در انتخابات شركت ميكنم و به دكتر معين رأي ميدهم چون...
1-صندوق رأي تا اطلاع ثانوي مهمترين مأمن جمهوريت با همه نواقص موجود است و نافذترين همراهي تأثير در اراده ملت است.
تاكنون هيچ راهحل بديلي تجربه يا عرضه نشده است كه مؤثرتر از همين صندوق نيم بند و كم تأثير فعلي باشد.
2-تا اطلاع ثانوي هيچ جايگزين مشخصي براي استراتژي كلان اصلاحطلبي وجود ندارد، توهماتي همچون نافرماني مدني و رفراندوم قانون اساسي هيچگاه از يك نظريه ذهني به استراتژي فعلي و عملي تبديل نشده است.
3-ما دو تجربه تلخ در انتخابات شوراها و مجلس هفتم داريم كه براساس آن فهميدهايم از دست دادن نتيجه انتخابات و حتي يك كرسي رسمي حكومت يك باخت است و جز كند كردن مسير توسعه و دموكراسي نصيبي نخواهد داشت.
ببينيد حضور همين آقاي شجاعپوريان در مجلس باعث شده است صداي ما در قلب ارتجاع به گوش برسد.
4-برخلاف تصور برخي اصلاحطلبان معلوم نيست كه همين پيشرفتهاي به دست آمده نيمبند هم برگشتناپذير باشد.
5-چون در بين نيروهاي هوادار دموكراسي در حال حاضر هيچ نيروي سياسي كه داراي بدنه اجتماعي سازماندهي شده ارتباطات اجتماعي وسيعتر با جامعه و پايگاه طبقاتي و اقشاري بيشتري نسبت به اصلاحطلبان باشد، وجود ندارد كه البته اين موضوع به معناي كاستيهاي عملكرد اصلاحطلبان نيست.
6-چون تجربه رخدادها و فعاليت سالهاي اخير جامعه ايران نشان ميدهد كه مردم نه تنها حال انقلاب كردن ندارند بلكه ايستادن تا آخر راه بر سر يك ايده يا يك آرمان را هم نميتوانند بربتابند.
7-ايدههايي مثل بازگشت به جامعه و فعاليت در حوزه مدني، اگر به معناي اين باشد كه ما حوزه قدرت را (اعم از دولت، حاكميت و رقابت انتخاباتي) رها كنيم و به تلاش صرف در بيرون حكومت و عرصه جامعه بپردازيم به يك شوخي تلخ بيشتر شبيه است. هم تجربههاي متعدد در اين سالها نشان داده و هم تئوريها و نظريهها تأكيد دارند كه در ايران فعلي ما «دولت» به معناي عام آن بزرگترين قدرت بيرقيب در كشمكشهاي اجتماعي است، اين يعني تحرك اجتماعي اگر بخواهد جدي شود و دقيقاً جايي كه ميخواهد فعاليتش را گسترش دهد بايد متناظر يا همراه با حداقل پشتيباني داخل حكومت باشد. مثلاً اعتراض به حكم آقاجري وقتي فراگير شد كه مجلس آن حكم را «ننگين» خواند و رؤسا و مسؤولان دانشگاهها از آن حمايت كردند يا حداقل مخالفت نكردند.
NGO ها وقتي رشد كردند كه بخشي از حكومت از آنها حمايت رسمي، اجرايي، مالي و حقوقي كرد.
8-اگر كتاب «موج سوم دموكراسي» اثر ساموئل هانتينگتون را خوانده باشيد و بعد به انقلابهاي مخملين توجه كنيد ميبينيد كه امكان گذار به دموكراسي و ثبات آن در شرايطي كه بخشي از حاكميت تا حدودي دموكرات باشد بيشتر است. البته توجه داشته باشيد كه هانتينگتون پسرخاله دكتر معين نيست! رژيم فعلي را گراني گوجه فرنگي هم شايد بتواند به زانو درآورد اما به راستي رژيم بعدي دموكراتيكتر خواهد بود؟
مسأله ما گذار مسالمتآميز، با ثبات و كمهزينه به دموكراسي است نه لزوماً تغيير رژيم.
