در طول دوران اسارت شما من هم مانند ایرانیانی که دل در آزادی وطن و تمام زندانیان سیاسی آن- فارغ از هر گرایشی- دارند، نگران شما بودم و پس از شنیدن خبرآزادی شما و با دیدن شادی خانواده تان اشک ریختم. بسیار شاد گشتم وقتی شما از کشور خارج شدید و مورد توجه جهانیان و ایرانیان تبعیدی قرار گرفتید. وقتی با کمال فروتنی جایزه قلم طلایی را به سه گروه متفاوت از قربانیان راه آزادی تقدیم کردید- که بار دیگر اثبات کننده تساحل و تسامح شما بود- با خود گفتم گویی ایشان کسی است که می تواند نقش میانجی و حلقه اتحاد را برای ایرانیانی که به مبانی دموکراسی پایبندند- و فارغ از تئوری توطئه زندگی می کنند- ایفا کند(هرچند شما با کمال خشوع و خضوع از نامیده شدن به چنین القابی کراهت دارید).
اخبار مربوط به شما را پیگیری میکردم تا نوبت به اولین برنامه تلویزیونی شما در صدای آمریکا رسید. در آن برنامه شما را دیدم، همان شخصی که از نوشته هایتان بر می آمد بودید، که چگونه با صداقت، سادگی و شجاعت سخن می گفتید و علیرغم رنج جسمی و روحی که بر شما رفته بود سراپا امید بودید. در دومین برنامه تلویزیونی در صدای آمریکا، شما در پاسخ به پرسشی درباره هدفتان از خروج از کشور و حضور در مجامع بین المللی پاسخ دادید که من آمده ام تا صدای طیف مسالمت جوی جهان اسلام و منطقه را به گوش جهانیان برسانم. من میخواهم بگویم که در کنار چهره کریه تروریست های اسلامی، هستند مسلمانان صلحجودر منطقه که از هر دو جبهه به آنها ظلم میشود.
با شنیدن این سخنان ناگاه به یاد خانم شیرین عبادی افتادم، کسی که به سبب شناخته شدن در جهان می توانست یک مهره تعیین کننده در سر نوشت ایران باشد اما به خاطر چند اشتباه عمدی یا سهوی حمایت ایرانیان را از دست داد. ایشان بدون توجه به علت کسب جایزه صلح نوبل که همانا حمایت از حقوق کودکان و زنان ایرانی و کلا حقوق بشر در ایران بود، صحبت از لزوم رعایت حقوق بشر در غرب کرد. ایشان پس از دریافت جایزه، چشم از بی عدالتی های انکار نشدنی در ایران بست و عملا آنرا کم اهمیت تر از بی عدالتی در گوانتانامو دانست.
آقای گنجی عزیز پس از مدتها دوباره شخصی پیدا شده که دنیا او را میشناسد و ارج می نهد، ایرانیان آزادیخواه چه در داخل و چه در خارج به او چشم دارند و می تواند حلقه اتصال گروههای مختلف باشد. ولی مگر چندین شخصیت مثل شما یا خانم شیرین عبادی پیدا میشوند که هر یک با اشتباهی فرصت را از دست دهد. آقای گنجی شما به خود تعلق ندارید به یک ملت تعلق دارید که تمام کوششهای خود برای آزادی را نقش بر آب میبیند و دنبال به نتیجه رساندن این تلاش صد ساله است. آقای گنجی آیا به غیر از ایرانیان داخل و خارج از کشور دیگر مسلمانان خاورمیانه هم برای رهایی شما کوشیدند؟! آیا اصلا به سرنوشت شما توجه کردند که حالا باید علم حمایت از منطقه به دوش بکشید؟! من موافق بیانات شما در مورد جمهوری جهانی هستم اما آیا اگر به شما جایزه داده شد به خاطر خاورمیانه بود یا شهامت و شجاعت در رویارویی با حاکمان خودکامه ایران. به نظر من اولویت شما در پاسخ دادن به ین پرسش می بایست آزادی ایران بود که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
ضمنا علیرغم اینکه اکثریت ایرانیان شیعه هستند ولی ما ادیان مختلف، باورهای مختلف و حتی مسلمان زادگان نامسلمان داریم. پس رشته اتصال ما ایران است نه اسلام. با خود گفتم شاید شما به علت بازگشت به ایران مجبورید که صحبت از اسلام بکنید ولی آیا این حکومت نیازی به دلیل برای به بند کشیدن کسی دارد؟! که مسلمأ نه. یا شاید نگران از دست دادن حمایت عزیزانی در داخل کشورهستید که باورهای عمیق مذهبی دارند ، اما آیا اگر شما هدفتان را ایران و کمک به رهایی ایران بیان کنید مشکلی برای باورمندان به شرع مقدس بوجود خواهد آورد؟! فکر نمی کنم چرا که دغدغه اصلی هر ایرانی منصف و آگاهی، رهایی ایران و مردم ایران است.
نکته دیگر آنکه در اولین برنامه به جمهوری جهانی اشاره کردید و در راستای پروژه دموکراسی خواهی برای ایران صحبت از جمهوری کردید. با توجه به جهت کلی برنامه آنشب، بیان این موضوع مشکل ساز نبود، کما اینکه شما به کتاب خود مانیفست جمهوری اشاره کردید و در راستای دفاع از نظریه تان کاملا معقول به نظر می رسید که صحبت حول محور جمهوری بچرخد. اما در برنامه دوم بهتر بود که قبل از اینکه به باور شخصی تان اشاره کنید به تنوع و تکثر در اپوزیسیون و لزوم انجام رفراندوم برای انتخاب خواست اکثریت اشاره میکردید تا به باور برخی از طرفداران شما که مشروطه خواه هستند توهین نشود. در آن برنامه هموطنی تماس گرفت و با نوعی شک و تردید می پرسید چرا جمهوری اسلامی به شما اجازه خروج داد؟ شما به حق پاسخ دادید که شاید می خواهند من در اینجا بمانم و به ایران بر نگردم. ولی به نظر من دلیل مهمتر آن است که رژیم میخواهد به وسیله عوامل نفوذی و تفرقه انگیزش از فرصتهایی اینچنین استفاده کند و با تاکید بر برخی از صحبتهای نا هشیارانه، اتحاد و اجماعی را که بین افراد و گروههای مختلف اپوزیسیون در مورد شما ایجاد شده بر هم زنند و بعد در کوس بکوبند که دیدید این هم از گنجی و بهتر است هیچ امیدی نداشته باشید و با ما سر کنید که کاری از شما ساخته نیست.
به امید سر بلندی و آزادی ایران و موفقیت و کامیابی شما.
ا.ع.