دوشنبه 22 آبان 1385

پیروزی دمکرات ها: جنگ با ایران می تواند آغاز شود ؟ کورش عرفانی


[email protected]


پيروزی دمکراتها بر جمهوريخواهان در انتخابات ميان دوره ای ۷ نوامبر، در ايالات متحده ی آمريکا، سوالات زيادی را در باره ی تغييرات احتمالی سياست های اين کشور در قبال ايران به طور عام و پرونده ی اتمی ايران به طور خاص مطرح کرده است. برخی بر اين باورند که شکست آمريکا در عراق می تواند بهانه ای باشد برای اينکه دمکراتها مانع از آن شوند که دولت بوش جنگ ديگری را بر عليه ايران براه بياندازد. به همين دليل نيز اميدوارند که به يک طريقی مذاکرات ميان ايران و آمريکا آغاز شده و سناريو حمله ی نظامی برای پايان دادن به فعاليت های اتمی خاتمه يابد.

بعضی ديگر اين بازگشت دمکراتها را دليل بر هيچ تغييری نمی دانند و براين باور هستند که دولت بوش بر سياست تحريم ها بر عليه ايران و همکاری با اروپا در اين باره ادامه خواهد داد. ۱ به منظور پاسخ دهی به پرسش بالا ما در اين نوشته به ارائه ی يک فرضيه ی ديگر می پردازيم :« برای آغاز حمله ی نظامی به ايران توسط آمريکا اين ضروری بود که دمکراتها در انتخابات پيروز شوند. بنابراين اينک شرايط از هر موقع ديگر آماده تر است.» برای آزمايش اين فرضيه به چندسری از داده ها می پردازيم.


نقش اسرائيل در حمله ی نظامی به ايران


اسرائيل که در يک بحران وجودی تاريخی قرار گرفته، آماده است تا با ايجاد يک جنگ تمام عيار در خاورميانه هم بهانه ی بقای خود را پيدا کند و هم زمينه را برای تزريق دوباره ی رويای اسرائيل بزرگ به جامعه فرسوده، از هم پاشيده و رو به تلاشی اسرائيل فراهم سازد. بايد دانست که دولت صهيونيستی به تدريج منطق وجودی خويش را تحول بخشيده است. درطول پنجاه سال اسرائيل می کشت تا باقی بماند، اما از اين پس می خواهد بماند تا بکشد. در اين راستا هيچ چيز ضروری تر از درگير ساختن اسرائيل در يک جنگ تمام عيار نيست. جنگی که شکاف و پوچی حاکم شده بر کشور اسرائيل را که تو دهنی محکمی در لبنان دريافت کرد و عطش مسلمان کشی خود را هر روز در فلسطين سيراب می کند بار ديگر زنده کند و او را به حرکت درآورد تا مبادا اين آرمان ضد انسانی اسرائيل بزرگ را به گور تاريخ بسپارد. جنگی که اجازه دهد اسرائيل از فن آوری تسليحات غير معمول بهره برده و تصوير ارتش شکست خورده در لبنان را جبران کند.

جنگ و برخورد نظامی با ايران خواست اصلی اسرائيل است. منافع مردم آمريکا در آن نيست، منافع اسرائيل و صهيونيسم بين الملل ايجاب می کند که به ايران حمله شود. اما آمريکا ابزار نظامی خواستهای صهيونيسم در منطقه ی خاورميانه است. لذا بديهی است که اين اسرائيل است که جنگ را آغاز می کند و آمريکا را وارد آن می سازد. امروز کم نيستند کسانی که باور آورده اند ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تنها بهانه ای بود برای متعهد ساختن ايالات متحده ی آمريکا در خاورميانه. سرويس های اطلاعاتی اسرائيل درهماهنگی با بخشی از پنتاگون توانستند شرايط لازم را برای موفقيت اين عمليات توسط القاعده فراهم سازند. بدين ترتيب اسرائيل آمريکا را وادار ساخت که به طور عملی، نظامی و درازمدت در خاورميانه حضور پيدا کند. اين موضوع هرروز علنی تر می شود : معاون وزير دفاع اسرائيل گفته است که «از حمله نظامی به تاسيسات اتمی ايران دفاع نمی کند، اما آن را به عنوان آخرين راه حل ممکن دانسته و افزوده بود گاهی آخرين راه حل تنها راه حل است».۲

