شنبه 22 تیر 1387

آقای گنجی شما نيز به آمار دقيق دسترسی نداريد، حميد فرخنده

[email protected]

آقای گنجی، استدلال شما و ديگر تحريم کنندگان مبنی بر درستی سياست تحريم انتخابات از يکسو و دلايل طرفداران مشارکت در صحيح بودن اين انتخاب از سوی ديگر، تاکنون در فرصت های گوناگون، چه قبل و چه بعد از برگزاری انتخابات مجلس هشتم در اسفندماه ۸۶، کم و بيش در رساناهای مختلف بويژه در سايت های اينترنتی خارج کشور، مطرح گشته است. در مقاله اخير خود پيرامون تحليل نتايج انتخابات مجلس هشتم اما به نکات جديدی درباره رفتار انتخاباتی ايرانيانِ داخل و خارج کشور اشاره کرده ايد که قابل تأمل است:

۱. بر اساس آمار رسمی که ميزان مشارکت در انتخابات را ۴۶ % اعلام کرده است، تحريم کنندگان را ۵۴ % واجدين شرايط محسوب کرده ايد. اين درحاليست که حتی در بهترين دمکراسی های دنيا و در بهترين حالت نيز بيش از حدود ۸۰ % واجدين شرايط در انتخابات شرکت نمی کنند. [شرکت ۹۸ درصدی مردم در رفراندم آری يا نه به جمهوری اسلامی و انتخاباتی از اين دست را بايد محصول شرايط انقلابی يا از پس لرزه های انقلاب محسوب کرد.]
هميشه حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد از مردم جوامع مختلف اصولا چنان مشغول گرفتاريها و علائق شخصی خويش يا غرق در انواع تئوری توطئه هستند که نسبت به هر نوع ادله ای و در برابر هر انتخاباتی بی تفاوتند. تحريم کنندگان اما بنا به سرشت انتخاب آگاهانه و اعتراضی خويش طبيعتا بی تفاوت نيستند. پس اين دو نوع از مشارکت نکنندگان را ازآنجاکه از يک جنس نيستند، نمی شود با هم جمع رياضی کرد. پرواضح است که گزاره بالا به اين معنی نيست که در عدم توجه ۲۰ يا ۳۰ درصد از واجدين شرايط به سرنوشت سياسی خويش، نظام های سياسی کشورهای متبوع مسئوليتی ندارند.

۲. در بخشی از مقاله خويش می گوييد:
"برخلاف آنچه برخی جلوه می دهند، فقط ضدانقلابيون مستقر در خارج از کشور انتخابات را تحريم نکرده اند، بسياری از گروه ها و افراد داخل کشور هم انتخابات را تحريم کردند. اتفاقا اگر اکثريت ايرانيان خارج کشور ملاک باشد(نه گروه های سياسی)، خارج کشوری ها بيشتر با حاکميت همراهی نشان می دهند."[۱]

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آقای گنجی، درست است که اکثريت ايرانيان خارج از کشور به هويت ايرانی خويش بسيار دلبسته اند و چه بسا آنگونه که شما خاطرنشان کرديد زندگی در فرهنگ بيگانه و مشکلات جذب در جامعه ميزبان، آنان را به شکلی مضاعف به فرهنگ، آداب و سنن و زادگاه خويش جهت شکل دادن به "تعلق هويتی" خود علاقه مند کرده باشد. اما چرا از اين مقدمه درست نتيجه غلط " همراهی با حاکميت" از سوی آنان می گيريد. علاقه و دلبستگی به هويت ملی و فرهنگی خويش چه ربطی به حمايت از نظام حاکم در ايران دارد؟ شما بر اساس کدام آمار قابل اعتماد و پژوهش معتبر در مورد ايرانيان خارج از کشور که به گروه های سياسی تعلق ندارند، به چنين نتيجه گيری ای رسيده ايد؟ اتفاقا فرار و مهاجرت اجباری يا اختياری اين گروه بزرگ از ايرانيان به خارج از کشور بعد از استقرار حاکميت جمهوری اسلامی بهترين گواه عدم همراهی آنها با حکومت ايران است. بعلاوه ايرانيان خارج از کشور حق شرکت در انتخابات مجلس را ندارند تا نگران مهر شدن يا نشدن شناسنامه يا پاسپورت خود باشند. تنها انتخاباتی که اين دسته از ايرانيان می توانند در آن شرکت کنند، انتخابات رياست جمهوری است.
شايد لازم به ذکر نباشد که در عين حال ايرانيان مهاجر از موفق ترين اقليت های قومی در عرصه های مختلف پژوهشی، آموزشی، اقتصادی و مديريت هستند و حداقل بخش بزرگی از آنها در جوامع ميزبان جذب شده اند. بسياری از آنان نه تنها احساس نمی کنند غربی ها به چشم غير به آنها می نگرند، بلکه حس می کنند داشتن پايی در زمين کشور ميزبان و قلبی که همواره به ياد ايران و فرهنگ و تمدن آن است به مثابه نوشيدن از چشمه دو فرهنگ مختلف به غنای فکری و فرهنگی آنها ياری نيز رسانده است.


