* در این مقاله سعی شده به صورت مختصر مساله تحریم و یا شرکت در انتخابات مورد بررسی قرار گیرد.
گرایشهای اصلی تحریم انتخابات:
1- گروهی از مردم که برای تحریم دیدگاه روشن و مشخصی ندارند و در کل با یاس و نا امیدی به فضای کشور و احتمال انجام اصلاحات در ساختار آن نگاه می کنند و به دور از یک نقد علمی و منصفانه دولت خاتمی را به کل ناکارآمد و بی اثر می دانند. گویی که وضعیت اکنون با هشت سال پیش و یا وضعیتی که هر کدام از رقبای ایشان می توانستند ایجاد کنند هیچ تفاوتی نیم کند.
2- بخشی از مخالفان خارج از کشور که صرفا چشم به تغییر حکومت دوخته اند تا بلکه بتوانند از این رهگذر نقشی در حکومت ایران پیدا کنند و از این منظر هیچ حرکت روبه جلویی در کشور برای آنها مطلوب نیست حتی اگر دارای منافعی نسبی برای ملت باشد.
3- گروهی از فعالان سیاسی داخل کشور و مردم و یا مخالفان خارجی که بر اساس یکسری تحلیل های کارشناسانه به این نتیجه رسیده اند و برآیند نظر ایشان در نهایت همان "عدم امکان هیچگونه اصلاح در ساختار کنونی حکومت" می باشد که با دلایل و شواهد مختلف بیان می شود و البته در پی آن معتقد به یک جنبش مسالمت آمیز و برنامه دار هستند و صرفا تحریم و ادامه نیافتن آن با حرکتهای بعدی را کافی نمی دانند که بهترین و مدون ترین نمونه آن که مورد توجه بسیاری از افراد و مورد استدلال موافقان تحریم قرار گرفته، دفتر دوم مانیفست جمهوری خواهی اکبر گنجی است.
دلایل اصلی شرکت در انتخابات:
1- آزادی و دمکراسی را هدیه نمی دهند و باید با تلاش و مبارزه آنرا به دست آورد. سابقه تاریخی ما نشان می دهد که در مقاطع حساس در تاریخ کشورمان زمانهایی که در آستانه ایجاد تحولاتی بزرگ،اساسی و پایدار بوده ایم، سکون و بی تفاوتی و یا خستگی مردم از ادامه راه،به شکست جنبشها و متوقف شدن مسیر پیشرفت انجامیده است. اینکه سرنوشت هر قومی به دست خود ایشان رقم می خورد نه فقط ریشه در کلام الهی دارد بلکه دارای پایه و ریشه علمی و جامعه شناسانه است. امیرکبیر و مصدق و نظایر ایشان در تاریخ،قبل از نابودی توسط استعمار و استبداد، با خالی شدن پشتشان ار حمایت واقعی و عملی مردم و نبود ثبات قدم در ایشان به ورطه نابودی و شکست در افتادند. در پاسخٍ کسانیکه صرفا به قهر و خانه نشینی فکر می کنند و یا به امید حضور خارجی نشسته اند بیشتر از این چیزی نمی توان گفت . کسی که برای بهبود اموری که از آنها ناراضی است تلاش نکند طبعا در محیط و یا جوامع اطرافش نیز عملا صاحب حقی شناخته نخواهد شد.
2- با توجه به اینکه بحث در مورد گروه دوم به مباحثی خارج از موضوع این مقاله کشیده می شود در اینجا به ایشان پرداخته نمی شود.
