عباس عبدی، در مصاحبه با دويچه وله انتخابات مجلس هشتم را تحليل کرده و میگويد که اين انتخابات بیمضمون است، چون پای انتخاب در بين نيست؛ نه برنامهای در کار است و نه شخصيتهای مهمی در برابرهم ايستادهاند. او شرکت در انتخابات را بیمعنا میداند، اما آن چنان بیمعنا که شرکت در آن را محکوم نمیکند. بیمعنايی به اوج خود رسيده است!
اگرچه گفته میشود فضای حاکم بر تبليغات انتخاباتی چندان داغ نيست، اما بحث برسر شرکت يا عدم شرکت هم چنان با حساسيت دنبال میشود. گروهی از دانشجويان و فعالان ملی مذهبی شرايط حاکم بر انتخابات را چنان ناعادلانه و غيرمنطقی ارزيابی میکنند که تنها شرکت نکردن را پاسخی درخور به فراخوان انتخابات میدانند. و ستاد ائتلاف اصلاحطلبان، يعنی تنها نيرويی که توانسته عدهای را برای رقابت انتخاباتی با اصولگرايان معرفی کند، میخواهد شانساش را برای زورآزمايی را از دست ندهد.
ولی در اين ميان تحليل گرانی هم هستند که معتقدند شرکت يا عدم شرکت، چيزی را عوض نخواهد کرد. عباس عبدی از اين جمله است. مصاحبهای با وی.
دويچهوله: آقای عبدی، کسانی که مخالف شرکت در انتخابات هستند معتقدند اين انتخابات آزاد نيست، افراد شناختهشدهای در آن حضور ندارند و نظامیگری در آن دخيل است. به نظر شما اين دلايل برای عدم شرکت در انتخابات تا چه اندازه قابل اتکا هستند؟
عباس عبدی: در ايران هر انتخاباتی کم و بيش اين مشخصات را دارد. به اين دلايل نمیشود صرفا انتخاباتی را رد کرد يا تاييد کرد. يک امر عرفیست. مثلا خود من فرض کنيد در سال ۷۷ به توصيه دوستانم نامزد نمايندگی مجلس ششم شدم، رد صلاحيت شدم. خوشبختانه رد صلاحيت شدم. ولی علیرغم اينکه خودم رد صلاحيت شده بودم شرکت کردم. حتا در انتخابات رياست جمهوری سال ۷۶ هم اين مشکل وجود داشت. خيلی از نامزدها رد صلاحيت شدند که نبايد رد صلاحيت میشدند. ولی همانها شرکت میکردند، نه به دليل اينکه رد صلاحيت را تاييد میکردند. حتا در انتخابات سال ۷۶ در لرستان شايد ۵۰۰هزار تقلب در رای شد. حتا در سلامتش تا اين حد تشکيک شد. ولی بازهم شرکت میکنند. بخاطر اينکه اين امر يک موضوع نسبی و عرفیست.
بايد ديد حالا شرايط کنونی که انتخابات دارد، از اين عرف گذشته است يا نه. خب شايد گذشته باشد. يعنی بايد اين را ثابت کرد که از آن حد مورد انتظار گذشته است.
اما به نظر من مشکل اصلی انتخابات اين نيست، درعينحال که اين هم مهم است. مشکل اصلی اين است که انتخابات به معنای واقعی نيست، يعنی انتخابات مضمون ندارد. حتا ما میتوانيم شاهد انتخاباتی باشيم که با رد صلاحيت همراه بوده و مشکلاتی داشته باشد، ولی واجد مضمون باشد. اما اين انتخابات چنين نيست.
شما نگاه کنيد، تا روز آخر بحث اين بوده که چه کسی تاييد و چه کسی رد بشود. آخر اين که نشد که راجع به اصل موضوع، هيچ کسی صحبتی نمیتواند بکند. يا مثلا اينکه گفته بشود شرايط خطير است به اين خاطر شرکت میکنيم. اين که دليل شرکت در انتخابات نيست. در انتخابات میخواهند بروند رای بدهند، مجلسی انتخاب بشود، کاری بکند. چه ربطی به شرايط خطير و اين حرفها دارد. اين شرايطیست که ۳۰ سال بوده و هميشه هم هست و برای هيچ کسی هم آخرش معلوم نمیشود که کی خطير است و کی خطير نيست. آنچه مشکل اصلی انتخابات ما هست که در واقع ناشی از همان مشخصات هم هست، اين است که در واقع انتخابات فاقد حداقل مضمون است. به همين دليل است که من شخصا از اين زوايه هست که شرکت در آن را نفی میکنم. اما خب يک عدهای هم معتقدند که بايد شرکت کرد و در واقع اجماعی در ميان طرفين نيست و فکر میکنم بهرحال بايد در رابطه با اين موضوع به نظر آنها هم احترام گذاشت.
