دوشنبه 23 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از تجاوز؟ کدام تجاوز؟! تا نامه به آقای ايرج ميرزا

کشکول خبری هفته (۹۶)
ف. م. سخن

تجاوز؟ کدام تجاوز؟!
"هيئت سه نفره قضايی: مدارک کروبی کاملا جعلی است؛ هيچ تجاوزی صورت نگرفته است!" «خبرنامه گويا»

والله راست می گويند آقايان ابراهيم رئيسی و غلامحسين محسنی اژه ای و علی خلفی. چرا ما اين قدر شکاک شده ايم که حرف راست و منطقی را باور نمی کنيم. شما مشاهده کنيد نحوه ی تحقيق آقايان را، دقيقا شبيه استنطاق شمس‌علی ميرزا در دائی جان ناپلئون است. ايشان هم مستنطقِ عدليه بود و به طور اصولی استنطاق می کرد. اساس را هم می گذاشت بر ادله ی محکمه پسند. آن وقت، شازده اسدالله ميرزا، هی آن وسط مزه می پراند –مثل ماها که امروز بامبول آقای کروبی را گرفته ايم و هی مزه می پرانيم... می دانيد. لودگی واقعا در بعضی مسائل خوب نيست. شمس‌علی هم به جای آن که عزيز خانم را با آن ريخت و قيافه و هيبت، در حالی که بر روی بام نعره می زند و تهديد می کند ببيند و رفتار خشن و غير انسانی او را دليلی برای به فعل در آمدن آن چه دوستعلی ادعا می کند بگيرد، همه چيز را وِل کرده چسبيده به مدرکِ محکمه پسند. عزيز خانم با چاقو به چه بزرگی، آن بالا ايستاده دارد صريحاً می گويد که فلان و بهمان خواهد کرد، آن وقت شمس‌علی معتقد است تا موضعِ جرم را به چشم خودش نبيند و ساعت دقيقِ وقوع آن را نداند نمی تواند قبول کند که جرمی در شُرُفِ وقوع بوده است.

الان هم شمس‌علی های قرن بيست و يکمیِ حکومت اسلامی رفته اند با همان دقت شمس‌علی های دائی جان ناپلئونی تحقيق کرده اند که آيا در کهريزک و بازداشتگاه های ديگر تجاوزی صورت گرفته يا نگرفته. خب. به اين نتيجه رسيده اند که نگرفته. خانم ها و آقايان مدعی چه قرينه و شاهدی دارند که نشان دهد تجاوز صورت گرفته؟ معلوم است ندارند. پس آقايان هيئت سه نفره چه گونه چيزی را که قابل اثبات نيست، مُهر تائيد پايش بنهند؟

نه. انصاف داشته باشيد. اگر امروز ما بگوييم که در دهه ی ۶۰ در زندان های حکومت اسلامی تجاوز صورت می گرفت، کسی قبول می کند؟ مثلا اگر بگوييم که دخترهای باکره ی محکوم به اعدام را می انداختند جلوی گرگ های گرسنه ی لاجوردی آيا کسی قبول می کند؟ خب معلوم است نمی کند. چون شاهدی نيست که مدرکی ارائه بدهد و ثابت کند که چنين اتفاقی افتاده. درست می گويم يا نه؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




پس تنها يک راه باقی می ماند آن هم اين که کسانی که آن سال ها حکومت می کردند خودشان اقرار کنند که در زندان های آن زمان، تجاوز –به صورت شرعی يا غير شرعی، به صورت عقدی يا غيرعقدی- صورت می گرفته. آيا کسی تا به حال گفته است که می گرفته؟ نه، نگفته است. کسی هم اين اتهام را تا به امروز قبول نکرده است. پس چرا کسانی که آن سال ها حکومت می کردند، انتظار دارند آقايانی که امروز حکومت می کنند قبول کنند که تجاوزی صورت گرفته؟

ببينيد، از قديم گفته اند يک سوزن به خودت بزن، يک جوالدوز به ديگران. من فکر می کنم، بهترين روشی که می شود با آن اثبات کرد که امروز در زندان ها تجاوز صورت می گيرد اين است که آقايانِ حکومتیِ ديروز صريحاً بگويند که وقتی خودِ ما حاکم بوديم، از اين کارها کم نشد (مدارکشم ايناها)، پس عجيب نيست که امروز هم چنين اتفاقاتی بيفتد (مدارک اگر نداريم، سابقه ی ناجور که داريم، سابقه اش هم اوناها)...

انگار باز زياده روی کردم. آدم که بنشيند دنبالِ راه حل برای مسائل غامض و بدون مدرک بگردد، آخرش حرف هايی می زند که نبايد بزند. من از اين خروسِ بی محل بودنِ خودم عذر می خواهم. همه اش تقصير شمس‌علی بود!