براي اينكه معين گفته در دولت خود از تمامي شايستگان استفاده خواهد كرد و معاون اول او (رضا خاتمي) هم وعده داده دايره بسته مديريت در ايران توسط معين شكسته خواهد شد. به نظر نميرسد اين بار وعده مشاركتيها فقط شعار باشد و اجراي آن تحولي بزرگ را به نفع كشور رقم خواهد زد.
10-براي اينكه انتخابات تنها فرصت طلايي براي ابراز نظر است كه در آن حكومت نميتواند سركوب كند، فضاي اطلاعرساني را ببندد، رفتارهاي غيردموكراتيك نشان دهد و مشت آهنين را از پشت دستكش مخملين نشان دهد. به عنوان نيروهاي دموكراسيخواه بايد از اين وضعيت نهايت استفاده را ببريم و به حكومت براي تعميم اين حالت به كليه زمانها فشار بياوريم.
11-براي اينكه يك دختر و پسر جوان بتوانند در جامعه آزادانه راه بروند و صحبت كنند و كسي معترض آنها نشود.
12-براي اينكه يك وبگرد نوجوان بتواند با خيال راحت به اينترنت وصل شود و بيش از اين با علامت فيلتر شده ممنوع مواجه نشود.
13-براي اينكه يك «NGO» بتواند مصون از برخوردهاي امنيتي، سياسي و بوروكراتيك از سوي دولت به كار خود ادامه دهد.
14-براي اينكه دانشگاهها سركوب، آزاديها ممنوع و فعالان عرصههاي مختلف قلع و قمع نشوند.
15-براي اينكه وضعيت سانسور كتابها به دوران ميرسليم باز نگردد كه حتي كلمه «رقص مورچهها» هم به علت مبتذل بودن از كتابها حذف شود.
16-براي اينكه يك ايراني هستم و دوست ندارم ايراني را در جهان به خشونت، تحجر و واپسگرايي بشناسند.
17-چون خود را از دعواي بيحاصل فرهنگ ايراني، اسلامي خسته ميبينم و دوست دارم همانطور كه اين دو در درون خود من با هم و با فرهنگي جهاني جمع شدهاند در بيرون هم چنين شود.
18-زيرا هنوز منابع اصلي ثروت و قدرت جامعه در دست نسل قبل است و اكثريت جوانان اين جامعه در حداقل موقعيتها و منزلتهاي اجتماعي و اقتصادي قرار دارند. اين وضعيت نامطلوب است و من تلاش ميكنم آن را در حد مطلوب تغيير دهم.
19-براي اينكه ايران بتواند جايگاه مطلوب خود را در جهان امروز نمايندگي كند و لااقل از سهم جوانان نخبه خود در سطح جهان و تلاشهاي مردمانش عقب نماند و آنچنان باشد كه ايرانيها به تاريخ خود در سراسر جهان افتخار كنند.
20-براي اينكه به رغم تصور اكثريت دوستانم، اگر اصلاحطلبان نباشند ساماندهي نيروهاي دموكراسيخواه از هم ميپاشد.
يك مثال ميزنم. جوانان فعال اجتماعي، سياسي در اين سالها چه كار كردهاند، كجا رفتهاند اين همه دانشجوي پرانرژي سالهاي آخر دهه هفتاد كدام حلقه، گروه، تيم كاري يا سازمان فكري را توانستهاند تشكيل بدهند؟
اين ايرادها يه خود ما هم وارد است. نميخواهم به كسي توهين كنم اما هر چقدر هم فحش به راستيها و خاتمي واصلاحطلبان بدهيم ما هم مثل آمريكا غلطي نتوانستهايم بكنيم، ما اصلاحطلبان را به شعار دادن متهم ميكرديم درحالي كه آنها اتفاقاً نسبت به ما عملگرا بودهاند. الان شدهايم انبوهي اتمهاي بيخاصيت و ذرههاي خنثي كه جز هالهاي از بودن هيچ چيز قابل توجه ديگري در بر نداريم. آيا اين انتظار زيادي است كه حالا لااقل به فكر باشيم و كمي تكان به خود بدهيم. اگر كسي را قبول داريم برويم با او باشيم و اگر قبول نداريم خودمان كسي بشويم. اگر يك حزب، يك روزنامه، يك قانون، يك فكر يك ساختار را قبول نداريم آيا انتظار معقولي نيست كه اينقدر پرمايه و زورمند بشويم و خود را قوي كنيم كه بتوانيم وضعيت موجود را به نفع خود تغير دهيم فرصتها ميگذرند، به هوش باشيم.
