچه می توانم صريحا عرض کنم اين است که امروز هيچ ارتباطی ميان ايثارگران و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران وجود ندارد.
وی درباره خط مشیهای جمعيت ايثارگران نيز اظهار میکند: واقعا نمیدانم. من تصور ديگری از آقای فدايی در جريان انتخابات اخير داشتم، بعد مواضع ديگری اتخاذ کردند که با تصور قبلی بنده تفاوت داشت. الان سالهاست که با آقای حسين فدايی يک کلمه هم صحبت نکردهام که بدانم ديدگاههای امروز او چگونه است. غير از آنهايی که در راديو و تلويزيون و روزنامهها میخوانيم، ديدگاه کمی عميقتر ايشان نسبت به مسايل را نمیدانم.
به گزارش ايسنا عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی درباره اختلافات و دليل جدايیشان نيز میگويد: اين اختلافات از بدو تاسيس سازمان وجود داشت، وقتی که هيات موسس میخواست سازمان اوليه را تشکيل دهد، من هم يکی از اعضای هيات موسس بودم، دوستان خيلی عجله داشتند که اعلام موجوديت کنند، گفتم اول بگذاريد ببينيم چقدر با هم تفاهم و تقارب فکری داريم بعد بياييم سازمان را تشکيل بدهيم. يک حزب سياسی لباس نيست که هر روز عضو بتواند عوضش کند. يکی از آقايان که او هم جزو موسسان بود گفت اين آقای نبوی چه می گويد؟ همه مسلمانيم ديگر... توحيد و نبوت ومعاد و عدل وامامت را قبول داريم، يعنی چه ببينيم چقدر با هم تقارب فکری داريم؟، مسلمانيم ديگر، اکثريت قريب به اتفاق هم تکبير گفتند و سازمان تاسيس و اعلام موجوديتش تصويب شد. حتی نزديک بود مرا کتک هم بزند!
دو ماه از تاسيس سازمان گذشته بود، ۱۱ ارديبهشت ۵۸ روز جهانی کارگر، يک دعوايی شد در سازمان، عدهای میگفتند اصلا در راهپيمايی شرکت نکنيم، عدهای ديگر می گفتند شرکت کنيم، قطعنامه بدهيم، سهيم شدن کارگران در سود کارخانهها که زمان شاه ۲۰% بود، بيشتر کنيم.
آن موقع شورا داشتيم نه دبير کل. بعد از يک ماه از اختلاف قبلی، در سالروز شهادت شريعتی، يک عده میگفتند شريعتی مهدورالدم است، يک عده گفتند سالروز شهادتش بايد راهپيمايی کنيم، بيانيه بدهيم و...
اين تقسيمبندیها اولش ثابت نبود. ولی کم کم ثابت شد و تقريبا همه فهميدند همفکری يعنی چه؟ اختلافها اينگونه نبود که ناگهان و دفعتا بروز کند، از روز اول ديدگاههای مختلفی در سازمان بود، در مورد شريعتی يک عده نوانديش دينی به قول امروزیها و يک عده سنتی بودند. يک عده مطهری را خيلی قبول داشتند، يک عده مطهری را جزو علمای تهران و دارای رسوبات ذهنی میدانستند. از اين حرفها زياد بود.
وی درباره انگيزههای تشکيل سازمان متبوعش هم اظهار میکند: ماهفت گروه يا در زندان با هم بوديم يا بيرون کار مسلحانه می کرديم يا خارج از کشور با گروههای مسلح ارتباط داشتيم. وجه اشتراکمان اين بود که همه مسلمان بوديم،امام و انقلاب را هم قبول داشتيم و مخالف مجاهدين خلق هم بوديم و فکر می کرديم همين کافی است. بعد که مقداری جلوتر رفتيم، ديديم اين تشکيلات دارد وارد صحنههايی میشود که بحثهای ديگری مطرح است، يکی دوتايمان رفتيم در دولت، آقای سلامتی بحث اصلاحات ارضی را مطرح کرد، آشوبی به پا شد بين اعضا. من به ستاد بسيج رفتم و سهميه بندی، باز يک آشوب ديگر در سازمان به وجود آمد. قبل از انقلاب که اين حرفها برايمان مطرح نبود، همه مان مخالف شاه بوديم، مسلمان بوديم، تا يک حدی آن برادری که اين حرف را می زد راست میگفت، مخالف شاه بوديم، مسلمان بوديم، انقلاب را قبول داشتيم، امام را قبول داشتيم. مجاهدين خلق را هم التقاطی میدانستيم.
وی در بخش ديگر اين گفتوگو در پاسخ به اينکه وی و شخص ديگری قبل از انتخابات سال ۸۰ به شمخانی وزير دفاع دولت و کانديدای انتخابات رياستجمهوری خاتمی مشورت دادهاند، گفت: آقای شمخانی اولا عضو جناحی از سازمان نبود و ثانيا با من اصلا مشورت نکرد. ولی اين را خدمت شما عرض کنم، بعضی از دوستان، حتی در سپاه اين عقيده را داشتند که جناحهای مختلف سازمان در واقع يکی هستند. خدا بيامرزد مرحوم داوود کريمی را . زمانی می گفت اينها اصلا يکی هستند و هر کدام به يک طرف و يک جناح رفتهاند که آخر کار بتوانند هر طرف که برنده شد، اينها برنده شوند. البته بعدا ايشان ديدگاهش تغيير کرد. بعد از جدا شدن جناح ها در سازمان تقريبا هيچ نوع ارتباطی با هم نداشتيم، حتی ارتباط غيرسياسی هم با هم نداشتيم.
نبوی همچنين درباره اينکه در زندان با شهيد لاجوردی در مخالفت با مجاهدين خلق اختلاف ديدگاه داشته است، گفت: در زندان ۳ دسته حضور داشتند (از بچه مسلمانها) يک دسته طرفداران مجاهدين خلق بودند، يک دسته ماها بوديم که شهيد رجايی، بنده، صادق نوروزی، قديانی، سلامتی، محسن مخملباف، يک دسته هم بچههايی بودند که معتقد بودند سوسيال امپرياليسم خطرناکتر از امپرياليسم است. مجاهدين خلق را به سوسيال امپرياليسم تشبيه میکردند، شاه را به امپرياليسم. می گفتند زن و بچه ما دارند بيرون مارکسيست میشوند. اجازه بدهيد به اين موضوع بيشتر از اين نپردازيم.
عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدين مجاهدين انقلاب سلامی همچنين در پاسخ به اينکه چرا تاريخچه سازمان مجاهدين را کتاب نمیکند، افزود: موتلفه خيلی کارش بهتر است، موتلفه واقعا يک حزب خيلی خوب است به نظر من، خيلی خوب کار حزبی می کند.
ان شاءالله چاپ میکنيم. البته امکاناتمان محدودتر و اعضايمان کمتر است و طبيعتا کار به درازا میکشد.