دويچهوله: شما تأکيد میکنيد که انتخابات مضمون ندارد و اصل موضوع چيز ديگری است. ممکن است دربارهی اين مضمون کمی توضيح بدهيد و بگوييد اصل چيست؟
عباس عبدی: يعنی مردم نمیدانند چی را میخواهند برای چه چيزی انتخاب کنند. يعنی اگر قرار باشد آقای الف، يا گروه الف انتخاب بشود، گروه ب انتخاب نشود، چه چيز اين به آن برتری دارد، سر چه چيزی دعوا هست اساسا؟ خب ما بايد بدانيم! ما وقتی که میرويم خريد میکنيم، تفاوت قيمت هست، تفاوت کيفيت هست، تفاوت شکل و ظاهر هست. آن چيزیهايی که ترجيحات ما را تعيين میکند در خريد يک کالا. اما در مورد مجلس بايد بدانيم که اصلا دعوا سر چه چيزی هست. هيچ دعوايی وجود ندارد اين وسط. يعنی اصلا موضوعی برای انتخابات وجود ندارد. کسی نمیفهمد اگر اين رای را بدهد، انتظار دارد بعدش چه اتفاقی بيفتد، چون راجع به آن اتفاق صحبتی نشده اساسا. همه میخواهند بروند توی مجلس. خب به ما چه که میخواهند بروند توی مجلس. يک عده هم خب میخواهند بروند آنجا صندلی راحتی دارد بگيرند بنشينند. من برای چی بايد بروم او را انتخاب کنم و او چه تعهدی در برابر من دارد. هيچی! اصلا چنين چيزهايی مطرح نيست توی انتخابات کنونی.
دويچهوله: اصلاحطلبان در پاسخ به اين صحبتهای شما میگويند، چرا! اتفاقا اختلاف وجود دارد، تفاوت وجود دارد بين زمانی که ما حداقل بعنوان يک اقليت قوی آنجا باشيم يا نباشيم.
عباس عبدی: راستش در اين مورد من سه نکته را میگويم که فکر میکنم توجه به آنها مهم است. اگر اصلاحطلبان تاريخشان از شش ماه پيش شروع میشد، من هم موافق بودم که در اين انتخابات شرکت کنم. اما تاريخ اينها از اينجا شروع نمیشود. از ۷۶ يا ديگر فوقاش از ۸۰ بايد ما بگيريم بياييم اينطرف. چون از اين موقع شروع شده است، اين را بايد بررسی کنيم. نه اينکه بعدا بخواهند بروند گذشتهشان را بررسی کنند. همين الان بايد بررسی کنند. بعلاوه آن کسانی که اصلیشان هستند، تصميمگيرند، آنها که رد صلاحيت شدهاند، چه جوری میخواهند بروند توی مجلس تصميمگيری کنند. اينهايی هم که ماندهاند، عمدتا نيروهای، به غير از چند نفرشان، نيروهای اصلی نيستند که آنجا بخواهند کاری انجام بدهند. نيروهای اصلیشان بيروناند که کاری ازشان برنمیآيد توی مجلس. اينها بايد بيرون کاری بکنند. آنهايی هم که رفتهاند به مجلس، از آنها حرفشنويی نداشتهاند. بنابراين اينها يک کسان ديگریاند. فقط میخواهند ثابت کنند که اينها نفوذ دارند، زوری دارند، حرفی دارند. خب اين که نياز به اثبات ندارد. قبلا داشتيد. اگر میخواهيد تغييری بدهيد توی اوضاعتان، الان بدهيد. بنابراين تغيير اوضاع را از الان، تحليل گذشته و نقد گذشته را بايد قبل از انتخابات انجام بدهند. نه اينکه بگويند، حالا وقتاش نيست، رای بدهيد، بعدا اين کار را میکنيم. دو سه سال گذشته است و اين کار نشده، چه جوری بعدا اين کار را میکنند.
نکتهی ديگر اينکه خب فرض کنيد يک اقليت باشند. من هم قبول دارم حتا اگر يک نفر توی مجلس بشود برود، خوب است که بد نيست. اما مهم اين است که چی داريد در برابر آن به طرف میگوييد! ما میرويم توی بازار کالايی بخريم اما مهم اين است که چه پولی داريم برای آن میدهيم. مثل اينکه اينورش را اصلا نگاه نمیکنند که چه چيزی دارند میدهند که يک چيزی را آنجا بگيرند. خب آنها اگر بخواهند دفاع بکنند، بايد توازن بين اين دوتا را ارزيابی کنند که آن چيزی که ما داريم میگوييم اصلا چيز مهمی نيست، اگر اينها قبول دارند. شرکت و عدم شرکت ما هيچ چيز بااهميتی نيست. من هم پس با اينها موافقم که بروند شرکت کنند و حالا شانسی هم شده، هر چی شده، يک نفر برود و خب، کاچی بعض هيچی. اما آن چه مهم است اين است که ما داريم يک چيزی میدهيم. چون حکومت هم علاقه دارد که شرکت کنيم در اين انتخابات. مردم بيشتری بيايند، گروههای بيشتری بيايند. بی دليل نيست که به اين موضوع علاقه دارد. يک چيزی را از اينها میخواهد. بايد ببينند اين چيزی را که دارند به سيستم میدهند، آيا ارزشش به اندازهی آن چيزی هست که احتمالا گيرشان میآيد؟ اولا اين چيزی که دارند میدهند نقد است. شرکت و گرمکردن بازار و اين حرفها و موجب تقويت کل آن سياستهای جاری میشود. اما آن چيزی که میخواهد گيرشان بيايد، از چند جهت نسيه است. يکی اينکه معلوم نيست اصلا حرفهاشان به گوش کسی برسد، بفهمند پيامشان را. يکی اينکه اگر هم بفهمند و رای هم بدهند، معلوم نيست از توی صندوق دربيايد. يکی اينکه بعضا هم که دربيايد، طرف میرود توی مجلس و به کسی کاری ندارد و راه خودش را میرود.
