چهارشنبه 7 فروردین 1387

پاسخ سازمان فدائيان خلق (اکثريت) به نامه "جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان فدائيان خلق"

توضيح:
مدتی قبل نامه ای با امضای "جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان فدائيان خلق" خطاب به شورای مرکزی بدست مسئولين سازمان رسيد. نامه بدون اسامی امضاکنندگان بود. با اين وجود نامه را در کارآنلاين منتشر کرديم و خود را موظف ديديم به مسائلی که در آن مطرح شده است، پاسخ دهيم. تلاشهای ما برای مشخص شدن اسامی امضاکنندگان بجائی نرسيد و اين امر، پاسخ به نامه را به تاخير انداخت. اميدواريم بعد از انتشار پاسخ، اسامی امضاکنندگان را دريافت بکنيم.

پاسخ به نامه
"جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان فدائيان خلق"

عزيزان ما!
برای ما جای خوشحالی بسيار است که شما اينچنين به سرنوشت سازمان که طی نزديک به چهار دهه از حيات مبارزاتی، صدها تن از عزيزان خود را در دو رژيم از دست داده است ـ عزيزانی که دختر و پسر شما، پدر و مادر شما، خواهر و بردار شما و شريک زندگی شما بودند ـ علاقمنديد. ما بسيار خرسنديم که شما فعاليتها و ديدگاههای سازمان را از نزديک تعقيب ميکنيد و نگرانی ها و دغدغه های خود را با مسئولين در ميان ميگذاريد. نامه شما نشانه ديگری است از اينکه نيروی جنبش فدائيان همچنان زنده و پويا است و دو رژيم سرکوبگر قادر نشده اند بر حيات آن نقطه پايان بگذارند.
ما از اينکه شما مسائلی را که در مورد فعاليت سازمان برايتان مطرح است، با ما در ميان گذاشته ايد، سپاسگزار شما هستيم. طرح مسائل ميتواند به روشن شدن ابهامات موجود ياری رساند و توجه ما را به کمبودها و نقائص کارمان جلب کند.
ما در اين نوشته خواهيم کوشيد به يکايک مسائلی که در نامه طرح کرده ايد، بپردازيم. اميدواريم اين نوشته روشنگر مسائلی باشد که برای شما مطرح است.

