این نظریه که ایالات متحده در حال آماده شدن برای حمله به ایران است، خیلی ساده بگویم، بی معنا و مسخره است.... با اینهمه تمام گزینه ها همچنان بر روی میز قرار دارد!
جورج بوش فوریه/٢٠٠٥
کنگره عظیم لابی اسرائیلی ایپک (AIPAC-American Israel Public Affairs Committee) با شرکت ۶٠٠٠ نماینده از ١١ مارچ تا ١٣ مارچ ٢٠٠٧ در واشنگتن برگزار گردید. محور اصلی سخنرانی ها و برنامه گروههای کاری چندگانه کنفرانس مقابله با ایران بود. سخنرانان روز پایانی ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل، نانسی پلوسی سخنگو و رئیس کنگره آمریکا از حزب دموکرات و جان بونر (John Boehner) رهبر اقلیت کنگره از حزب جمهوریخواه بودند.
این روزها مقارن بود با تهیه لایحه برنامه زمانبندی خروج نیروهای آمریکائی از عراق و نیز بودجه اختصاص یافته به جنگ توسط خانم نانسی پلوسی. از جمله موارد برجسته لایحه مزبور این بود که رئیس جمهور را موظف می کرد که برای ورود به جنگ با ایران از کنگره اخذ مجوز نماید که باین ترتیب دست و پای دولت بوش برای حمله ناگهانی و خودسرانه کاملا بسته می شد.
دیک چنی مشاور و عضو هیئت رئیسه تندروترین گروه حامی اسرائیل یعنی جینسا (JINSA-Jewish Institute for National Security Affairs) در سخنرانی خود در کنگره مزبور اظهار داشت:
"این امر که ما محتاج بیک برخورد تهاجمی علیه شرور و خباثت های ایران هستیم با قبول عقب نشینی از عراق که منجر به تقویت بدترین دشمنان ما و تضعیف بهترین دوست ما یعنی اسرائیل می گردد هم خوانی ندارد."
تام لنتس (Tom Lantos) نماینده کالیفرنیا و رئیس کمیته امور خارجی کنگره با لحنی التماس آمیز در همین کنفرانس ایپک از ۶٠٠٠ تن حاضرین جلسه حواست وی را در راه تهیه یک لایحه ضد ایرانی کمک کنند. او می گوید: "من به کمک شما نیاز دارم. تمنا می کنم طرحی را که من بدنبال آن هستم جدی بگیرید (و به من کمک کنید تا آنرا به تصویب کنگره برسانم). این لایحه مهمترین لایحه ای خواهد بود که کنگره در این دوره به تصویب خواهد رساند."
لنتس ادامه می دهد که تمام موفقیت هائی که اسرائیل بدست آورده در صورت دسترسی ایران به سلاح هسته ای بر باد خواهد رفت.
بالاخره در روز پایانی ایهود المرت در بخشی از سخنرانی خود در میان کف زدن های ممتد حاضرین گفت: "من می دانم که همه شما که نگران امنیت و آینده اسرائیل هستید اهمیت این امر را بخوبی درک می کنید که آمریکا به یک رهبری قدرتمند برای مقابله با خطر ایران نیازمند است و من مطمئنم که شما کاری نخواهید کرد که از اقتدار این رهبری کاسته شود."
پس از المرت خانم پلوسی سخنرانی خود را آغاز کرد. اعضاء و میهمانان ایپک که در جریان طرح پیشنهادی وی در خصوص محدود نمودن اختیارات رئیس جمهور و تازه آنهم در چارچوب قانون اساسی آمریکا برای اخذ مجوز از کنگره برای حمله به ایران بودند شروع به "هو" کردن او نمودند.
گوئی این قضیه کار خود را کرد. استراتژی رهبری حزب دموکرات به طرفه العینی تغییر کرد و بخش مربوط به حمله به ایران از لایحه مزبور که چند روز پیش به تصویب رسید درمیان حیرت و ناباوری آنالیستها حذف گردید.
حذف این بخش حاکی از سیگنالی بسیار قوی به کاخ سفید بود که برای حمله به ایران راه باز است.
اعمال نفودی اینگونه آشکار از سوی ایپک در سیاست گزاری بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان حیرت انگیز است.
