تلفن همراهش در دسترس نيست. صحبت هاي همه را شنيده ام و حالا مانده دفاعيات مجيد حاجي بابايي كه اين روزها به تخطي از رفتار تشكيلاتي متهمش مي كنند. داستان قدري تكراري است و بر مي گردد به نزديك شدن انتخابات و تفاوت ديدگاههاي اعضاي تحكيم وحدت كه اگرچه هميشه بوده اما اين بار به سبب اهميت موضوع بيشتر رخ مي نمايد.
سه ماه پيش بود كه حاجي بابايي دوري از عملكرد حزبي و نقد قدرت را يك اصل پذيرفته شده در جنبش دانشجويي عنوان كرد و اكنون مدتي است كه در كنار فراكسيوني تازه تاسيس و جبهه ي چهارصد نفري «دانشجويان دموكراسي خواه»، به حمايت از معين برخاسته است.
سرانجام پيدايش مي كنم. شماره تلفن ثابتي مي دهد. دوباره تماس مي گيرم و حرفهايم را مي زنم. مي گويد كه هنوز هم به دوري از عملكرد حزبي و نقد قدرت معتقد است. مي پرسم كه پس چرا براي معين تبليغ ميكند؟! تاكيد دارد كه فعاليت هايش را به صفت شخص خودش انجام مي دهد. «هيچ كجا از دفتر تحكيم و سمت تشكيلاتيم نامي نبرده ام. نه در خبرگزاري ها و نه در سخنراني هايم.» مسؤول روابط عمومي تحكيم اما از پي نويس مقالات او در اقبال مي گويد كه عنوان «عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت» را يدك مي كشد. رضا دلبري در عين حال معتقد است: «در فضاي فعلي نمي توانيم هويت حقيقي و حقوقي را كاملا جدا بدانيم.»
داستان قدري تكراري است و مرا به ياد انتخابات دور دوم شوراها مي اندازد. جايي كه يكي از اعضاي متمايل به جبهه مشاركت در ناهماهنگي كامل با مجموعه تحكيم جامه كانديداتوري بر تن كرد. آن روز بخشي از اعتبار تحكيم به پاي رفتاري غير تشكيلاتي فنا شد؛ و امروز اكثريت شوراي تهران دفتر تحكيم معتقدند كه گوشه اي ديگر از اين اعتبار حق المعامله افزايش آراي معين شده است. حاجي بابايي اما اين اتهامات را رد مي كند و از رسالت تاريخي جنبش دانشجويي در اين برهه خاص زماني مي گويد. «من نمي توانم به خاطر تحليل هاي غلط ديگران، در مقابل خطر پيروزي نظامي گري سكوت پيشه سازم.»
رضا دلبري از مصوبه دفتر تحكيم مي گويد كه بر اساس آن، چنانچه نظر كلي مجموعه در تضاد با آراي هر يك از اعضاي شوراي مركزي بود، ايشان موظفند به خرد جمعي گردن نهاده، يا نهايتا سكوت كنند. اكثريت شوراي مركزي معتقدند كه حاميان معين در دفتر تحكيم به اين مصوبه بي توجهي نشان داده اند. حاجي بابايي اما از اساس حق تصويب آن مصوبه را براي مجموعه تحكيم قائل نيست. «اعضاي يك سازمان بايد بتوانند به صفت شخصي خود فعاليت كنند. دوران سانتراليزم دموكراتيك سپري شده است.» در مقابل رضا دلبري لزوم توجه به مصوبات تشكيلاتي را برگرفته از لزوم نظم تشكيلاتي مي داند. دلبري با لفظ «سانتراليزم دموكراتيك» نيز مخالف است. «اين موضع بدنه تشكيلات (شوراي عمومي) است كه شوراي مركزي ملزم به رعايت آن شده. از قضا اين تصميم صد در صد از موضع پايين به بالا است.»
از سوي ديگر حاجي بابايي ادعا مي كند كه عليرغم مخالفتش با مصوبه تحكيم، در ابتدا حتي يك كلمه در حمايت از معين نگفته است. «اما وقتي كه آن ها پيمان شكني كردند، من هم با ايلنا مصاحبه و از معين پشتيباني كردم.» مقصودش از «پيمان شكني» را مي پرسم. مرادش سخنراني علي افشاري در دانشگاه پلي تكنيك است كه طي آن مردم را به عدم مشاركت دعوت كرده است. «از ابتدا قرار ما و مصوبه ما، عدم شركت بود؛ نه فراخوان تحريم. من تحريم را هم مانند حمايت از يك فرد خاص رفتاري غير حزبي مي دانم.» دير وقت است. افشاري را پيدا نمي كنم. از دلبري كه مي پرسم ابتدا نفس چنين دعوتي را رد مي كند اما بعد اضافه مي كند كه «بر فرض كه چنين دعوتي صورت گرفته باشد، تبليغ براي «مصوبه مجموعه» بوده است. كساني كه هميشه ما را به انفعال دعوت مي كردند حالا با برخورد فعال ما چه مشكلي دارند؟»
گويا قرار است نامه اي به امضاي چهار عضو شوراي مركزي تحكيم در اعتراض به عملكرد حاجي بابايي منتشر شود. از مضمون نامه چيزي نمي دانم اما شواهد نشان مي دهد كه در اولين نشست شوراي عمومي اتحاديه قرار بر استيضاح حاجي بابايي است. شايد هم با تمام شدن انتخابات يك بار ديگر اختلاف ها پايان پذيرند؛ يا شايد چون گذشته غائله اي ناشناس اتحاد را به تنها تشكل دموكراتيك دانشجويي كشور بازگرداند. فقط خدا كند اين محك تجربه كسي را سيه روي نسازد! فقط خدا كند.