- بايد برای مبارزه با فساد، رانتخواری و حيف و ميل بيتالمال، کمر همت را بست
محمدباقر قاليباف، شهردار تهران، در تازهترين مطلب وبلاگ خود با عنوان «اخلاق و افشاگری» با تاکيد بر لزوم مبارزه با فساد تاکيد کرده است که مبارزه با اين پديده، مانند همهی اقدامات اصلاحی، به فضای آرام، عقلانيت، تدبير، برنامهريزی و هوشمندی نياز دارد.
به گزارش ايسنا در اين مطلب میخوانيم:
منحصرکردن مبازره با فساد در افشاگریهای آتشين و اغلب بیمبنا، که اخيرا حرف و حديثهای بسياری را برانگيخته نشانگر بدفهمی موضوع و سطحینگری و سادهانگاری مسائل پيچيده است؛ معضلی که علاوه بر مبارزه با فساد در ساير حوزهها هم گريبانگير سيستم مديريتی کشور شده و مشکلات عديدهای را ايجاد کرده است، به علاوه چنين مبارزهها و افشاگریهايی، خود منشأ مفاسد عميقتری هستند. ارزان شدن آبرو و حيثيت انسانها و سهولت هتک حرمت و نسبت دادن انواع افتراها و تهمتها به افراد، بیهيچ مبنای قانونی، از هر فسادی بالاتر است.
تجربه نشان داده که اين رفتارها عايدی و ثمرهای ندارد و موضوع را پيچيدهتر میکند.
مردم هم در ابتدا ممکن است افشاگران را به عنوان قهرمانان مبارزه با فساد قلمداد کنند اما در ادامه وقتی نتيجهی عينی حاصل نمیشود آنچه به دست میآيد «بحران اعتماد» است. رفتارهايی اين چنين اعتماد مردم به مسئولان، به حوزهی سياست و اقتصاد، و سهمگينتر از همه به کليت نظام را زايل میکند.
حتی خود افشاگران از اين بیاعتمادی بینصيب نمیمانند. افشاگرانی اين چنين مصداق عينی «يکی بر سر شاخه بن میبريد» هستند. دليل آن هم از اينجا ناشی میشود که در بطن چنين افشاگریهايی بيشتر از نيت خير مبارزه با فساد و مفسدين اغراض زشت سياسی نهفته است، مردم هم در ميان مدت متوجه میشوند که صاحبان چنين رفتارهايی بيشتر از آنکه دغدغه سلامت و پاکی داشته باشند درد قدرت دارند و بيشتر از آنکه به اصلاح امور بينديشند، به بد نام کردن و بيرون راندن رقبای سياسی خود از عرصه فکر میکنند.
و اين همان چيزی است که عرصه سياسی و مديريتی کشور را دچار بحران کرده است؛ گسست اخلاق از سياست.
در اين عرصه، همه چيز وسيلهای شده است برای رسيدن به قدرت و حذف ديگران، مبارزه با فساد و افشاگری هم میتواند يکی از اين وسيلهها باشد.
بر اين اساس معتقدم مبارزه با فساد اگر با دو عنصر مهم ديگر، اخلاق و عقلانيت، همراه نباشد خود موجب فسادی افزونتر خواهد شد.
اگر با اخلاق همراه نباشد به رياکاری، عوامفريبی، فرصتطلبی، حرمتشکنی و نفرتپراکنی منجر میشود و اگر با عقلانيت همراه نباشد ره به بيراهه میبرد.
با عقلانيت است که میتوان از سطح امور گذر کرد و به عمق آن رسيد و ساختارها، ضوابط و روابط و مناسبات و بسترهای مفسدهبرانگيز را ديد و به جای هياهو با آرامش منفذها و البته بعضاً دروازههای فساد را بست.
برخی ساختارهای معيوب اقتصادی، مناسبات غلط حاکم بر سيستم اداری، قواعد و ضوابط پيچيده، و فقدان نظارت مؤثر نهادهای مسئول، رسانههای گروهی و نهادهای مردمی عامل فساد هستند. با عقلانيت میشود اينها را شناخت.
هر کس که داعيهی مبارزه با فساد داشته باشد بايد اين را با اصلاح ساختارهای مفسدهبرانگيز آغاز کند و سپس برخورد قاطع، قانونی و هوشمندانه با مفسدين هم میتواند مکمل اين اصلاحات باشد، وگرنه بسياری از مصاديق فساد در درون اين ساختارها، اغلب قانونی و بر بستر ضوابط شکل میگيرند و به همين سبب برخورد قضايی و حقوقی با آنها بسيار سخت و بعضاً ناممکن است.
و به زعم بنده، مرکز و مدار اين اصلاحات هم ايجاد شفافيت است شفافيت در سيستم مالی اداری، سياسی، منابع، درآمدها، هزينهها، بخششها و...
کارکرد «شفافيت» را هم حتی فراتر از بحث مبارزه با فساد میدانم. برای مسائل و مشکلات پيچيده کشور در حوزههای مختلف اگر بتوان يک محور و مرکز تعيين کرد (که برخی معتقدند از لحاظ روششناختی قائل شدن به يک نقطهی مرکزی برای همهی مسائل درست نيست.) به نظر بنده آن «عدم شفافيت» است. در سيستم اقتصادی که آمار و ارقام ضد و نقيض و غير قابل اتکا در همهی حوزهها، حتی امکان شناخت و تحليل سادهترين مسائل اقتصادی، فرهنگی و سياسی را از کارشناسان سلب کرده است، مبارزه با فساد از جنس افشاگریهای آنچنانی چه معنايی میتواند داشته باشد.
توجه داشته باشيم مبارزه با فساد مشغله و دغدغهی همهی نظامهای سياسی است، همهی کشورها در راه رسيدن به توسعه و گسترش کارآمدی خود، هزينههای زيادی صرف مبارزه با فساد و برنامههای پيچيدهای را در اين جهت طراحی و اجرا میکنند، چرا که فساد اکنون به عنوان يکی از موانع اصلی توسعه مورد اجماع همهی صاحبنظران است (زمانی اين گونه نبود قبلاً برخی حتی فساد را روغن چرخ دندههای توسعه میدانستند)
برای نظام ما مبارزه با فساد بالاتر از دغدغهی توسعه و شکوفايی اقتصادی، که در جای خود بسيار مهم و اساسی است از زوايه ارزشهای دينی و انقلابی هم اهميت ويژهای دارد. به همين سبب بايد با تمام وجود کمر همت را برای مبارزه با فساد، رانتخواری حيف و ميل بيتالمال، ارتشا، سوءاستفاده از موقعيتهای سياسی و... بست اما با اخلاق و عقلانيت.
و نکتهی آخر اين که مبارزه با فساد، مانند همهی اقدامات اصلاحی، به فضايی آرام، عقلانيت، تدبير برنامهريزی و هوشمندی نياز دارد در فضای آشفته، پرهياهو، پر از شعار، تخريب و تهمت و بیاخلاقی آن چه حتماً به سامان نمیرسد مبارزه با فساد است و اتفاقاً چنين فضاهايی بيشتر مناسب گسترش فساد است. مفسدين هم در چنين فضاهايی بهتر میتوانند به کار متأسفانه پررونق خود بپردازند.