در گزارش سال گذشته جان میرزهیمر (John J.Mearsheimer) پرفسور دانشگاه شیکاگو و ستیفن والت (Stephen Walt) از مدرسه جان اف کندی وابسته به دانشگاه هاروارد با عنوان "لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده" که شاید نخستین تحقیق آکادمیک در نوع خود بود می خوانیم: "ستون اصلی لابی اسرائیل در کنگره آمریکا قرار گرفته جائی که عملا اسرائیل از هرگونه انتقاد و اعتراضی مصون است. این بیشتر از آن نظر جالب توجه است که اعضاء کنگره که از مجادله در هیچ امری هراسی بخود راه نمی دهند اما زمانی که نوبت به اسرائیل می رسد گوئی انتقادات جای خود را به سکوتی سنگین می دهند. یکی از دلائل این امر اینست که برخی از اعضاء برجسته کنگره مانند دیک آرمی (Dick Armey) مسیحی صهیونیست هستند. وی در سپتامبر ٢٠٠٢ اعلام کرد: اولویت شماره یک من در سیاست خارجی اینست که اسرائیل را مورد حفاظت قرار دهم. قاعدتا تصور میرود که اولویت شماره یک، برای یک نماینده کنگره آمریکا صیانت از منافع آمریکا باشد."
سخنرانی آتشین و حماسی کشیش جان هگی (John Hagee) از رهبران مسیحی صهیونیست (Christian Zionists) کلیسای انجیلی (Evangelical ) در گردهمائی مزبور نماینده طرز تفکر بخش بزرگی از جامعه آمریکا و یک قدرت عمده سیاسی در جامعه آمریکاست.
جان هگی در سخنرانی خود در کنگره سازمان پرو اسرائیلی AIPAC گفت: "خانمها و آقایان، این روز جدیدی در تاریخ آمریکا است. غول خفته صهیونیسم مسیحی از خواب برخاسته. ۵٠ میلیون مسیحی در آمریکا به پا خاسته اند و به افتخار دولت اسرائیل هلهله سر داده اند. همانطور که می دانید دولت ایران یک خطر جدی هسته ای برای اسرائیل است که نتیجه آن چیزی جز یک هالوکاست اتمی برای اسرائیل نخواهد بود. امروز سال ١٩٣٨ است و احمدی نژاد یک هیتلر جدید است. خانمها، آقایان ما باید تهدید هسته ای ایران را متوقف کنیم. همین حالا! و در کنار اسرائیل این تنها دموکراسی خاور میانه شجاعانه بایستیم. تنها راه برد ما در این جنگ هسته ای اینست که نگذاریم این جنگ هرگز آغاز شود."
توقف تهدید ایران هسته ای و این که "نگذاریم این جنگ هرگز آغاز شود" دعوتی آشکار به از میان بردن تاسیسات هسته ای ایران بود آنهم "همین حالا" بدون فوت وقت.
در همین روزها درحالیکه جریان تصویب قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به موضوع روز خبرگزاری های جهان تبدیل شده بود خبر ناگهانی دیگری آنرا تحت الشعاع قرار داد. ایران ١۵ نفر از خدمه و نیز افراد نظامی انگلیسی را در آبهای اروند روز( شط العرب ) دستگیر کرد.
قبل از اینکه مطبوعات غربی از این حادثه بعنوان آدم ربائی یاد کنند آسوشیتد پرس گزارش داد "فرمانده ارتش عراق که مسئولیت حراست از آبهای این کشور (فرمانده نیروی دریائی) را برعهده دارد سایه ای از تردید برروی ادعای بریتانیا که افراد مذکور در آبهای عراق بوده اند انداخت. ژنرال حکیم جاسم در یک مصاحبه تلویزیونی با آسوشیتد پرس در شهر بصره گفت: ما توسط ماهیگیران عراقی که از آن منطقه بازگشته اند مطلع شدیم که قایق های مسلح انگلیسی در محدوده ای که خارج از کنترل عراق است حضور داشته اند. ما نمی دانیم آنها در آن منطقه چه می کرده اند. آنان توسط قایق هائی که هویت آنها هنوز برای ما شناخته شده نیست محاصره شده اند."