لشگر کشی به عراق اجازه داد که يکی از دشمنان اصلی اسرائيل، يعنی حکومت صدام، سرنگون شود، عراق به طور درازمدت تخريب شده و يک کشور عربی، که می توانست برای اسرائيل در دراز مدت خطر آفرين باشد، از بين رفته است. تير خلاص برای عراق تجزيه اين کشوراست که با توجه به نفوذ چشمگيريهوديان و سرويس های مخفی اسرائيل در کردستان عراق، پايگاه جديدی را در آنجا از آن خود کرده وبه دنبال ضميمه کردن کردستان های ايران، ترکيه و سوريه خواهد بود. منابع نفتی و آبی اين مناطق در راستای طرح اسرائيل بزرگ لازم است.

اينک نيز در مورد ايران طرح اسرائيل اهداف کمابيش مشابه ای را دنبال می کند : ۱- سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی که در درون خود يک گرايش ضد اسرائيلی دارد. ۲- تخريب دراز مدت ايران ۳- تجزيه ايران برای تبديل يک کشور بزرگ و به طور بالقوه قدرتمند به چند کشور کوچک و ضعيف. ۴- استقرار مستقيم و غير مستقيم در بخش های از خاک ايران برای کشيدن آمريکا به سوی اهداف استراتژيک ديگر به سوی آسيای شرقی.


نقش سپاه پاسداران در اين ميان


گرايش ضد اسرائيلی که در بالا به آن اشاره شد در رژيم ريشه دارد. اين گرايش که از ابتدای دوران بعد از انقلاب در سپاه پاسداران ريشه کرده بود هميشه مورد نفرت وخصومت اسرائيل و آمريکا بود ه است. فراموش نکنيم در طول بيست و پنج سال گذشته يکی از دلايل مهم عدم به نتيجه رسيدن مذاکرات متعدد پشت پرده ی آمريکا اين بوده است که يکی از خواست های آمريکا – بشنويد اسرائيل – انحلال سپاه پاسداران بوده است. با روی کار آمدن سپاهيان، که احمدی نژاد تنها مهره ای از آن است، در نهايت، عامل خصومت ورزی ميان ايران و اسرائيل از پشت به روی صحنه آمده است و بنابراين قرارهای رسمی و غير رسمی ميان دو کشور، که مبتنی بود بر نمايش های عوام فريبانه ی ضد اسرائيلی رژيم ضمن حفظ وحدت استراتژيک، تا حد زيادی به هم ريخته است. کسانی که ضامن حفظ ظاهر ضد اسرائيلی و باطن همدستی با اسرائيل در داخل نظام بودند با فرسودگی و شکست مواجه شدند و به نوعی کنار زده شده اند. نخست ميانه روها به رياست رفسنجانی، بعد اصلاح طلبان به رياست خاتمی و در نهايت حتی باند بازاری ها ی دست راستی که در ميان آنان چندين مهره خود دارای ريشه ی يهودی هستند. تمامی کسانی که در داخل نظام تا بحال مانع از رويارويی نظاميان سپاه و رژيم سراپا نظامی صهيونيستی می شدند کنار زده شده اند.سپاهی ها که قرار بود هميشه پشت صحنه و تحت سيطره ی روحانيت باشند با يک شبه کودتای انتخاباتی به صحنه ی سياسی آمدند وقدرت را قبضه کردند. ديگر روحانيت نيست که سپاه را هدايت می کند اين سپاه است که روحانيت را زير مديريت نظامی گر خويش قرار داده است و می رود تا بدست گرفتن ثروت های اقتصادی تمامی مافياهای قدرت و اقشار قدرتمند جامعه را به خدمت بگيرد.

