در همين زمينه
12 شهریور» از خداحافظ آقای شفيعی کدکنی تا ۱۰۰۰ روز با روز26 مرداد» از تجاوز به دختران و پسران تا جدال بر سر پرچم شير و خورشيد نشان 19 مرداد» از برترين سوال های بی پاسخ سياسی ايران تا برای نويسندگان دربند چه می توان کرد 12 مرداد» از آقای ابطحی ما باور نخواهيم کرد تا نظر يک کارشناس درباره بازداشتگاه استاندارد 5 مرداد» از شاملوی بزرگ تا فردوسی طرفدار کشتار جمعی
بخوانید!
24 شهریور » موسيقي در هفته يي که گذشت، اعتماد
24 شهریور » بررسي فيلم هاي توقيف شده سينماي ايران در مجله فيلم، ايلنا 24 شهریور » 28 هزار قطعه رايگان موسيقي سنتي روي سايت كتابخانه بريتانيا، همشهری 24 شهریور » ورود گردشگران نسبت به مدت مشابه سالهاي گذشته كاهش يافته است، ايسنا 24 شهریور » پشتپرده خرید بنزین از ونزوئلا، خبرآنلاین
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از تجاوز؟ کدام تجاوز؟! تا نامه به آقای ايرج ميرزاکشکول خبری هفته (۹۶) تجاوز؟ کدام تجاوز؟! والله راست می گويند آقايان ابراهيم رئيسی و غلامحسين محسنی اژه ای و علی خلفی. چرا ما اين قدر شکاک شده ايم که حرف راست و منطقی را باور نمی کنيم. شما مشاهده کنيد نحوه ی تحقيق آقايان را، دقيقا شبيه استنطاق شمسعلی ميرزا در دائی جان ناپلئون است. ايشان هم مستنطقِ عدليه بود و به طور اصولی استنطاق می کرد. اساس را هم می گذاشت بر ادله ی محکمه پسند. آن وقت، شازده اسدالله ميرزا، هی آن وسط مزه می پراند –مثل ماها که امروز بامبول آقای کروبی را گرفته ايم و هی مزه می پرانيم... می دانيد. لودگی واقعا در بعضی مسائل خوب نيست. شمسعلی هم به جای آن که عزيز خانم را با آن ريخت و قيافه و هيبت، در حالی که بر روی بام نعره می زند و تهديد می کند ببيند و رفتار خشن و غير انسانی او را دليلی برای به فعل در آمدن آن چه دوستعلی ادعا می کند بگيرد، همه چيز را وِل کرده چسبيده به مدرکِ محکمه پسند. عزيز خانم با چاقو به چه بزرگی، آن بالا ايستاده دارد صريحاً می گويد که فلان و بهمان خواهد کرد، آن وقت شمسعلی معتقد است تا موضعِ جرم را به چشم خودش نبيند و ساعت دقيقِ وقوع آن را نداند نمی تواند قبول کند که جرمی در شُرُفِ وقوع بوده است. الان هم شمسعلی های قرن بيست و يکمیِ حکومت اسلامی رفته اند با همان دقت شمسعلی های دائی جان ناپلئونی تحقيق کرده اند که آيا در کهريزک و بازداشتگاه های ديگر تجاوزی صورت گرفته يا نگرفته. خب. به اين نتيجه رسيده اند که نگرفته. خانم ها و آقايان مدعی چه قرينه و شاهدی دارند که نشان دهد تجاوز صورت گرفته؟ معلوم است ندارند. پس آقايان هيئت سه نفره چه گونه چيزی را که قابل اثبات نيست، مُهر تائيد پايش بنهند؟ نه. انصاف داشته باشيد. اگر امروز ما بگوييم که در دهه ی ۶۰ در زندان های حکومت اسلامی تجاوز صورت می گرفت، کسی قبول می کند؟ مثلا اگر بگوييم که دخترهای باکره ی محکوم به اعدام را می انداختند جلوی گرگ های گرسنه ی لاجوردی آيا کسی قبول می کند؟ خب معلوم است نمی کند. چون شاهدی نيست که مدرکی ارائه بدهد و ثابت کند که چنين اتفاقی افتاده. درست می گويم يا نه؟ پس تنها يک راه باقی می ماند آن هم اين که کسانی که آن سال ها حکومت می کردند خودشان اقرار کنند که در زندان های آن زمان، تجاوز –به صورت شرعی يا غير شرعی، به صورت عقدی يا غيرعقدی- صورت می گرفته. آيا کسی تا به حال گفته است که می گرفته؟ نه، نگفته است. کسی هم اين اتهام را تا به امروز قبول نکرده است. پس چرا کسانی که آن سال ها حکومت می کردند، انتظار دارند آقايانی که امروز حکومت می کنند قبول کنند که تجاوزی صورت گرفته؟ ببينيد، از قديم گفته اند يک سوزن به خودت بزن، يک جوالدوز به ديگران. من فکر می کنم، بهترين روشی که می شود با آن اثبات کرد که امروز در زندان ها تجاوز صورت می گيرد اين است که آقايانِ حکومتیِ ديروز صريحاً بگويند که وقتی خودِ ما حاکم بوديم، از اين کارها کم نشد (مدارکشم ايناها)، پس عجيب نيست که امروز هم چنين اتفاقاتی بيفتد (مدارک اگر نداريم، سابقه ی ناجور که داريم، سابقه اش هم اوناها)... انگار باز زياده روی کردم. آدم که بنشيند دنبالِ راه حل برای مسائل غامض و بدون مدرک بگردد، آخرش حرف هايی می زند که نبايد بزند. من از اين خروسِ بی محل بودنِ خودم عذر می خواهم. همه اش تقصير شمسعلی بود! چرا شعرای دربار آقای خامنه ای اين ريختی اند؟ آدم شعرای دربار آقا سلطان علی خامنه ای را که می بيند مريض می شود. همه به قول امروزی ها ژولی پولی، همه با صداهای کشدار و بيمارگون، همه در حال بالا آوردن کلمات و دکلمه به سبک کودکان دبستانی. آقا سلطان علی هم قربان اش بروم، با آن لبخند مليح و ايوالله و خيلی خوب گفتن هايش خود را در جايگاه داورِ شعرشناس گذاشته و خوب و بد تعيين می کند. تو دهن زنان شاعری که "گرايش های فمينيستی دارند و حرف های بی ربط مطرح می کنند" می زند و می فرمايد که چه چيز خوب و چه چيز بد است. ايوالله آقای آقاسلطان علی. ما که بعد از ديدن فيلم شعر خوانیِ شعرا حالمان خراب شد و به نوعی ياس و سرخوردگی فلسفی دچار آمديم. به شما توصيه می کنيم اگر زمينه ی افسردگی و خودکشی داريد، فيلم زير را نبينيد. البسه ی موهن يک طنزپرداز چقدر بايد شکرگزار باشد که در کشوری زندگی می کند که چنين خبری روی خروجی تلکس خبرگزاری هايش می رود. ببينيد روی همين يک جمله چقدر می توان مانور داد. چقدر می توان با آن مضمون کوک کرد. چقدر می توان با آن مردم دل شکسته را خنداند. حالا ما که خنداندن بلد نيستيم ولی می توانيم بگوييم وقتی يک شلوارْ موهن شود، و به خاطر دستگيری عوامل پخش آن نيروهای انتظامی و اطلاعاتی وارد عمل شوند، فردا با چه چيزهای موهنِ ديگری رو به رو خواهيم شد. مثلا تی شرت موهن، از آن نوع که اين روزها در تهران مُد شده و بر روی آن اشعاری به خط نستعليق به چشم می خورد. فرض کنيد بيتی از حافظ که در آن گفته "روزگاريست که سودای بُتان دين من