شنبه 15 تیر 1387

خطر روی دروازه ايران، الاهه بقراط، کيهان لندن

کيهان لندن / ۰۳ ژوييه ۲۰۰۸
www.alefbe.com
www.elahe.de


علاقمندی به ورزش فوتبال و مسابقات آن در ميان زنان ايران موضوع جديدی نيست. فقط ممنوعيت تماشای اين مسابقات در ورزشگاه‌ها، آن را برای زنان جذاب‌تر کرده است. مسابقات جهانی و هم چنين کشوری فوتبال که با جمهوری اسلامی به مدت يازده سال تعطيل ماند، در ميان زنان جوان و دختران دبيرستانی پيش از انقلاب اسلامی، همواره با بحث‌های داغ همراه بود. تيم‌های مشهور و برجسته آن دوران از پرسپوليس و تاج تا ماشين‌سازی تبريز و ذوب‌آهن اصفهان هر کدام هواخواهان خود را داشتند و چهره‌هايی چون ناصر حجازی، علی پروين، پرويز قليچ‌خانی، حسين کلانی، همايون بهزادی و صفر ايرانپاک از بازيکنان محبوب آن نسل به شمار می‌رفتند.
اين روزها تا روز يکشنبه ۲۹ ژوئن مسابقات فوتبال جام اروپا جريان دارد که در ايران نيز با علاقه دنبال می‌شود و طی آن تا کنون نامدارترين تيم‌ها که معمولا مقام قهرمانی اروپا و جهان را به خود اختصاص می‌دادند، از جمله ايتاليا و فرانسه از ميدان به در شدند و تيم‌های کشورهايی مانند ترکيه، روسيه و اسپانيا به مراحل بعدی راه يافتند.
در اين ميان تيم ترکيه که به تيم «آخرين دقيقه» معروف شد پس از بازی‌هايی که در آخرين لحظه‌ها آنها را روانه مرحله نيمه نهايی کرد، در برابر تيم آلمان قرار گرفت تا بخت خود را برای راه يافتن به مرحله نهايی بيازمايد. درست همين بازيست که بازتاب آن به ويژه در رابطه ترکيه و آلمان بسی فراتر از فوتبال می‌رود و يک بار ديگر نقش سياسی و اجتماعی و گاه غيرقابل توضيح اين ورزش فراگير و مردمی را به نمايش می‌گذارد به گونه‌ای که يورگن هابرماس، فيلسوف برجسته آلمانی نيز در استدلال تئوريک خود در تأکيد بر همبستگی ملل اروپايی در روند جهانی‌شدن، مثالی بهتر از مسابقات فوتبال جام اروپا نمی‌يابد.

بازتاب اجتماعی
هابرماس در تازه‌ترين مقاله‌ خود که در روزنامه معتبر و چپگرای «زود دويچه تسايتونگ» روز سه‌شنبه ۲۴ ژوئن منتشر شد در باره هويت متنوع ملل اروپايی که در اتحاديه اروپا گرد آمده‌اند، می‌نويسد: «مسابقات جام اروپا نشان می‌دهد که از روی آداب و واکنش‌ بازيکنان و طرفداران آنها می‌توان دريافت که ملل [اروپايی] ديگر مانند گذشته چون مجسمه‌های تراشيده شده از سنگ در برابر يکديگر قرار ندارند».