آرمانهای سوسياليستی
شما در نامه نوشته ايد که: "عزيزان! از همان روزهايی که لغزش و فاصله گرفتن از آرمان های سوسياليستی در سازمان پديدار شد، نگرانی در وجود ما خانواده های جان باختگان فدايی رخنه کرده است، و از آينده مبهم بزرگترين بخش جنبش فداييان خلق بيمناک هستيم." واقعيت اين است که سازمان ما در هيچ مقطعی از حيات خود از آرمانهای سوسياليستی و سوسياليسم روی بر نتافته و همواره بر باور خود به آن پای فشرده است. فروپاشی اتحاد شوروی و کشورهای هم پيمان آن البته ما را به شدت تکان داد ولی خللی در باور ما به آرمانهای سوسياليستی بوجود نيآورد. آنچه ما از آن فاصله گرفته ايم، نگرشی است که "سوسياليسم عملا موجود" را ساخته بود. ما از نزديک و با پوست و گوشت خود، "سوسياليسم عملا موجود" را ديديم و تجربه کرديم. ما در عين حاليکه از دستآوردهای "سوسياليسم عملا موجود" در سطح جهانی و در کشور شوروی، از تاثيرات آن بر جنبشهای اجتماعی ـ نظير جنبش صلح ـ و از نقش آن در شکست فاشيسم و حفظ صلح جهانی آگاهيم ، اما منتقد "سوسياليسم دولتی" هستيم. سوسياليسمی که نه بر مدار جامعه، بلکه بر مدار دولت ساخته شده بود. ما نه با آرمانهای سوسياليستی، بلکه با آن نظام توتاليتاريستی که زير عنوان "سوسياليسم" در دوره استالين مرتکب اقدامات جنايت آميز عليه مردم شوروی و عليه انديشه سازان و کنشگران فکر و عمل سوسياليستی شد، قاصله گرفته ايم. ما درست به اين دليل که يگانگی خود با آرمانهای انسانی سوسياليستی را حفظ کنيم، بايد با آن کژيها و پليديها که به نام "سوسياليسم" صورت گرفت، فاصله ميگرفتيم.
ما با باور به انسان و زندگی انسانی، با اعتقاد به جامعه ای عادلانه و انسان محور به انديشه های سوسياليستی گرويديم و ايده آلهای خود را در جوامعی يافتيم که "سوسياليسم واقعا موجود" ناميده ميشد. اما آنچه به نام سوسياليسم ساخته شده بود، فرسنگها با آرمانهای ما فاصله داشت. فروپاشی آن دولتها و مشاهدات نزديک، ما را به اين دريافت رساند که بايد چشمها را شست، واقعيتهای تلخ را ديد و از آن تجربه سترگ درس گرفت. ما دريافتيم که برخی نگرشها در جنبش چپ، الزاما ره به جامعه تماميت گرا ميبرد. بايد آن نگرشها را نقد کرد و دور ريخت.
در "سوسياليسم عملا موجود" دولت همه کاره بود. دولت تمام فعاليتهای انسانها، از فعاليت اقتصادی گرفته تا فعاليتهای فرهنگی، از انجمنها و سنديکاها گرفته تا رسانه ها، از فعاليتهای هنری گرفته تا تفريحات مردم را هدايت و کنترل ميکرد. مردم اين کشورها کارمند دولت بودند و وابسته به آن. دولت بر تمام امور جامعه مسلط بود و فرد بدون پشتيبانی حقوقی و نهادهای مدنی در مقابل هيولای دولت قرار داشت. هيچ نهاد و سازمان و رسانه ای نبود که منتقد دولت و مدافع حقوق فرد باشد. در اين کشورها نه از سازمانهای حقوق بشر خبری بود و نه از سازمانهای غيردولتی و سنديکا و اتحاديه های کارگری مستقل. دولت از پذيرش پهنه خصوصی که در آن افراد بتوانند از آزادی های گوناگون بهره گيرند، سرباز می زد. فضاها و امکانات اندکی برای شکوفائی شخصيت، انديشه ها و ابتکارات انسانها وجود داشت. بی سبب نبود که انديشه های دوران ساز و پويای کارل مارکس به دگم و آيه در اين کشورها تبديل شد و مجال شکوفائی و تصحيح و تکامل آن را پيدا نکرد.
آنچه مشخصه اصلی اين کشورها را ترسيم ميکرد چيرگی دولت بر جامعه بود. در حقيقت، جامعه جدا از دولت وجود نداشت. تسلط دولت برجامعه و فقدان جامعه مدنی فرد را به جزئی از کل که همانا دولت است، فرو کاسته بود. فرد از خودمحتاری و حقوق فردی برخوردار نبود. حقوق بشر در اين جوامع معنی و مفهومی نداشت. هر اعتراضی با سرکوب ارگانهای امنيتی روبرو ميگشت.

