پنجشنبه 14 شهریور 1387

بحران مديريت و رهبری، فرشيد ياسائی

فرشيد ياسائی
دينی که نمی خواهد نخست نوآوری را در افکار خويش اجازت دهد و حاضر به رفرم نيست، توقع مدرن و نوآوری در کليت جامعه بيشتر شعاری است تاکتيکی و زودگذر که از واقعيت جامعه فرسنگ ها دور و با برخورد به صخره های سنت و سلف گرائی از بين خواهد رفت

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مقدمه: از آنجا که در کشور ما امسال (۱۳۸۷) از سوی مسئولين حکومت اسلامی" سال نوآوری وشکوفايی" مشخص ونامگذاری شده است. برای آشنايی بيشتر با مفهوم ومحتوی اين " نوآوری - Innovation " بهتر ديديم با وارد شدن به بحث مزبور، زوايای روشن و تاريک آنرا ارزيابی کرده واز کذب و صدق قياس نتيجه حاصل کنيم. بايد ديد مفهوم نوآوری در چه شرايط و زمينه و به چه مديريتی لازم است که بدون فراهم ساختن و پيش نياز های آنان - مانند اکثر مفاهيم و خواست ها در سطح مملکت- ازحد شعار وتعارف بيشتر باقی نماند. برای نوآوری طبيعتا به مديريتی مناسب و کاردان و خلاق محتاج است تا ايده های نوين که محصولی است جديد و در خدمت اهدافی جديد ؛ تحقق يابند. براين اساس بکارگيری از ايده ها وافکار جديد به مديريتی لازم است برخوردار از نوآوری واستعداد با قدرت تخيل و ابتکار که توان اجرائی کردن ايده های نو را داشته باشد. از اين لحاظ اهميت دادن به نوآوری را بايد زمانی به فال نيک گرفت که نقش دين ( ايدئولوژی ) حکومتی در جامعه روشن شود. دينی که نمی خواهد نخست نوآوری را در افکار خويش اجازت دهد و حاضر به رفرم نيست. توقع مدرن و نوآوری در کليت جامعه بيشتر شعاری است تاکتيکی و زودگذر که از واقعيت جامعه فرسنگ ها دور و با برخورد به صخره های سنت و سلف گرائی ازبين خواهد رفت. چون بستر و زمينه سازی لازم جهت تحقق اين شعار در کشور، توسط همان مسئولين که خود را مبلغان " نوآوری " ميدانند ممانعت ميشود.
از آنجائی که فلسفه نوآوری در کشور ما ، نوعی عادت و حرمت شکنی تلقی می شود. مديران خلاق و مبتکر را نيز تحت تاثير قرار داده و نسبت به برنامه ريزی ها و بهره گيری از توانائی های انسانی ، محظوريت ها نيز درنظر گرفته ميشود لذا با بحران های مختلف روبرو خواهند شد که تضمينی است برای عدم توفيق . از اين منظر برای يک مديريت خلاق ونوآور بايد اين باور ايجاد شود که درمسير سخت ودشوار قرار دارد و هر روز موانع جدی و جديدی بوجود خواهند آمد که اگر از سرراه برداشته نشوند ، امکان تحقق نوآوری وجود ندارد. از آنجا که بدون وجود تشکل های گوناگون و با مديريتی مناسب ، جامعه دچار رخوت و از زيبائی و شادابی تهی خواهد گرديد. لذا مبحث را با انگيزه چگونگی ساختار و مديريت و با درنظر گرفتن از تجربيات ديگران در اين زمينه ادامه ميدهيم .
آغاز : ظهور سازمانها و تشکل ها با انگيزه های گوناگون اجتماعی وگسترش روزافزون آنان يکی از خصيصه های بارز و مشخص رشد و توسعه ( در تمام ابعاد آن ) در جوامع بشری است . با توجه به عوامل و انگيزه و خواست ها و اميال متفاوت و گوناگون و ويژگيها و نيازهای جوامع بخصوص شهروندی ، بر تکامل و توسعه آنان – تشکل ها - فزونی و رشد ( تغيير ) می يابند .طبيعتا هر تشکل سياسی - اجتماعی برای نيل به اهداف خاص و مشخصی طراحی ميشود که با توجه به ساختار و شکل بندی و نوع رابطه با اجتماع ، نيازمند مديريت خاصی است که نسبت به عوامل ( تماس ، پيوند ، موفقيت ، بحران و...) مختلف ؛ شکل ميگيرد. مديريت در فرايند بحران و موفقيت بايد به طور موثر قادر باشد برای به کارگيری ازمنابع مادی وانسانی در برنامه ريزی و سازماندهی ، خود را نشان داده و تصميمات مهم را در زمان و مکان مشخص گيرد و با هدايت ، کنترل و مشورت برای دستيابی به اهداف سازمان بر اساس روشی صحيح نقش مديريت را برجسته سازد.