نمود بارز دست و پا زدن جناح های غير سپاهی را برای پرهيز از رويارويی می توانيم در مقاله ای در روزنامه بازاريان حاکميت يعنی روزنامه ی رسالت ببينيم که در آن به طور غير مستقيم خواهان اتخاذ سياستی است که به جای برخورد نظامی پرونده ی اتمی ايران به سوی يک سرنوشت سياسی می رود : « با افزايش زمان تعامل ايران و طرف مقابل اروپايی و آمريکا و امتياز خواهی جديد احتمالی چين و روسيه از آمريکا، ايران از زمان و فرصت بيشتری برای تعامل در موضوع پرونده هسته‌ای برخوردار خواهد بود. ايران نيز از هم اکنون، می‌تواند خود را برای يک دوره جنگ سرد منطقه‌ای و کمابيش متوازن آماده سازد».۳

اين به هم ريختن معادله ی قدرت در ساختار سياسی و اقتصادی ايران سبب شده است که اميد به يافتن نيرويی که در درون نظام بتواند با مهار سپاهيان به تعامل با غرب و اسرائيل بپردازد از بين رفته است. نمود بارز اين موقعيت جديد پرونده ی اتمی ايران است. بايد دانست که با وجود آنکه رژيم ايران بارها اعلام کرده است که برنامه ی اتمی اش صلح آميز و صنعتی است، اما از همان ابتدا مديريت اين برنامه در اختيار يک نهاد نظامی، يعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بوده است. چيزی که اهميت استراتژيک اين فعاليت را برای سپاه بيان می کند.

ترکيب اين دو پديده : خصلت ضد اسرائيلی لايه هايی از سپاه پاسداران و خطرآفرينی بالقوه فن آوری هسته ای برای اسرائيل سبب شده است که برای رژيم يهودی کمترين شکی برای ضرورت برخورد با جمهوری اسلامی باقی نماند. سپاه از اين نکته آگاهست و به همين دليل نيز هم زمان با پيشرفت برنامه ی اتمی و رسيدن به مراحل حساس آن، که دستيابی به سلاح اتمی را ممکن می سازد، ضروری ديد که از برخی پاسداران بخواهد لباس های سپاه را مدتی کنار بگذارند و با کت و شلوار بروند و مقام های رئيس جمهوری، وزارتخانه ها، مجلس و مديريت نهادهای دولتی و رياست دانشگاه ها وغيره را بر عهده گيرند تا کشور تحت يک مديريت نظامی کامل وارد دوره ی رويارويی با غرب و به طور احتمال جنگ شود.

اينک تماميت اهرم های اصلی قدرت در اختيار نظاميان است و خامنه ای برای حفظ جايگاه خويش که به نتيجه ی انتخابات خبرگان در هفته های آينده نيز بستگی دارد چاره ای جز تبعيت کامل از سپاه ندارد. پس قابل تعجب نيست وقتی بی بی سی گزارش می دهد :« آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در آخرين اظهاراتش به دفاعی کم سابقه از دولت محمود احمدی نژاد پرداخته و برخی مطبوعات ايران را به 'بی انصافی در قبال دولت' متهم کرده است».۴

روحانيت که بواسطه تلاش های سپاه بر قدرت نشست و ماند اينک بايد حساب پس دهد و به نوعی، قدرت را پس دهد. از اين پس روحانيت در اسارت سپاه است و اگر نتواند به سرعت به اين معادله ی جديد خاتمه دهد پشتيبان اصلی خويش، بريتانيا، را از دست خواهد وانگلستان نيز به صف اتحاد نظامی بر عليه رژيم خواهد پيوست. بازداشت ديپلماتهای رژيم و صدور حک دستگيری برای سران نظام مانند رفسنجانی، فلاحيان و ولايتی پيامی است که جامعه ی جهانی برای روحانيت حاکم در ايران می فرستد که اگر موفق نشود سپاهيان در حکومت را کنار بگذارد هيچ شانسی برای بقا ندارد. با وخيم تر شدن اوضاع جای شکی نيست که قيد و بندهای بيشتری به روحانيت غير جنگ طلب و بازاری ها و رانت خواران غير سپاهی اعمال خواهد شد و تصفيه حساب های سياسی، اقتصادی، محاکمه، فرار از کشور ويا بازداشت و حبس و حذف در انتظار شماری از آنان است. دولت احمدی نژاد با دلارهای نفتی دست به بزرگترين واردات تاريح اقتصادی سی سال گذشته کرده است و تلاش دارد با نزديک به ۶۰ ميليارد دلار واردات در سال، به قول خود، برای روزهای سختی که در پيش دارد از حالا کالاهای اساسی کشور را ذخيره سازی کند تا از شورش های مردمی ناشی از قحطی و گرسنگی خودداری کند.


