تقریبا آمار نهایی آرا هر یک از کاندیداها مشخص شده است و هیچ یک حد نصاب لازم برای رییس جمهور شدن را در دور اول کسب نکرد. نکته دیگر اینکه بنا به همین آمار ذکر شده مشارکت در انتخابات بیشتر از پیش بینی ها بود. در این نوشتار سعی بر این است تا دلایل شکست و موفقیت کاندیداها با توجه به آرای هر کاندیدا بررسی شود.
یکی از عوامل نه چندان موثراما انکار ناپذیر در میزان آرا کاندیداها ، وابستگی قومی، نژادی و زبانی می باشد البته شاید این عامل به خودی خود تاثیر قابل ملاحضه ای بر تعداد کل آرا نداشته باشد اما از آنجا که هدف بررسی و جمع بندی همه عوامل می باشد بنابراین حتی دلایلی که تاٍثیر کمی دارند نیز بیان خواهد شد. هر چه تعداد کاندیداها بیشتر باشد این عامل پررنگ تر خواهد بود. به طور مثال نگاهی به نتایج آرا به تفکیک شهر و استان برای کاندیداها این موضوع را به خوبی نشان می دهد.
مسئله دیگر وابستگی به یک طیف و رده خاص مثل نظامی بودن باعث می شود که مانند عامل قومیت ، هم قطاران کاندیدای مربوطه از یک طرف حس تعصب و از طرف دیگر امید به توجهات خاص کاندیدای مزبور به آنها در صورت انتخاب شدن داشته باشند و نیز با وعده هایی که آن کاندیدا به آنها می دهد باعث می شود اینگونه آرا نیز به کل سبد آرا اضافه شود.
مهمترین عامل شاید بافت فرهنگی و اجتماعی و وضعیت اقتصادی کشور و نوع پاسخی است که هر بخش از این پیکره به وعده ها و شعارهای نامزد ها می دهد. کشور ما به لحاظ قومیتی بسیار متنوع و از نظر رشد فرهنگی و شعور سیاسی دارای سطوح مختلفی می باشد. اینها مسائلی است که باید به طور جدی در پیش بینی ها و تصمیم گیریها توسط گروههای حامی کاندیداها و خود کاندیداها در نظر گرفته می شد. هر شعاری تاریخ مصرفی دارد حتی اگر مححق نشده باشد و حتی اگر نیاز به تححق آن حس شود . درست است که انتخابات را با چند نظر سنجی مدل می کنند و نتیجه ها از آن میگیرند و آن نتایج را در بوق و کرنا میکنند تا در میان حامیان مردد نیز شور لازم را برای رای دادن بافرینند اما گویی این نتایج کم کم به باور اینها تبدیل می شود به طوری که از تحلیل صحیح باز می مانند .
اگر بخواهیم دسته بندی کلی در بین اقشار مختلف رای دهنده در کشور داشته باشیم می توان آنها را به گروههای زیر تقسیم کرد :
- گروهی که وظیفه شرعی و دینی خود می دانند و دغدغه نظام را دارند.
- گروهی که به سبب تعصب قومی رای می دهند ( معمولا تعداد قابل توجهی نیستند در شرایط خاص تاثیر گذارند)
- گروهی که به سبب تعصب صنفی رای می دهند( معمولا تعداد قابل توجهی نیستند در شرایط خاص تاثیر گذارند)
- گروهی بی اطلاعی که به معروفترین کاندیدای با سابقه ای که می شناسند رای می دهند. ( قشری که فقط میخواهند رای داده باشند)
- گروهی که به امید اصلاح اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی رای می دهند
در تمام نظر سنجی ها دیدیدم کروبی رای بسیار پایینی را کسب می کرد و حتی خود وی نیز از این موضوع اظهار تعجب می کرد اما در عمل دیدیم یکی از مطرح ترین کاندیداها بود ، چرا ؟ دلیلش ساده است ایده پنجاه هزار تومان از نظر وی مطمئنا از ایده صرف اصلاح طلبی که یک بار مردم را دچار یاس و دلسردی کرده بود بسیار بهتر می نمود و سرانجام نیز وی توانست آرای نقاط محروم و دور افتاده را از آن خود کند و به مدد همین آرا بود که وی تا میانه راه شمارش آرا در صدر قرار داشت یعنی تا زمانیکه آرا تهران و کلان شهرها شمارش نشده بود. یعنی آقای کروبی دانسته یا ندانسته بسیار بهتر از خیل عظیم مدعیان اصلاح طلبی پیشرو توانست تصمیم بگیرد و هیچ شکی نیست که این عامل باعث جمع آوری آرای مناطق محروم شده است و البته به سبب لر بودن وی ، اقبال به ایشان در استان های لر نشین که اتفاقا محروم هم هستند تشدید شده است. در اینجا کروبی توانست ، هم از عامل قومیت و هم وعده اقتصادی صریح که برای یک کشاورز بی سواد هم قابل فهم بود و نیازی نداشت تا وی از مفاهیم شاخص اقتصادی و نرخ تورم و غیره سر در بیاورد، بخوبی استفاده کند.. در حالی که این ایده توسط کاندیداهای دیگر و حامیانشان به سخره گرفته شده بود ولی نشان میداد که مبدع آن آگاهی نسبتا خوبی در مورد اقشار محروم و طریقه جلب آنها دارد.