میگويد من نمايندهی مردمم، تو چه کارهای که به من رای بدهی فلان گروه. کاری با اين ندارد، راه خودش را میرود. بنابراين من يک چيز نقدی را دارم میدهم در برابر يک چيز نسيه که هيچ کاری هم ازش برنمیآيد. چرا برنمیآيد؟ برای اينکه آن موقع که قدرت داشتند، هيچ کاری ازشان برنمیآمد، با راهی که توی آن جو اتخاذ کرده بودند. حالا به عنوان يک اقليت اصلا چه کار میخواهند بکنند؟ همين اقليت موجود مجلس از وقتی که فعال شد، مشکلاتشان بيشتر شد. به نظر من خطر يکدستی اين حکومت بيشتر از چنددستیاش نيست. بخاطر اينکه آن چنددستی که وجود دارد، يعنی گروههای ديگر میآيند اين حالت واکسينه را عوض میکنند، موجودات ضعيفی آنجا عمل میکنند، آنها را در واقع در برابر اين نوع رفتارها واکسينه میکنند. ولشان بکنيد، بگذاريد هرجوری میخواهند خب راه خودشان را بروند. اگر فکر میکنند ما میتوانيم جلويش را بگيريم، اين دروغ است، دروغ است، دروغ است! چون موقعی که قدرت داشتند، صندلی رياست دولت و مجلس را داشتند، هيچ اقدامی برای جلوگيری از اين اوضاع نکردند. اين اوضاعی که توی اين دوساله رخ داده است، مستقل از آن چهارسال دوران آقای خاتمی نيست که بخواهد بگويد آن دوره از الان بهتر بود. ما هدفمان اين نيست که يک دورهی خوب داشته باشيم، ما هدفمان اين است که دورهای داشته باشيم که بعدش دورهی بد نيايد، دورههای بدتر نيايد.
دويچهوله: آقای عبدی، به نظر شما راه رسيدن به اين دورهای که بايستی بهتر باشد و بعدش دورههای بدتر نيايد، چيست؟
عباس عبدی: اين بحثی ديگر است، که الان نمیشود به آن پرداخت. اين را که ما الان نمیتوانيم بحث کنيم. شما در شرايط انتخابات داريد اين بحث را میکنيد! بله، مشکلی نيست اين را بحث میکنيم. قبلا هم شده. اما الان که وقت اين بحث نيست که توی اين شرايط. اين، يک جای بحث مستقل دارد...
دويچهوله: پس برمیگردم به شرايط انتخابات. شما با صحبتهايی که کرديد، تقريبا با نظر فعالان ملی مذهبی موافق هستيد. چون شبيه همان استدلالها را میکنيد. میگوييد که چهرهی سرشناسی وجود ندارد...
عباس عبدی: با اين تفاوت که من اگر کسی شرکت بکند، وی را محکوم نمیکنم. میگويم که او هم حالا به درک خودش رسيده است. علتش هم اين است که در ميان مردم هم يک نوع اجماع را من نمیبينم. توجه میکنيد! اصلا همين امروز من جايی بودم که يک نفر که شکی ندارم که او اصلا مسئلهاش اين نبود که کسی خاص را انتخاب بکند. میگفت حالا برويم بازهم يک رای بدهيم که شايد بيشتر از اين بقول معروف يکهتازی نکنند. خب اين درک وجود دارد. وقتی که اين درک وجود دارد، من حق ندارم اين درک را ناديده بگيرم يا محکوم کنم. به همين دليل است که میگويم من شرکت نمیکنم، اما آنهايی را هم که شرکت میکنند، به غير از اندکشان را، محکوم نمیکنم.
دويچهوله: آن عدهای را که محکوم میکنيد، به چه دليل محکوم میکنيد؟
عباس عبدی: آنها دنبال تأييد و توجيه خودشان هستند. برای اينکه گذشتهی خودشان را مالهکشی کنند. همين. اينها کارشان هيچ توضيح يا معنای ديگری ندارد.
مصاحبهگر: مريم انصاری