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

بر چنين زمينه‌ای مسابقه آلمان و ترکيه، آدابی سياسی و اجتماعی برای دو ملت به شمار می‌رفت که ورزشکاران‌شان می‌بايست آن را به نمايش بگذارند تا طرفدارانشان در خيابان‌های استانبول و برلين به آن عمل کنند.
مسابقه در يک اقدام ابتکاری با خواندن متنی عليه «نژادپرستی» آغاز شد که کاپيتان‌های دو تيم آن را به دو زبان ترکی و آلمانی خواندند. اگر نژادپرستی روزی تنها واقعا به ستم نژادی و تبعيض بر اساس رنگ پوست اطلاق می‌شد، امروز همان گونه که در متن يادشده بر آن تأکيد شد، همه تبعيض‌ها از نژاد و مذهب تا مليت و جنيست را در بر می‌گيرد. اين موضوع به ويژه برای آلمانی‌ها اهميت دارد که از يک سو پيشينه‌ سياه نژادپرستی را در تاريخ معاصر خود ثبت کرده‌اند و هيچ فرصتی را برای يادآوری آن شرايط و پيامدهای آن به نسل‌های بعدی از دست نمی‌ دهند، و از سوی ديگر نقش کارگران ترک را در ساختن آلمان پس از جنگ انکار نمی‌توانند کرد.
بازسازی آلمان بدون کمک کشورهای ديگر امکان نمی‌داشت. جمهوری دمکراتيک آلمان که از اقمار شوروی شده بود، کارگران مهمان را از ويتنام وارد کرد و جمهوری فدرال آلمان پس از رد پيشنهادش از سوی پادشاه ايران، که فرستادن «ايرانيان» برای «کارگری» در کشور ديگر را لطمه به غرور خود می‌دانست، با ترکيه وارد مذاکره شد.
اسناد و فيلم‌های مستندی که از ورود نخستين کارگران ترک به آلمان وجود دارد، نشان می‌دهند که دولت سربرآورده از فروپاشی نازيسم و ويرانه‌های جنگ چگونه با در اختيار گذاشتن امکانات و مزايا گام در بازسازی کشوری می‌نهاد که کمتر از نيم قرن بعد به بزرگترين قدرت اقتصادی اروپا تبديل شد.
پس از فرو ريختن ديوار برلين و اتحاد دو آلمان، کارگران ويتنامی که در آلمان شرقی ساکن بودند، ابتدا عمدتا به قاچاق سيگار از کشورهای اروپای شرقی که مرزهای‌شان به سوی اروپای مرکزی و غربی باز شده بود، روی آوردند و بعد در جامعه هشتاد ميليونی آلمان حل شدند. ترکها اما در آلمان غربی بيش از آن ريشه دوانده بودند که اتحاد دو آلمان بتواند به ماندگاری و نقش آنها در اين کشور لطمه‌ای وارد کند. بعلاوه، موج مهاجرت‌های جديد از آسيا و آفريقا و روند جهانی شدن، روز به روز چهره آلمان را چنان تغيير داد که آنچه تا بيست سال پيش از موارد نادر به شمار می‌رفت، امروز از بديهيات اين جامعه است: از گويندگان و هنرپيشگان رنگين پوست و زندگی‌های مشترک که هرگونه مرزهای مذهبی و نژادی و ملی را زير پا می‌نهند تا بازيکنان تيم ملی فوتبال آلمان که مجموعه‌ای رنگارنگ است و چه بسا هابرماس نه تنها به تيم‌های کشورهای مختلف بلکه به تنوع درون هر تيم نيز اشاره داشت.
آن سوی ديگر بازتاب سياسی و اجتماعی در مسابقات فوتبال را می‌توان در پديده جهانی شدن نيز ديد که ديگر نه تنها پرچم‌های ملی بلکه پرچم شرکت‌های فرامليتی هستند که هر بار به اهتزاز در می‌آيند و مهم‌ترين پشتيبانان مالی اين مسابقات به شمار می‌روند و پول و داد و ستد در مناسبات آن نقش اصلی را بازی می‌کند. شايد به همين دليل بازيکن مشهور تيم ملی آلمان (لوکاس پودولسکی) که لهستانی‌ است و به هنگام پخش سرود ملی آلمان برخلاف ديگر بازيکنان آن را زمزمه نمی‌کند، هنگامی که در همين مسابقات در برابر تيم ملی کشور خود قرار گرفت و اتفاقا دو گل پياپی به آن زد و با بستن راه لهستان، تيم آلمان را روانه مرحله يک چهارم نهايی کرد، هر بار دست‌ها را بر روی چشم‌ها نهاد و سر را ميان بازوان گرفت و سرانجام پس از بازی، تناقض بين دلبستگی ملی و مسئوليت حرفه‌ای را که به هر حال زاييده داد و ستد جهانی است، با فرو رفتن در آغوش خانواده و دوستانی که از لهستان در آنجا حضور داشتند، تسکين بخشيد. تناقضات تاريخی که زمانی آشتی‌ناپذير قلمداد می‌شدند، به تفاهم در جهانی تبديل می‌شوند که در آن، درست مانند هر عرصه ديگر، کمتر يک تيم فوتبال معتبر و مشهور را می‌توان يافت که تمامی بازيکنانش از همان سرزمينی باشند، که نشان آن را با پرچم و سرود ملی خود حمل می‌کنند.