21-به معين رأي ميدهم چون از وزارت اطلاعات كه با قوه قضائيه، صدا و سيما و نهادهاي فراوان موازي دوست و همكار باشد ميترسم از اينكه دوباره معلمهاي به پرورشي تزريق ريا در مدارس مشغول شوند ميترسم، از خيال راحت پردهنشينان و رانتخواران و تقسيمكنندگان مناقصهها، قراردادها و پورسانتها ميترسم چون نميخواهم شكست ديگري براي تلاشهاي تاريخيمان رقم بخورد، نميخواهم روزي را ببينم كه عدهاي سرخوشانه به دوم خرداد ميخندند، نميخواهم عصبانيتم از خاتمي به خاطر ارزانفروشي رأي مردم باعث شود كه روزي به همين عصبانيت حسرت بخورم از اينكه حالا راديو مجلس پشت قدرتمندان را نميلرزاند روزي بيايد كه دولت نيز گرمابه و گلستانشان شود و روزنامهها چيزي جز اتلاف كاغذ و توجيه استبداد نباشند و نمايشگاه كتاب نمايشگاه دستاوردهاي سانسور و خودسانسوري ميترسم. شايد ترسو باشم ولي...
22-چون با رأي دادن براي خودمون گارانتي رشد فرهنگي، به وجود آمدن روزنههاي جديدتر و ايران ايدهآلتر را رقم ميزنيم.
23-زيرا حكومت لائيك به درد ايران نميخورد. در جامعهاي كه ميليونها ايراني مذهبي هستند و 70 درصد مردم و حتي جوانان به آداب و رسوم فرهنگي پايبند بايد به نظر آنها احترام گذاشت و درفكر پيريزي يك دموكراسي متناسب با اين ساختار فكري جامعه بود. به نظرم دموكراسي ساختار حكومتي مورد نظر ما را به ارمغان نخواهد آورد و بايد با اصلاحات تدريجي زمينه رشد آگاهي جامعه را فراهم آورد.
24-برخلاف كساني كه مطلق بودن اصلاحطلبان بين پوزيسيون و اپوزيسيون را نقطه ضعفشان ميدانند، من آن را يك نقطه قوت براي دموكراسيخواهان ميدانم، آنها نه اپوزيسيون هستند كه حكومت بتواند با برخوردهاي خشن سركوبشان كند و كوچكترين صدايشان را در گلو خفه كند، نه پوزيسيون هستند كه... گوش به فرمان رهبري باشند. بنابراين حتي اگر بخشي از اصلاحطلبان دموكراسي قلباً نخواهند بهتر از ساير ميتوانند آن را پيش ببرند.
25-چون بسياري از مردم سربزيرن و كاري به چيزي ندارند. اگر ما روشنفكران دموكراسي را نمايندگي نكنيم چه كسي اين كار را انجام دهد؟
26-چون هميشه تغييرات كوچك اجتماعي، فرهنگي منجر به تغييرات بزرگ سياسي ميشود.
27-چون رأي ندادن هيچ چيز رو عوض نميكند ولي رأي دادن ممكنه چيزهايي رو عوض كند.