است" روی تی شرت نقش شده و خانمی آن را پوشيده و زبان ام لال کلمه ی "دين" افتاده است روی "عضو شيردهی"ِ بانوی مزبور (عضو شيردهی همان "پستان" سابق است که اين روزها تلويزيون از آن استفاده می کند). معلوم است که تی شرت در اين حالت موهن خواهد شد. يا چکمه ی موهن. و آن چکمه ايست که موجب تبرج می شود. برجستگی ساقِ پا بيرون می زند و دين و مسلمانی بر باد می رود. به چنين چکمه ی اسلام براندازی بايد که موهن گفت. يا با عرض معذرت از بانوان محترم، "عضو شيردهی بند"ِ موهن (همان سوتينِ خارجی ها که کلمه ی اولش به مدد زبان شناسان سيما، اسلامی و پاستوريزه شده است). موهن بودن بخصوص در اين قسمت زياد به چشم می خورد به اين صورت که توليدکننده نامش يک نامِ اسلامی ست، مثل آقای خدايی؛ وقتی فروشنده ی خرده فروش می خواهد از شورت و کرست های اين آقای توليدکننده تعريف کند طبعاً از شورت و کرستِ خدايی صحبت خواهد کرد که در اين صورت اسلام به خطر می افتد چرا که شورت کرست اصولا شيطانی ست نه خدايی. به هر طريق؛ ضمن عرضِ خسته نباشيد به عزيزان نيروی انتظامی که توانستند با کار پی گير اطلاعاتی جلوی ورود شلوارهای موهن را بگيرند، از ايشان استدعا می شود اگر وقت کردند، به دزدی ها و جنايت ها و تجاوزهايی هم که در روز روشن در وسط خيابان انجام می شود توجه بيشتری مبذول دارند (البته مورد آخر يعنی تجاوز، اين روزها ديگر مسئله ی عادی يی شده و اهميت اش را از دست داده است. همان جلوی دزدی و جنايت را بگيرند ما خيلی ممنون می شويم). تفسير خبر کشکولی * "حجم نقدينگی از ۱۹۰ هزار ميليارد تومان گذشت" «ايلنا» * "معاون فرهنگی ستاد کل نيروهای مسلح خواستار پخش هر چه بيشتر اعترافات متهمين حوادث بعد از انتخابات شد" «ايلنا» * زاهدی: "آييننامه ستارهدار شدن را لغو کردهام" «مهر» * "دفتر احمدینژاد از آيتالله صانعی شکايت کرد" «فارس» * "سلول انفرادی؛ مجازات روزه خواری در زندان سنندج" «موکريان» * "بايد وزارت امر به معروف ونهی ازمنکر تاسيس شود" «آيت الله مکارم، سکولاريسم نو» نامه به آقای ايرج ميرزا جناب آقای ايرج ميرزا، نويسنده پورنوگرافيک (مستهجن) اما شما موضوع صحبت امروز من نيستيد چرا که شهرداری مشهد قالِ قضيه ی شما را با برداشتن اسم تان از روی يک خيابان، برای ابد کَند و شما را به زباله دان تاريخ ادبيات ايران انداخت. موضوع صحبت من شعرای ديگرِ پورنوگراف (مستهجن) است که نمی دانم چرا شهرداری ها و اصولا حکومت اسلامی با آن ها مماشات می کنند. لابد می خواهيد بگوييد، عبيد زاکانی به مراتب بدتر از شما بود و من هم می خواهم او را به شهرداری قزوين معرفی کنم. خير. عبيد زاکانی در مقابل کسی که می خواهم از او اسم ببرم اصلا عددی نيست. من می خواهم راجع به کسی که او را شيرين سخن می دانند و نثر پارسی اش را می ستايند و او را به عنوان يک اخلاق گرا به خوردِ مردم جهان می دهند صحبت کنم. بله. منظور من شخص شخيصِ سعدی است. مردم بدبخت ما فکر