آنچه که مسلم است با توجه به اختلافاتی که بین ایران و عراق در خصوص مرز آبی اروند رود دهها سال است که در جریان است تشخیص اینکه سربازان انگلیسی در آبهای ایران و یا عراق حضور داشته اند مسئله ای بسیار تکنیکی است اما آنچه که مسلم است دستگیری این عده و همزمانی آن با افزایش تنش های بین المللی علیه ایران بهیچ وجه نمی تواند اتفاقی باشد.
دستگیری این عده شب پیش از صدور قطع نامه در شورای امنیت حاوی یک پیام صریح و روشن علی الخصوص به روسیه و چین و سپس اروپا بود. ایران بطور سمبولیک گوشزد کرد که بی توجه به اینکه آمریکا در حال افزایش فشارهای بین المللی حول محور ایران است و بی توجه به اینکه بزرگترین تجمع نظامی آمریکا از سال ٢٠٠٣ هم اکنون در خلیج فارس شکل گرفته، ایران از هیچ گونه برخورد و درگیری ابائی نداشته و آمادگی دارد این تقابل را تا سطح نظامی افزایش دهد.
در عین حال حرکت مزبور حاوی اخطاری به آمریکا و انگلیس نیز بود که ربودن جلال شرفی فرد دوم سفارت ایران در عراق، ۵ ایرانی دیگر در اربیل، مرگ مشکوک اردشیر حسن پور دانشمند برجسته هسته ای ایران که طبق اطلاعات داده شده توسط سرویس خبری Stratfor و نیز تایمز لندن بدست عوامل موساد کشته شد (ایران مرگ وی را طبیعی اعلام کرد و تصور می رود که اعلام خبر کشتن وی بیشتر به منظور ایجاد رعب در دیگر دانشمندان هسته ای ایران باشد) و بالاخره ناپدید شدن علیرضا عسگری معاون سابق وزارت دفاع ایران و احتمالا رابط ایران با حزب الله لبنان، بی پاسخ نخواهد ماند.
با این حال در ٢۴ مارچ قطع نامه اعمال تحریم های بیشتر برروی ایران به اتفاق آراء در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید. برای نخستین بار سپاه پاسداران و واحد قدس مورد تحریم قرار گرفتند و هم چنین واردات و صادرات سلاح از ایران ممنوع گردید. ممنوعیت صدور اسلحه از سوی ایران به این عنوان برقرار گردید که به نظر آمریکا سازمان های تروریستی حزب الله و حماس امنیت آن کشور را مورد تهدید قرار می دهند. صرف نظر از اینکه حزب الله یک نیروی سیاسی قابل توجه در لبنان است و حماس نیز پیروز انتخابات فلسطین و نماینده قانونی مردم فلسطین است این دو سازمان در بدترین حالت تنها تهدید کننده یک کشورند و آن اسرائیل است و هیچ گونه اصطکاک و درگیری نظامی بین آنان و آمریکا و دیگر کشورهای غربی وجود ندارد. از سوی دیگر منع صدور اسلحه ارتباطی به اعمال قوانین NPT و توقف برنامه تحقیقات هسته ای ایران نمی تواند داشته باشد. تصویب محدودیت های فوق این امکان را به آمریکا می دهد که در صورت یاری رساندن سپاه به شورشیان شیعه در عراق و یا ارسال اسلحه به جنبشهای حزب الله و حماس بلافاصله بعنوان نقض قوانین مصوبه شورای امنیت ایران را مورد تجاوز نظامی قرار دهد چیزی که عینا در مورد عراق اتفاق افتاد.
حمایت روسیه از قطع نامه مذکور از سوی ایران توجیه ناپذیر بنظر می رسید اما یک مقام بلند پایه روسی در آغاز ماه مارچ به خبرگزاری ایتارتاس و نووستی گفته بود "روسیه هرگز از ایران در جهت دستیابی این کشور به سلاح هسته ای حمایت نخواهد کرد. ما شریک ایران در بازی ضد آمریکائی آنان نخواهیم شد."
