* از دفاعيه ماندلا: "من با تسلط سفيدها مبارزه کرده ام، من با تسلط سياه ها مبارزه کرده ام. من به جامعه ای آزاد و دمکراتيک که همۀ اعضای آن در هارمونی و امکانات برابر زندگی می کنند، احترام می گذارم. اين آرمانی است که برای آن زندگی می کنم و اميدورام به آن دست پيدا کنم، اما اگر ضرورت داشته باشد حاضرم برای اين آرمان جان خود را بدهم"
* معلم انگليسی ناتوان از تلفظ نام کوچک ماندلا، او را نلسون نام گذاشت
* ماندلا در زندان: "زندانی نمی تواند وارد هيچ قراردادی شود. فقط انسان های آزاد می توانند مذاکره کنند"
شهرگان - خسرو شميرانی
[email protected]
ماشن های لوکس، قصر های دراندشت، پول و طلا، رياست، پست و مقام؟ نه نه! بزرگترين لذت زندگی اش موسيقی هندل و چايکوفسکی و تماشای غروب است. هميشه همينطور بوده. و زندان رژيم آپارتايد سال های سال او را از اين لذت "کوچک" محروم کرد.
تارنمای "کنگره ملی آفريقا" زندگی نامۀ يکی از جان های بزرگِ انسانیِ قرن بيستم را با جملات بالا شروع می کند.
اما آيا براستی ديوار های آپارتايد می توانستند موسيقی را بيرونِ قلبی که در ِ آن حتی بر روی زندانبان خود نيز بسته نبود، متوقف کند. و يا تاريکی سلولی که سالها نور روز را نديده بود می توانست کمترين سايه ای بر آن دل بزرگ و روشن بيافکند؟ تاريخ به اين سوال پاسخی منفی و قاطع داده است.
سال های زندان کار خود را کرده اند. ۹۰ ساله است اما هنوز ، بدون توجه به اينکه روز گذشته چه ساعتی برای او به پايان رسيده است، هر صبح ساعت چهار و نيم بيدار می شود. از پنج تا شش ورزش می کند. شش و نيم صبحانه صرف می شود و اخبار روز خوانده می شود و سپس روز جديدی آغاز می شود. ۱۲ ساعت کار در روز برايش عادی است. وقت شناسی برايش يک چيز با اهيمت نيست، بلکه يک امر بديهی است و وقت ناشناسی را توهين به طرف مقابل می داند.
ماديبا کيست؟
ماديبا که در آفريقای جنوبی با نام نلسون ماندلا مترادف شده است، عنوانی است که از سر احترام به بزرگان قبيلۀ ماندلا داده می شود.
رُلی لالا، نوزادی که قرار بود روزی قلب انسان های بيشمار از رنگ ها و زبان های گوناگون را تسخير کند، در ۱۸ مين روز جولای سال ۱۹۱۸ به دنيا آمد. هنوز توپ های جنگ جهانی اول خاموش نشده بودند و تا پايه گذاری رسمی رژيم آپارتايد هنوز سی سال باقی بود. رُلی لالا در هفت سالگی به عنوان اولين فرزند خانوادۀ اشرافی خود به دبستان رفت و در آنجا نلسون ناميده شد. دليل اين تغيير نام ناتوانی آموزگار مسيحی او در تلفظ نام رُلی لالا بود. اين معلم انگليسی، "نلسون" را از نام يک افسر بلندپايه نيروی دريايی بريتانيا گرفته بود.
ماندلا نه ساله بود که پدرش از بيماری سل درگذشت. دوره دبيرستان را در زمانی کوتاه تر از معمول پشت سر گذاشت. در کالج به عنوان نماينده شورای دانشجويی انتخاب شد. به دليل پيوستن به اعتراضات دانشجويی تحصيل او در دانشگاه معلق شد. ديرتر برای اينکه اسير ازدواج ناخواسته ای که خانوداه ترتيب داده بود نشود به ژوهانسبورگ فرار کرد. مدتی به عنوان گارد در معدن کار کرد اما بعد ليسانس خود را دريافت کرد. تحصيل در رشته حقوق را آغاز کرد اما در سال ۱۹۴۸ بدون اخذ پايان نامه دانشگاه را ترک کرد.
در اوج جنگ جهانی دوم گروه کوجکی از جوانان عضو کنگرۀ ملی آفريقا ANC گرد هم جمع شدند. اين گروه از ويليام نموکو، والتر سيسولو، اليور تامبو، آشبای مدا، نلسون ماندلا و ۵۴ نفر ديگر تشکيل شده بود و رهبری آن را آنتون لِمبِد Anton Lembede به عهده داشت. اين مجموعۀ کوچک وظيفه ای را در مقابل خود نهاد که شايد بی انجام آن هرگز آفريقای جنوبی از آپارتايد خلاص نمی شد. وظيفه مذکور که ناممکن به نظر می رسيد اين بود که کنگرۀ ملی آفريقا را به يک جنبش اجتماعی تبديل کند. جنبش حق طلبانه ای که ميليونها کار گر، برزگر و متخصص را در بر می گرفت.
