به ياد عبدالرحمن برومند وبه مناسبت هفدهمين سال ترور او
صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را
تا دگر مادر گيتی چو تو فرزند بزايد
روز بيست و نهم فروردين ۱۳۷۰ تروريست های جمهوری اسلامی دکتر عبدالرحمن برومند رئيس هيئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ايران را در مقابل آسانسور ساختمانی که آپارتمان مسکونی وی در آن قرار داشت با ضربه های متعدد کارد از پای در آوردند. قتل سياسی برومند مقدمه ی برنامه ی شوم و حساب شده ی سران رژيم برای ترور دکتر شاپور بختيار بود که سه ماه پس از اين جنايت صورت گرفت. با اين تصور که بعد از بختيار ، برومند هم نباشد و نهضت مقاومت ملی ايران زير بار اين چنين ضربه های مهلک متلاشی و نابود شود. تصوری باطل ! زيرا که ديگر آوای مرغ طوفان و هم صدائیِ يار وفادار او برای بيداری نسل جوان موثر شده و به گوش دلها نشسته بود و نغمه ها ی آزادی و استقلال ايرانی دموکراتيک ويکپارچه با ضربه های کارد خاموش شدنی نبود.
امروز ، هفده سال پس از اين دو جنايت و ترور های قبل و بعد از آنها ، سران رژيم جمهوری اسلامی بيش از پيش مورد نفرين و بيزاری اکثريت نزديک به تمام ملت قرار دارند. اينان جماعتی خدا نشناس هستند که با استفاده ازمستمری وامکانات گسترده ای که در دوران رژيم سابق برايشان موجود بود ، در فرصتی مناسب و با تزوير وريا از نارضائی ملت از اوضاعی که در آن زمان با آن روبرو و درگير بود ، بهره گرفتند و به قدرت رسيدند.در طی سالهای منحوس حاکميت متکی به استبداد و خفقان ، تا توانستند به چپاول ملت ومملکت پرداختند و به بهای فقر و بد بختی ملت به انباشت ثروت های بی حد و حصر برای خود مشغول شدند.
بر خلاف حکام جمهوری اسلامی ، برومند با وجود ثروت موروثی و برخورداری از همه گونه جلوه های پرداختن به يک زندگی آسوده ، مرفه و بی درد سر ، از همان ابتدای جوانی که مقارن بود با نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری مصدق ، بی درنگ دل به اصول نهضت ملی سپرد و از رهروان راه مصدق شد. پس از بازگشت از اروپا به صف ياران مصدق در جبهه ملی پيوست. در سال ۱۹۶۰/۱۳۳۹ دو بار از سوی جبهه ملی نامزد نمايندگی مجلس شورای ملی از اصفهان شد اما هر دو بار از انتخاب او جلوگيری به عمل آمد. بار دوم در واکنش در برابر مداخله ی کار گزاران دولتی در امر انتخابات به ايراد سخنرانی های صريح و آزادی طلبانه عليه دستگاه حاکم پرداخت و در پی تظاهرات چندين هزار نفری مردم به سود او و عليه انتخابات فرمايشی ، سازمان امنيت وی را شبانه بازداشت کرد و او را روانه تهران ساخت.
دکتر برومند در ۱۳۴۲ به عضويت شورای جبهه ملٌی انتخاب شد. در زمانيکه بدليل اختناق در ايران امکان هيچگونه فعاليت علنی و قانونی وجود نداشت او به تماس و کمک های خود به مليون را در داخل و خارج از کشور ادامه داد. در سال ۱۳۵۶ وقتی بار ديگر جبهه ملٌی به فعاليت و تجديد سازمان پرداخت، دکتر برومند دو باره به عضويت شورای مرکزی برگزيده شد. از آن پس دوستی و همکاری برومند با شاپور بختيار که در سنگر جبهه ملٌی و پس از کودتای ۲۸ مرداد آغاز شده و بی شائبه بيش از سی سال تا به هنگام شهادتش ادامه داشت به همرزمی آنان عليه نظام ولايت فقيه تبديل شد. وی در سختی ها، مصايب و محرومیٌت ها يار وفادار بختيار بود. او از نادر اعضای شورای جبهه ملی بود که مقاومت بختيار را در مقابل خمينی و حکومت مذهبی تأييد کرد و به حمايت از وی برخاست. زمانيکه شورای جبهه ملی عضويت شاپوربختيار را به علت قبول نخست وزيری لغو نمود، دکتر برومند به اعتراض شورا را ترک نمود.