28-چون جامعه جهاني براساس منافعش حركت ميكند و اگر غير از اين بود و فشارهاي جهاني از سر اعتقاد به دموكراسي ميبود بايد قبلتر و در دوران سازندگي و خيلي قبلتر از آن در دوره شاه اين فشارها و بيشتر از آن به كشور وارد ميشد.
29-براي اينكه مردم حال انقلاب كه هيچ، حال نافرماني مدني را هم ندارند، تا وقتي كساني هستند كه به خاطر ترس از هيچ و پوچ ميخواهند شناسنامهشان مهر بخورد و يا به خاطر هزار تومان كميته امداد در انتخابات شركت ميكنند يا نظير آنچه در كرمانشاه اتفاق افتاد شناسنامهشان را در روز انتخابات براي رأي دادن 200 تومان ميفروشند حرف از تغييرات اساسي بيهوده است، خيلي تلاش ميكنيم حس رأي دادن را در مردم زنده كنيم.
30-چون خود ما بايد تحولات رو رقم بزنيم به قول فروغ: «نجاتدهنده در گور خفته است.»
31-چون حتي پيام رأي ندادن در دورههاي بعد منتفي خواهد بود زيرا وزارت كشوري ديگر در دست ما نيست كه تضمين بدهد در شمارش آراي مردم و اعلام ميزان رأيدهندگان تقلب نخواهد شد.
31-دوره اصلاحات زمينهساز افزايش آگاهيهاي مردم است و تا آگاهيهاي مردم بيشتر نشود نميتوان انتظار تغيير اساسي داشت.
32-دوره اصلاحات زمينهساز افزايش آگاهيهاي مردم است و تا آگاهيهاي مردم بيشتر نشود نميتوان انتظار تغيير اساسي داشت.
33-چون آرمانگرايي بدون داشتن تصور واقعگرايانه از اوضاع به عقبگردي تاريخي منجر خواهد شد.
34-چون دكتر معين بسياري از كساني كه در جريان انقلاب فرهنگي از هيأت علمي دانشگاه اخراج شده بودند را دوباره سر كار آورد.
35-به عنوان يك زن اهل فرهنگ مايلم «فاطمه حقيقتجو» نمايندهام در مجلس باشد تا «عشرت شايق»!
36-براي آنكه دوست دارم سال آينده نيز فيلمي براي ديدن و كتابي براي خواندن وجود داشته باشد
37-براي اينكه تنها نامزدي است كه به حقوق بشر در حد ايجاد يك معاونت بها داده است.
38-براي اينكه معتقدم «توسعه علمي» حتي بيش از توسعه سياسي زمينهساز كارآمدي است.
39-براي اينكه دوست دارم روزنهاي براي تعديل رفتار حاكميت و بيان اعتقادات باز بماند.
40-براي اينكه مديريت علمي و تخصص محوري را رمز كارآمدي ميدانم.
41-براي اينكه دولت محافظهكار احتمالاً فرهنگ ضد دموكراتيك را توسعه خواهد داد و از آنجا كه دموكراسي نيازمند فرهنگسازي است نبايد چنين اجازهاي را با رأي ندادن به اقليت ضد دموكراسي بدهيم.
42-براي اينكه جهت تثبيت برخي آزاديها نياز به زمان داريم و اگر اصلاحات يك دوره ديگر ادامه يابد برخي آزاديها «غيرقابل بازگشت» خواهد شد.
43-براي آنكه انتخاب معين با توجه به ديدگاههاي وي منجر به تعامل برتر با جهان خارج خواهد شد.
44-براي اينكه معين بر اقتصاد نگاهي علمي و غيرعوامفريبانه دارد.
45-براي اينكه در دوره معين دانشجويان فرصت متفاوت زيستن و متفاوت انديشيدن يافتهاند.
46-براي آنكه معين دو بار به خاطرحمايت از دانشجويان از صندلي خود كنار كشيده و استعفا عمليترين شيوه اعتراض به تضييع حق دانشجويان ميباشد.
47-براي اينكه معتقدم يكدست شدن حاكميت، انگيزه محافظهكاران را براي تعامل با جامعه از بين خواهد برد.
