...شما که روح زندگی هستيد
و زندگی بی شما اجاقی است خاموش:
عشقتان را به ما دهيد
شما که عشقتان زندگی ست!
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
(احمد شاملو)
«بدون روناک، بهار به خانه ما نيامده و شما نمی دانيد اين دختر چقدر دلسوز، مهربان و گرمی بخش خانه ما بود»
(پدر روناک)
«پس بچه های ما را کی آزاد می کنيد!»
(مادر هانا)
بيش از هفت ماه از بازداشت روناک صفارزاده و متعاقبا" شش ماه از بازداشت هانا عبدی از فعالان جنبش زنان و از اعضای کمپين يک ميليون امضا می گذرد.به نظر می رسد که تلاش برای بی صدا کردن صدای حق طلبانه زنان ابعادی تازه و گسترده يافته است. در سال گذشته تعداد زيادی از فعالان جنبش زنان دادگاهی و به زندان محکوم شدند که بنابر گزارش های منتشر شده شمار زنانی که به زندان محکوم شده اند ، چهارده نفر می باشند.
دغدغهً روناک زنان است. صاحب کارش ناله کرده که روناک فقط به زنان فکر می کند. گفته است هر لوگوئی می دهيم بزند بدون طرحی از زن نمی زند. رنگ کارت های انجمن زنان را عوض کرده و گفته است که رنگش بايد فمينيستی باشد. به خاطر شرايطی که کردستان دارد هر فعاليتی را براحتی سياسی جلوه می دهند. جالب اينکه در کردستان هرکار فرهنگی هم که بکنند می گويند سياسی است. يا می پرسند: سياسی نيست؟!
روناک صفارزاده و هانا عبدی دوست و همراه و از اعضای انجمن زنان آذر مهر کردستان می باشند. هانا را ماموران امنيتی در خانه پدر بزرگش در سنندج بازداشت کردند. ماموران که حدود هـفـت نفر بودند، پس از بازداشت هانا، به خانه پدر او رفتند و پس از بازرسی خانه کيس کامپيوتر هانا و چند دفترچه حقوقی کمپين را با خود بردند.
روناک را نيز نيروهای امنيتی بدون ارائه ی حکمی در منزلش، پس از تفتيش منزل و جمعآوری تمامی امضاهای کمپين و ضبط کيس کامپيوتر، به بازداشتگاه ادارهی اطلاعات سنندج منتقل کرده اند.
هانا عبدی و روناک صفارزاده بيست و يک سال دارند، هانا دانشجوی رشته روان شناسی در دانشگاه پيام نور بيجار است و روناک، دانشجوی فارغالتحصيل رشتهی گرافيک بوده ودر عرصهی زنان فعاليت داشته و هر دو ازاعضای انجمن زنان آذرمهر کردستان می باشند و و در جمع آوری امضا برای کمپين فعال بوده اند.
روناک و هانا با دوستانشان در انجمن زنان آذرمهر برای زنانی که ترک اعتياد می کردند با هزينه خودشان جشن می گرفتند. آنها صندوق هايی تهيه کرده بودند و آنها را بين دوستان وآشنايان پخش می کردند و از پولش برای زنان بی سرپرست هديه می گرفتند و به ديدن آنها می رفتند. برای زنان، کلاس حقوق و تاريخ زن برگذار می کردند و همه فعاليت هايشان در اين حوزه بود.
در مورد روناک صفارزاده و هانا عبدی، با وجود پايان يافتن بازجوييها و تشکيل پرونده و ارسال آن به دادگاه، مسئولان قضايی استان کردستان کماکان از آزادی اين دو نفرممانعت به عمل می آورند.
هر چند فعاليتهای روناک و هانا به شکلی مسالمت آميز و در قالبی فرهنگی، در حوزه های دفاع از زنان و کودکان مشهود بوده است، با اين وجود، نيروهای امنيتی اين دو دختر جوان بيست و يک ساله را به "اقدام عليه امنيت ملی" متهم کرده اند و فعالان حقوق بشر نگرانند که طرح اين اتهام سنگين امنيتی عليه اين دو دختر جوان، منجر به ادامه بازداشت آنها و صدور حکمی سنگين گردد.