چرا شعرای دربار آقای خامنه ای اين ريختی اند؟
"تعدادی از شاعران جوان و پيش کسوت در حضور رهبر انقلاب اسلامی سروده های خود را با مضامين حماسی، دينی، اخلاقی، و اجتماعی قرائت کردند..." «سيمای جمهوری اسلامی ايران»

آدم شعرای دربار آقا سلطان علی خامنه ای را که می بيند مريض می شود. همه به قول امروزی ها ژولی پولی، همه با صداهای کشدار و بيمارگون، همه در حال بالا آوردن کلمات و دکلمه به سبک کودکان دبستانی. آقا سلطان علی هم قربان اش بروم، با آن لبخند مليح و ايوالله و خيلی خوب گفتن هايش خود را در جايگاه داورِ شعرشناس گذاشته و خوب و بد تعيين می کند. تو دهن زنان شاعری که "گرايش های فمينيستی دارند و حرف های بی ربط مطرح می کنند" می زند و می فرمايد که چه چيز خوب و چه چيز بد است. ايوالله آقای آقاسلطان علی. ما که بعد از ديدن فيلم شعر خوانیِ شعرا حالمان خراب شد و به نوعی ياس و سرخوردگی فلسفی دچار آمديم. به شما توصيه می کنيم اگر زمينه ی افسردگی و خودکشی داريد، فيلم زير را نبينيد.
http://www.dailymotion.com/video/xaedu۰_what-kind-of-poesie-khamenei-like-y_news

البسه ی موهن
"اعضای واردکننده شلوار موهن شناسايی و دستگير شدند" «فارس»

يک طنزپرداز چقدر بايد شکرگزار باشد که در کشوری زندگی می کند که چنين خبری روی خروجی تلکس خبرگزاری هايش می رود. ببينيد روی همين يک جمله چقدر می توان مانور داد. چقدر می توان با آن مضمون کوک کرد. چقدر می توان با آن مردم دل شکسته را خنداند. حالا ما که خنداندن بلد نيستيم ولی می توانيم بگوييم وقتی يک شلوارْ موهن شود، و به خاطر دستگيری عوامل پخش آن نيروهای انتظامی و اطلاعاتی وارد عمل شوند، فردا با چه چيزهای موهنِ ديگری رو به رو خواهيم شد.

مثلا تی شرت موهن، از آن نوع که اين روزها در تهران مُد شده و بر روی آن اشعاری به خط نستعليق به چشم می خورد. فرض کنيد بيتی از حافظ که در آن گفته "روزگاريست که سودای بُتان دين من است" روی تی شرت نقش شده و خانمی آن را پوشيده و زبان ام لال کلمه ی "دين" افتاده است روی "عضو شيردهی"ِ بانوی مزبور (عضو شيردهی همان "پستان" سابق است که اين روزها تلويزيون از آن استفاده می کند). معلوم است که تی شرت در اين حالت موهن خواهد شد.

يا چکمه ی موهن. و آن چکمه ايست که موجب تبرج می شود. برجستگی ساقِ پا بيرون می زند و دين و مسلمانی بر باد می رود. به چنين چکمه ی اسلام براندازی بايد که موهن گفت.

يا با عرض معذرت از بانوان محترم، "عضو شيردهی بند"ِ موهن (همان سوتينِ خارجی ها که کلمه ی اولش به مدد زبان شناسان سيما، اسلامی و پاستوريزه شده است). موهن بودن بخصوص در اين قسمت زياد به چشم می خورد به اين صورت که توليدکننده نامش يک نامِ اسلامی ست، مثل آقای خدايی؛ وقتی فروشنده ی خرده فروش می خواهد از شورت و کرست های اين آقای توليدکننده تعريف کند طبعاً از شورت و کرستِ خدايی صحبت خواهد کرد که در اين صورت اسلام به خطر می افتد چرا که شورت کرست اصولا شيطانی ست نه خدايی.

به هر طريق؛ ضمن عرضِ خسته نباشيد به عزيزان نيروی انتظامی که توانستند با کار پی گير اطلاعاتی جلوی ورود شلوارهای موهن را بگيرند، از ايشان استدعا می شود اگر وقت کردند، به دزدی ها و جنايت ها و تجاوزهايی هم که در روز روشن در وسط خيابان انجام می شود توجه بيشتری مبذول دارند (البته مورد آخر يعنی تجاوز، اين روزها ديگر مسئله ی عادی يی شده و اهميت اش را از دست داده است. همان جلوی دزدی و جنايت را بگيرند ما خيلی ممنون می شويم).