خانواده ها و مادران عزيز!
فروپاشی "سوسياليسم عملا موجود" آوار سنگينی بود که بر سر نيروهای چپ فرو ريخت. برخی از نيروهای چپ از انديشه سوسياليستی فاصله گرفتند، سرمايه داری را کشف کردند و به ستايش آن پرداختند. بخشی ديگر همچنان چشمان خود را بر اين رويداد عظيم بستند و در همان جائی ماندند که قبلا بودند. جهان بر اثر اين رويداد لرزيد ولی فکر آنها تکانی نخورد و همچنان جامد ماند. ما نه راه اول را برگزيديم و نه راه دوم را. نه راه نفی آرمانها و آماجهای انسانی خود را و نه جمود فکری را. ما راه ديگری را انتخاب کرديم. راه نقد و جستجوگری که سنت جنبش فدائی است. راه پايبندی به آرمانها و انديشه سوسياليستی و نقد نگرشهای حاکم بر "سوسياليسم عملا موجود". راه بازنگری انديشه سياسی چپ. به نظر ما بدون نقد نظری بينش حاکم بر چپ سنتی و گسست از نگرشهای حاکم بر "سوسياليسم موجود"، چپ قادر نخواهد شد که در مقياسی جهانی و در پهنه کشور ما حيات تازه ای بازيابد و در تحولات اجتماعی نقش ايفا کند.
ما اکنون نه به دولت سالاری، بلکه به جامعه سالاری، نه به دولت ايدئولوژيک، بلکه به دولت دمکراتيک و سکولار اعتقاد داريم. به نظر ما بايد حوزه جامعه و دولت از هم تفکيک شود و دولت و ايدئولوژی از هم جدا گردد، جامعه مدنی و جامعه سياسی شکل گيرد و حوزه شخصی انسانها توسط دولتها به رسميت شناخته شود.
به باور ما همه انسانها از خرد برخوردارند و خردمندی و آزادی دو جز بهم پيوسته اند و سلب آزادی از فرد به معنی نفی خردورزی آن است. ما در عين حاليکه بر کلکتيويسم(جمع گرائی) تاکيد داريم، ولی مطلق کردن جمع و تنزل فرد در حد جزء و تابع محض جمع و تبديل انسان خردورز به پيچ و مهره دستگاه حزبی و يا دستگاه دولتی را خطای بزرگی ميدانيم. ما با انديويدوآليسم(فردگرائی)افراطی مخالفيم ولی بر تامين حقوق و آزاديهای دمکراتيک برای فرد، رعايت حقوق بشر، فراهم آوردن فرصت برای بروز استعدادها و ابتکارات فردی و احترام به استقلال نظر فرد تاکيد داريم. به نظر ما روحيه انفراد منشی، سنجش همه چيز برپايه منافع فردی، توسل به هر وسيله ای برای نيل به هدف شخصی، نابود کردن زندگی ديگران به قيمت ساختن زندگی برای خود به شکل گيری مناسبات غيرانسانی در جامعه منجر ميگردد. ما در عين باور عميق به همبستگی اجتماعی، تبديل کردن انسانها به توده بی شکل و بی هويت و حل کردن آنها را در سيستم موجود مغاير با شان انسانی ميدانيم.
ما امروز به آزادی، حقوق بشر و دمکراسی و سوسياليسم اعتقاد داريم و بر اين باوريم که آزادی با عدالت اجتماعی، دمکراسی با سوسياليسم پيوند عميقی دارند و از هم تفکيک ناپذيرند. به نظر ما آزادی بدون عدالت اجتماعی به شکل گيری جامعه ای می انجامد که در آن تنها اقليتی از جامعه از آزادی بهره ميگيرند و اکثريت مردم در قيد تامين حداقل معاش ميمانند. از نگاه ما سوسياليسم بدون دمکراسی به توتاليتاريسم ره می برد و دمکراسی بدون سوسياليسم به تداوم حيات نظام استثماری سرمايه داری منجر ميگردد. ما در سند: "ديدگاهها و آماجها" نگاهمان را نسبت به سوسياليسم مشخص کرديم و گفتيم: " سوسياليسم‌ نظامی‌ است‌ انسانی‌ و دموکراتيک‌ که‌ در آن‌ رشد آزادانه‌ و همه‌ جانبه انسان‌ تأمين‌ می‌گردد و انسان‌ها از حق‌ و ارزشی‌ برابر برای‌ بهره‌مندی‌ از مواهب‌ زندگی‌ برخوردار می‌شوند. از نظر ما سوسياليسم‌ جامعه‌ای‌ است‌ بر پايه سيستم‌ خودگردانی‌، دموکراسی‌ وسيع‌ سياسی‌ و اقتصادی‌ با حداکثر مشاورت‌ مردم‌، جامعه‌ای‌ همبسته‌، آشتی‌جو و عاری‌ از قهر. سوسياليسم‌ برای‌ ما نه‌ يک‌ غايت‌ تاريخی‌، بلکه‌ مبارزه‌ای‌ هدفمند برای‌ فرا رفتن‌ از مناسبات‌ سرمايه‌داری‌ است‌."
در گذشته دمکراسی در ديدگاه ما کم رنگ شده و جای آن را مبارزه ضد امپرياليستی گرفته بود. اين امر زمينه ساز خطاهای جدی در جنبش چپ و در سازمان ما گرديد. ما در نقد خط مشی سياسی سازمان در دوره ۱۳۵۹ ـ ۱۳۶۱ به اين دريافت رسيديم که مطلق کردن و اصل قرار دادن مبارزه ضدامپرياليستی و کم بها دادن به آزاديهای سياسی و امر دمکراسی موجبات شکل گيری سياست حمايت از جمهوری اسلامی گرديد که ضربات جدی به سازمان ما و جنبش دمکراتيک کشور زد. ما در روند بازنگری انديشه ها، دمکراسی و الزامات ناشی از آن را پذيرفتيم و دريافتيم که مبارزه برای آزادی و دمکراسی، بايد جای شايسته خود را در نگاه ما و در مبارزه عليه استبداد مذهبی پيدا کند. ما به اين نظر رسيديم که دمکراسی بهترين شيوه اداره امور اجتماعی و حزبی و اعمال قدرت سياسی است. دمکراسی از يکسو حاکميت، اقتدار سياسی و نظم حاکم اجتماعی را مشروعيت می بخشد و از سوی ديگر دخالت مردم در تصميم گيريها را امکان پذير ميسازد. پلوراليسم سياسی و دمکراسی در پيوند با يکديگرند و پلوراليسم سياسی در سطح جامعه امکان جابجا شدن قدرت را فراهم ميسازد و موضوع "کسب قدرت يکبار برای هميشه" را منتفی ميسازد. در سند "ديدگاهها و آماجها" به روشنی، اين نگاه بيان شده است: " سازمان‌ ما حاکميت‌ و قدرت‌ را ناشی‌ از اراده مردم‌ می‌داند و به‌ مردم‌سالاری‌ بر پايه رای‌ و انتخاب‌ آزادانه مردم‌ در تعيين‌ دولت‌، به‌ محدوديت‌ زمانی‌ قدرت‌، به‌ تناوب‌ و انتقال‌ قانونی‌ و مسالمت‌آميز آن‌، به‌ حزبيت‌ و نظام‌ چندحزبی‌ معتقد است‌."