آرا رفسنجانی گذشته از حامیان اصلی اش مانند کارگزاران متشکل از همه گروههای نام برده شده است چرا که دیدیم در استان و شهر خودش آرا خوبی کسب کرد از طرفی روحانیت مبارز وی را حمایت کرد همچنین عده ای بر این باورند که اصلاحات اقتصادی وی باید ادامه پیدا کند و گروهی که به سوابق وی در نظام توجه می کنند نیز جزو رای دهندگان به وی می باشند. می بینیم که در بدترین شرایط هم رفسنجانی آرا قابل قبولی خواهد داشت و حتی در انتخابات مجلس که هنوز مدت زیادی از دوران سازندگی نگذشته بود و آثار کارهای منفی وی کمرنگ نشده بود باز هم آرای همین گروهها را از آن خود کرد.
نکته ای که شاید در مورد رفسنجانی قابل تامل باشد اینستکه که بارها گفته که به دنبال قدرت نیست و ظاهرا اگر خوشبین باشیم که چنین باشد وی برای تغییر و تحولی می آید تا بلکه در آخرین فرصتهایش برای بدست گرفتن امور اجرایی بتواند شخصیت کاریزماتیک گذشته خود را احیا کند.
در مورد احمدی نژاد اکثریت آرای کسانی که وظیفه شرعی و دینی خود می دانند که رای بدهند به حساب وی رفته است و با توجه به آرای این کاندیدا می بینیم که طبیعی به نظر می رسد که جمعیت این گروه تقریبا در حد آرای کسب شده توسط وی باشد.
در مورد آقای مهر علیزاده گمان می رود آرای کسب شده توسط وی تقریبا مربوط به گرایشات قومی و زبانی باشد
در مورد آقای لاریجانی با توجه به اینکه عملا شورای هماهنگی سعی در دیکته وی به اصولگرایان را داشت ظاهرا به مذاق آنها خوش نیامده و آرای لاریجانی هم ناشی از گرایشات قومی و اندکی از حامیان اصولگرایان می باشد.
آقای قالیباف هم با هزینه های میلیاردی که تبلیغات وی بر جای گذاشت توجه قشری از جوانان سطحی نگر را به خود جلب کرده و همچنین آرای نظامیان و هم شهری هایش را از آن خود کرد.
و اما بحث برانگیزترین کاندیدا یعنی آقای معین در عین ناباوری به رتبه پنجمی دست پیدا کرد. اتفاقی که باعث شد شوک شدیدی به حامیان و هوادارانش وارد شود و در میان هیاهو و بلوف های آنچنانی که حکایت از برتری وی نسبت به سایر رقبا می کرد دیدیم که چگونه عدم درک صحیح از شرایط، آنها را اینچنین از گردونه خارج کرد و اگر وارد این کارزار نمی شدند ارج و قربی بسیار بیشتر می داشتند. متاسفانه اصلاح طلبان پیشرو ندانستند یا نخواستند بفهمند که خیل عظیمی از جمعیت رای دهنده آنقدر دغدغه اقتصادیشان زیاد شده که یک وعده صریح اقتصادی را بر همه شعار های دیگر ترجیح می دهند. کسی که اکنون حتی از تامین مسکن اجاره ای نیز برای زن و فرزندانش عاجز شده چطور می تواند دغدغه اصلی اش آزادی بیان باشد این در حالیست که اصلاح طلبان به رای همین فرد نیازمند و افراد نظیر وی محتاج اند و به همین راحتی می بینیم که یک هدف عالی با راهکاری غیر جامع و سطحی به نتیجه نمی رسد.