3- همانطور که گفته شد این دسته از تحریم کنند گان،تحریم و خانه نشینی را کافی نمی دانند و معتقد به ادامه حرکتهای بعدی هستند. مانند قطع هرگونه همکاری با نظام حاکم و دولت نظیر اعتصاب و کناره گیری از انجام فعالیتها و مختل کردن امور.اما آیا با توجه به وضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی امروز ایران ، سازماندهی و انجام چنین حرکتهایی امکان پذیر است؟ آنهایی که به این راهکار اعتقاد دارند، خود تاکید می کنند که انجام این کار با نهاد سازی و حرکت مردم در چارچوب این نهادها امکان پذیر می شود. مثلا چند نهاد یا تشکل ایجاد شود که هر کدام پایگاه اجتماعی روشن و مشخصی داشته باشند و بدانند که با اعمال سیاستهایی چون تحریم و یا اعتصاب و ... درصد مشخصی از مردم ایشان را همراهی می کنند و می توانند برای مبارزه و اعتراض برنامه ریزی داشته باشند و همچنین با توجه به این پایگاه مشخص اجتماعی از نظر بین المللی هم شناخته شده و دارای اعتبار باشند.
در اینصورت اظهار نظرها و برنامه های ایشان در داخل و خارج به طور رسمی نظر روشن بخش مشخصی از مردم خواهد بود و طبیعی است در چنین شرایطی حرکتها و موضع گیریهای ایشان می تواند کاملا کاربردی و اثرگذار باشد.
مثلا وقتی به طور رسمی و سازمان یافته اعتراض ملت ایران به نوع برگزاری انتخابات و محدود کردن آزادیها به گوش جهان برسد و درصد زیادی از مردم از طریق این مجرای رسمی و حقوقی اعلام تحریم انتخابات کنند ، آنگاه می توان به پاسخهای کارآمد بین المللی نظیر به رسمیت نشناختن رییس جمهوری که با این روش انتخاب شود و ... امیدوار بود و این یعنی هدفدار بودن حرکت و نه قهر و بی تفاوتی.
اما وضع اکنون چگونه است؟ ما هنوز نتوانسته ایم قدمهای اول این نهاد سازی ها را نیز برداریم و قطعا برای انجام آن نگاه به آینده داریم (مگر اینکه بخواهیم همه این کارها را در 10 روز باقی مانده انجام دهیم!!!) . حال قضاوت کنید برای ساختن بستر مناسب هر نوع حرکت اثرگذار اجتماعی در یک دولت اصلاح طلب و آزادتر می توان بهتر فعالیت کرد و یا در یک دولت بسته و سرکوبگر؟آیا نمی توان با شرکت در انتخابات به طور اثرگذاری در بسترسازی فعالیتهای اصیل تلاش کرد؟
ضمن اینکه تاکید همه آزادیخواهان بر این است که آزادی و دمکراسی در یک شب اماکن پذیر نمی شود و برای آن باید تلاش کرد و مهمتر از همه این است که برای نفوذ آن به عمق دیدگاه مردم و حاکمان در جامعه ای استبداد زده مانند ایران ،به تمرین دمکراسی نیاز داریم. اما ظاهرا اکثر ما فقط با کلمات بازی می کنیم و خود به آن اعتقاد نداریم. آیا تمرین دمکراسی یعنی اینکه با وضعیت ناگواری که از نظر آزادی و دمکراسی داشتیم،در پایان 8 سال دولت آقای خاتمی همه چیز به سرانجام خوب و خوش رسیده باشد؟ یا اینکه باید تلاش کنیم و با نقد گذشته مرتب مسیر را اصلاح کنیم؟ حتی اگر درصد کمی نیز دولت خاتمی را موفق بدانیم ( که به نظر نگارنده چنین دیدگاهی بسیار غیر منصفانه است) بازهم حرکتی به جلو داشته ایم. این دولت درصد کمی ، دولت بعدی درصد بیشتری و همینطور رو به جلو که در این حرکت رو به جلو با فعالیتهای زیر بنایی دیگر نظیر نهاد سازی و سازماندهی بهتر حرکت اجتماعی مردم، می توان شتاب را بیشتر و بیشتر کرد.