مادران عزيز!
مخالف ما با مناسبات سرمايه داری و باور ما به مبارزه طبقاتی تغييری نکرده است. از نظر ما: " سرمايه‌داری‌ سرچشمه ستم‌ طبقاتی‌، بی‌عدالتی‌، بهره‌وری‌ غارتگرانه‌ از طبيعت‌، جنگ‌ و بيکاری‌ توده‌ای‌ و منشأ بسياری‌ از نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های‌ اجتماعی‌ است‌. سرمايه‌داری‌ در آستانه قرن‌ بيست‌ و يکم‌ آشکارا ناتوانی‌ خود را در پاسخگويی‌ به‌ معضلات‌ بشر که‌ خود موجد بسياری‌ از آن‌ها بوده‌ است‌، نشان‌ می‌دهد."(سند ديدگاهها و آماجها). ما همچنان بر عينی و واقعی بودن مبارزه طبقاتی اعتقاد داريم و جايگاه خود را در مبارزه ای که در نظام سرمايه داری ميان کار و سرمايه در جريان است معين کرده ايم. جايگاه ما در اردوی کار است.
ما معتقديم که جامعه ايران،‌ جامعه‌ای‌ تفکيک‌ شده‌ به‌ طبقات‌ گوناگون‌ است‌. شکاف‌ طبقاتی‌ چنان‌ است‌ که‌ گروهی‌ صاحبان‌ سرمايه‌ و برخوردار از رفاه‌ بسيار و در مقابل‌ گروهی‌ ديگر، يعنی‌ کارگران‌ و مزد بگيران‌، بی‌بهره‌ از امکانات‌ توليدی‌ و محروم‌ از يک‌ زندگی‌ انسانی‌ هستند. سازمان‌ ما جامعه طبقاتی‌ و تبعيضات‌ بيدادگرانه‌ را مغاير شأن‌ و شرف‌ انسانی‌ می‌داند و عليه‌ آن‌ پيگيرانه‌ مبارزه‌ می‌کند. انتخاب اجتماعی و سمتگيری طبقاتی ما تغيير نکرده و همان است که بنيانگذاران سازمان به آن اعتقاد داشتند. ما: " دفاع‌ از منافع‌ کارگران‌، زحمتکشان‌ روستا، روشنفکران‌ و همه مزدبگيران‌ و کارورزان‌ جسمی‌ و فکری‌ جامعه معاصر را جانمايه برنامه‌ خود می‌دانيم‌"( از همان سند).