زمانی که دکتر شاپور بختيار برای مقابله با سيل خانمان برانداز بنيادگرائی، قدعلم کرد برومند به ياری او شتافت و آنها نهضت مقاومت ملی ايران را با ياری همديگر بنياد نهادند. وجود دکتر برومند بعنوان شخصيتی که در اعتقاد راستينش به راه مصدق، باور عميقش به دمکراسی و حاکميت ملی واز خود گذشتگی و ايثار و پايداريش در مبارزه در اين سازمان باعث شد که عده ی زيادی از جوانان و شخصيت های سياسی که سابقه ی مبارزه با رژيم ديکتاتوری گذشته را داشتند ، به اين سازمان بپيوندند و برای تقويت و گسترش صحنه ی فعاليت و نهايتاً حراست از نهضت که بعنوان اولين تشکيلات سياسی اپوزيسيون ملی تا مدتها به تنهائی پرچم مبارزه ملت ايران را برای نيل به آزادی و استقلال بدوش می کشيد ، بکوشند.
امروز که مملکت مادر معرض خطر حمله ی نظامی و تجزيه قرار گرفته است و ملت اسير ايران بار سنگين مراحل تحريم های اقتصادی سازمان ملل را متحمل است. امروز که دستگاه حاکميت فقاهتی عاجز تر از هميشه از اداره مملکت است وخود را به اشاعه ی خرافات در داخل از يکسو و دشمن تراشی در ميان دولتهای خارجی از سوی ديگر مشغول ميدارد و روز بروز ملت و مملکت را هر چه بيشتر بسوی ورشکستگی اقتصادی و پرتگاه اعتياد ، فحشا و فساد ميکشاند، اکثريت عظيم مردم وبالاخص نسل جوان جامعه آزادی می خواهد وبا الهام از آوای مرغ طوفان ويار وفادار او به ضرورت جدائی ديانت از حاکميت بعنوان يکی از اصول ضروری رسيدن به دموکراسی در ايران نه تنها پی برده است بلکه آنرا ميطلبد.
برومند در تشکيل و تکوين نهضت مقاومت ملی ايران دوش به دوش بختيار و ياران او تأثير بسزائی داشت. او ميدانست که مبارزه با نظام جمهوری اسلامی وی را در معرض حملات اين نظام قرار ميدهد. او آگاهانه خطر اين مبارزات را پذيرفت. اگر چه او در ميان ما نيست اما به اعتبار همان مبارزات بی امان که برای آزادی ، استقلال و حفاظت از حرمت و شرف ايران وايرانی کرد ، صدای او را ميشنويم که ميگفت :
« حاکميت ملی و استقرار آن در مملکت هدف نهضت مقاومت ملی ايران است. مفهوم حاکميت ملی اين است که مردم در داخل کشور از آزادی ودموکراسی بهره مند باشند و در صحنه ی بين المللی از استقلال.
منظور از دموکراسی حکومت اکثريت است با رعايت کليه حقوق سياسی و اجتماعی اقليت به نحوی که اقليت مجال و امکان اکثريت شدن را داشته باشد. اين هدف جديدی نيست. هدف ميهن پرستان و آزاديخواهان مملکت قبل از جنبش مشروطيت نيز همين بود. »
ايران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ايران
۲۸ فروردين ۱۳۸۷ برابر ۱۷ آوريل ۲۰۰۸