شفاف سازی فضای سیاسی ، اثرگذارترین سیستم مبارزه
شکی نیست که نبود شفافیت کافی در عرصه سیاسی و شناسنامه دار نبودن فعالیتها ریشه بسیاری از مشکلات و فسادهای این مملکت است. در این 8 سال قدمهای بزرگی در این زمینه برداشته شد و بسیاری از افراد و گروه هایی که در پس پرده فعالیت می کردند و پاسخگو نبودند روز به روز مجبور شدند بیشتر و بیشتر و ر وشن تر روبروی مردم قرار بگیرند و مسئولانه تر رفتار کنند.گرچه تا آنچه ایده آل است هنوز فاصله ها داریم.
این حرکت مثبت علاوه بر اینکه ریشه در اندیشه های اصلاح طلبی و مبارزه 8 ساله داشت (البته این معنی سابقه تلاشها و مبارزات قبل از 2 خرداد نیست بلکه بررسی فاز نوین حرکت در 2 خرداد است) اثر گذاری فروانی از شخصیت آقای خاتمی به عنوان رییس جمهور گرفت. رییس جمهوری که به شدت ابهت قدرت را در ذهن مردم شکست و خود را در جایگاهی بالا و دور از دسترس نگذاشت . و این یعنی توسعه سیاسی که بر هر چیزی از جمله توسعه اقتصادی مقدم است.چراکه اگر قبلا هم برخی شک داشتند،امروز دیگر باید مطمئن شده باشند که گره اصلی مسایل اقتصادی در نقاط کور سیاسی به وجود آمده و تا نتاباندن نور به این تاریکخانه های سیاسی اقتصادی ، امید بستن به برنامه های اقتصادی کارآمد بیهوده است.
اکنون مردم می توانند با رای خود مسیر آینده را ترسیم کنند:
- پیشروی بیشتر در مسیر شفاف سازی فضای سیاسی کشور و مجبور کردن نهادهای غیر پاسخگو به پاسخگویی
- ایجاد زمینه مناسب برای تاریک تر کردن فضا و گسترش فعالیتهای سیاسی اقتصادی پشت پرده در عرصه داخلی و خارجی
بهترین نمونه این مساله سازمان اطلاعات موازی است که بعد از پاکسازی شجاعانه وزارت اطلاعات توسط خاتمی ، برخی نهادها برای انجام عملیات سرکوب مخالفین ایجاد کردند. با اینکه ایشان در پشت پرده هستند اما پی گیریهای مطبوعات و دولت و افشاگریهای ایشان تا به حال فشارهای زیادی بر ایشان وارد کرده بطوریکه ادامه ابن کار مخفی را برای ایشان مشکل کرده و به دنبال تصاحب ریاست جمهوری هستند تا ادامه کار را دوباره به وزارت اطلاعات که یک نهاد رسمی است بازگردانند.
دستاوردهای حضور معین در انتخابات
هم اکنون حضور شخصی با موضع گیریها و نظرات دکتر معین در انتخابات خود گامی بزرگ رو به جلو می باشد که جز در بستر 8 سال دولت اصلاحات خاتمی امکان پذیر نبود.
امروز کسانیکه حتی با حاکم بودن دولت اصلاحات، ممنوع التصویر و سخن در صدا و سیما بودند و حتی در دوران نمایندگی مجلس نیز به سختی در تلویزیون نشان داده می شدند،در قالب برنامه های انتخاباتی در پربیننده ترین ساعات در تلویزیون حضور پیدا می کنند و با صراحت در مورد مسایلی که کمتر مقامی جرات مطرح کردن آنها را بصورت روشن و رسمی دارد صحبت می کنند. مسایلی نظیر اهمیت آمریکا در روابط خارجی ما،زندانیان سیاسی و سرکوبها،انتخابات فرمایشی مجلس هفتم و تبعات زیان بار آن برای کشور و .... که جزء خط قرمزهای حیاتی صدا و سیما و رسانه های رسمی بوده اند. و این نشاندهنده تحمیل نظرات مردم بر حاکمیت است.
یکی از طرفداران دکتر معین