دوشنبه 16 مرداد 1385

روزنامه‌ها و فحش‌نامه‌های عصر مشروطه، گفت‌وگو با سيد فريد قاسمی، پژوهشگر تاريخ مطبوعات، سهام‌الدين فراهانی، روزنا

سيد فريد قاسمی، روزنامه‌نگار، پژوهشگر تاريخ مطبوعات و حافظه زنده تاريخ مطبوعات است. مقالات و کتاب‌های او در حوزه مطبوعات پرشمار است و دقيق. سرگذشت مطبوعات ايران، روزنامه‌نگاری حرفه‌ای، خاطرات مطبوعاتی،‌اولين‌های مطبوعات ايران، چکيده مطبوعات ايران و... از آثار اوست. قدمت هر اتفاقی که در عالم روزنامه‌نگاری می‌افتد را می‌توان از سيد فريد سراغ گرفت و اين بار به مناسبت يکصدمين سالگرد انقلاب مشروطه به گرمی سوالاتم را در اين زمينه پاسخ گفت.


در آستانه يکصدمين سالگرد انقلاب مشروطه قرار داريم. اين انقلاب نخستين انقلاب در خاورميانه است و از اين نظر پيشروست. مطبوعات ايران در آن زمان در چه وضعيتی به سر می‌بردند و به طور کلی چه فضايی بر آنها حاکم بود؟
زمانی که فرمان مشروطيت صادر شد، مطبوعات ايران گام در ۷۰ سالگی گذاشته بود. در آن روزگار، ايران روزنامه‌نگارانی داشت که بيش از سه دهه فعاليت حرفه‌ای را در کارنامه داشتند، اما جالب است بدانيد پس از صدور فرمان و انتشار دهها نشريه از تجارب آنها به هيچ وجه استفاده نشد. نظام استاد - شاگردی که تا آن روزگار مرسوم بود، متلاشی شد. صدها تن بدون هيچگونه سابقه روزنامه‌نگاری يک‌شبه روزنامه‌نگار و دهها تن مدير و سردبير شدند. ما بايد در بررسی پيامدهای رويدادهای تاريخ معاصر که يکی از آن رويدادها صدور فرمان مشروطه است، به داد و گرفت توجه کنيم. ببينيم خشت اول درست گذاشته شد يا نه؟ اولين فضای نسبتا آزاد چه حاصلی برای روزنامه‌نگاری ايران داشت؟ اينکه برای نخستين بار پس از ۷۰ سال شهرنشينان می‌خواستند شهروند شوند و به آسانی نشريه انتشار دهند، حسن است، اما از سوی ديگر بايد توجه کنيم که ريشه بسياری از معضلات جامعه روزنامه‌نگاری به همان ايام بازمی‌گردد.


يعنی در دوران مشروطه، روزنامه‌نگاری متحمل آسيب‌های جدی هم بود؟
بله، مشروطه سرآغاز ورود کسانی بود که روزنامه و روزنامه‌نگاری را حرفه خود نمی‌دانستند و مطبوعات برای آنان معبر بود، نه توقفگاه. نخستين ماه‌های پس از صدور فرمان مشروطيت است. بزرگان و فرزانگان صاحب قلم پيش از مشروطيت به عرصه مطبوعات وارد شدند و شماری نيز از آنان پس از صدور فرمان به روزنامه‌نگاری روی آوردند، اما در کنار اين تعداد نسبتا اندک انسان‌های فرهيخته، خيل نادرست‌ها نيز راه رسيدن خود را به مقصد و مقصود از دالان مطبوعات جست‌وجو کردند. نخستين گروه شارلاتان‌های مطبوعاتی پس از صدور فرمان مشروطيت به اين حرفه وارد شدند. تکدی‌گری مطبوعاتی از همان روزگار شروع شد. نقطه شروع اخاذی مطبوعاتی همان ايام است. روزنامه‌نگاران باشرف چون اوضاع را اين چنين ديدند،‌عطای روزنامه‌نگاری را به لقايش بخشيدند. مثالی برای شما بزنم؛ زمانی که فرمان مشروطيت صادر شد، يکی از پيشکسوتان مطبوعاتی به نام علی محمد شيبانی ۳۵ سال سابقه روزنامه‌نگاری داشت و تا آن روزگار حداقل شش نشريه را سردبيری کرده بود. در شلوغ بازار مشروطه اول که ۲۳ ماه دوام داشت، ‌هيچ‌کس به او و تجاربش بهايی نداد، چون نخستين گروه روزنامه‌نگاران، مادرزاد سردبير و مدير شده بودند. علی محمد شيبانی تا سال ۱۳۰۷ خورشيدی يعنی ۲۲ سال بعد از فرمان مشروطه نيز حيات داشت، اما ديگر گرد مطبوعات و روزنامه‌نگاری نچرخيد و به عدليه رفت و قاضی شد. شايد اين حرکت او نمادين بود و می‌خواست بگويد روزنامه‌نگار قاضی است، نبايد جای متهم و شاکی بنشيند.