اساسی ترين مساله مورد نظر گروه جوان مذکور اين بود که نشان دهد، راهکارهای پارلمانتاريستی و عريضه نويسی که در محور فعاليت های رهبری قديمی ANC مبنی بر مبارزه پارلمانتاريستی برای رسيدن به حقوق مردم آفريقای جنوبی، روشی درخور زمان نيست.
آنتون لِمبِد و دوستان او معتقد بودند تنها راه رسيدن به هدف تکيه بر هويت ملی و ناسيوناليسم راديکال آفريقايی بود. بر اساس همين تفکر بود که در سال ۱۹۴۴ "ليگ جوانان کنگره ملی آفريقا" شکل گرفت.
پشتکار، صداقت و ديسيپلين نلسون جوان در راهی که می رفت چنان بود که نمی توانست ديگران را تحت تاثير نگذارد، پس او در سال ۱۹۴۷ به عنوان دبير "ليگ جوانان" انتخاب شد.در اين سال علاوه بر آنتون لِمبِد که در کميته رهبری ANC حضور داشت، ۲ نفر ديگر به عضويت اين کميته در آمدند. با طرح شعار Inyaniso که "حقيقت" معنی می دهد، و وفاداری به اين شعار، ليگ جوانان کنگره ملی توانست به سرعت در اعماق جامعه ريشه بدواند و زمينه را برای پذيرش سياست هايش در درون کنگره ملی بوجود بياورد.
در سال ۱۹۴۸ همه چيز يک سره شد. "حزب ملی" در انتخاباتی که فقط سفيدها حق شرکت در آن را داشتند قدرت را به دست گرفت و نژادپرستی به دکترين رسمی حکومت تبديل شد و در نتيجه، تبعيض نژادی و تحقير بی حد و مرزِ اکثريت جامعه مسيری بود که نزديک به نيم قرن سايه ای سنگين بر جنوب قارۀ سياه انداخته و لکۀ ننگی ابدی بر پيشانی بشريت شد.
در پی اين رخداد، در سال ۱۹۴۹ نلسون ماندلا همراه با ديگر رهبران ليگ جوانان "برنامۀ عمل" را به کنگره پيشنهاد کردند. در دنيای خارج از آفريقا جنگ جهانی دوم تمام شده بود و جرقه های جنگ سرد در هوا چرخان بود. سرانجام جنگ سرد آغاز شد. جنگی که گاه زبانه های آتش گرم آن هزاران انسان را در کام خود می کشيد.
در اولين سالهای دهه ۱۹۵۰کره در جنگ عليه آمريکا می سوخت و بخش هايی از اروپای شرقی دستخوش ناآرامی های گاه خونين بود. اين ناآرامی ها از مقاومت اقشاری از مردم در مقابل حکومت های اقماری اتحاد جماهير شوروی ناشی می شد. همزمان در آفريقای جنوبی که به سرزمين های تحت سلطۀ ملکۀ انگلستان commonwealth تعلق داشت، قوانين تبعيض آميز هر روز گسترده تر و اعمال آنها سبعانه تر می شد. در سال ۱۹۵۲ کنگره ملی آفريقا کمپين نافرمانی مدنی در مقابل قوانين ناعادلانه آپارتايد را آغاز کرد. ماندلای ۳۴ ساله به عنوان رهبر نيروهای داوطلب در سطح کل کشور انتخاب شد. در اين دوره ماندلا به سراسر کشور سفر می کرد و با تلاشی خستگی ناپذير گروه های داوطلب برای پيوستن به کمپين نافرمانی مدنی را سازمان می داد. تلاش های ماندلا، او و همراهانش را به دادگاه کشاند. قاضی در حکم خود نوشت، ماندلا به عنوان متهم رديف اول و ديگر متهمان در اقدام مسالمت جويانه برای مقاومت در مقابل قوانين موجود مجرم شناخته می شوند. در حکم آمده بود که اين گروه پيروان خود را به عدم کاربرد خشونت ترغيب می کند.
بر اساس قانون ضد کمونيسم، ماندلا به زندان تعليقی محکوم شد. پس از پايان کمپين او از شرکت در هر گونه گرد هم آيی نيز منع شد. در همين دورۀ محکوميت به "عدم فعاليت" ماندلا امتحانات پايانی دانشکده حقوق را پشت سر گذاشت و به عنوان وکيل، يک دفتر حقوقی باز کرد.
