گروه سياسی، مريم مهدوی اصل، مهديس اميری - خاتمه پنجمين سال اشغال عراق توسط نيروهای امريکايی در حالی مصادف با درگيری های نظامی دولت نوری مالکی با مقتدا صدر شد که هر دو برخاسته از گروه شيعيان هستند اما به رويارويی با يکديگر گرايش يافته اند. ضمن اينکه به دنبال اين درگيری ها گزارش کروکر و پترائوس درخصوص ناآرامی های عراق نيز طی چهار روز به کنگره ايالات متحده ارائه شد که نه تنها مخالفان بسياری را در برداشت، بلکه رويکرد خصمانه يی را درخصوص ايران که پای ميز مذاکرات با امريکا پس از سه دهه قطع رابطه نشسته بود، دربرداشت.
به منظور بررسی روند سياسی- امنيتی حاضر در عراق و همچنين تحليل موضوعی روابط ايران- امريکا در گزارش اخير کروکر و پترائوس و همچنين پيشنهاد رسمی کروکر برای مذاکره دوباره با تهران درخصوص مسائل امنيتی عراق، نظر تعدادی از کارشناسان و محققان بين المللی را جويا شده ايم که در قالب يک گزارش تحليلی در پی می آيد.
---
دکتر نادر انتصار رئيس دپارتمان علوم سياسی و علوم قضائی در دانشگاه آلابامای جنوبی در ايالات متحده امريکا درخصوص عوامل از پيش تعيين شده يی که منجر به برخورد نظامی نوری مالکی با شبه نظاميان مقتدا صدر در بصره شد، می گويد؛ «به رغم اينکه ايالات متحده در اظهارات رسمی خود مدعی شده از برنامه مالکی در بصره اطلاعی ندارد، بر اساس نشانه ها ديدار ديک چنی از عراق يکی از دلايلی است که به عمليات نظامی مالکی در بصره انجاميده است. چنی احتمالاً به مالکی اولتيماتوم داده که نشان بدهد دولت عراق بر وضعيت کشور مسلط است. نمايندگان رسمی ايالات متحده احتمالاً با نقشه مالکی در حمله به بصره موافق نبوده اند اما چنی و پشتيبانان او احتمالاً برنامه و نظری ديگر دارند. دليل ديگر عمليات نظامی مالکی در بصره احتمالاً به انتخاباتی بازمی گردد که به زودی در بخش های مختلف عراق برگزار خواهد شد و مالکی احتمالاً بر اين باور است که با انجام حمله عليه نيروهای مقتدا صدر، احتمال برد خود و هوادارانش را در انتخابات بصره افزايش خواهد داد.»
وی در ادامه می افزايد؛ « صدر نبض جامعه عراق را به دست دارد و آن را به خوبی می خواند. او می داند که چه دکمه هايی را در چه زمان هايی بايد بفشارد. من بر اين باورم که مالکی در اين زمينه کمی اغراق و احتمالاً شتابزده عمل کرده است. در نتيجه دستاوردی را که می توانست از آن خود کند، به دست نياورد. يا او بر اين گمان بود که اين بلوف می تواند طرفداران صدر را بترساند و وادار به تسليم کند يا در زمينه قابليت ها و توانايی های نيروهای خودش دچار سوء تفاهم شده بود. فراموش نکنيد که بسياری از ارتش عراق و نيروهای پليس، با هموطنان شيعه خود مبارزه نمی کنند و در مقابل آنها سلاح شان را زمين می گذارند.»
دکتر عرفان قانعی فرد محقق تاريخ معاصر عراق نيز در اين مورد می گويد؛ «تحليلگران امريکايی مقتدا صدر را به عنوان يک تندرو شيعه می شناسند در حالی که بايد توجه داشت تشيع عراق و ايران در کنار تشابه های عقيدتی، تفاوت های بارز سياسی دارند. در واقع مقتدا صدر قدرت نفوذی آيت الله «علی سيستانی» مهم ترين روحانی شيعه و آيت الله «کاظم حسينی حائری» را ندارد تا به هر طرف که تمايل داشت سپاه تحت نفوذ گروه موسوم به المهدی را بکشاند. ضمن اينکه بازسازی و بقای سپاه هم به طور مطلق در دست مقتدا صدر نيست و اين ايده نيز از قبل هم وجود داشته است.»