بازيگر جديد پرونده ی ايران : دمکراتها در آمريکا


اهود المرت که امروز يکشنبه ۱۲ نوامبر به آمريکا رسيده است آمده تا با ترکيب مناسبی که اينک دستگاه حکومتی ايالات متحده آمريکا – جمهوريخواهان و دمکراتها- پيدا کرده است آنچه را قرارست اسرائيل صورت دهد با مقامات آمريکا هماهنگ سازد. بی بی سی در اين باره می نويسد: « نخست وزير اسرائيل پيش از سفر خاطر نشان کرده بود که اينک، بهترين زمان برای تبادل نظر ميان مقامات دو کشور برای دو سال آينده است. »۵ « بهترين» شايد به اين دليل که ترکيب جديد قدرت سياسی در آمريکا موقع را مناسب کرده است که اينک با حضور هر دو حزب در قدرت، هر گونه تعهد آمريکا برای دفاع از اسرائيل در مقابل ايران به عنوان يک خواست عمومی جامعه ی آمريکا مطرح شده و به همين دليل نيز دولت بوش بتواند با خيال راحت و حتی با حمايت وسيع مردم آمريکا دست به يک تهاجم بزرگ بر عليه ی دشمن اسرائيل، ايران، بزند. بايد دانست نفوذ لوبی يهوديان در ميان دمکراتها بسيار بيشتر و قويتر از جمهوريخواهان است. «سهم لابی اسرائيل در جمع آوری منابع مالی برای حزب دموکرات ۶۰ و برای حزب جمهوری خواه ۳۵ درصد است»۶ سه شرکت غول آسای تحت مديريت يهوديان در انتخابات اخير به سفارش مستقيم لوبی يهود در آمريکا بر روی پيروزی دمکراتها سرمايه گذاری کردند : بوئينگ، سازنده ی بمب افکن های سنگين و صاحب صنايع نظامی سنگين، وال مارت که غول سرمايه گذاری در صنايع مصرفی، تجارت و توزيع در آمريکاست و نياز به بازارهای جديد و تداوم وافزايش قدرت مصرف گرايی آمريکايی ها دارد و جنرال الکتريک.۷ اين سرمايه گذاری کلان زير نظر لوبی يهوديان به خوبی ضرورت موفقيت دمکراتها برای تبديل آمريکا به کشوری متحد در يک جنگ جديد را توضيح می دهد. امری که با پيروزی جمهوريخواهان و بيلان منفی آنها در جنگ عراق غير ممکن می بود.

نانسی پلوسی ليدر دمکراتها در انتخابات اخير، که قرار است به عنوان سومين مقام مهم حکومت آمريکا رياست مجلس نمايندگان را دراختيار بگيرد، خود يهودی بوده ۸ و بيست و پنج سال با «کميته امور عمومی آمريکا و اسرائيل» ۹ که از قدرتمندترين سازمان های يهودی آمريکاست همکاری می کرده است.۱۰

در ماه مه ۲۰۰۶ و در زمان حمله ی ددمنشانه رژيم پليد صهيونيستی به مردم بی دفاع لبنان اونامه ای به اهود المرت نوشت تا حمايت خود و حزب دمکرات را از اسرائيل در قتل عام مردم بی گناه لبنان اعلام دارد.در بخشی از اين نامه پس از ياد کردن از شارون جنايت پيشه و «گراميداشت ياد او»آمده است : « با برسميت شناختن بلافاصله ی دولت اسرائيل [در زمان تاسيس آن] پرزيدنت ترومن نه فقط کشور ما را با کشورشما همانند دانست بلکه مشعلی فروزان را به مملکت بزرگ ما آورد. اين نوعی تعهد بر ارزش هاست، اشتراکی در صلح و دمکراسی. شما يک دوست در منطقه هستيد، دوستی برای جهان».۱۱