اينکه مديريت علم است يا هنر؟ بيشتر در رابطه با آموزش و تجربه خود را نشان ميدهد. استراتژی مديريت مدرن در تشکل ها بايد اين امکان ( خلق می کند ) را بوجود آورند تا با بهره گيری از روش و شيوه های خلاق و بهره برداری بهينه از ابتکار عمل که بتوانند ( در سياست . اقتصاد و... ) برای سرنوشت وآينده خود و تشکل تحت مديريت خويش ، فعال و مدبرانه تصميم گيرند. استراتژيک مديريت بايد بدين صورت باشد تا تشکل در مجرای استفاده از روش معقول‌ و منطقی‌ تر گزينه‌های مورد نظر خويش را انتخاب نمايد و بدين گونه استراتژی‌ بهتری را مشخص نمايد. ترديدی نيست که اين فرايند می‌تواند در مديريت استراتژيک نقش بارزی ايفا کنند. تجربه نشان داده است که اعضا و پرسنل در يک تشکل مدرن و دموکراتيک مجموعا در فرايندی خود را متعهد به حمايت از سازمان ( تشکل ) می کنند که در مديريت جمعی و نظام تصميم گيری سهميم بدانند.
هر گاه در دنيای امروز سخن از اهداف و پيشبرد نظريات در راستای جامعه ای مدرن و پويا شود ، اذهان ناخودآگاه معطوف به مقوله سازماندهی ، مديريت و راهبردهای های آن خواهند شد. در دنيای امروز به علت شتاب بيش از حد ، ضرورت وجود سازمان های سياسی مدرن را بيشتر کرده است که با درک تازه ای نسبت به تغييرات - سرسام آور - و با آگاهی به روند شتاب در جامعه که به بی نهايت رسيده است ، برنامه و اهداف خود را بنيان نهند . در مورد انتخاب شيوه مدرن در تشکل و اصولا خانه تکانی و لزوم سازماندهی نوين و بهره وری از نيروی فعال و جوان و طبيعتا با انگيزه و مبانی نظری مدرن بسيار صحبت شده است . اما عملا در مورد چگونگی و انتخاب چه روش مدرنی که بتواند جايگاه مديريت سنتی و کهن را بگيرد ؛ بسيار کم گفته شده است. در مورد لزوم نوانگاری و نوانديشی در بين نظريات مختلف کم و بيش تاکيد ميشود اما در ارائه راه کارها ، بسيار ضعيف و ابتدائی و تقريبا در عمل ادامه همان راه حل های سنتی ( با زبانی ديگر ) صورت می پذيرد.
مفهوم مديريت سياسی معمولا ارتباط مستقيمی دارد با ارزش ها و انگيزه های انسان ها در محيطی که درآن زيست دارند. فرهنگ هر جامعه تاثيرات مستقيم و غير مستقيمی در طرز تفکر تحزب و مديريت آن دارد که نمی توان ( از نظر روانشناسی اجتماعی ) آن را ناديده گرفت. مشروعيت مديريت ( در شکل عام آن ) در جامعه امروز آن مشروعيتی نيست که فلاسفه در قرن نوزده برای مديريت و سازماندهی يک حزب و يا دستگاه مديريت دولتی مفروض بودند. تکنولوژی و پيشرفت آن سبب ساز روابط تنگاتنگی را مابين انسان ها بوجود آورده که حتی در دهه های گذشته کمتر ( حتی به عنوان فرضيه ) پيش بينی ميشد. برای مثا ل در ويژگی ها و توانائيهای خارق العاده بشر در خلق و کسب و دسترسی به دانستنی ها در تمام زمينه ها؛ رقابتی بوجود آمده است که در تمام اعصار تا امروز بی نظير ميباشد. امروز درک مدرن از مديريتی سخن می گويد که مشروعيتش را مخاطبان و اعضای تشکيل دهنده آن مشخص می کنند که در نظام تصميم گيری مشترکند.