48-براي اينكه معين براي مخالفان علاوه بر حق زندگي كه يكي از كانديداها به آن اشاره كرده، حق فعاليتهاي اجتماعي، سياسي و مدني قائل است.
49-چون معين بر تأمين حقوق قوميتها و اقليتهاي مذهبي و رفع تبعيض از آنان تأكيد ويژه دارد.
50-براي اينكه انتخاب يك رئيسجمهور محافظهكار جسارت بيشتري به مجلس هفتم براي محدودسازيهاي اجتماعي از قبيل تدوين آييننامه حجاب، جداسازي دختران از دانشگاهها، لباس ملي و ... خواهد بخشيد درشرايطي كه حتي پيشروترين كانديداهاي محافظهكار نيز از آيين نامه حجاب دفاع ميكنند.
51-براي اينكه معتقدم آراي بالاي اصلاحطلبان پيشرو و حتي در صورت عدم انتخاب كانديداي آنان ساختارهاي حقيقي جامعه را دموكراتيكتر خواهد كرد.
52-براي اينكه ميدانم تندروي و حاكم شدن تفكر اصولگرايان بر مذاكرات هستهاي چه تبعاتي براي كشورم دارد.
53-براي اينكه جمعي از پيشروترين نيروهاي اصلاحطلب از معين حمايت ميكنند و همانها انتخاب معين را گذار از فاز «اصلاحات گفتماني» به «اصلاحات عملياتي» ميدانند.
54-براي اينكه معين كارنامهاي روشن و قابل ارائه در دوران وزارت علوم دارد و ميزان مقالات علمي در دوره وزارت معين 400 درصد رشد داشته است. آزاديهاي دانشجويان به طور مشخص در دو حوزه اجتماعي و سياسي رشد چشمگيري داشته است.
55-چون اصلاحطلبان در دورهاي تنها بر آزادي سياسي تكيه داشتند و هماكنون به طور همزمان از آزاديهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي شهروندان تأكيد دارند و عقل حكم ميكند كه هماكنون بيش از گذشته طرفدار آنها باشيم.
56-چون اصلاحطلبان با درسگيري از برخي اشتباهات گذشته اين بار قطعاً عملكرد بهتري را به نمايش خواهند گذاشت.
57-چون شركت در انتخابات را معادل تأييد نظم موجود دانستن را يك شانتاژ سياسي از سوي محافظهكاران ميدانم كه در هيچ كجاي دنيا هم وجود ندارد. مثلاً اگر در آمريكا 50 درصد مردم در انتخابات شركت ميكنند هرگز به اين معنا گرفته نميشود كه 50 درصد مردم رژيم ليبرال دموكراسي آمريكا را قبول دارند يا ندارند.
58-چون در صورت عدم پيروزي معين كانديداهايي شانس پيروزي دارند كه بارزترين ويژگيهايشان، به ترتيب اقتدارگرايي، نظاميگري و عوامفريبي است.
59-چون تيم اصلاحطلبان پيشرو در دوره گذشته 2 يا 3 وزارتخانه را بيشتر در اختيار نداشتند و توانستند در اغلب آنان تحول جدي ايجاد كنند. با انتخاب معين آنان وارد مسؤوليت اجرايي خواهند شد و كل وزارتخانههاي تحت پوشش دولت براساس تفكرات آنان اداره خواهد شد.
60-چون مخالفان شركت در انتخابات در شرايط كنوني مخالفان منفعلي هستند كه هيچ برنامه عملي براي بعد از آن ندارند و در حال حاضر نقششان جاده صافكن محافظهكاران البته با حفظ ژست مخالف است.
61-چون برخلاف كساني كه ميگويند بايد انتخابات را تحريم كرد و پس از آن به فرهنگسازي و فعاليت در عرصه جامعه مدني پرداخت معتقدم كه قطعاً اين كارها در سايه وجود دولتي كه حتي در شعار مدافع فعاليتهاي اينچنيني باشد موفقتر و تأثيرگذارتر از زماني خواهد بود كه دولت شمشير را براي اينگونه نهادها از رو ببندد.
