یکشنبه 13 مرداد 1387

يک نفر دارد کور می‌شود آقای سفير!

اگر ما مردمان سرزمين کوروش و فردوسی و سعدی و بوعلی امروز به اينجا رسيده‌ايم که حتی برای معالجه‌ فرزندانمان در سرزمين شما بايد هزار مانع را پشت سر بگذاريم از شما مردم شکسپير و نيوتن و چاپلين و راسل انتظار نمی‌رود به جايی برسيد که اجازه ندهيد که يک نفر "با هزينه‌ خودش" برای فرار از ظلمت کوری، حتی با رعايت تمام مقرراتتان چند روزی به کشور شما وارد شود

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

جناب آقای جفری آدامز؛ سفير انگليس در تهران

چند سال پيش، دختر دانشجويی در ايران به بيماری‌‌ای دچار شد که به سرعت بر روی چشمها‌ی وی اثر گذشت و علی رغم تلاش پزشکان ايرانی منجر به نابينايی کامل يک چشم وی شد. بلافاصله چشم ديگر او نيز درگير شد و اکنون در مرز نابينايی کامل قرار دارد. پزشکان ايرانی از معالجه و حتی جلوگيری از پيش‌روی بيماری ابراز ناتوانی کرده‌اند و اگر وضع به همين منوال باشد در آينده‌ی نزديک وی کاملا نابينا خواهد شد. تنها اميدی که باقی مانده آن است که برخی متخصصان به پدر اين دختر اعلام کرده‌اند که در بعضی از کلينيک‌های کشور انگلستان تکنولوژی‌های جديدی بکار گرفته‌شده است که احتمالا جلوی پيشرفت بيماری و نابينايی کامل دخترش را می‌گيرد.

در پی اين امر اين پدر که يک کارمند دون‌پايه است، با مشقات بسيار زيادی تمام مدارک پزشکی را به سفارت انگلستان در تهران ارائه کرد. چند نفر از آشنايان نيکوکار در خارج کشور نيز تمام تمهيدات لازم برای بستری شدن دختر بيمار را فراهم کردند. بايد مطابق مقررات سفارت، مبلغ ۶۵۰۰ پاوند هم در حساب بانکی اين شخص وجود می‌داشت که با کوشش‌های فراوان فراهم شد. اما سرانجام و در حالی که زمان با سرعت زيادی می‌گذشت کارمند سفارت انگليس در تهران در آخرين مرحله درخواست ويزای اين پدر و دختر را رد کرد. دليلی که اين کارمند آورده چنين است: «چگونه کسی که در ماه ۱۳۶ پاوند حقوق می‌گيرد توانسته در عرض مدت کوتاهی ۶۵۰۰ پاوند فراهم کند؟»

آقای سفير
در طول چند دهه‌ی گذشته و به خصوص سال‌های اخير هموطنان ما هر روز در سفارتخانه‌های مختلفی تحقير می‌شوند و با ايرادات غيرموجهی از سفر آنها به کشورهايی که نياز به سفر به آنها را دارند جلوگيری می‌شود. اين امر آنقدر مکرر شده که ما به چشم يک قاعده‌ی طبيعی به آن نگاه می‌کنيم. قاعده‌ای خرد کننده و رنج‌آور که همچون بسياری از قواعد غير انسانی ديگر آن را تحمل می‌کنيم و روزگاری بانيان اين امر، يعنی آن دسته از سياستمداران و هموطنان‌مان که باعث شده‌اند قدر و قيمت شهروندان ايرانی در جهان تا بدين حد تنزل کند، را مورد باخواست قرار خواهيم داد.

اما مساله جان و سلامتی انسان‌ها، به خصوص چنين مورد دردناکی و با چنان بهانه‌ی بی بنيادی چيزی نيست که بتوان از آن چشم پوشيد و آن را به چاره‌انديشی در آينده حواله کرد.‌ همانقدر که مسايل سياسی و اقتصادی و جنگ و معضلات هسته ای برای شما سياستمداران مهم است، تن و روان تک تک انسان‌ها برای ما و تمام آزادی‌خواهان و انسان‌دوستان سراسر جهان مطرح است؛ حتی اگر حقوق‌شان در ماه ۱۳۶ پاوند باشد!

بسيار متاسفيم که برای چنين مساله به حق و بديهی‌ای کار به نامه‌نگاری کشيده‌است. اگر ما مردمان سرزمين کوروش و فردوسی و سعدی و بوعلی امروز به اينجا رسيده‌ايم که حتی برای معالجه‌ی فرزندانمان در سرزمين شما بايد هزار مانع را پشت سر بگذاريم از شما مردم شکسپير و نيوتن و چاپلين و راسل انتظار نمی‌رود به جايی برسيد که اجازه ندهيد که يک نفر «با هزينه‌ی خودش» برای فرار از ظلمت کوری، حتی با رعايت تمام مقرراتتان چند روزی به کشور شما وارد شود.

صميمانه اميدواريم که چنين کاری صرفا ناشی از اشتباه يا وظيفه نشناسی و بلاهت يک کارمند در سفارت انگلستان در تهران باشد. در اين صورت می‌توانيد با پيگيری دستور برای به جريان افتادن صدور ويزای پريسا مقدم و پدرش خسرو –که تمام مراحل قانونی را انجام داده‌اند- در يک عمل انسانی مهم شريک باشيد و انسان‌های بسياری را خوشحال و سپاسگزار نماييد. (چنانچه به اطلاعات بيشتری نياز‌ باشد می‌توانيد دستور دهيد تا با ايميل کوتاهی به آدرس [email protected] درخواست شود تا تصويری از تمام مدارک و سوابق ارسال گردد)

اما چنانچه اقدامی در اين زمينه صورت نگيرد و با دريغ از اين آخرين دريچه‌ی اميد، اين دختر جوان به کوری کامل دچار شود، رونوشتی از اين نامه به همراه عکس آن دختر و تمام سوابق قانونی طی شده، به تمام مراجع ذيصلاح سياسی، رسانه‌ها و انجمن‌های مردمیِ مرتبط در انگلستان و ساير جاها -تا آنجا که مقدور باشد- ارسال خواهد شد تا دست کم افکار عمومی داخل انگلستان بدانند نمايندگانشان در ساير کشورها چگونه با انسان‌هايی که مطابق منشور حقوق ملل همه با هم برابرند رفتار می‌کنند و چه ذهنيتی از کشور و مرم انگليس در ذهن ساير مردمان می‌آفرينند.

در پايان فروتنانه خاطر نشان می‌سازد که اين تهديدی از سوی چند شهروند عادی ايرانی عليه يک ديپلمات عاليرتبه‌ی انگليسی نيست. آخرين تلاش‌های انسان‌هايی‌ است که به يک چشم نيمه بينای يک دختر، و وجدان و انسانيت تمام آدم‌ها می‌انديشند. لطفا درک کنيد آقای ديپلمات!

جمعی از همنوع‌دوستان

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'يک نفر دارد کور می‌شود آقای سفير!' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016