۳. در مورد خطر احمدی نژاد و سوء مديريت از سوی وی و دولتش در عرصه های داخلی و خارجی که کشور را با بحران های جدی روبرو کرده است، می گوييد:
"در طول سه سال گذشته اصلاح طلبان به انحأ گوناگون تمام مسائل و مشکلات ايران را به احمدی نژاد فروکاسته اند. اين شيوه ناکارآمد است.اگر از صبح تا شب خطر احمدی نژاد و نتايج اقداماتش ذکر شود، کسی مجاب به شرکت در انتخابات نخواهد شد. چون در نهايت تحريم کننده اين پرسش را مطرح خواهد کرد: آيا احمدی نژاد عامل تمام مشکلات و مسائل است و با رفتن او همه مشکلات رفع و تمام مسائل حل خواهد شد؟ مگر می توان تمام مسائل و مشکلات يک نظام سياسی را به يک فرد فروکاست؟"

آقای گنجی، به گمان من دو سؤالی که از سوی تحريم کننده نوعی مطرح کرده ايد، عصاره نظرات و نگاه شما در مورد راه تحولات سياسی در ايران را درخود دارد. نگاهی که خواهان حل بنيانی و يکباره "همه مشکلات و مسائل" است. احمدی نژاد نه همه مشکل که بخشی از آن است، حاميان او و نهادهای قدرتمند و غيرپاسخگو بخش ديگر مسئله هستند. مانع ديگر البته آرای در خانه مانده ای است که در انتخابات رياست جمهوری ۸۴ راه صعود او را به قدرت سد نکرد. البته آنها که شور و اميد مردم به تحول و اصلاحات را به یأس تبديل کردند نيز بخش ديگری از مشکل هستند.
کسانی که احمدی نژاد را در نوک تيز حملات و انتقادات خود قرار داده اند، بی شک دست های پشت پرده حاميان احمدی نژاد را می بينند اما مشکلات و فشارهای مبارزه در داخل کشور و ضعف نهادهای جامعه مدنی، آنها را واداشته تا نگاهی متفاوت از نگاه شما و راه حل هايی مغاير برنامه های شما برای تحولات سياسی در پی گيرند. آنها رهبر را با انتقاد از رئيس جمهور مورد حمايتش، بطور غيرمستقيم، به باد انتقاد می گيرند، شما ترجيح می دهيد رهبر را مستقيما مورد خطاب قرار دهيد که "بايد برود"، آن هم از داخل زندان اوين، شجاعت شما ستودنی است، اما کشور ما سابقه قهرمانی ها و شجاعت های بسياری دارد که متاسفانه در عرصه سياست نتيجه ای چندان موفق نداشته اند. در ايران هستند مبارزان شجاعی مانند دکتر محمد ملکی، عيسی سحر خيز يا قاسم شعله سعدی که چون شما صريحا انتقادات سخت خود را به آقای خامنه ای مطرح می کنند يا با صدای بلند خواستار تحولات ساختاری و تغيير قانون اساسی هستند، اما آنچه در اين ميان جايش خالی است همه گير شدن اين خواست ها و آمادگی جامعه برای پرداخت هزينه ای سرشکن شده ميان آحاد ملت برای مبارزات سياسی هدفمند است.