عزيزان ما!
نيروئی در صفوف چپ وجود دارد که همچنان بر آن دگمها که ضربات مرگبار به جنبش چپ در سطح جهانی و در کشور ما وارد آورد، پای ميفشارند و گرايشهای ديگر چپ را که همانند آنها نمی انديشند، به کنار نهادن سوسياليسم متهم ميسازد. گويا که معيار چپ بودن و به سوسياليسم اعتقاد داشتن، تفکرات آنها است. ما برخلاف آنها به وجود پلوراليسم فکری در صفوف چپ معتقديم. از کمونيسم تا سوسيال دمکراسی. نگاه ما به کمونيستها نه همانند سوسيال دمکراتها است و نه به سوسيال دمکراتها همانند کمونيستها. ما در عين حالی که از آندو فاصله داريم و منتقد نگرشهای هر دو جريان هستيم، ولی آندو را جزو نيروهای چپ به حساب ميآوريم .
سازمان ما نه تحت فشار طرفداران نظام سرمايه داری از آرمانها و آماجهای خود دست برداشته و برخواهد داشت و نه تحت فشار چپ سنتی به نگرشهای حاکم بر "سوسياليسم واقعا موجود" برخواهد برگشت. تمام تلاش ما اين است که نگرشهای حاکم بر سوسياليسم دمکراتيک را تعميق بخشيم و به مسائلی که در مقابل ما قرار دارد، پاسخ گوئيم. ما ميتوانيم همانند برخی نيروها، سيمای خود را سرخ و سرخ تر کنيم و همان دگمها را سرلوحه برنامه خود قرار دهيم. ولی نيک آگاهيم چپی که به دمکراسی و پيوند آن با سوسياليسم اعتقاد ندارد، چپی که از آزادی فردی دفاع نميکند، قادر نخواهد شد به يک جريان موثر و فراگير تبديل شود. کپيه برداری از نگاهها و برنامه احزاب چپ سنتی، کار سهل و آسانی است. جستجوگری، تئوری پردازی و تدوين برنامه بر پايه تحليل مشخص از جامعه ايران کار سخت و پررنجی است. در اطلاعيه کميسيون اسناد پايه ای ـ کميسيونی که توسط کنگره انتخاب شده است ـ به اين نکته دست گذاشته شده و بدرستی تاکيد گرديه است: "برای ما ، تجربه گرانقدر چپ شکست‌خورده، عظيم ترين پشتوانه چپ رو به آينده است.ما بر اين گمانيم که تنها چپ منتقد به گذشته – انتقاد تا ريشه ها- می تواند هم در فکر و هم در اقدام، ققنوس وار سر از زير خاکستر برکشد، به استواری کمر بر بندد و با دلی آکنده از روياهای انسانی، شادابی را پی جويد. چپی از نوعی ديگرگونه؛ هم متمايز از آن بخش از ديروز خود که به خواندن سرودهای کهنه " فتح قديمی " دلخوش است و هم به ويژه نه متمايز که متباين با آن قسمت از ديروزش که اينک به ندامت سر بر آستان سرمايه نهاده و چپ‌بودن و چپ‌ماندن را نفرين می کند. چپی که، متين و استوار، اما انديشمند و جسور‌انديش راه می پويد. مابر آنيم تا خود را در چنين کاروانی از چپ جا دهيم و با آن پيش رويم. ما، راه ماندگاری در موضع چپ و پايداری بر سمتگيری چپ و سوسياليسم را نه در کوبيدن بر طبل تعصب سنت، که در خوانش سرودهای نوين بر متن بازنگری راه طی‌شده جستجو می کنيم. ما منشاء شکست چپ را اساسا در فکر و عمل خود آن می جوئيم و نه در توطئه‌های سرمايه و امپرياليسم ـ گرچه اين توطئه ها هم وجود داشته و موثر هم واقع شده است ـ زيرا که تنها از رهگذر اين دست از نگاه و نيز در اتکاء به نيروی نقد ديناميک است که شانس دسترسی به انديشه و اقدام‌های نوين چپ افزايش می يابد و چشم انداز های کاميابی آن در مبارزه عليه بيداد گری سرمايه پديدار می آيد."
ما در کنار پيشبرد کار کميسيون اسناد، طی ماههای گذشته به مسائل چپ توجه ويژه مبذول کرده ايم. از جمله بحث پيرامون آن را در بخش سياسی سالگرد بنيان گذاری سازمان قرار داديم. باز در اين زمينه بر تلاشهای خودمان خواهيم افزود.