این مقام روسی هم چنین اضافه کرد: "ایرانی ها از موضع سازنده ما سوء استفاده می کنند و هیچ اقدامی در جهت متقاعد کردن ما و همکارانمان( در جهت توقف برنامه های هسته ای خود) انجام نمی دهند. ادامه این وضع (مماشات با ایران) اثر تخریبی و ناگواری بر سیاست خارجی ما و چهره بین المللی ما خواهد داشت."
اما چند روز بیشتر زمان لازم نبود که با بالا گرفتن جنگ لفظی بین ایران و آمریکا و انگلیس و افزایش احتمال درگیری، روسیه بطور غیرمنتظره ای به آمریکا در مورد رفتار تهاجمی اش هشدار جدی دهد.
در سند ٧٠ صفحه ای که روز سه شنبه ٢٧ مارچ توسط وزارت امور خارجه روسیه منتشر شد موضع آمریکا در قبال ایران به نقد و حتی چالش کشیده شد.
در گزارش مذکور آمده است: "جامعه بین المللی نباید هیچ گونه ریسکی که متضمن افزایش خطر مقابله با ایران است را بپذیرد. آمریکا باید به تلاشی صمیمانه و صادقانه در جهت عادی کردن روابط خود با ایران دست زند... هرگونه تلاشی در جهت متهم کردن ایران بعنوان بخشی از محور شرارت و نیز شعار واژگون نمودن رژیم وضع را وخیم تر خواهد کرد."
در همین گزارش آمریکا شدیدا به دلیل آنچه که روسیه آنرا "استراتژی خزنده آمریکا برای کشاندن جامعه بین المللی بیک بحران بزرگ حول محور ایران" می خواند مورد انتقاد قرار گرفته است.
گزارش مزبور در خاتمه بنحوی چشم گیر برای نخستین بار پس از پایان جنگ سرد تفوق آمریکا را به چالش طلبیده و می گوید: "موازنه قدرت و فضای رقابتی که پس از جنگ سرد از میان رفته بود تدریجا در حال شکل گیری دوباره است. اسطوره دنیای تک قطبی بطور غیرقابل بازگشت در عراق شکسته شد."
اما آنچه که تقریبا همزمان با انتشار این گزارش جلب توجه کرد مقاله ای بود بقلم روزنامه نگار برجسته روس آندره اوگلانو (Andrei Uglanov) که در هفته نامه Argumenty Nedeli به چاپ رسید.
این مقاله که بنظر ناظران سیاسی یک نوع درز دادن هماهنگ شده و عمدی اطلاعات از درون کاخ کرملین به نظر می آید، از حمله قریب الوقوع آمریکا با مشخص نمودن حتی تاریخ و ساعت حمله به نقل از کارشناسان و عناصر اطلاعاتی و نظامی روسیه سخن می راند.
بنا بر نوشته اوگلانو حمله مزبور تحت عنوان عملیات نیش (Operation Bite) در ۶ آوریل ساعت ۴ صبح از پایگاههای مختلف از جمله دیگو گارسیا، ناوهای جنگی در خلیج فارس و نیز ناوگان ششم آمریکا در مدیترانه به هدف نابود کردن تاسیسات هسته ای، پایگاههای نظامی، مراکز دفاع ضد هوائی، مراکز موشکی و مرکز فرماندهی ارتش ایران آغاز گشته و به مدت ١٢ ساعت ادامه خواهد یافت.
اینکه آیا نوشته اوگلانو جامه تحقق بخود خواهد گرفت یا نه تنها زمان آنرا روشن خواهد نمود( هر چند که نفس افشاء آن می تواند مخل اجراء طرح حمله باشد ) اما همزمانی این مقاله که از طریق خبرگزاری رسمی روسیه نووستی نیز گزارش گردید با اعلامیه وزارت امور خارجه روسیه معنادار بنظر می رسد.
آمریکا برای درهم شکستن حکومت ایران تنها به اعمال فشار از مجاری رسمی بین المللی و نیز تهدیدات نظامی بسنده نمی کند.