تفسير خبر کشکولی
* "احمدی نژاد بار ديگر مذاکره در باره پرونده ی هسته ای را رد کرد" «راديو فردا»
** سخنگوی وزارت امور خارجه ی دولت انگليس- حالا ما، انتقام اين رد کردن را از مردم فهيم و با فرهنگِ ايران می گيريم و آن ها بايد برای گرفتن ويزا، به جای سفارت خانه در تهران، به سفارت خانه در ابوظبی بروند.

* "حجم نقدينگی از ۱۹۰ هزار ميليارد تومان گذشت" «ايلنا»
** اقتصاددانِ اسلامی- مهم نيست. به زودی سه تا صفرش را بر می داريم می شود مُک ۱۹۰ ميليارد تومان و همه عاقبت به خير می شويم.

* "معاون فرهنگی ستاد کل نيروهای مسلح خواستار پخش هر چه بيشتر اعترافات متهمين حوادث بعد از انتخابات شد" «ايلنا»
** فهرست برنامه های شبکه سراسری سيمای جمهوری اسلامی ايران:
ساعت ۱۷:۰۰ پخش قسمت اول اعترافات اصلاح طلبان
ساعت ۱۸:۰۰ پخش قسمت دوم اعترافات اصلاح طلبان
ساعت ۱۹:۰۰ اخبار
ساعت ۲۰:۰۰ ميز گرد در باره ی اعترافات اصلاح طلبان
ساعت ۲۱:۰۰ اخبار
ساعت ۲۲:۰۰ پخش قسمت سوم اعترافات اصلاح طلبان
ساعت ۲۳:۰۰ پخش قسمت چهارم اعترافات اصلاح طلبان

* زاهدی: "آيين‌نامه ستاره‌دار شدن را لغو کرده‌ام" «مهر»
** دانشجوی فوق- من که مانده ام چه جوری از ايشان تشکر کنم.

* "دفتر احمدی‌نژاد از آيت‌الله صانعی شکايت کرد" «فارس»
** - به اين رو بدی از خدا و پيغمبر هم شکايت می کند.

* "سلول انفرادی؛ مجازات روزه خواری در زندان سنندج" «موکريان»
** - آقا برو خدا را شکر کن بلا مَلايی سرت نياوردن. سلول انفرادی که چيزی نيست.

* "بايد وزارت ‌امر به معروف ‌ونهی ازمنکر تاسيس شود" «آيت الله مکارم، سکولاريسم نو»
** معاونت های وزارت خانه امر به معروف و نهی از منکر:
معاونت شلاق و تعزير
معاونت پايين کشيدن شلوار برای ترويج اسلام انقلابی
معاونت پلاکاردهای پارچه ای جهت معدوم سازی عوامل منکراتی
معاونت تذکرات لسانی و توصيه های پسِ‌گردنانی
معاونت گفتمان و کوفتمانِ اسلامی

نامه به آقای ايرج ميرزا

جناب آقای ايرج ميرزا، نويسنده پورنوگرافيک (مستهجن)
بنده بسيار متاثرم از اين که شما را يک شاعر خوب می شناختم و نمی دانستم آدمِ مستهجنی تشريف داريد. حيف از آن همه فاتحه ای که بر سنگ مزارتان در ظهيرالدوله خواندم. واقعا شما آدم پورنوگرافيکی بوديد و ما نمی دانستيم. من وقتی شعر مادر را با ديد جديدی که از شما پيدا کرده بودم خواندم به عمق پورنوگرافيک بودن اشعارتان پی بردم. خدا پدر شهرداری مشهد را بيامرزد که شما را به ما شناساند. من بايد می فهميدم وقتی شعر مادرتان در کتاب های دبستان زمان شاه منتشر می شود، پس شاعر آن حُکماً بايد فاسد بوده باشد و وزارت آموزش و پرورش شاه بخواهد فرزندان ما را به پورنوگرافيسم آلوده کند. وقتی کسی به بچه های دبستان کلمه ی پستان را ياد دهد، معلوم است به بزرگ ترها چه چيزهای ديگری ياد می دهد. واقعا من برای خودم متاسفم که ساده لوح بودم و شما را شاعر بزرگی می شناختم.

اما شما موضوع صحبت امروز من نيستيد چرا که شهرداری مشهد قالِ قضيه ی شما را با برداشتن اسم تان از روی يک خيابان، برای ابد کَند و شما را به زباله دان تاريخ ادبيات ايران انداخت. موضوع صحبت من شعرای ديگرِ پورنوگراف (مستهجن) است که نمی دانم چرا شهرداری ها و اصولا حکومت اسلامی با آن ها مماشات می کنند.