از آنجا که هنوزعصر رهبری ، کميته مرکزی و... در کشور ما پايان نيافته و غالبا در اذهان : مديريت ، رهبری استنباط می شود. ناچاريم به دنيای تجربيات ديگران مراجعه و بيآموزيم که چه بايد و نبايد کرد! اما قبل از وارد شدن به اين مبحث بهتر است روشن شود که مفاهيم جدا اما وابسته به هم « رهبری و مديريت » را بايد با ويژگيهای مخصوص بخود استفاده، بررسی و ارزيابی شود. مديريت با خلاقيت عجين شده است . اگر خلاقيت را به کارگيری قدرت ذهنی برای ايجاد يک فکر يا مضمون جديد ، متصور شويم . پيشرفت و قدرت مانور تشکل از طريق همآهنگ کردن اهداف آن و برداشت موانع جهت بهبود روش - مطابق با روز- انجام می پذيرد. چنانکه ميدانيم هر انسانی از قدرت استعداد و خلاقيت برخورداراست که نسبت به زمان و مکان و موقعيت افراد شکوفا ميشود.خلاقيت تنها در انحصار مديران ( ارشد ) نيست. مديران موفق مديرانی هستند که از توان استعداد های اعضا در زمان مناسب به نفع کل ساختار تشکل بهره ميگيرند. برای توسعه و پيشرفت ضرورت دارد بر خلاقيت بطور عام تاکيد ورزيد و مديران بايد قادر باشند اعضا را تشويق برپايه نگرشی وسيع به امورتشکيلاتی و دانش روزمسلح سازند.
هر نوع سازمان و يا تشکلی با هر انگيزه ويژه خود ، يک ساختار اجتماعی است و هر مديريتی با توجه به نوع کار و شرايط محيط به درجاتی از مهارت ها نياز دارد . مديريت موفق در ساختار جديد و مدرن به شکل يک هرم ( عمودی ) نيست که در بالا مديران ارشد و در پائين اعضا و يا پرسنل نسبت به وظايف محوله انجام وظيفه می کنند. بلکه ساختار مديريت عمودی است که برنامه ريزی ها و اتخاذ تصميمات با مشارکت جمعی صورت می پذيرد. پروژه و طرح ها توسط کميسيون های مربوط بازرسی وکارشناسی ميشود وبه مديريت گزارش ميشود. طبيعی است که اين گونه ساختار در شرايط بحران وانتخاب مديريت در بحران ، متغيير شده و شکل آن تغيير خواهد کرد و تقريبا متمايل به ساختار عمودی ميشود. اما به طور کل ساختار مدرن و امروزی عمودی با بهره گيری واستفاده ازنيروهای فعال در تشکل معنی يافته است. با در نظر گرفتن مديريت با ساختار عمودی و مشارکت عمومی تضاد آن با مفهوم رهبری آشکار ميگردد که بسيار در کشور ما ( بدليل دخالت دين در تمام امورات و شئونات اجتماعی با ساختاری عمودی و رهبر پرستی تامرزی بی نهايت در اکثرانگاره های سياسی ) زبانزد است و مديريت را بدون رهبری غيرقابل ممکن می پندارند. يک رهبر و يا رکن رهبری ضرورتا مدير يا مديريتی مناسب نخواهد بود.
مطالعه سير تکامل و انديشه مديريت از گذشته تا امروز ، نشان‌ از روند متداوم تغيير و تصحيح و تجديد نظرنوع تفکر بشر است. زمانی قدرت نظامی و اعمال آن در پهنه گيتی حرف آخر را ميزد . امروز فکر و انديشه و مهمتر ايده حرف برای گفتن دارد. زيرا ايده در رابطه با پيشرفت و توسعه تکنولوژی امروز قادر است به بخش بزرگی از رويا های بشر جامه عمل پوشاند و ميدانيم که تکنولوژی امروز هنوز در ابتدای کار است و راه طولانی آن هنوز آغاز نشده و به بی نهايتی خواهد رسيد که شايد به افکار و انگيزه های ديگری لازم باشد. با مشاهده و بررسی اين روند است که مديريت و سازمان دهنده در تشکل ها با انگيزه های مختلف بايد خود کارآموز و درفراگيری دانش مدرن امروزی کوشا باشند . بايد اين انديشه مورد بررسی موشکافانه قرار گيرد ( در ميان مديران و پرسنل ) که کجا هستند و با دنيای سيال امروزی چقدر فاصله دارند! و چه استراتژی و تاکتيکی لازمه موفقيت در تشکل ( ها ) می باشد؟ علل عدم موفقيت تشکل ها ( خصوصا سياسی ) تنها در منظر و پندارسياسی آنان نيست. بلکه ضعف و همراه نبودن مديريت با دانش امروز نيز هست.
