امروز كنفرانس مطبوعاتى با شركت اكبرگنجى در مركز راديويى دويچه وله برگزار شد. در اين كنفرانس خبرنگارانی از سراسر آلمان شركت كردند و سوالات خود را با وى مطرح كردند. گنجى پيش از پاسخ به سوالات خبرنگاران به دستگيرى منصور اسانلو، رامين جهانبگلو و علیاكبر موسوى خوئينى اشاره كرد و تاكيد كرد كه اگر آنها آزاد نشوند در داخل و خارج از ايران يك اعتصاب غذاى گسترده در سطح جهانى براه خواهد افتاد!
کنفرانس با خوشآمدگویی مسئول بخش آسیایی دویچهوله به آقای گنجی آغاز شد و پس از صحبت کوتاهی در مورد زندگی و مبارزات وی از شرکتکنندگان خواسته شد تا سوالات خود را مطرح کنند. بحثها و سئوالات شرکتکنندگان پیرامون موضع دمکراسی و حقوق بشر در ایران، برنامه هستهای ایران، بحث حکومت دينى و حکومت سکولار، جنبش دمکراسیخواهی در داخل و خارج ایران و ایجاد یک رابطه فعال میان این دو بود. آقای گنجی در آغاز کنفرانس گفتند که قبل از آنکه به پرسشهای خبرنگاران پاسخ دهند، صحبتی کوتاه با جمع دارند که البته مخاطب اصلی این سخنان رژیم حاکم بر ایران است. اکبر گنجی سپس به نقض گسترده حقوق بشر در ایران و سرکوب سیاسی مخالفان و بازداشتهای خودسرانه اشاره کرد. او از جمله از اسارات آقای اوصانلو، از رهبران سندیکای کارگران که اکنون ماههاست بازداشت شده است و در سلول انفرادی بسر میبرد، بازداشت آقای رامین جهانبگلو (پروفسور فلسفه) و آقای موسوی خوئینی (نماینده جنبش دانشجویی در مجلس ششم و از فعالان دفاع از زندانیان سیاسی) نام برد. اکبر گنجی گفت:
«روشنفکران ما، نیروهای مخالف و اصلاحطلبان در هرحال بیانیهای داده و خواستار آزادى این چند تن شدهاند. چند روز پیش هم در تهران اجتماعی بود از همه گروهها که در آن خواستار آزادی آقای خوئینی شدند. تمام راههای مسالمتآمیز را ما طی کردهایم و راهها همه بسته است. رژیم باید این سه تن را در اسرع وقت آزاد بکند. اگر این سهتن در اسرع وقت آزاد نشوند، ما یک اعتصاب غذای گسترده در سطح جهانی براه خواهیم انداخت.»
در اینجا خبرنگار روزنامه «فرانکفورت آلگماینه سایتونگ» از گنجی پرسید، منظورتان از ما و كسانى كه اين اعتصاب غذاى گسترده را خواهند كرد که هست؟ وی گفت:
«اولین نیاز ما این است که دنیا از وضعیتی که ما در آن بسر میبریم مطلع بشود. ایرانیان مهاجر و ایرانیان تبعیدی بسیار میتوانند به این روند کمک بکنند. اما برای ساختن دمکراسی ما چارهای نداریم جز اینکه ایرانیان داخل و خارج کشور یک جبههی گسترده در کنار همدیگر تشکیل بدهند.»
اکبر گنجی تاکید کرد که در ایران و در خارج از ایران یک جنبش قوی برای دمکراسی خواهی وجود دارد که پيروان آن در سه مورد، یعنی دمکراسی، آزادی و حقوق بشر وحدت نظر دارند. از نظر وی نقطه ضعف این جنبش این است که:
« جنبشمان سازمان و تشکیلات ندارد. نیروهای بسیار بسیار گسترده و متنوعی در این جنبش شرکت دارند. به همین دلیل این جنبش رهبری هم ندارد و از فقدان رهبری رنج میبرد. ما اگر بتوانیم به جنبشمان سازمان بدهیم و بطریقی دمکراتیک برای آن رهبری انتخاب کنیم، نهضت ما بسیار سرعت خواهد گرفت.»