لابد می خواهيد بگوييد، عبيد زاکانی به مراتب بدتر از شما بود و من هم می خواهم او را به شهرداری قزوين معرفی کنم. خير. عبيد زاکانی در مقابل کسی که می خواهم از او اسم ببرم اصلا عددی نيست. من می خواهم راجع به کسی که او را شيرين سخن می دانند و نثر پارسی اش را می ستايند و او را به عنوان يک اخلاق گرا به خوردِ مردم جهان می دهند صحبت کنم. بله. منظور من شخص شخيصِ سعدی است.

مردم بدبخت ما فکر می کنند که سعدی فقط بوستان و گلستان و غزليات است –مثل شما که فکر می کنند شعرهايتان مادر و قلب مادر و عباسقلی خان است. همين شيخ، هزلياتی دارد که صد رحمت به اشعار شما. مثلا ايشان در جايی از "هزليات" می فرمايند... جداً سخت است... کدام اش را انتخاب کنم که حتی با نقطه چين قابل درج باشد... بله... اين را با مقدار زيادی سانسور ملاحظه بفرماييد:
روی زيبا و جامه ی ديبا
عرق و عود و رنگ و بوی و هوس
اين همه زينت زنان باشد
مرد را ..ر و خ..ه زينت بس

در مقابلِ آن اشعارِ با تربيتی، چنين اشعارِ بی تربيتی! واقعا خاک بر سر سعدی کنند با اين شعر گفتن اش. اين يکی را نگاه کنيد:
هر چه مرشد تو بينی اندر دهر
جمله از ..ن شوند شهره ی شهر
هر که ..ن بيشتر بدادندی
نام مرشد بر او نهادندی

نه آقاجان. اين ها استريل ترين و باادبانه ترين بی ادبی های سعدی ست. من که رويم نمی شود بخش بزرگی از هزليات او را حتی با نقطه چين، حتی با سانسور شديد در اين جا درج کنم. پس چرا چنين موجودی را اهل فرهنگ ايران، مردم ايران، حتی مردم جهان به عنوان يک شاعر بزرگ اخلاق گرا می شناسند؟

لابد می خواهيد بگوييد، تو کلمه گرا هستی، من و سعدی و عبيد و مولانا معنی گرا هستيم. يعنی درست است که کلماتِ ما ظاهرا بی ادبی، و حتی خيلی بی ادبی ست، اما معنای مصاريع و ابياتِ شعر ما والاست. خيلی هم والاست.

من می گويم مرده شور معنی گرايی شما را ببرد. برای من کلمه مهم است. کلمات شما شعرای بی تربيت، پورنوگرافيک و غير اخلاقی ست، پس نابود بايد گردد. اسم شما هم بايد از روی خيابان ها و کتاب ها برداشته شود. ما ممدعلی معلم دامغانی داريم. ما علی موسوی گرمارودی داريم. ببينيد چقدر با تربيتی سخن می گويند. چقدر کلمات بی خطر در اشعارشان به کار می برند. آن وقت مولانا می آيد فلانِ خر را با تمام جزئيات در بهمانِ کنيزک... لا اله الا الله. نمی گذارند دهان مان بسته بماند.

سعدی هم مثل شما بود، عبيد هم مثل شما بود، مولانا هم مثل شما بود، و خيلی ها مثل شما هستند. مگر شما نبودی که عرق النساء ات در شعر چادر به جنبش در آمد. مگر شما نبودی که به غبغب زنِ مردم نظر داشتی. مگر شما نبودی که عليه حجاب شعار دادی و گفتی "حجاب زن که نادان شد چنين است / زن مستوره ‌ی محجوبه اين است". مگر شما نبودی که بی حجابی را خواستی رواج دهی و نوشتی که بهتر است زنان "برون آيند و با مردان بجوشند / به تهذيب خصال خود بکوشند // چو زن تعليم ديد و دانش آموخت / رواق جان به نور بينش افروخت // به هيچ افسون ز عصمت برنگردد / به دريا گر بيفتد تر نگردد..."

شما به قول شهرداری مشهد –که بايد جمله اش را به خط زر نوشت و بر در و ديوار آويخت- مهم ترين وجه محتوايی اشعارت سنخيت سازی نمادهای ارزشی دين اسلام و تخفيف شَأن آن و بخصوص نازل سازی جايگاه روحانيت معظم شيعه بوده است؛ مالِ شعرای قديم، نازل سازی مبلغان و مروجان دينِ مبين با کُدِ "واعظ" و "قاضی" و "محتسب" و امثالِ اين ها که جايگاهشان همواره رفيع باد.

خلاصه کنم. به اعتقاد من بايد اسم خيابان هايی مثل سعدی و حافظ و مولوی برداشته شود، و شهرداران شهرهای ديگر از کار شهرداری مشهد بياموزند. والسلام.

[وبلاگ ف. م. سخن]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016