توفيق يک مديريت سالم و دقيق بستگی کامل به ارزيابی صحيح و همه‌جانبه وشناخت کامل از علم مشاوره و مشارکت و جدا از عصبيت و پرخاشگری است . ياری از روانشناسان وعلم روانشناسی ( يعنی درست آن موردی که تشکل ها ، مديريت و رهبری ايرانی از آن گريزان هستند) مدرن ، به بنيه و روح همکاری و موفقيت مديريت و تشکل خواهد افزود. مديريت نخست با تجزيه و تحليل سازمان، بايد نقاط قوت و ضعف سازمان رامورد ارزيابی و سنجش قرارداده، منابع و شايستگی‌های عمده و ضروری سازمان را مشخص کند.
معمولا فرآيند مديريت را در چهار مرحله تجربه و ارزيابی می کنند.۱- شناسائی موقعيت تشکل سياسی – اجتماعی در جامعه. ۲ - تدوين استراتژی و انتخاب راه و روش « دانشی است که به بررسی وتحليل و مقايسه نقاط قوت و ضعف و فرصت‌ها و تهديدها... توجه دارد. اين تجزيه تحليل و بررسی ، مديران را قادربه جمع بندی ونتيجه گيری ودر نهايت به تصميم گيری و گزينش مثبت و مفيد سوق ميدهد». ۳- ارزيابی و بازنگری استراتژی « بررسی و بازنگری واقعيت‌ها و پيش‌بينی ‌های لازم ».۴- اجرای استراتژی « بيان‌ کننده بسط و گسترش تشکل در روند اهداف سياسی – اجتماعی ».
زير بنای هر تشکل سياسی – اجتماعی مربوط ميشود به عوامل روانشناسی ، فرهنگی و اجتماعی هر جامعه. فرهنگ هر جامعه بستر گسترده ای برای زايش و تحول و تکامل ساختار های اجتماعی است. تحولات فرهنگی خود در شکل و کارکرد ساختار های نوين موثر است . هر قدر جامعه آزاد و پويا باشد . تشکل ها و ساختار های گوناگون ملايم و لطيف و ظريف تر عمل خواهند کرد و عکس آن نيز وجود دارد. نسبت به انتظارات مردم ، انتظارات متفاوتی در جامعه ايجاد می شود که طبيعی است در انتخاب نوع و راه و روش مديريت و رهبری تشکل ها متغيير خواهد بود. در محيط و فضای پويا وبا وجود نعمت آزادی ، بسياری از اين تغييرات و تحولات و پيشرفت و توسعه بر اثر اصطکاک فرهنگ های گوناگون صورت می پذيرد، مراوده و مبادله و معاوضه های اطلاعات فرهنگی ، سياسی ، هنری، فنی ، اقتصادی و... ميان مردم جوامع گوناگون در نگرش و ارزيابی و جهان بينی افراد جامعه و ضرورتا در ساختار و مديريت آن موثر است .
امروز بيشتر مديريت های سازمان و‌ساختار های ( در کشورهای صاحب دموکراسی ) گوناگون سياسی - اجتماعی دريافته‌اند که علل موفقيت آنان در گرو وجود يک ارتباط صحيح و مدبرانه ميان ارزش‌های موجود فرهنگی و باورها و توقعات مردم ورويارويی و پاسخگويی شفاف و خالی از ريا به اعضا و مخاطبان می باشد. مورد مهمتر بسط و گسترش فرهنگ و اخلاق مشاوره ، مشارکت و شرکت و دخالت تمام اعضا در امور مربوط به مديريت است که در کسب موفقيت يک تشکل دموکراتيک موثر است. درست اختلاف ميان سازمان های زيرزمينی با نيت کسب قدرت از راه و روش سياسی – نظامی با يک سازمان و مديريت دموکراتيک در اين است . سازمان های زير زمينی ( بعلل مخفی گری وحفظ سلامت اعضای خود ) محلی برای بسط و گسترش فرهنگ مشاوره ومشارکت نيست. اعضا موظف به اجرای فرامينی ( مانند اکثر سازمان های دينی و تشکل های افراطی ) هستند که رهبری ( مديران ) صادر و از اعضا توقع اجرای بدون چون و چرا خواهند داشت!

سپتامبر ۰۸
[email protected]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بحران مديريت و رهبری، فرشيد ياسائی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016