62-چون معين گفته ساختار آموزشي و پرورش را تغيير خواهد داد و خواسته من هم همين است: «كم حجم شدن و عملياتيتر شدن كتابهاي درسي» و آموزش در كارگاه به جاي آموزش در كلاس.
63-چون مطمئنم «گنجي» در زندان ناراحت خواهد شد اگر ببيند «عاليجناب سرخپوش» رئيسجمهور ايران شده چون فكر ميكنم به عكس تصور برخي با شركت نكردن در انتخابات به همه زندانيان سياسي خيانت كردهام.
65-چون مشاركت را مجموعهاي با صداقت ميبينم.
66-براي اينكه هنوز فرهنگ سياسي مردم اينقدر بالا نرفته كه از صدا و سيما تأثير نگيرند. همين خاتمي اگر جناح مقابل بود و همينقدر براي اقتصاد كار كرده بود، كاري ميكردند كه مردم او را شايسته دريافت جايزه نوبل اقتصاد بدانند.
67-براي اينكه صدايي داشته باشيم كه حرفهاي ما در قلب نظام تكرار كند.
68-براي اينكه رئيسجمهورمان راستگو باشد.
69-براي اينكه رئيسجمهورمان ما را رعيت فرض نكند.
70-براي اينكه هاشمي رفسنجاني، لاريجاني و احمدينژاد رئيسجمهور نشوند.
71-براي اينكه اگر رأي ندهيم مشروعيت نظام با آراي 50 درصد واجدين شرايط زيرسؤال نرود.
72-براي اينكه مشت محكمي بر دهان راستهاي متحجر و مدرن بزنيم.
73-براي اينكه بتوانيم از رئيسجمهورمان انتقاد كنيم.
74-براي اينكه بهانهاي داشته باشيم كه در ايران بمانيم و به مردممان خدمت كنيم.
75-براي اينكه آنان كه منتظرند آمريكا ايران را اشغال و آزاد كند كمي واقعبينتر باشند.
76-براي اينكه به آنان كه دولت اصلاحات را فلج كردند نشان دهيم هر چند از خاتمي راضي نيستيم اما دولت را با عنوان جايزه 8 سال بحران تقديمشان نميكنيم.
77-براي اينكه يك بار ديگر شاهد باشيم كه نام آن كس كه ميخواهند از صندوقها در نميآيد.
78-براي اينكه نشان بدهيم وقتي (خاتمي) ميرود بلديم (فرد ديگري) جايش بگذاريم.
79-براي اينكه دوباره حراستها و گزينشها در ادارات دولتي خدايي نكنند.
80-براي اينكه همكاران سعيد امامي از سوراخموشها بيرون نيايند و وزارت اطلاعات را دوباره فتح نكنند و مختاريها پويندهها و پيروز دوانيها زنده بمانند.
81-براي اينكه نشان دهيم اينقدر باهوش هستيم كه وقتي حتي با گوريلها «شطرنج» بازي ميكنيم بلديم چطوري بازي را ببريم.
82-براي اينكه اصليترين وظيفه پليس تأمين نظم و امنيت عمومي باشد.
83-براي اينكه به دنيا نشان دهيم ملتي هستيم كه بلديم از راههاي مسالمتآميز حرفمان را بزنيم و وقتي ناراحت ميشويم با قهر سرمان را توي برف نميكنيم كه دشمنان آزادي هر كار دلشان خواست با ما بكنند.
84-براي اينكه بگوييم هستيم و از اين تنها فرصت فرياد استفاده ميكنيم.
85-چون ميخواهم در اين كشور زندگي كنم و نميخواهم جوانيم از بين برود.
86-چون اگر من بخواهم براي ايجاد جرياني سياسي مطلوبم تلاش كنم سركار بودن اينها-مشاركتيها-خيلي بهتر است.