امر اتحادها و مسائل درون سازمانی
خانواده ها و مادران عزيز!
شما نوشتيد: "ما نمی توانيم باور کنيم که در زير پرچم و با نام سازمان، برخی از هم رزمان ديروز فرزندان مان، کاسه گدايی بسوی ته ماندگان سلطنت دراز کرده اند، يا به دنبال اتحاد با بخش هايی از حاکميت اند، که همراه با ديگر جناح های آن دستانشان تا مرفق به خون جان باختگان سال های ۶۷-۶۰ آلوده است. و هنوز که هنوز است، نه از کرده خود پشيمانند و نه قصدی برای هويدا کردن اسرار آن سال های وحشت بار را دارند.". ما هم متاسفيم که برخی از رفقای ما در نشست هائی شرکت کرده اند و مسئوليت پذيرفته اند که عمده نيروی آن را مشروطه طلبان سلطنتی تشکيل ميدهند. عملکرد آنها با عملکرد و مواضع سازمان متفاوت است و ارگانهای سازمانی هم مخالفت خود را با عملکرد اين دسته از رفقا رسما اعلام کرده اند. برخی از رفقای ما نيز به لحاظ سياسی خواهان همکاری و برخا اتحاد با بخشهائی از حاکميت ـ اصلاح طلبان ـ هستند. سازمان ما چنين سياسی را دنبال نميکند.
سازمان ما پرنسيپهای دمکراتيک را پذيرفته و آن را در زندگی درون سازمانی هم به کار می بندد. نميتوان به دمکراسی اعتقاد داشت ولی حضور گرايشهای سياسی را در سازمان نفی کرد. لازمه دمکراسی، پذيرش پلوراليسم سياسی در سازمان است. طبعا جريانی که از سانتراليسم ـ دمکراتيک فاصله ميگيرد و بر کاربست دمکراسی درون سازمای تاکيد دارد، نميتواند و نبايد سازمان بسته ای درست کند که تنها از آن يک صدا برخيزد و ديگر گرايشهای سياسی خاموش بماند. آنجا که به بيان نگرشها و مواضع برميگردد، اعضای سازمان از حق انتشار و تبليغ نظر خود برخوردارند. ولی جائيکه اعضا به اقدام سياسی مغاير با مواضع سازمان دست ميزنند، با برخورد ارگانهای سازمان روبرو ميشوند. برخوردی که در اين مورد هم انجام گرفته است.
سازمان ما، سازمان پويا و زنده ای است و اعضای آن در ارتباطات گسترده با ساير گرايشهای سياسی قرار دارند. طبعا در چنين سازمانی امکان شکل گيری گرايشهای سياسی و اقدامات مغاير با پرنسيپهای حزبی وجود دارد. در چنين صورتی ميتوان همانند سازمانهای بسته و مبتنی بر سانتراليسم ـ دمکراتيک عمل کرد و دست به اخراج و تصفيه زد. اما ميتوان به گونه ديگر هم برخورد نمود. ميتوان سازمان را قانونمند و نهادمندکرد و بر پايه قانون و پرنسيپهای دمکراتيک عمل نمود. طبعا کاربست پرنسيپهای دمکراتيک برای يک سازمان هزينه خواهد داشت. اما بايد از يکسو هزينه ها را پذيرا شد و از سوی ديگر با نهادمند و قانونمند کردن سازمان از هزينه ها کاست. سازمان در چنين موقعيتی قرار دارد. ارگانهای سازمان هم در برخورد با کارهای مغاير با پرنسيپهای سازمانی برخوردهای قاطعی دارند و هم به قانون و کاربست شيوه های دمکراتيک پايبند هستند.


برخی مسائل مربوط به گذشته سازمان
مادران گرامی!
شما در نامه به مسائلی که به خط مشی سياسی سازمان در سالهای اول انقلاب و به ضربات سال ۱۳۶۵ برميگردد، اشاره کرده ايد. برای آگاهی شما لازم است گفته شود که ما در سالهای اول مهاجرت نقد خط مشی سياسی را در دستور کار قرار داديم که حول آن بحثهای مفصلی صورت گرفت. حاصل آن بحثها سندی بود که به پلنوم کميته مرکزی سال ۱۳۶۵ ارائه گرديد و به تصويب رسيد. در کنگره اول سازمان نيز سخنرانی های زيادی پيرامون آن خط مشی صورت گرفت و به نقد کشيده شد. سخنرانی ها و نقدها در کتاب کنگره(اسناد، مباحثات و طرحهای پيشنهادی در نخستين کنگره سازمان خلق ايران ـ اکثريت)آمده است. ما در طی دو دهه بارها در مقالات متعددی به اين موضوع پرداختيم. نقد خط مشی گذشته ما به را به اهميت و جايگاه دمکراسی در کشورمان رهنمون کرد. در اتخاذ خط مشی حمايت از جمهوری اسلامی در آن دوره، عوامل متعددی تاثيرگذار بودند که لازم است جداگانه به آنها پرداخته شود. ما باز بررسی خط مشی سياسی در آن سالها را در دستور کار خود قرار خواهيم داد.
بررسی علل و عوامل ضربات سال ۱۳۶۵ در دستور کار ما قرار دارد. طبعا نتيجه بررسی در اختيار همگان قرار خواهد گرفت.