محمد شريف وکيل هانا و روناک ميگويد:
" اکنون پس از پايان دوران بازجويی مقدماتی، اين دو دختر جوان به بند عمومی منتقل شدهاند. من موفق شدم با “هانا” و “روناک” ملاقات کنم. واقعيت اين است که صدور برخی احکام سنگين و استناد به اقارير آنان که در شرايط بازجويی غير قانونی صورت گرفته، مسئلهای نگران کننده است. متاسفانه اين دو دختر جوان در شرايط انفرادی و با شکل و شيوه و نحوه غير قانونی با اتهامات سنگينی مورد بازجويی قرار گرفتهاند، لذا با استناد به قوانين موجود به نظر بنده اين اقارير کاملا باطل بوده و نمی تواند در دادگاه به عنوان اسناد معتبر جهت صدور حکم مورد استناد قرار گيرد."
"اميدوارم با آزادی اين دو نفر تا زمان دادگاه موافقت کنند، پس از آزادی و تشکيل دادگاهی مطابق با موازين قانونی، اقارير آنان هم معتبر خواهد بود و در آن صورت امکان محاکمه قانونی وجود دارد."
شيرين عبادی گفته است:
«من بر اين باور نيستم که اين دو دختر جوان امنيت ملی را به مخاطره انداخته باشند. به باور من، آن دادگاهی که تصور می کند امنيت ملی ايران آنقدر ضعيف و صدمه پذير است که با يک امضا می تواند متزلزل شود ، خود مرتکب تشويش اذهان عمومی شده است. زيرا با اعلام اين مسئله اذهان عمومی را مشوش و مردم را مضطرب می کند که در مملکت چه اتفاقی افتاده است که امضای يک بيانيه ساده می تواند امنيت عمومی را مختل کند.
گناه آنها اين است که مايل نيستند همسرشان زن ديگری بگيرد. گناه آنها اين است که می گويند خداوند زن ومرد را يکسان آفريد و برای آنها حقوق برابر مقرر کرده است، پس چرا بايد قوانين ما تا به اين حد تبعيض آميز باشد؟»
خديجه مقدم از کميته مادران کمپين نيز پيش از بازداشت نه روزه اش، طی تماس تلفنی با خانواده روناک صفا زاده و هانا عبدی جويای آخرين وضعيت آنان شد.
مادر روناک به خديجه مقدم گفته است:« روناک سخت سرما خورده و گلو درد دارد اما برای سال نو بند زنان زندان را به کمک هانا با روزنامه ديواری و نقاشی تزيين کرده و هوای بهار را به زندان برده است»
روناک در آخرين ملاقاتی که در آخرين سه شنبه سال گذشته با مادرش داشته از روحيه خوبی برخوردار بوده و همچنان بر بی گناهی اش پافشاری کرده است:
«روناک می گفت من هيچ جرمی مرتکب نشدم و فقط از حقوق زنان دفاع کرده ام» مادرش گفته است که روز شنبه، سوم فروردين، دارو هايی برای تسکين سرفه به زندان برده است تا شايد امکان ملاقاتی هم بيابد اما موفق نشده گرچه داروها را قبول کرده اند.
مادر هانا عبدی نيز با تبريک سال نو به همه دوستان هانا، نگران حال دخترش است و پرسيده :« پس بچه های ما را کی آزاد می کنند؟» او گفته:«انگارهنوز برايشان ثابت نشده که دختر من اهل کارهايی نيست که به گردنش انداخته اند. تو را بخدا برای آزادی دخترم دعا کنيد !» مادر هانا با دخترش ملاقاتی نداشته است
روز بيست ونهم فروردين ماه، مادر روناک برای وضعيت روناک که هنوز در بلا تکليفی بسر می برد و حکمی به وی ابلاغ نشده است، به دادگاه انقلاب مراجعه می کند. معاون دادستان سنندج به مادر روناک می گويد: روناک هنوز آدم نشده و در زندان به کارهايش ادامه می دهد، حال آنکه کارهای روناک در زندان برای زنان، تشکيل کلاس های سواد آموزی و گشايش ِکتابخانه، با کمک ناچيز دوستانش می باشد که گويا اين تهديدی برای امنيت است!
تا در ايران دختران جوانی مانند روناک وهانا وجود دارند، که سرسختانه برای کسب آزادی فعالیّت می کنند، بدون ترديد زنان ايرانی به آزادی وبرابری خواهند رسيد هر چند که جای مردان مبارز در کنارشان خالی است.
دکتر پرويز داورپناه