گُل تاريخی
ديشب تيم فوتبال ترکيه که پشتکار، اميد و تلاش آن تا آخرين لحظه برای حمله و فتح دروازه حريف زبانزد همه و حتی مربيان و بازيکنان تيم ملی آلمان شده بود، دو بر سه به تيم آلمان باخت. هواداران آنها اما از شهرهای ترکيه که سالهاست مناسب‌ترين محل استراحت و تعطيلات آلمانی‌ها به شمار می‌روند تا برلين و مونيخ و هامبورگ با پرچم‌های مشترک هم به دلداری و هم به پايکوبی پرداختند.
تمامی اين مجموعه که مانند جهام جهانی ۲۰۰۶ بی‌نظير و تکرارناشدنی است، برای برخی از ايرانيان چه بسا يادآور موقعيت ورزش، وضعيت فوتبال و اوضاع سياسی و اجتماعی ايران باشد.
نوجوانان و جوانان پيش از انقلاب اسلامی اگر مسابقات دوستانه و يا جهانی تيم ملی ايران را به ياد داشته باشند، حتما صدای روشن «روشن‌زاده» مفسر مسابقات را نيز به ياد دارند که وقتی هر بار فشار حمله تيم حريف زياد می‌شد و امکان زدن گل می‌رفت، هشدار می‌داد: «خطر روی دروازه ايران!» و شنونده و بيننده چه بسا دلش می‌خواست که اين صدا به گوش بازيکنان نيز برسد و آنها اين خطر را تشخيص دهند و دروازه را در برابر اين خطر حفظ کنند.
ويژگی فوتبال و مسابقات جهانی آن را در هيچ رشته ورزشی ديگر نمی‌توان يافت. شايد به اين دليل که می‌توان آن را نماد جوامع در يک رقابت جمعی و جهانی دانست که مردم هر کشور، نقش خود را در آن باز می‌يابند و اتفاقا درست همان‌گونه که در هر جامعه‌ای افراد متعصب و بی‌خرد و خشونت‌گرا وجود دارند، در ميان طرفداران فوتبال نيز چنين افرادی را می‌توان يافت. و چه بسا به همين دليل هنگامی که قرار می‌شود مسابقات فوتبال پيام‌رسان دوستی و همبستگی باشند، مردمی که هر يک آرزوی پيروزی تيم خود را در سر می‌پرورانند، در پايان، صرف نظر از اينکه کدام تيم برنده شده باشد، اين پيام را جامه عمل می‌پوشانند.
تيم ملی ايران و فوتبالش اما کجاست؟ در اين مورد البته کارشناسان بايد نظر بدهند. ليکن تشخيص موقعيت سياسی و اجتماعی آن هنگامی که پيروزی و شکست آن به حضرت فلان و جادو و جنبل بهمان نسبت داده می‌شود، نياز به نظر کارشناسی ندارد. و اتفاقا مگر همين موقعيت يک بار ديگر نشان نمی‌دهد که اين ورزش واقعا به نوعی آيينه شرايط سياسی و اجتماعی است؟ مگر ورزش به خودی خود اين توان را دارد که وقتی عرصه‌های ديگر چنان دچار فلاکت هستند که راه برون رفت از آن پيدا نيست، بتواند به تنهايی چنان شکوفا شود که سری در ميان سرها در بياورد؟ نه در پيروزی و مسابقات جهانی، بلکه در ناکامی و انزوای ورزشی نيز مسئله بسی فراتر از فوتبال است.
سالهاست هشدار«خطر روی دروازه ايران» معنای ديگری يافته و در اين روزها به ويژه معنايی ملموس پيدا کرده است. در همان زمانی که مفسر ورزشی اين خطر را در فوتبال هشدار می‌داد، ملت ايران يک گل تاريخی به خودش زد. آن زمان، خطر نه روی دروازه ايران، بلکه توی دروازه ايران بود، و امروز خطر در شمال و جنوب و بر فراز ايران است و اين همه چيزی جز پيامدهای آن گل تاريخی نيست که آن را نه در وقت اضافی، که در تاريخ به هيچ ملتی داده نمی‌شود، و نه در ضربه‌های پنالتی، که ديگر دروازه‌ای نمانده بود، جبران نتوان کرد.
امروز اما، آيا بازيکنان عرصه سياست را اين ورزيدگی هست که خطرات امروزين را از دروازه‌هايی که نه تنها دور تا دور، بلکه بر فراز ايران نيز تعبيه شده‌، دور کنند؟

۲۶ ژوئن ۲۰۰۸

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'خطر روی دروازه ايران، الاهه بقراط، کيهان لندن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016