سخن پايانی
ياران گرامی!
شما در نامه نوشتيد: " فرزندان عزيز! ما نه تنها مخالف تحول و دگرگونی های پويا در حيات سازمان و ديگر نحله های فدايی نيستيم، بلکه از چنين فرايندی خرسند نيز خواهيم شد. ولی فراموشی و انکار آرمان های سوسياليستی فدائيان خلق:"عدالت اجتماعی، صلح و دموکراسی" را که برای سعادت انسان ها در گستره ی جهانی و برای استقرار جامعه ای سوسياليستی بنا نهاده شده است، را به استناد هيچ توجيهی قبول ننموده و برنمی تابيم."
ما خوشحاليم که شما از پويائی و تحول پذيری سازمان حکايت ميکنيد. به واقع نقطه قوت سازمان ما هم در پويائی آن است. ما برخلاف برخی از جريانهای چپ، سازمانی جامد و دگم نيستيم که حتی از تکانهائی که جهان را دگرگون کردند، تاثير نپذيرد. خوشحاليم که از تحولات کشورمان و از دگرگونيهای جهان تاثير پذيرفتيم و نگاههای خودمان را مورد نقادی قرار داديم، اما در اين نقادی نه آرمانهای "صلح، آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسياليسم" را بفراموشی سپرديم و نه آنها را انکار کرديم. به قول زنده ياد محمد مختاری: "بازنگری ارزشها در اين بحران به معنی نفی ارزشها نيست. همچنان که نفی روشهای گذشته به معنی انحلال طلبی نيست"(چپ و راست و سرنوشت ملی). ما همچنان به آرمانها باور داريم و برای تحقق آنها پای ميفشاريم.
در آخر به شما اطمينان ميدهيم که برای تحقق آرمانهای عزيزانمان که آرمانهای ديروز و امروز سازمان است، مبارزه خواهيم کرد و پرچم دفاع از صلح، آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسياليسم را زمين نخواهيم گذاشت. اميد و آرزو اينکه شما را همواره در کنار خود داشته باشيم و شما هم هر زمان لازم ديديد نگرانيها و دغدغه های خودتان را با ما در ميان بگذاريد.

هيات سياسی ـ اجرائی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
۷فروردين ۱۳۸۶(۲۶ مارس ۲۰۰۸)


سخنی چند با ياران و هم رزمان فرزندان مان

نامه جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان فدائيان خلق به شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)


با درود و تبريک صميمانه به مناسبت ۳۷ مين سالگرد تولد جنبش فداييان خلق

فرزندان و عزيزان گرامی! ازپی اين سال های سياه و رخوت بار و در فراقی ناخواسته و گران بار از پاره های تن مان و ياران و هم رزمان شما، اينک به نظاره ميراث عزيزان خود بنشسته ايم، که از هر سوی آماج حملات دشمنان قرار گرفته است. ميراث گرانقدری که فرزندان ما عاشقانه از تقديم جان خود در راه رسيدن به آن آرمان های والا دريغ ننمودند و اين ميراث دردستان شما قرار دارد، شگفتا که در اين ميان، دوستانی نيز نهان و آشکار به تقابل با جنبش پرافتخار فدائيان خلق ايران برخاسته اند. ما با نگرانی تغييراتی را که در آرمان های بنيان گذاران سازمان و اهداف و خواسته های فرزندان مان و ديگر شهدای فدايی خلق بوجود آمده است، را دنبال می کنيم.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