در پايان سال ۱۹۵۲ ماندلا به پاس تلاش هايش در "کمپين برای نافرمانی مدنی" به رياست ليگ جوانان و نائب رئيسی کنگره ملی انتخاب شد.
اليور تامبو از رهبران و بنيانگذاران ليگ جوانان که در دفتر حقوقی اش با نلسون ماندلا شريک بود، در سال ۱۹۹۳، يک سال پيش از پايان ابدی آپارتايد در آفريقای جنوبی و مدت کوتاهی قبل از مرگ خود، وقتی که رياست کنگره ملی را به عهده داشت، در باره آن سال ها نوشت:
"هر روز صبح، وقتی که ماندلا و من تلاش می کرديم به ميز کار خود برسيم، بايد صف طولانی مراجعينی را پشت سر می گذاشتيم که اتاق انتظار و راهرو ها را پر کرده بودند. .... در آفريقای جنوبی، بدون زمين بودن يک کشاور به نوعی يک جرم بود و بسياری از مراجعان برای اين آمده بودند که از زمين های آبا و اجدادی اشان آنها را بيرون انداخته بودند. .... ما در جامعه خودمان به عنوان متخصص به جايگاهی دست يافته بوديم. نه من و نه ماندلا نمی خواستيم عليه رژيم آپارتايد سرکشی کنيم. اما هر حضور ما در دادگاه و هر مراجعه ما به زندان برای گفت وگو با موکلانمان، تحقير و درد جان سوزِ وارده به مردم مان را به ما ياد آوری می کرد.
جايگاه تامبو و ماندلا به عنوان وکلای دعاوی، اين دو حقوق دان را از تعرض قوانين نژادپرستانه مصون نگه نداشت. ماندلا دير تر در اين باره نوشت که دفتر کارشان از آنها گرفته شد و آنها به محلی با کيلومترها فاصله فرستاده شدند. محلی که موکلان در ساعت کاری قادر به رسيدن به آن نبودند.
در دهه ۱۹۵۰ جدايی نژادی در دانشگاه های عمومی، "قوانين عبور ومرور" و مبارزه عليه استثمار کارگران توجه ماندلا را جلب کرد. انواع و اقسام فشار، ايجاد موانع متعدد کاری، بازداشت و زندان های مکرر ثمرات توجه ماندلا به مسائل بالا بودند.
در نيمۀ دوم دهه ۵۰ ماندلا دفتر حقوقی خود را از دست داد و فعاليت سياسی برايش ممنوع شد. فاجعۀ کشتار جمعی که در شارپ ويل ((۱)) در سال ۱۹۶۰ صورت گرفت به غيرقانونی شدن کنگره ملی آفريقا و زندانی شدن نلسون ماندلا که هنوز دوران زندان تعليقی را می گذراند، انجاميد.
پس از آزادی، به دليل فشارهای روز افزون بر اثر غيرقانونی بودن کنگره ملی، ماندلا دوباره تحت پيگرد قرار گرفت. اينبار اما او زندگی مخفی را برگزيد. گاهی لباس يک کارگر را پوشيد و گاهی نقش راننده را بازی کرد. مهارت او در فرار از پليس نام مستعار Pimpernel را برای وی به ارمغان آورد. ((۲)) در همين سالها کنگره ملی آفريقا شاخه نظامی خود را تاسيس کرد. ديرتر ماندلا در دادگاه گفت: "در جون ۱۹۶۱ بعد از بررسی مفصل و طولانیِ وضعيت آفريقای جنوبی من و ديگر همقطارانم به اين نتيجه رسيديم که استفاده از خشونت گريزناپذير است. وقتی که حکومت درخواست های صلح آميز ما را با خشونت پاسخ می دهد، غير واقع گرايانه است که رهبران آفريقا صلح و عدم خشونت را موعظه کنند."