وی در ادامه می افزايد؛ «پيام نوری مالکی و دولت عراق جدی و روشن و شفاف بود. در واقع آنان هشدار دادند در صورتی که مقتدا صدر ارتش خود را منحل نکند، از شرکت جنبش وی در انتخابات محلی عراق جلوگيری می کنند. اين به معنای آن است که در صورت پاسخ مثبت وی راه حضورش در قدرت عراق باز است زيرا اگر انتخاب شهرداری در اکتبر آينده برگزار شود، گام به گام از صحنه سياسی عراق حذف خواهد شد. هر چند شبه نظاميان هوادار وی برخلاف درخواست دولت هنوز سلاح های خود را تحويل نداده اند تا از طريق مدنی خواسته های خود را دنبال کنند.»
سپس اين محقق تاريخ معاصر عراق در ادامه تبيين می کند؛ «امريکا بنا به دلايلی می خواهد و تمايل دارد که صدر هم در «چارچوب روند سياسی عراق» همکاری داشته باشد چون اتاق فکری های واشنگتن به دنبال نهادينه و عقلانی شدن مشارکت سياسی جمعی در عراق هستند که يکی از صحنه حذف نشود، مگر اينکه مصالح ايجاب کند که پشت پرده سياست بماند مانند آيت الله سيستانی. البته در اين چند روز در رسانه ها اعلام کرده اند که مقتدا صدر از ماه مه سال گذشته در انظار عمومی عراق ظاهر نشده است.» همچنين دکتر انتصار در زمينه اقدام دولت مالکی که آيا می تواند به مفهوم مستقل شدن دولت عراق يا اينکه نشانه يی از ضعف اين دولت در برخورد معضلات داخلی اين کشور باشد، تاکيد می کند؛ «درگيری های بصره حکم قرعه کشی را داشتند که نه به برد دولت مالکی انجاميد و نه برتری نظامی نيروهای مقتدا صدر را اثبات کرد. در واقع به دليل اينکه مالکی نتوانست برخلاف ادعايش ضربه يی قطعی و سنگين به طرف مقابل وارد کند، جايگاهش پس از درگيری های بصره تضعيف شده است. من بر اين عقيده نيستم که هدف مالکی از آغاز اين درگيری ها تحت تاثير قرار دادن نيروهای امريکايی به عنوان يک رهبر مستقل بوده باشد. به علاوه اگر کروکر و نيروهای امريکايی قصد داشتند مالکی را متوقف کنند، راه های بسياری برای توقف عمليات بصره داشتند. گذشته از هر چيز ايالات متحده نفوذ بسياری در دولت عراق دارد.»
سپس دکتر قانعی فرد نيز در اين زمينه توضيح می دهد؛ «مالکی خواهان پيشرفت پايه يی سياسی و رفع اساسی اين اختلافات تحريک شده سياسی اجتماعی بين شيعه و سنی و کردها و پايان دادن به درگيری های شبه نظاميان و ثبات و برقراری امنيت است. حتی اگر امريکايی ها چندان مايل به اين کار نباشند، در باطن موسسه های فکری واشنگتن اعلام کرده اند امريکا به دليل عدم پيشرفت سياسی در عراق در مرداب جنگی پرهزينه و طولانی در اين کشور گرفتار آمده که منابع آن را به شدت با مخاطره روبه رو کرده است.
جنبش موسوم به مقتدا صدر که هواداران آن در استان های جنوبی عراق و در بخش هايی از شيعه نشين های بغداد قرار دارند در انتخابات پارلمان عراق در دسامبر ۲۰۰۵، موفق به کسب ۳۰ کرسی از ۲۷۵ کرسی پارلمان اين کشور شد. تصميم راسخ دولت عراق می تواند موجب ايجاد مانعی برای جنبش مقتدا صدر برای حضور در حاميان مقتدا صدر- موسوم به صدری ها- همان بخشی از بلوک سياسی شيعيان شود که حامی نخست وزيری نوری مالکی در سال ۲۰۰۵ بودند.»
