آقای آرمین، سخنگوي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، در مناطره ای با آقای زیدآبادی گفته اند "آقاي زيدآبادي در حالي بحث تأييد صلاحيت كساني مثل دكتر يزدي را مطرح مي كنند كه خودشان از ميزان پايگاه مردمي دكتر يزدي آگاه هستند و مي دانند آقاي يزدي؛ علي رغم تمام احترامي كه برايشان قائل هستيم؛ امكان ندارد، رأي بياورد." با همه ی تفاوت سلیقه ای که ممکن است با ملی مذهبی ها داشته باشم، این سخن چند پرسش به ذهن می آورد:
1. آیا سخنگوی سازمانی که اعضایش به گفته ی آقای حجاریان در یک مینی بوس (و به روایت دیگر در یک فولکس واگن) جا می گیرند می تواند خودش را با نهضت آزادی یا ملی مذهبی ها مقایسه کند که چند صد نفر آدم خوشنام و مسلمان قبل از انقلاب را همراه خود دارند؟
2. اگر کمیت اعضاء را ملاک پایگاه مردمی ندانیم، سوابق مبارزاتی، مسلمانی، وطن پرستی، درستکاری، تخصص، کارایی و پاکدامنی افراد این دو مجموعه چگونه با هم مقایسه می شود؟ تعداد پرونده ی سوء استفاده های مالی، شرکت در دستگیری، شکنجه، و اعدام مخالفان، امضای قراردادهایی چون قرارداد الجزایر ( که بسیاری افراد درون جمهوری اسلامی آن را بدتر از قرارداد ترکمانچای دانسته اند)، اندوخته ها و مستغلات حاصل از تصدی مشاغل دولتی برای افراد هریک از این دو مجموعه چگونه است؟ کدام یک از افراد این دو مجموعه از رانت های مالی، تحصیلی، اطلاعاتی و در واقع از جیب ملت بیشتر استفاده یا سوء استفاده کرده اند؟
3. پایگاه مردمی چگونه به وجود می آید؟ سازوکار گسترش آن چیست؟ چگونه می توان آن را اندازه گرفت و مقایسه کرد؟
آقای آرمین یک بار دیگر در حدود یک سال پیش گفته بودند " سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي مثل نهضت آزادی نیست که بتوان آن را غیر قانونی اعلام کرد ." در این نکته حق با ایشان بود و نتوانستند با سازمان متبوعشان چنان کنند که با نهضت آزادی کردند ولی با توجه به پرسش های فوق این سوال مطرح می شود که این تفاوت و قدرت مندی از کجا ناشی می شود؟ پاسخ به این سوال البته آسان نیست ولی هرچه هست ربطی به پایگاه مردمی ندارد و به مکانیزم های چانه زنی از بالا بر می گردد.