از شما انتظار داشتيم که عملکرد گذشته ی رهبری سازمان را در مواردی هم چون: کم کاری در آموزش کادرها و کار بست سياست های متناسب با شرايط حاکم برای پيش گيری از ضربات وارده و يا کاستن از شدت ضربات، قصور در روشنگری و آگاهی دادن به جامعه جهانی و داخلی از اختناق حاکم بر ميهن، وعدم تنظيم دادخواست حقوقی و ارائه آن به مجامع و دادگاههای بين المللی مورد نقد و بررسی قرار می داديد، که نداديد؛ بدين جهت ما معترض عملکرد رهبری سازمان در دهه ۶۰ و بعد از آن هستيم، بر اين باوريم که اين اشتباهات و کم کاری ها بخاطر پيش برد سياست های فاجعه بار دفاع از جمهوری اسلامی و خوش باوری ناشی از آن و همچنين درگيری های حاکم ير رهبری و به يارگيری های غير دموکراتيک در درون سازمان بوده است که موجب به هدر دادن انرژی و تواناهايی های سازمان، و باز ماندن از اجرای وظايف اساسی را به بار آورد و تا لحظه ای که شبح مرگ چارپايه ها را از زير پای فرزندان مان بربايد،عمق فاجعه را درک ننموديد. البته ما قصد آن نداريم که گناه جنايت های جمهوری اسلامی را به پای شما و يا ديگران بنويسيم. ولی معتقديم شما در مورد دستگيری های دسته جمعی و غير قانونی، زندانی شدن و شکنجه و ممنوع الملاقات کردن رفقای خود و ديگر مبارزين سياسی و نهايتاً قتل عام آنها، واکنشی متناسب با ابعاد فاجعه و درخور نام و توان سازمان، از خود نشان نداده يد.
دريغا! سازمانی که برای تحقق جهانی عاری از ستم و استثمار بنا نهاده شد، و در نتيجه مبارزات و کوشش های چندين ساله هزاران فدايی خلق شکل گرفت، تا در راه برقراری سوسياليسم، صلح و دموکراسی برزمد. سازمانی که در پيوند با توده ها و با تکيه ير دستآوردهای علمی دراعماق اجتماع ريشه دوانيد سازمانی که صداقت فدايی اش زبانزد خاص و عام بود، اينک در کدامين جايگاه اجتماعی ايستاده است؟ و به جای جستجوی ياران و متحدين خويش در بين کارگران و زحمتکشان، آغوش خود را به روی چه کسانی گشوده و دست خود را بسوی که دراز کرده است؟ چگونه می توان باور داشت، که مبارزه طبقاتی و پيکار در راه رهايی کارگران و زحمتکشان، از برنامه سازمانی که فرزندان ما به خاطرش از بذل جان خويش هم دريغ ننمودند، رخت بربسته و يا چنان کم رنگ گشته که چشمان کم سوی ما قادر به تشخيص آن نيست.
عزيزان! از همان روزهايی که لغزش و فاصله گرفتن از آرمان های سوسياليستی در سازمان پديدار شد، نگرانی در وجود ما خانواده های جان باختگان فدايی رخنه کرده است، و از آينده ی مبهم بزرگترين بخش جنبش فداييام خلق بيمناک هستيم. ما نمی توانيم باور کنيم که در زير پرچم و با نام سازمان، برخی از هم رزمان ديروز فرزندان مان، کاسه گدايی بسوی ته ماندگان سلطنت دراز کرده اند، يا به دنبال اتحاد با بخش هايی از حاکميت اند، که همراه با ديگر جناح های آن دستانشان تا مرفق به خون جان باختگان سال های ۶۷-۶۰ آلوده است. و هنوز که هنوز است، نه از کرده خود پشيمانند و نه قصدی برای هويدا کردن اسرار آن سال های وحشت بار را دارند.
فرزندان عزيز! ما نه تنها مخالف تحول و دگرگونی های پويا در حيات سازمان و ديگر نحله های فدايی نيستيم، بلکه از چنين فرايندی خرسند نيز خواهيم شد. ولی فراموشی و انکار آرمان های سوسياليستی فدائيان خلق:"عدالت اجتماعی، صلح و دموکراسی" را که برای سعادت انسان ها در گستره ی جهانی و برای استقرار جامعه ای سوسياليستی بنا نهاده شده است، را به استناد هيچ توجيهی قبول ننموده و برنمی تابيم.

برای شما در راه مبارزه برای سوسياليسم- صلح و دموکراسی آرزوی موفقيت مينمائيم.

Copyright: gooya.com 2016