فرهاد عشوندى
ايران ورزشى - بالاخره قفل سكوت را شكست. مجيد جلالى كه در ماه هاى گذشته و پس از منتفى شدن حضورش در پرسپوليس كمتر با مطبوعات ورزشى حرف مى زد، حالا تغيير رويه داده. او چهارشنبه گذشته به تحريريه ايران ورزشى آمد. هرچند وقتى سؤال ها به تيم ملى مى رسيد، با كمى مكث و درنگ و پس از مزه مزه كردن كلماتش سخن مى گفت و براى بعضى سؤال ها هم فقط سكوت مى كرد.با اين وجود، او در نشست ۴ ساعته اش در ايران ورزشى هم از بهترين شيوه ها براى موفقيت تيم ملى در جام جهانى سخن گفت و هم از نامه اى كه براى رييس جمهور نوشته بود، دفاع كرد. نامه اى كه به حركتى براى حذف مربيان خارجى از ورزش ايران تعبير شده است.
مصاحبه هايى كه از شما در روزهاى گذشته چاپ شده، به نظر مى رسد سكوت درباره تيم ملى را شكسته ايد؟
< البته من در اين مصاحبه ها هم درباره تيم ملى حرفى نزدم و بيشتر حرف هايم با محوريت آموزش مربيان در كشور بود ولى سؤال ها يك جورى طراحى مى شد كه به تيم ملى برسد و من هم سعى مى كردم از تيم ملى حرف نزنم. البته در برنامه تلويزيونى از تيم ملى حرف زدم ولى نه درباره گذشته تيم بلكه از برنامه هاى آينده اش گفتم.
بايد درباره تيم ملى حرف زد يا نه؟
< بايد حرف زد ولى يك زمانى مثلاً شما رسالت خبرى داريد مى نويسيد و خيلى هم به اين اهميت نمى دهيد كه مسؤولان توجهى به حرف هايتان دارند يا نه اما اين قضيه براى من صادق نيست. من يك اطلاعاتى جمع كرده ام و مطمئن هستم كه اگر در رسانه ها بگويم كمك نمى كند ولى اگر در مجامع خاص باشد حاضرم اين اطلاعات را در اختيار مسؤولان بگذارم تا كمكى به آنها كرده باشم.
اگر خود شما سرمربى تيم ملى بوديد دوست داشتيد مربيان ديگر كارتان را در رسانه ها نقد كنند؟
< من حتى اگر مربى يك تيم باشگاهى باشم هم دوست دارم تيمم را نقد كنند. البته قبول دارم كه گاهى انتقادها غيرمنصفانه است و آزاردهنده مى شود ولى انتقاد از سر دلسوزى كه خيلى خوب است.
گفتيد حاضريد در مجامع خاص از تيم ملى حرف بزنيد ولى در اين چند ماه چند بارى اين مجامع خاص بوده ولى شما از شركت در آنها طفره رفته ايد؟ انگار علاقه اى به صحبت نداريد؟
< دوست ندارم درباره مباحثى كه مى دانم آنها كه مخاطب اصلى هستند به حرف هايم توجهى نمى كنند حرف بزنم. رسانه ها علاقه دارند و مردم هم علاقه دارند ولى اثرگذار نيستند.
آنهايى كه علاقه ندارند چه كسانى هستند؟ برانكو يا دادكان؟
<ببينيد اصلاً دوست ندارم كه معلوم كنيد چه كسانى هستند. براى سياستگذارى ورزش، اين مديران سازمان و فدراسيون هستند كه تصميم مى گيرند. در سطح كلان هم رييس جمهور تصميم مى گيرد، به همين دليل هم بود كه براى رييس جمهور نامه نوشتم.
خيلى از كارشناسان نامه شما به رييس جمهور در آن شرايط خاص را يك اقدام احساسى مى دانستند؟
< هر عملى كه در اجتماع داشته باشيد، قضاوت نسبت به آن عمل برابر با انديشه هاى افرادى است كه قضاوت مى كنند. ديدگاه و عقيده هر فرد در قضاوتش اثر مى گذارد. خيلى روشن است وقتى قرار است براى رييس جمهور نامه بنويسم بايد با ادبياتى باشد كه او رغبت كند نامه را بخواند اما موضوعى كه در نامه از آن نوشته ام مربوط به تفكر وابسته است كه من درباره اش حرف و سند دارم. به آن نامه بايد از اين نظر نگاه كنيم.
نامه شما زمانى نوشته شد كه رييس جمهور در پيامى به مسؤولان فدراسيون شنا كسب مدال طلاى شناگران را به كمك يك مربى ايرانى تبريك گفته بود. شايد نامه شما در آن روزها اين تصور را به وجود مى آورد كه شما بهترين زمان را براى حمله به مربيان خارجى به دست آورده ايد؟
< ولى صحبت آقاى احمدى نژاد بعد از نامه من بود. يادم هست كه ايشان نامه اش را بعد از نامه من نوشتند.