در سال ۲۰۰۳ هنگامی که، جيمز موران يک نماينده ی سابق جمهوريخواه که به حزب دمکرات پيوسته بود، اظهار داشت بدون دخالت يهوديان، آمريکا درگير جنگ عراق نمی شد بسياری در کنگره به او حمله کردند و از جمله نانسی پلوسی که همراه با شش نماينده ی يهودی ديگر حزب دمکرات گفته های وی را مورد تقبيح قرار دادند و اعلام داشتند از کانديداتوری وی برای انتخاب مجدد حمايت نخواهند کرد. ۱۲

او درست در آستانه ی انتخابات اخير اطمينان بخشيده است که پيروز دمکراتها به هيچ عنوان بر اسرائيل تاثيری نخواهد داشت و «تعهدهای آمريکا در قبال اسرائيل بدون در نظر گرفتن اينکه چه حزبی در قدرت باشد تامين خواهد شد.» ۱۳


ايران : راه برون رفت آمريکا از عراق


از سوی ديگر ايالات متحده که به طور قابل پيش بينی در باتلاق عراق گرفتار شده است بدنبال دری برای خروج است. کنار گذاشتن دونالد رامسفلد و قرار دادن روبرت گيتس به سمت وزارت دفاع آمريکا حکايت از انتخاب مشخص تيم بوش برای ناميدن کسی بوده است که پرونده ی ايران را می شناسد. وی در مذاکرات با ملاها برای آزاد سازی گروگان های آمريکايی در ايران حضورو در پرونده ی ايران-کنترا نقش داشته است. وی که مدير سابق سازمان سيا است می تواند به عنوان متخصصی در امور ايران در آينده نقش مهمی ايفاء کند. ضمن آنکه او دشمنی مشخص با ايران هم دارد و متهم است که در زمان جنگ ايران و عراق اطلاعات سری در اختيار عراق می گذاشته است. ۱۴

شايد به خاطر بازگشت وی به اين پست است که در روزهای اخير مقامات جمهوری اسلامی به طور علنی و آشکار برای مذاکره با آمريکا بر سر عراق اعلام آمادگی کرده اند تا نجات اين کشور از جهنم عراق را وجه المصالحه ی نجات خود سازند ؛ ليکن کمترين شانسی برای اين موضوع وجود ندارد، زيرا لوبی يهود در پشت قدرت حاکمه ی آمريکا هرگز اجازه ی چنين مذاکره و معامله ای را نخواهد داد. اما از سوی ديگر، دولت بوش نيز اميدوار است تا شايد با هجوم نظامی به ايران بتواند جريان ضد آمريکايی راديکال را در کل منطقه تضعيف ساخته و از مهلکه ی عراق جان سالم بدربرد. رژيم که سرمايه گذاری زيادی کرده بود تا بتواند آمريکا را به جای هجوم به ايران به حمله ی به عراق تشويق کند و پای ارتش آمريکا را در آن کشور بند کند اينک می بيند که اين همه تلاش و هزينه تنها سبب خريدن زمان شده است و قابليت معامله گری خود را از دست داده است ؛ به همين دليل رژيم سخت آشفته است و احساس می کند بايد به سرعت به اقدامی مهم مثل يک آزمايش اتمی دست زند تا بتواند از تدارکات وسيعی که برای هجوم به ايران در دست است جلوگيری کند. افزايش تعداد آبشارهای سانتريفوژ و نيز سرعت بخشيدن به غنی سازی اورانيوم در يک ماه اخير در اين راستا می تواند باشد. اما به گونه ای متناقض، افزايش اين تلاش ها به آماده سازی حمله ی نظامی به ايران شدت و شتاب بخشيده است. به نظر می رسد که حتی آزمايش موشک جديد قاره پيمای فرانسه و شرکت اين کشور در مانوورهای اخير در خليج فارس حکايت از تهاجمی وسيع و همه جانبه از جانب غرب و اسرائيل برعليه کشورمان داشته باشد. تهاجمی که بايد ايران را به «عصر حجر» بازگرداند و زمينه های تجزيه ی آنرا فراهم سازد تا خيال اسرائيل به طور درازمدت از جانب «غولی » به اسم ايران راحت باشد.