وی در ادامه می افزايد؛ «زيرا پاشنه و مبنای سياسی عراق بر تک محوری و مطلق بودن نيست و خود کروکر و مالکی به دليل تقويت نيروهای محلی و نقش نظارت بر ارتش با هم اختلاف نظر دارند. وگرنه در بعضی مسائل کليدی- که نشانگر منافع دو طرف است- با هم تفاهم دارند و هنوز دولت فدرال عراق قدرت مانور در برابر امريکا را ندارد. بنا به پيشرفت های ناهمگون و غيرمنسجم در عراق چالش داخلی عراق امروز ديگر چندان پيچيده نيست و برای عراق و امريکا هم کاتاليزور برانگيزنده تحرک ها تا حدود زيادی مبرهن شده است و مدت زمانی لازم است تا اين وضعيت متزلزل پايان يابد.» اقدام نوری مالکی عليه مقتدا صدر در حالی انجام گرفت که در همان روزهای نخست کروکر سفير وقت امريکا در عراق به مخالفت با اين امر پرداخت. در همين راستا دکتر ژند شکيبی استاد علوم سياسی و محقق مسائل خاورميانه در لندن می گويد؛ «به نظر می آيد نوری مالکی می خواسته يک رقيب سياسی يعنی مقتدا صدر را از ميدان سياسی بيرون کند. مالکی که به حمايت از طرف جمعيت شيعه تکيه می کند، مقتدا صدر را نه تنها رقيب سياسی نسبت به اين جمعيت بلکه تهديد مستقيمی برای قدرت و اقتدار دولت خود می داند. به نظر مالکی وجود گروه شبه نظامی و مستقل مانع اصلی پيشرفت سياسی و اقتصادی عراق است .»
چرايی درخواست مذاکره با ايران
در حالی که با انتشار گزارش کروکر و پترائوس در خصوص مسائل امنيتی عراق در پنجمين سالگرد اشغال اين کشور اتهامات تکراری و مداوم بوش نيز عليه ايران همچنان مطرح شد و با واکنش تند مقام های ايرانی نيز روبه رو شد، اما نکته جالب توجه نيز در اين بود که همزمان درخواست کتبی مذاکره امريکا با ايران بر سر مسائل امنيتی عراق که ماه ها است به تاخير می افتد بار ديگر از سوی کروکر مطرح شد که حسينی سخنگوی وزارت امور خارجه ايران نيز رسماً آن را تاييد کرد. در اين راستا دکتر نادر انتصار که ۲۵ سال سابقه تدريس در دانشگاه آلابامای جنوبی در امريکا را دارد، ضمن ارائه تحليل خود تصريح می کند؛ «متمايز کردن ايران به عنوان عامل اصلی در مناقشات عراق يکی از روش های محبوب بسياری از مقامات امريکاست. با اين کار آنها اميدوارند مقداری از وزن انتقادات وارده بر شکست ايالات متحده بکاهند و يک دشمن بيرونی دم دستی را که از مدت ها پيش توسط مقامات دولتی واشنگتن شرير و منفی جلوه داده شده بابت اين شکست سرزنش کنند. به هر حال ايالات متحده به خوبی می داند که همکاری ايران پارامتری حياتی برای خلاصی از بحرانی است که امريکا در عراق ايجاد کرده است. در نتيجه با اين موضوع می توان به ذات و ريشه ادعاهای متناقض امريکا در مورد نقش ايران در عراق پی برد.» دکتر ژند شکيبی تحليلگر مسائل سياسی خاورميانه نيز در اين مورد اظهار می دارد؛ «نخست، اشخاصی مانند رايس و کروکر بر اين باور هستند که امريکا بايد سعی کند با استفاده از مذاکره با ايران هم معضلات عراق و هم مسائل بين تهران و واشنگتن را حل کند يا دست کم کاهش دهد. دوم اينکه طی چند سال گذشته، دولت جرج بوش به شدت از جانب رسانه های جمعی، دموکرات ها و بعضی از جمهوريخواهان بزرگ مورد انتقاد قرار گرفته است. به دليل اينکه حاضر نبود با ايران مذاکره کند و حتی با حرف های تهديدآميز و غيرمنطقی وضع را بين اين دو کشور بدتر کرده است. چنانچه طی دو هفته گذشته نيز پنج نفر از وزرای خارجه اسبق ايالات متحده امريکا خواستار مذاکره مستقيم با تهران شدند. از همين روی انتقادکنندگان از بوش تاکيد می کنند که تا حد زيادی بهتر يا بدتر شدن وضع عراق به اوضاع روابط بين امريکا و ايران وابسته است.»
دکتر فريده فرهی متخصص مسائل خاورميانه و منتقد سياست های نومحافظه کاران و دولت بوش در اين راستا نيز اشاره می کند؛ «طبق گفته کروکر مذاکره با ايران خواست دولت عراق است که مسلماً بيش از ديگران واقف به عواقب رويارويی و عدم همکاری دو کشور است. ادعای دست داشتن ايران در خشونت ها را هم بايد در راستای سياست کلی بوش در انتقال مسووليت معضلات کنونی عراق- که زاييده اشغال اين کشور توسط نيروهای بيگانه و جنگ قدرت ميان نيروهای عراقی است- به ايران ديد و هم از منظر يک حرکت تاکتيکی قبل از شروع مذاکرات که امريکا را به اصطلاح با توپ پر وارد اتاق مذاکره کند.» وی در ادامه تاکيد می کند؛ «اگر توجه کنيد اين اولين باری نيست که دولت بوش اين کار را انجام می دهد و روالی است که قبل از مذاکرات پيشين هم اتفاق افتاده است.»