نیویورک تایمز هفته گذشته طی مقاله ای افشاء کرد که حکومت آمریکا در خفا به کمپانی های انرژی از جمله رویال داچ شل، رسپول اسپانیا و SKS مالزی و نیز دولتهای چین، هند، پاکستان و مالزی اطلاع داده است که در صورت معامله با ایران، طبق قانون مصوب سال ١٩٩۶ در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون که هر نوع سرمایه گذاری بیش از ٢٠ میلیون دلار در صنعت نفت ایران مشمول تحریم های دولت آمریکا خواهد شد با آنان رفتار خواهد شد. این حرکت آمریکا در صورت اثربخشی می تواند تاثیرات جدی بر صنایع نفت ایران که شدیدا به سرمایه گذاری خارجی نیازمندند داشته باشد.
در اوایل فوریه امسال شرکت انگلیسی- هلندی رویال داچ شل به اتفاق شریک اسپانیائی خود رسپول توافق نامه اولیه ای را برای اجراء طرح بزرگ پروژه گاز طبیعی در پارس جنوبی به مبلغ ١٠ میلیارد دلار با ایران به امضاء رساندند (هنوز قرارداد نهائی نگردیده است). SKS مالزی که یکی از بزرگترین کمپانی های انرژی جهان بشمار می رود در مرحله نهائی امضاء قرارداد ٢٠ میلیارد دلاری طرح اکتشاف حوزه های گاز فردوس و گلشن، هند و پاکستان در مراحل آخر عقد قرارداد خط لوله بزرگ ٧ میلیارد دلاری گاز از ایران و CNOOC چین درآستانه عقد قرارداد نهائی طرح توسعه پارس شمالی به مبلغ ١۶ میلیارد دلار قرار دارد.
به لحاظ سیاسی دولت ایران در شرایط برزخی عجیبی بسر می برد. در حالی که در شرق و غرب کشور نیروهای متخاصم آمریکائی با تجهیزات گسترده و ارتش ٢٠٠ هزار نفری مستقر شده اند، در جنوب سراسر خلیج فارس توسط ناوگان آمریکا تسلیح شده است، حمایت از نیروهای شورشی و تجزیه طلب از قبیل جندالله در سیستان و بلوچستان، پژاک در کردستان و عملیات دائمی تروریستی در خوزستان ادامه دارد و از همه مهمتر آمریکا اعلام کرده است که حاضر نیست هیچ گونه تضمین امنیتی مبنی بر عدم حمله به ایران بدهد، دولت ایران کمترین توجیهی برای متوقف نمودن فعالیت های هسته ای خود نمی یابد. ایران می داند که توقف فعالیت های هسته ای مصادف با آغاز مذاکرات کاهنده ای با غرب به رهبری آمریکا خواهد بود که سالها ادامه خواهد یافت بدون آنکه نتیجه ای عاید گردد.
این بار اما برخلاف دفعه قبل شکستن پلمب اولین دستگاه سانتریفوژ به منزله تخطی از قوانین بین المللی و روی آوردن به ادامه تلاش برای ساخت سلاح هسته ای تلقی شده و با عواقبی بس خطرناک روبرو خواهد شد.
بهر رو توقف غنی سازی پایان ماجرا نیست. تا زمانی که حمایت از حزب الله و حماس ادامه داشته و موجودیت اسرائیل انکار شود حکومت آمریکا تحت نفوذ لابی پر قدرت اسرائیلی به استراتژی کمتر از تغییر رژیم رضایت نخواهد داد. ندادن تضمین امنیتی حتی در صورت توقث فعالیت های هسته ای از همین جا سرچشمه می گیرد.
ایران یا آمریکا، کدام یک عقب خواهند نشست؟
برخی تحلیل گران معتقدند در ایران نهایتا عناصر منطقی و پراگماتیست نظیر هاشمی، حسن روحانی، موسوی، ولایتی و خاتمی که همگی از اعضای شورای امنیت ملی اند با افزایش فشارها بخصوص ویرانی اوضاع اقتصادی دست بالا را خواهند یافت و در آن صورت عناصر مخالف جنگ از جمله رابرت گیتس و کاندالیزا رایس نیز در برابر جناح جنگ طلب یعنی دیک چنی،استفن هدلی و الیوت آبرامس در کاخ سفید تقویت خواهند شد. اما برخی دیگر با این نظر مخالف اند و اعتقاد دارند تحت شرایط موجود باید برای انفجار بزرگ آماده بود.
شهیر شهیدثالث
فروردین ١٣٨٦
[email protected]