در روزهای اخير تهديدهای دو جانبه ی رژيم صهيونيستی و رژيم جمهوری اسلامی بر عليه يکديگر اوج تازه ای گرفته است. اهود اولمرت با سفر خود به آمريکا تلاش خواهد کرد آخرين مخالفت ها با هجوم سراسری اسرائيل و ايالات متحده را برداشته و اتحاد جمهوريخواهان و دمکراتها را برای يک حمايت بی قيد و شرط مردم آمريکا از دخالت نظامی در ايران فراهم آورد. بنظر می رسد که اين کار بدون دشواری خاصی صورت پذيرد. زيرا منافع استراتژيک آمريکا ايجاب می کند که هماهنگ با اسرائيل عمل کند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بديهی است در اين چند روز ايران مجموعه ی آنچه را که می تواند به عنوان ابزار دفاعی يا تهاجمی، اعم از نظامی، سياسی يا اقتصادی، به خدمت گيرد به نمايش گذاشت تا جهان را متوجه بهای سنگينی که بايد بابت هجوم به ايران بپردازد :

مانوور نظامی و آزمايش موشک های دور برد جديد
تهديد به استفاده از نفت برای فشار به اقتصاد غرب
مذاکرات جديد با روسيه برای جلب حمايت سياسی و حتی نظامی اين کشور در ازای باج ها کلان اقتصادی
تهديد به خروج از ان تی پی به عنوان واکنش به تحريم ها
اقدامات قانونی مانند شکايت عليه اسرائيل در سازمان ملل متحد۱۵
تهديد به پايان دادن به همکاری با آژانس بين المللی انرژی اتمی
تلاش برای تجهيز لبنان و به طور مشخص بکارگيری توان حزب الله به عنوان يک ابزار تهاجمی
تهديد به پاسخ «برق آسا» و «تخريبگر» به هرگونه حمله ی نظامی اسرائيل به تاسيسات اتمی ايران ۱۶


به عنوان نتيجه گيری:


برگزاری سمينار جهانی يهوديان روز يکشنبه ۱۲ نوامبر بعد از ۴۷ سال در پاريس « در پشت درهای بسته» با موضوع محوری «خطر ايران برای اسرائيل» در اين روزها نشان دهنده ی آماده سازی و هماهنگی تمامی گروههای فشار يهودی برای مقابله ی جهانی با خطرات ناشی از درگير شدن اسرائيل در يک جنگ تمام عيار با ايران می باشد.۱۷ اسرائيل که از طريق لوبی يهود با سرمايه گذاری و تبليغات منفی مقطعی روی سرنوشت سياه نيروهای آمريکايی در عراق موجبات پيروزی دمکرات ها را فراهم آورد اينک با ايجاد اين احساس در مردم آمريکا که به نمايندگان خود – دمکراتها- رای دادند آنها را با خيال آسوده و بدون نگرانی درباره ی اعتراضات احتمالی در آمريکا به سوی جنگی سراسری و تخريب گر با ايران پيش خواهد برد.

نگارنده برای پرهيز از تطويل کلام به وضعيت داخلی ايران اشاره نمی کند. اما همگی خوب می دانيم که جامعه از يک خشم عظيم انفعالی برخوردارست. خشمی که بايد بواسطه ی جنبش های اعتراضی راديکال فعالش کرد و از حالت انفعالی خود خارج ساخت. اين تنها شانس ما برای آغاز حرکتی است که می تواند معادله ی اسرائيل و آمريکا را برای تهيه سرنوشتی شوم و نابودگر برای ايران زير سوال برد. پتانسيل لازم برای اين منظور در جامعه ی ايران هست. اما آيا از آن استفاده خواهيم کرد يا خير ؟ آنچه را در زمان حاضر می کنيم تعيين کننده ی آينده است، بر اساس آنچه در حال حاضر به طور عملی برای دخالت در سرنوشت کشورمان مشغول آن هستيم از حالا می توانيم به آسانی بدانيم که آينده ی ايران چه خواهد بود.


* *

www.korosherfani.com

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'پیروزی دمکرات ها: جنگ با ایران می تواند آغاز شود ؟ کورش عرفانی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016