مطبوعات واجد چه ويژگی بودند که توانستند حمايت عامه مردم را به دست بياورند؟
در اين مورد بايد عرض کنم که در قهوه‌خانه‌ها و ساير مکان‌های عمومی، باسوادان با صدای بلند روزنامه‌خوانی می‌کردند و ديگران که بيشترين‌شان بی‌سواد بودند، گوش فرا می‌دادند، اما اينکه می‌فرماييد مطبوعات آن زمان <حمايت عامه مردم> را به دست آوردند، باور ندارم. اشرف‌الدين، مدير نسيم شمال در نخستين روزها، ذوق زده می‌گويد: <ماه مشروطه چون که پيدا شد / چشم و گوش برادران واشد / مرد و زن روزنامه می‌خوانند / کارها را تمام می‌دانند< اما همو چندی بعد می‌سرايد: <با وجود اين جرايد، خفته‌ای بيدار نيست / يک رگی هشيار نيست / اين جرايد همچو شيپور و نفير و سرنا است/ درد ايران بی‌دواست.>


مطبوعات مشروطه چه نقشی در کم‌کردن فاصله بين توده‌ها و روشنفکران داشتند؟ با توجه به اينکه جامعه ايران در آن زمان جامعه‌ای توده‌وار بوده است.
ايران در سال‌های حکومت مظفرالدين‌ شاه وضع غم‌انگيزی داشت. شاه بيمار بود و حکام ظالم، روزگار مردم را تيره و تار کرده بودند. در آن اوضاع و احوال هرکسی خواه روشنفکر و خواه به قول شما <توده‌ها> رويدادها را دنبال می‌کردند، چون تاثير مستقيم در زندگی روزمره آنها داشت. درد مشترک فاصله را کم کرده بود. مطالب روزنامه‌ها هم به اندازه درک و دريافت و هدف، تعبير و تفسير می‌شد.


نقش مطبوعات مشروطه در افکار عمومی برای به وجود آمدن زمينه‌های انقلاب چه بود؟ اساسا تيراژ آنها چقدر بود؟ و وسعت حوزه مخاطبين‌شان چه ميزان بود؟
حکايت مطبوعات علنی و رسمی چاپ داخل از قصه نشريه‌های مخفی داخلی و روزنامه‌های فارسی چاپ خارج از کشور جداست. آزادی عمل مطبوعات چاپ داخل تا حدودی در بخش اخبار خارجی بود که حتی در اين زمينه نيز محدوديت‌هايی داشتند. نشريه‌های مخفی داخلی بی‌ملاحظه می‌نوشتند و روزنامه‌های فارسی چاپ خارج از کشور برای اين که ورودشان به داخل کشور ممنوع نشود، با ظرافت و گوشه و کنايه مطالب خود را می‌نوشتند. در مجموع در بيداری مردم بی‌تاثير نبودند. تيراژ اينگونه نشريه‌ها نيز تا پيش از مشروطه جز يکی، دو نشريه کمتر از هزار نسخه بود. حوزه مخاطبان نشريه‌های چاپ خارج بيشتر بود و جهان زبان فارسی را در برمی‌گرفت.


اين مطبوعات چه نقشی در نقد سنت‌ها و پيش‌بردن جامعه ايران به سمت جامعه‌ای مدرن داشتند؟
اساسا در دهه پايانی منتهی به صدور فرمان مشروطيت دو جريان روزنامه‌نگاری در داخل کشور شکل گرفت. يکی روزنامه‌نگاری فرهنگی و ديگری روزنامه‌نگاری سياسی. گروه اول به گسترش مدرسه و توسعه معارف باور داشتند. صاحبان اين انديشه به روزنامه‌نگاری فرهنگی و آنچه که بعدها کادرسازی نام گرفت، معتقد بودند. گروه دوم که به روزنامه‌نگاری و شب‌نامه‌نگاری سياسی اعتقاد داشتند، به دو دسته معتدل و تندرو تقسيم می‌شدند. عمده هدف همه آنها برون رفت از وضع موجود بود، اما برای وضع مطلوب برنامه‌ای نداشتند. در مشروطه اول بسياری از روزنامه‌ها در خدمت حرکت اجتماعی بودند و صحنه انعکاس انديشه‌های گوناگون محسوب می‌شدند. بهره‌گيری از طنز و کاريکاتور و بازتاب رنج‌های مردم پايگاه اجتماعی برای مطبوعات پديد آورد. البته اين پايگاه بيشتر مشوق بود تا حامی.