می کنند که سعدی فقط بوستان و گلستان و غزليات است –مثل شما که فکر می کنند شعرهايتان مادر و قلب مادر و عباسقلی خان است. همين شيخ، هزلياتی دارد که صد رحمت به اشعار شما. مثلا ايشان در جايی از "هزليات" می فرمايند... جداً سخت است... کدام اش را انتخاب کنم که حتی با نقطه چين قابل درج باشد... بله... اين را با مقدار زيادی سانسور ملاحظه بفرماييد: در مقابلِ آن اشعارِ با تربيتی، چنين اشعارِ بی تربيتی! واقعا خاک بر سر سعدی کنند با اين شعر گفتن اش. اين يکی را نگاه کنيد: نه آقاجان. اين ها استريل ترين و باادبانه ترين بی ادبی های سعدی ست. من که رويم نمی شود بخش بزرگی از هزليات او را حتی با نقطه چين، حتی با سانسور شديد در اين جا درج کنم. پس چرا چنين موجودی را اهل فرهنگ ايران، مردم ايران، حتی مردم جهان به عنوان يک شاعر بزرگ اخلاق گرا می شناسند؟ لابد می خواهيد بگوييد، تو کلمه گرا هستی، من و سعدی و عبيد و مولانا معنی گرا هستيم. يعنی درست است که کلماتِ ما ظاهرا بی ادبی، و حتی خيلی بی ادبی ست، اما معنای مصاريع و ابياتِ شعر ما والاست. خيلی هم والاست. من می گويم مرده شور معنی گرايی شما را ببرد. برای من کلمه مهم است. کلمات شما شعرای بی تربيت، پورنوگرافيک و غير اخلاقی ست، پس نابود بايد گردد. اسم شما هم بايد از روی خيابان ها و کتاب ها برداشته شود. ما ممدعلی معلم دامغانی داريم. ما علی موسوی گرمارودی داريم. ببينيد چقدر با تربيتی سخن می گويند. چقدر کلمات بی خطر در اشعارشان به کار می برند. آن وقت مولانا می آيد فلانِ خر را با تمام جزئيات در بهمانِ کنيزک... لا اله الا الله. نمی گذارند دهان مان بسته بماند. سعدی هم مثل شما بود، عبيد هم مثل شما بود، مولانا هم مثل شما بود، و خيلی ها مثل شما هستند. مگر شما نبودی که عرق النساء ات در شعر چادر به جنبش در آمد. مگر شما نبودی که به غبغب زنِ مردم نظر داشتی. مگر شما نبودی که عليه حجاب شعار دادی و گفتی "حجاب زن که نادان شد چنين است / زن مستوره ی محجوبه اين است". مگر شما نبودی که بی حجابی را خواستی رواج دهی و نوشتی که بهتر است زنان "برون آيند و با مردان بجوشند / به تهذيب خصال خود بکوشند // چو زن تعليم ديد و دانش آموخت / رواق جان به نور بينش افروخت // به هيچ افسون ز عصمت برنگردد / به دريا گر بيفتد تر نگردد..." شما به قول شهرداری مشهد –که بايد جمله اش را به خط زر نوشت و بر در و ديوار آويخت- مهم ترين وجه محتوايی اشعارت سنخيت سازی نمادهای ارزشی دين اسلام و تخفيف شَأن آن و بخصوص نازل سازی جايگاه روحانيت معظم شيعه بوده است؛ مالِ شعرای قديم، نازل سازی مبلغان و مروجان دينِ مبين با کُدِ "واعظ" و "قاضی" و "محتسب" و امثالِ اين ها که جايگاهشان همواره رفيع باد. خلاصه کنم. به اعتقاد من بايد اسم خيابان هايی مثل سعدی و حافظ و مولوی برداشته شود، و شهرداران شهرهای ديگر از کار شهرداری مشهد بياموزند. والسلام. Copyright: gooya.com 2016
|