اصولگرايان اجماع نكردند و نمي كنند. ديگر فرصتي براي اجماع نيست. اگر فرصتي هست صرفاً براي برخي نامزدهاست كه سرمايه سياسي خود را از بازار رقابت انتخاباتي بيرون بكشند پيش از آنكه اين سرمايه در صندوق هاي رأي سوخت شود. هر كدام از نامزدهاي كنوني اصولگرايان، سرمايه گرانسنگي براي آينده اين جنبش و جريان است و نبايد اين سرمايه ها، بي حساب و كتاب تا روز انتخابات در ميدان بمانند و ضايع شوند.
برخي نامزدهاي محترم اصولگرا با تأمل در يك واقعيت تاريخي مي توانند در فرصت باقيمانده تا روز رأي گيري با اتخاذ يك تصميم شجاعانه، وجاهت اجتماعي خود را- كه حالا ديگر تعلق به خودشان ندارد- از منطقه خطر دور كنند. اين واقعيت تاريخي چيست؟
در 8 انتخابات گذشته رياست جمهوري مجموعاً بالغ بر 30 شخصيت سياسي رقيبان انتخاباتي 5 رئيس جمهور پيشين و كنوني بوده اند. همه اين شخصيت ها بدون استثناء پس از يك بار نامزدي انتخابات رياست جمهوري و معلوم شدن وزن سياسي شان براي هميشه فرصت رئيس جمهور شدن را از دست داده اند. نگاهي گذرا به اين فهرست سي و چند نفره از اين واقعيت خبر مي دهد كه هر كس يكبار نامزد شده و رأي نياورده است، ديگر هيچگاه وارد عرصه انتخابات رياست جمهوري نشده و يا اگر دوباره و سه باره اين عرصه را آزموده، بهتر از آزمون بار نخست نتيجه نگرفته است. پيام ساده اين سابقه تاريخي يك جمله است: وقتي مردم يك بار به يك نامزد رياست جمهوري «نه» بگويند، آن فرد براي هميشه بايد از رئيس جمهور شدن نااميد شود. اكنون همه آن سي و چند نفر «مهره هاي سوخته» ميدان رياست جمهوري اند.
نامزدهاي كنوني جريان اصولگرا هر كدام ذخيره هاي گرانقدري هستند كه قادرند در دوره هاي بعدي نامزد اول اين جريان باشند بشرطي كه در انتخابات پيش رو بر ماندن غيرموجه در صحنه تا روز انتخابات اصرار نورزند. 27 خرداد-بخواهيم يا نخواهيم- به ميدان وزن كشي سياسي افراد و گروه ها مبدل شده است. بي تعارف بايد گفت تعدادي از نامزدهاي عزيز اصولگرا در آستانه اين زورآزمايي، سر وزن نرسيده اند و بهتر است در وزن كشي شركت نكنند تا جايگاه و موقعيت شان براي آزمون هاي بعدي آسيب نبيند. هر كدام از اين بزرگواران اكنون به بركت حضور در عرصه انتخابات به ميزاني از محبوبيت و مقبوليت در جامعه دست يافته اند كه برآورد دقيق آن ممكن نيست، اما قطعي است كه رئيس جمهور نمي شوند. مبهم بودن ميزان مقبوليت اين نامزدها در نزد افكار عمومي مي تواند تداوم حيات سياسي آنها را تضمين كند و برعكس آشكار شدن وزن واقعي اين عزيزان، آينده سياسي شان را آسيب پذير خواهد كرد كه نه به صلاح خودشان است و نه به مصلحت جريان اصولگرايي. انتخابات رياست جمهوري عرصه آزمون و خطا نيست. تصور طرفداران و علاقمندان يك نامزد از ميزان رأي او همواره بالاتر از رأي واقعي اش است و رمز واقعيت تاريخي پيش گفته نيز در همين نكته است؛ وقتي آراء ريخته شده بنام نامزد مورد نظر اعلام مي شود كاخ آرزوها فرو مي ريزد و بطور طبيعي موقعيت نامزد مزبور حتي در نزد هواداران تنزل مي يابد. لذا حذف هميشگي از عرصه انتخابات رياست جمهوري نتيجه محتوم آشكار شدن آراء است.
اكنون فرصت اجماع گذشته است، اما فرصت نجات سرمايه هاي اصولگرايي هنوز باقي است. نامزدهاي اصولگرا لااقل اين فرصت را از دست ندهند.
2- اصولگرايان اجماع نكردند و نمي كنند. فرصت اجماع براي سياستمداران بسر آمده، اما براي مردم نه. قصور و تقصير دولتمردان و سياست ورزان را همواره حضور مردم جبران كرده است. اين بار نيز بن بست بي تدبيري نخبگان را بايد به سرانگشتان گره گشاي مردم گشود. از اين واقعيت گريزي نيست كه برآيند درك و درايت جامعه ايراني همواره از متوسط فهم و بلوغ نخبگانشان بالاتر بوده است. هنر نخبگان ما پيچيده كردن مسائل ساده است و هرگاه همين نخبگان با پيچيده سازي امور ساده، مشكل آفرين شده اند، مردم كوچه و بازار ابتكار ساده سازي دوباره امور پيچيده را در دست گرفته اند تا اوضاع بسامان شود.
قرار بود هر كدام از نامزدهاي اصولگرا كه به گواهي نظرسنجي ها با اقبال بيشتري مواجه شد، بقيه به نفعش كنار بروند. اكنون آنكه بيش از بقيه مقبول طبع مردم افتاده، كم وبيش معلوم شده است اما بقيه حاضر نيستند به نفعش كناره گيري كنند. بايد باز از مردم چاره جويي كرد. نامزدها و اطرافيانشان گرفتار حصارها و حجاب هاي خود ساخته اند، اما مردم راحت از تعلقات خود مي گذرند و سريع به نقطه وفاق مي رسند. طي روزهاي اخير خبرهايي كه از گوشه و كنار كشور مي رسد از آغاز يك جنب وجوش خودجوش در ميان مردمان اميدوار به احياي انديشه اصولگرايي حكايت مي كند كه در حال رسيدن به تفاهم و اجماع بر سر نامزدي هستند كه اكنون علائم برتري اش بر ساير نامزدها احساس مي شود. توده هاي طرفدار تحول و آرزومند عدالت پي گير تحقق اجماع شده اند و يكديگر را به تنازل از مطلوب هاي شخصي براي رسيدن به اجماع مقرون به موفقيت سفارش مي كنند. گزارش ها حاكي از آن است كه در بسياري از مناطق، مردم به كانون توافق نزديك شده اند و دامنه همگرايي و الحاق رو به گسترش است.
از نامزدها و اصحابشان كه بگذريم، بقيه مردم و مؤمنان و وفاداران به ارزشهاي انقلاب در حال گذار از گرايش ها و علقه هاي شخصي به نفع مصلحت بزرگتر هستند كه همانا جلوگيري از هدر رفتن و ضايع شدن آراء است.
مردم كوچه و بازار بر روي رودخانه متلاطم از تبليغات ستادها پل زده اند و انشاءالله تا پيش از 27 خرداد، عمليات عبور از تعصبات قبيله اي و پيوستن به نقطه الحاق و اجماع مردمي كامل خواهد شد. رفتار انتخاباتي مردم شكل گرفته و تكليف روشن است. علاقمندان اصولگرايي مي دانند به چه كسي رأي بدهند.