دادگاه رژيم آپارتايد ماندلا را مجرم شناخت و به پنج سال زندان محکوم کرد. زمانی که هنوز در زندان به سر می برد بار ديگر دادگاهی شد و در مورد ديگری، در اتهام "خرابکاری" مجرم شناخته شد. دفاعيه ماندلا در اين پرونده که Rivonia Trial نام گرفت، با عباراتی پايان يافت که در تاريخ مبارزه با آپارتايد ماندگار شدند: "من با تسلط سفيدها مبارزه کرده ام، من با تسلط سياه ها مبارزه کرده ام. من به جامعه ای آزاد و دمکراتيک که همۀ اعضای آن در هارمونی و امکانات برابر زندگی می کنند، احترام می گذارم. اين آرمانی است که برای آن زندگی می کنم و اميدورام به آن دست پيدا کنم، اما اگر ضرورت داشته باشد حاضرم برای اين آرمان جان خود را بدهم" ((۳))
در اين دادگاه ماندلا به حبس ابد محکوم شد. او به زندان معروف و دهشتناک Robben Island منتقل شد. در سال ۱۹۸۴ به زندان Pollsmoor منتقل شد. در سال ۱۹۸۸ بار ديگر او را جابجا کرده و به آخرين سکونت گاه اجباريش، Victor Verster بردند. نلسون ماندلا در زندان بارها معاملۀ پيشنهادی زندان بانان را پس زد و حاضر نشد با پذيرش انچه بر خلاف آرمان های آزادی خواهانه و برابری طلبانه اش بود از بند رهايی يابد. آخرين بار وقتی که دوباره به او پيشنهاد شد تا در بارۀ شرائط آزاديش با زندان بانان مذاکره کند گفت: "زندانی نمی تواند وارد هيچ قراردادی شود. فقط انسان های آزاد می توانند مذاکره کنند"
ماندلا در تاريخ ۱۱ فوريه ۱۹۹۰ آزاد شد و با قدرت تمام تلاش زندگی اش را در خارج از زندان آغاز کرد تا به اهدافی که او و هم قطارانش چهار دهه پيش تر برای خود تعين کرده بودند، دست يابد. در سال ۱۹۹۱ پس از چندين دهه دوباره نشست سراسری کنگره ملی افريقا در کشور برگزار شد. در اين نشست ماندلا به رياست ANC انتخاب شد و دوست ديرينه او اليور تامبو مديرکلی را به عهده گرفت. ماندلا و همراهان او کمی پس از آزادی وی از زندان اعلام کردند که مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته و با اتکا به نيروی مردم و با مبارزه مدنی به تلاش برای رسيدن به آرمان هايشان ادامه می دهند.
ماندلا با وجود تحريکات بسيار زياد هرگز نژادپرستی را با نژاد پرستی پاسخ نداد. پاسخ او به سال ها سرکوب، زندان و قتل دوستانش، بخشش و تلاش برای روشن شدن حقيقت بود. چوبه های دار به پا نکرد. انتقام جويی نکرد و در کشوری که می توانست بر اثر کوچکترين اشتباهی جويی از خون جاری شود، آفريقای جديد را بنا کرد. افريقايی که با تمام مشکلاتش راهی دگرگونه به ديگران نشان می دهد. او نشان داد که نمی تواند به باور های خويش به آزادی و برابری پشت کند.
ماندلا در سال ۱۹۹۳ به نمايندگی از طرف تمام انسان هايی که در آفريقای جنوبی برای ايجاد صلح در سرزمين خود درد کشيده و قربانی داده بودند جايزه صلح نوبل را پذيرفت.
در تاريخ ۱۰ ماه می ۱۹۹۴ به عنوان اولين رئيس جمهور منتخب مردم آفريقای جنوبی سوگند ياد کرد و درست پنج سال ديرتر از تمام مشاغل دولتی کناره گرفت. او اکنون در محل زادگاه خود، در Qunu, Transkei زندگی می کند. بيش از ۱۰۰ جايزه بين المللی دريافت کرده است و از پنجاه دانشگاه معتبر جهان دارای مدارج افتخاری است.
زيرنويس ها
* اين نوشته با استفاده از منابع زير تهيه شده است
http://www.nelsonmandela.org/
http://www.anc.org.za/people/mandela.html
http://en.wikipedia.org/wiki/Nelson_Mandela
((۱)) در روز ۲۱ مارس ۱۹۶۰ ، پليس در شهر شارپ ويل به سوی تظاهر کنندگانِ ضد آپارتايد آتش گشود، ۶۷ نفر را کشت و ۱۸۰ نفر را زخمی کرد. اين کشتار که محکوميت جهانی را به دنبال داشت باعث شد آفريقای جنوبی که جزئی از سرزمين های زير چتر سلطنتی بريتانيای کبير محسوب می شد به يک جمهوری تبديل شود
http://www.encyclopedia.com/doc/1O48-Sharpevillemassacre.html
((۲))
Pimpernel
نام گياهی است که گلهای سفيد آن به هنگام هوای بد، گلبرگ های خود را در هم کشيده، خود را می بندد و از هوای بد محفوظ می کند.
((۳))
برگرفته از آخرين دفاع نسلون ماندلا که تحت عنوان: "من برای مرگ آماده هستم" در تارنمای کنگره ملی آفريقا منتشر شده است.
http://www.anc.org.za/ancdocs/history/rivonia.html