گنجی در عین حال به شاخص برجستهی جنبش دمکراسیخواهی در ایران اشاره کرد:
«امروز در کل منطقه خاورمیانه اسلامی در هر کشوری انتخابات برگزار بشود، بنیادگرایان در آن پیروز میشوند و رژیمهایی سرکوبگر از رژیمهای استبدادی کنونی برقرار خواهند کرد. ایران تنها کشوریست که اگر در آن یک انتخابات آزاد و دمکراتیک برگزار بشود، در آن نیروهای مدرن دمکراسیخواه پیروز خواهند شد.»
نظر اکبر گنجی در رابطه با برقراری عدالت پرسیده شد. او گفت که برای حل مسئلهی فقر و فساد دو راه حل وجود دارد. یکی عدالت فاشیستیست که از سوی دولت ایران دنبال میشود که این بهمعنای سرکوب کامل جامعه مدنی و نیروهای مخالف و دادن شعارهای پوپولیستی ضدسرمایهدارانه است. او از فاشیسم بعنوان نوعی رومانتیسیسم یاد کرد که سودای بازگشت به بهشت گذشته را دارد. وی تاکید کرد که تنها راهحل مسئلهی فقر و فساد از طریق دمکراسیست، زیرا اگر آزادی نباشد نمیتوان درباره فساد و فقر نیز صحبت کرد و راهحلها را در این زمینه پیشنهاد نمود. به نظر اکبر گنجی فاشیسم هرگز به عدالتخواهی اعتقادی ندارد، زن و مرد را برابر نمیداند، مسلمان و غیرمسلمان را برابر نمیداند، فقها و غیرفقها را برابر نمیداند و حکومت را فقط حق فقها میداند:
«مردم ما خواهان برابری اقتصادی هستند و با این توزیع نابرابر ثروت به شکل کنونی مخالفاند. عدالتخواهی بخش مهمی از جنبش دمکراسیخواهی ماست. دمکراتها بیش از هر کس دیگری به عدالت وفادارند.».
مسئول بخش افغانی دویچهوله در مورد حکومت سکولار از اکبر گنجی پرسید و اینکه آیا امکان یک حکومت دینی دمکراتیک وجود دارد یا خیر. پاسخ او اين بود كه:
«من به هیچ نوع حکومت دینی اعتقاد ندارم. ما نه دولت دینی میخواهیم، نه دین دولتی. ولایت فقیه یعنی اینکه همه مردم صغیر، بمعنای کودک نابالغ و مهجور به معنای دیوانه میداند. اینها اصطلاحاتیست که خود فقها بکار میبرند. در ولایت فقیه فرض میشود که همهی مردم صغیرند و مهجورند و به ولی احتیاج دارند که دست آنها را بگیرد. نکته سوم، یتیم بودن است. یعنی وقتی کسی یتیم میشود، پدرش میمیرد و او هنوز نابالغ هست، اختیارش را میدهند دست یک ولی. اینها میگویند، همهی مردم یتیماند. نکته چهارم اینکه همه مردم گوسفندانی هستند که به شبانی احتیاج دارند که آنها را راه ببرد. طبعا من چون مردم را صغیر و یتیم و مهجور و گوسفند نمیدانم، به ولایت فقیه هم اعتقادی ندارم. حکومت هم یک امر عقلایی ست که ما براساس عقلمان یک سامان سیاسی درست میکنیم و خودمان زندگی خودمان را اداره میکنیم.»
از اکبر گنجی در رابطه با برنامه هستهای ايران سوال شد و نظر او این بود که برنامه هستهای جمهوری اسلامی نه تنها محیط زیست را در ایران نابود میکند، بلکه میتواند کشور را درگیر یک جنگ نماید. به نظر گنجى ايران بايد با آمريكا وارد ارتباطى شفاف شود و هرگونه ارتباط پنهانى با آمريكا تنها به تثبيت استبداد در ايران كمك ميكند. او همچنین در پاسخ به یکی از خبرنگاران که در مورد هولوکاست پرسیده بود، گفت که دولت فعلی سعی میکند در دادن شعارهای رادیکال دست طالبان و القاعده را از پشت ببندد و با اینکار میخواهد رهبری جنبشهای اسلامی را بدست گیرد. اما گذشته از این،«کارکرد داخلی این نوع رادیکالیزم برای سرکوب سیاسیست که در داخل میشود.»
او همچنین تاکید کرد که مسئلهی مردم ایران نابودی اسراییل نیست، بلکه نابودی فلسطین است که از کوچکترین حق انسانی خود محروم شده است.
مريم انصارى