بی شک چنانکه اشاره شد بخش مهمی از مسئوليت روی کار آمدن احمدی نژاد نيز برعهده اصلاح طلبان است، اما بسياری از شرکت کنندگان در انتخابات با ديدن آنچه که در سه سال گذشته در عرصه مديريت اقتصادی، دفاع از منافع ملی و چگونگی حل بحران پرونده انرژی اتمی بر کشور رفته است از اينکه به سهم اندک خود تلاشی ناموفق کردند تا راه را بر پيروزی احمدی نژاد ببندند، از انتخاب خود در آن روز گرم تابستانی راضی هستند. چنانکه تعجب انگيز نخواهد بود که عده ای از تحريم کنندگان نيز از اينکه در روز انتخابات در خانه نشستند، اکنون پشيمان گشته باشند.

۴. می گوييد "کدام تحريم کننده ای پشيمان شده و نظر خود را پس گرفته است؟"
همانطور که بسياری از رای دهندگان به آقای خاتمی و نمايندگان اصلاح طلب در پی عملی نشدن وعده های اصلاحاتی رئيس جمهور پيشين، فرصت سوزی های وی و عدم قاطعيت اصلاح طلبان در صيانت از ميليون ها رای داده شده به آنها، از شرکت خود در انتخابات به سود اصلاح طلبان پشيمان گشتند و در انتخابات های بعدی راه تحريم را برگزيدند، بايد اين امکان را نيز از نظر دور نداشت که احتمالا بخشی از تحريم کنندگان نيز بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد و مشاهده مشکلاتی که او برای کشور و زندگی روزانه مردم به ارمغان آورده است از عدم مشارکت و سد نکردن راه احمدی نژاد در نهمين انتخابات رياست جمهوری پشيمان گشته باشند، همانطوری که بسياری از رای دهندگان به او نيز بخاطر وعده های عملی نشده از او سرخوده شده اند. چرا اين حق يا انتخاب در آنسوی قضيه عادی و پذيرفتنی است اما در سوی ديگر بايد انکار شود؟ از اين گذشته شما با استناد به کدام نظرسنجی معتبر نتيجه می گيريد که از ميان خيل عظيم تحريم کنندگان کسی پشيمان نشده است؟

۵. شيوه کهنه و نکوهيده محافظه کاران در وابسته به امريکا و اسرائيل خواندن تحريم کنندگان و طرفدار حمله نظامی به ايران نشان دادنِ آنان را به حق تقبيح می کنيد. ولی از سوی ديگر با گفتن اينکه "کدام تحريم گری مدافع حمله نظامی امريکا يا اسرائيل به ايران است؟" وجود چنين طرز تفکری را نفی می کنيد. اما آيا می توان منکر وجود برخی تحريم کنندگان، چه در ميان نيروهای سياسی و چه در ميان مردم کوچه و بازار، شد که صريحا يا تلويحا از حمله نظامی امريکا و اسرائيل به ايران پشتيبانی می کنند؟
البته حتی طرفداری از چنين حمله ای نيز لزوما به معنای عامل "سيا" يا "موساد" بودن طرفداران چنين راهِ فاجعه آميزی نيست. ممکن است در مرز بلوچستان ايران و پاکستان برخی ريگی به کفش داشته باشند يا در مرزهای کوهستانی ايران و ترکيه پژواک وابستگی به بيگانگان يا تحريک شدن توسط آنان برای ايجاد آشوب و ناامنی به گوش رسد، اما هنگامی که مسئولان نظام اسلامی هر ايرانی که احتمالا از روی ناچاری و استيصالی که شما از آن می بريد يا بی اطلاعی فريب چنين راه حل هايی را بخورد، عامل بيگانه می نامند، در حقيقت صورت مسئله را پاک کرده و مسئوليت سنگين خويش را ناديده گرفته اند.

با احترام،
حميد فرخنده


زيرنويس

۱.تحريم کنندگان و شرکت کنندگان در انتخابات، اکبر گنجی، سايت سکولاريسم نو
http://www.newsecularism.com/2008/0708-B/071108-Akbar-Ganji-Election.htm

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آقای گنجی شما نيز به آمار دقيق دسترسی نداريد، حميد فرخنده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016