علی خامنه ای "رهبر" مادام العمر جمهوری اسلامی ديروز از زبان محمود احمدی نژاد بزرگترين دروغها را از تريبون سازمان ملل به خورد افکار عمومی جهانيان داد!
احمدی نژاد با وقاحتی شگفت انگيز به جهانيان درس دفاع از آزادی، عدالت، برابری، رفع تبعيض و ايستادگی در برابر زورگوئی داد. در حالی که تکيه خود او بر صندلی رياست جمهوری ايران مصداق روشن آزادی کشی، تبعيض، نابرابری و زورگوئی است. کدام ايرانی آگاهی است که نمی داند که ما در ايران نه جمهوری داريم و نه رئيس جمهور، بلکه خودکامه ای به نام علی خامنه ای همراه با ايادی خود که عمدتا از نيروهای نظامی وامنيتی هستند بر ايران حکومت می کنند وبه جای هفتاد ميليون ايرانی تصميم می گيرند!
نمی دانم شنوندگان غيرايرانی و بدون آگاهی کافی از اوضاع ايران از تکرار مداوم واژه های قشتگ آزادی، عدالت، صلح و دوستی و مبارزه با تبعيض در سخنرانی نيم ساعته احمدی نژاد چه قضاوتی درباره اوضاع کنونی ايران پيدا کردند، اما احتمالا ايرانيان وقتی احمدی نژاد دم از آزادی می زد به اين فکر می کردند که :
- در ايران مردم از حق ساده آزادی انتخابات نمايندگان راستين خود محروم اند!
- که جمهوری اسلامی با رسانه ها و روزنامه نگاران مستقل کاری کرده است که مردم ايران برای اطلاع از اخبار روزمره ايران و جهان مطلقا به رسانه های خارجی وابسته شده اند!
- که در ايران همه نهادهای انتخابی زير سلطه خامنه ای و ايادی او از محتوای خود تهی شده اند.
- که به زودی دهمين سالگرد قتل های زنجيره ای است، قتل هايی که به دست امثال احمدی نژاد صورت گرفت و سرآغاز سرکوب خشن جنبش نوين آزاديخواهانه ای بود که در سال ۷۶ عليه استبداد سربلند کرد.
آن جنايات مقدمه سرکوبی سياه در تاريخ ايران بود که پس از آن با قلع و قمع روزنامه های مستقل، و روزنامه نگاران آزاديخواه، سرکوب وحشيانه دانشجويان و اعمال سانسور در همه عرصه ها و برگزاری ننگين انتخابات فرمايشی و نشاندن احمدی نژاد بر کرسی رياست جمهوری تکميل شد.
احمدی نژاد در سخنرانی نيم ساعته خود بارها از عدالت و برابری دم زد در حالی که در ايران امروز، ايرانی که در دوره سه ساله گذشته صدها ميليارد دلار درآمد ارزی از فروش نفت داشته در تب فقر و بيکاری و فساد و بيعدالتی می سوزد و نيمی از مردم آن در زير خط فقر زندگی می کنند. ايرانی که ميليونها زاغه نشين، کارتن خواب و جوان بی کار و بی آينده آن از هرگونه حق و حقوقی محروم اند! و گل های سرسبد آن در کشورهای بيگانه در تبعيد به سر می برند.
احمدی نژاد از مبارزه با تبعيض داد سخن داد، در حالی که ايران از رهگذر خود کامگی علی خامنه ای و گماشتگان وی هم چون احمدی نژاد به کانون اصلی تبعيض دينی، جنسی، قومی و طبقاتی در جهان امروز تبديل شده است. تبعيض عليه بهائيان ، يهوديان، تبعيض عليه مسلمانان سنی مذهب و شيعيانی که برداشتی سوای برداشت "رهبر معظم انقلاب" دارند، تبعيض عليه زنان، تبعيض عليه دگرانديشان، تبعيض عليه کردها و ... آيا به راستی در جهان امروز رژيمی را می توان نشان داد که در اعمال تبعيض بتواند با جمهوری اسلامی برابری کند؟
احمدی نژاد از صلح و دوستی سخن گفت در حالی که رژيم دينی ايران با خواسته های مردم خويش از زنان، کارگران و دانشجويان و روزنامه نگاران گرفته تا معلمان و استادان دانشگاه به جز با خشونت و سرکوب و ارعاب پاسخ نمی گويد.
سخنرانی احمدی نژاد از تريبون سازمان ملل نمايش بی حيائی رژيمی است که در بی پرنسيبی و عوامفريبی هيچ مرزی نمی شناسد. نمی دانم مخاطبان غيرايرانی و کم اطلاع از اوضاع ايران تا چه حد ممکن است فريب سخنان احمدی نژاد را بخورند؟
آيا جهانيان می دانند که در ايران رژيمی که تا دندان مسلح است و همه قدرت اقتصادی و تريبون های رسمی و رسانه های عمومی را در دست خود قبضه کرده حتی تحمل يک رسانه مستقل را ندارد و سالانه ميليونها دلار از ثروت ملی ايرانيان را خرج فيلترينگ شبکه های اينترنتی می کند؟
آيا جهانيان می دانند که اين رژيم حتی تاب تحمل انتقاد ساده طرفداران پروپاقرص خود مثل احمد توکلی و قاليباف را هم ندارد و سايت های اينترنتی همين افراد را نيز برنمی تابد؟
آيا جهانيان می دانند که در ايران هيچ نهاد انتخابی به مفهوم واقعی کلمه وجود ندارد و هرچه هست نمايش فريب وسوء استفاده از رای دهندگان به عنوان سياهی لشکر استبداد است؟
آيا جهانيان می دانند که جمهوری اسلامی و همه نمايندگان ولايت فقيه از جمله احمدی نژاد سمبل تبعيض و دشمن سوگند خورده آزادی، عدالت و صلح و دوستی هستند؟ اگرکسی در جهان هست که اين حقايق را نمی داند که بسيارند اين همه گناه ما است.
سخنان و رفتار احمدی نژاد در سازمان ملل يک واقعيت تلخ نهفته بين المللی را نيز آشکار می کند و آن اين که تريبون سازمان ملل برای همه دولت ها به يک ابزار ديپلماتيک و وسيله پيشبرد مقاصدی تبديل شده است که به گوهر با آرمانهای انسانی و صلح جويانه ای که سازمان ملل را پديد آورده در تناقض آشکاراند.
وقتی آمريکای جورج بوش به خود اجازه می دهد در ورای منشور سازمان ملل و حقوق بين المللی به عراق لشکر کشی کند، روسيه به خود اجازه دخالت نظامی در گرجستان می دهد، اسرائيل از ديرباز با دلگرمی از پشتيبانی بی قيد و شرط آمريکا قطعنامه های شواری امنيت و مجمع عمومی سازمان ملل را نقش برآب می کند و اين سازمان جهانی از ايفای هرگونه نقش موثری در دفاع از حقوق بشر و آزادی در عرصه بين المللی درمانده است، چرا نماينده يکی از زشترين حکومت های استبدادی جهان امروز نتواند از تريبون آن برای پيشبرد مقاصد خود بهره برداری کند؟ اگر آمريکا و روسيه و چين به ريش سازمان ملل می خندند چرا جمهوری اسلامی چنين نکند؟
سوم مهرماه ۱۳۸۷
علی کشتگر