چه آسيب‌هايی گريبانگير مطبوعات بود؟
در نخستين هنگامه تحول اجتماعی ميدان نگارش و نشريه دست غير روزنامه‌نگار افتاد و به ميدان جنگ قلمی بدل شد. مطبوعات جانشين رسانه‌های ديگر شد. اين آفت در نخستين دوره گشايش فضای باز گريبان روزنامه‌نگاری ايران را گرفت و ضربه سهمگينی بر پيکر مطبوعات ايران وارد کرد و به تقويت اين حرفه آسيب جدی رساند. می‌رفت که بساط مدح و ثنا برچيده شود. شاه مقام تشريفاتی باشد، اما بی‌واهمه نوشتن و يورش زودهنگام به ارکان آن هم با پرخاشگری سبب شد همه چيز بر باد رود. کسانی که آمده بودند، بيدارگر باشند، مردم را به حقوق فردی و اجتماعی آشنا کنند. به نقد نابسامانی‌ها بپردازند، در پی پيشرفت اقتصادی و توسعه معارف و عدالت باشند، به سبب به‌کارگيری زبان سست و ناروا هموارسازان راه مستبدان شدند. محيط پر از سوءظن پديد آمد و به اعتراض و احضار، کشتن و بستن، تاراج و ترور و توقيف و تکفير و تبعيد انجاميد.


برخی از مديران جرايد دوران مشروطه از جمله حبل‌المتين (مويد الاسلام) و قانون (ميرزا ملکم خان) معتقد بودند که ايران نياز شديدی به انقلاب دارد و تنها جرايد می‌توانند زمينه چنين انقلابی را فراهم کنند. شما چقدر با اين قضيه موافقيد. آيا اصولا مطبوعات قادر به رهبری چنان انقلابی بودند؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


برای تصحيح اين پرسش، اجازه بفرماييد توضيح مختصری عرض کنم. راه مدير حبل المتين کلکته از مدير قانون جدا بود و اين دو نگاه متفاوتی به هستی داشتند. مدير حبل المتين روزنامه‌نگاری را از ۱۳۱۱ قمری در هند آغاز کرد و تا سال ۱۳۰۹ خورشيدی ادامه داد. ۴۰ سال با دستياری فرزند و همکارانش يکی از بزرگترين موسسه‌های مطبوعاتی جهان زبان فارسی را اداره کرد. مدير قانون در دوره ناصری در لندن ۴۱ شماره نشريه انتشار داد. نشر قانون به‌خاطر انتقام‌گيری بود. هر موقع جيره و مواجبش قطع می‌شد و منصب و لقبش را می‌گرفتند، آزاديخواه می‌شد. عمر ۷۷ ساله‌اش نيز در سال ۱۳۲۶ قمری پايان گرفت. ممکن است مدير قانون در يک مقطع و از سر خشم معتقد به زمينه‌سازی انقلاب به وسيله مطبوعات بوده باشد، اما به نظرم نسبت‌دادن اين سخن به مدير حبل‌المتين کلکته شايد درست نباشد، امثال او هرچه بر سنشان افزوده می‌شد، بر اين اعتقاد راسخ‌تر می‌شدند که پيوستگی توام با اصلاح رافع مشکلات است و گسستگی عامل عقب‌ماندگی خواهد شد. وانگهی روزنامه‌نگاران اساسا ناظر قدرت هستند و در پی قدرت نيستند. برای مطبوعات هر شانی غير از اين از بيخ و بن اشتباه است.


آيا می‌توانيم تندروی مطبوعات را يکی از علل ناکامی مشروطه قلمداد کنيم؟
به نظرم عامل ناکامی مشروطه آن دسته از کسانی بودند که از مطبوعات استفاده ابزاری کردند. صبح لباس روزنامه‌نگاری بر تن می‌کردند و غروب شب‌نامه‌نگار می‌شدند. شبانه‌روز مشغول جلسه و توطئه در انجمن‌ها و تشکل‌های مشکوک بودند. تحت لوای آزاديخواهی اجازه نفس‌کشيدن به کسی نمی‌دادند. فحش‌نامه‌نويس بودند، نه روزنامه‌نويس. می‌خواستند از پل مطبوعات به آنچه که می‌خواستند که البته نرسيدند و راه ديگری در پيش گرفتند، اما ميراث بر جای مانده آنها برای روزنامه‌نگاران ايرانی مصيبت شد.


اساسا شيوه نگارش مطبوعات چگونه بود؟ ظاهرا سبک‌های نگارش خيلی تکراری بود و گاهی فقط جای کلمات را عوض می‌کردند؟
شيوه نگارش مطبوعات در سپيده‌دم روزنامه‌نگاری متاثر از نثر پرتکلف درباری و ديوانی بود، اما در همان زمان و به مرور به سوی ساده‌نويسی رفت و نگارش همه فهم جان گرفت. روزنامه‌نگاران در حد امکان خود درصدد اصلاح صوری و محتوايی متن‌ها برآمدند. نخستين <اصول تنقيط و رموز متداوله در محررات> که اولين شيوه‌نامه نقطه‌گذاری و ويرايش صوری است، به وسيله روزنامه‌نگاران تدوين شد. درست‌نويسی فارسی، روان‌نويسی متن، برابرسازی‌های اوليه محصول تلاش‌های روزنامه‌نگاران است. بايد با عينک امروز روزنامه‌های ديروز را نخوانيم. هر نشريه محصول روزنامه و زمانه خويش است.

Copyright: gooya.com 2016