ايران و فضای عمومی امريکا
هرچند ورود دو هفته يی امريکا به عراق و سقوط رژيم صدام حسين به آسانی و سهولت اتفاق افتاد، اما بيرون رفتن از معضلات امنيتی عراق در حالی به ششمين سال خود پا گذاشت که بحران اقتصادی در خود امريکا نه تنها موجب نارضايتی مردم اين کشور شده، بلکه نسبت به سياست های خصمانه دولت بوش در خصوص ايران نيز بی تاثير نبوده است. چنانچه دکتر ژند شکيبی در اين خصوص می گويد؛ «به طور کلی امروز مردم امريکا به موضع عراق و جنگ توجه کمی می کنند. بيشتر آنان به اين نتيجه رسيده اند که سياست بوش در عراق اشتباه است. به همين دليل ديگر هر روزه به اخبار مربوط به عراق در رسانه های جمعی توجه نمی کنند. معضلات اقتصادی در امريکا و پيش بينی هايی در مورد بدتر شدن اين وضع، فکر مردم را به خود مشغول کرده و باعث نگرانی آنان نسبت به اين موضوع شده است.»
سپس وی با تاکيد بر مساله ايران در فضای افکار عمومی مردم امريکا می افزايد؛ «در مورد مساله ايران نيز بيشتر امريکايی ها بسيار بدبين هستند ولی همزمان، آنان بر اين باور هستند که امريکا بايد با ايران مذاکره کند. يعنی فقط مذاکره می تواند معضلات بين اين دو کشور را حل کند اما اگر جان مک کين رئيس جمهور شود، اين احتمال وجود دارد که وی بتواند نظر افکار عمومی امريکا را در خصوص مذاکره با تهران تغيير بدهد يعنی دوباره به سمت تداوم سياست دشمنی با ايران سوق دهد.»
دکتر نادر انتصار نيز در اين خصوص اظهار می دارد؛ «پيش از اظهارات اخير کروکر تعدادی از تحليلگران پيش بينی کرده بودند که کروکر موضع سختی در قبال ايران خواهد گرفت و اين اظهارات به موضع نيروهای محافظه کار ايالات متحده و آنها که حامی راه حل نظامی برای بحران مابين ايران و امريکا هستند قدرت بيشتری خواهد داد. کروکر ايران را به همکاری با القاعده در افغانستان و عراق محکوم نکرد و لحن کلی او از پيش بينی های قبلی بسيار ملايم تر بود. بسياری ممکن است فکر کنند کروکر کماکان اميدوار است مذاکرات بين ايران و امريکا در موضوع عراق به زودی از سر گرفته شود و کروکر ممکن است بابت پتانسيل ايران در ايجاد ثبات در عراق متقاعد شده باشد.»
همچنين دکتر فريده فرهی نيز در اين زمينه بيان می کند؛ «طبق آخرين نظرسنجی ها، ۶۵ درصد مردم امريکا خواستار خروج فوری سربازان امريکا تا آخر سال ۲۰۰۹ هستند. باراک اوباما حمله به عراق را بزرگ ترين اشتباه راهبردی امريکا در تاريخ اخير خوانده است. بيشتر سوال هايی که در کنگره امريکا از پترائوس و کروکر شد، نشان دهنده نگرانی عميق از بار سنگينی است که هزينه جنگ بر اقتصاد و ارتش امريکا گذاشته است. البته کسانی مانند جان مک کين نيز هستند که ادامه جنگ را مهم می دانند و بالطبع مانند دولت بوش دنبال توجيهی برای ادامه حضور نيروهای امريکا در عراق هستند.»
وی در ادامه تاکيد می کند؛ «نگرانی در مورد افزايش قدرت ايران که به هر حال در چند سال گذشته به عنوان دشمن اصلی امريکا در منطقه مطرح شده، اين توجيه را فراهم می کند. اما نارضايتی از سياست های دولت بوش، سياستمداران و مردم امريکا را مشکوک به اين دشمن تراشی مداوم کرده و همين فضا برای نخستين بار اجازه مطرح کردن اصل مذاکرات مستقيم با ايران بدون شرط را داده است. شکی نيست که خيلی ها معتقدند بايد تغيير اساسی در جهت مخالف طرز فکری که باعث حمله به عراق شد، رخ دهد و اميدوارند که انتخابات نوامبر اين امکان را فراهم کند.»