درست است كه هر كسى قضاوتى نسبت به نامه شما انجام داده ولى قضاوت درباره شما به دليل پيشينه شما بود. شايد كسى انتظار نداشت اين حرف ها را از مجيد جلالى كه فردى مطلع از دانش روز و طرفدار مربيان خارجى بود، اينگونه به مربيان خارجى بتازد؟
< هنوز هم طرفدار مربيان خارجى هستم. حتى در نامه هم نوشتم كه ما بايد مدرسان خوب و مربيان طراز اول خارجى بياوريم و در كنار آن بايد در يك پروسه زمانى اقدام كنيم به تربيت نيروهاى متخصص داخلى. حرف من اين است. در ۲۸ سال گذشته عالى ترين مقام هاى ورزش كشور ما مى گويند ما مربى نداريم. راست هم مى گويند اما اين گناه چه كسى است؟ در طول اين سى سال ما چقدر براى آوردن مستشاران فوتبال هزينه كرده ايم. آمارها نشان مى دهد كه سالى ۱۵ تا ۲۰ ميليارد تومان در دو سه سال گذشته ورزش ما براى آوردن اين مستشاران در رشته هاى مختلف هزينه كرده است. با اين روند آموزشى كه داريم در سى سال آينده هم مربى ايرانى نداريم! من مى گويم اين روندغلط است، فكر مى كنم حرفى منطقى مى زنم. ما سالى يك قران هم خرج آموزش نيروهاى داخلى نكرده ايم، اين درد فوتبال ما است.
خيلى نمى خواهيم روى نامه مانور كنيم ولى قبول داريد كه يك سلسله مراتبى است و شما در زمان نگارش نامه مى توانستيد به مقام هاى ديگرى نامه بنويسيد؟ يكدفعه به بالاترين مقام اجرايى نوشتيد چون فكر مى كرديد در سطوح پايين كسى توجهى به حرف هاى شما ندارد؟
< يك سال بود كه اين حرف ها آزارم مى داد، يك بار روز بازى سوپر جام از درودگر خواستم تا قرار ملاقاتى با دادكان را برايم فراهم كند كه خبرى نشد، بعد از آقاى خداداد خواستم ترتيبى بدهد تا اين حرف ها را به دادكان بزنم كه او گفت چشم ولى خبرى از او نشد، يك هفته بعد دوباره به خداداد زنگ زدم ولى باز هم اتفاقى نيفتاد. سازمان هم آن روزها با استعفاى مهرعليزاده رييسى نداشت، در آن شرايط مجبور شدم به رييس جمهور نامه بنويسم.
نمى دانيد چه دليلى داشت كه دادكان توجهى به حرف هاى شما نشان نداد؟
< نمى دانم، اصلاً نمى دانم كه اين دوستان حرف هايم را به او انتقال دادند يا نه.
يك صحبتى است كه مى گويند دادكان رابطه خوبى با شما ندارد.
< نمى دانم. مى دانم خوب نيست ولى چراى اين كار را نمى دانم، شايد دلخورى او براى جدايى من از تيم ملى جوانان باشد. آن زمان ما با هم قرار گذاشته بوديم كه اگر پيشنهاد خوبى داشتم از تيم جوانان جدا شوم ولى وقتى پاس به من پيشنهاد كار داد دادكان با جدايى من از تيم ملى مخالف بود ولى ما با هم از قبل به توافق رسيده بوديم و من جدا شدم بعد هم كه حرف هاى فركى مطرح شد.
قبول داريد كه مربيان خارجى درجه اول به ايران نمى آيند؟
< نه، چطور براى امارات مى آيند، امه ژاكه سالى سه روز در امارات سمينار مى گذارد. براى مربى كه درخواست بهتر دارد سخت است به ايران بيايد اما مربيان، ادبياتى مخصوص به خودشان دارند كه اگر با آن زبان حرف بزنيم با آنها مى آيند. چطور ژاپن مربى مى آورد.
شرايط ما با ژاپنى ها قابل مقايسه نيست. ليگ حرفه اى و امكانات آنها كجا و شرايط ليگ ما كجا؟
< شما اتفاقاً با من هم كلام هستيد، مثلاً وقتى ما نمى توانيم مربى درجه يك و دو بياوريم چه لزومى دارد مربى درجه ۴ بياوريم. خوب مربى هاى با آتيه خودمان را سه هفته به بهترين تيم هاى اروپايى ببريم. مثلاً در تمرين آرسنال آرسن ونگر پس از تمرين ده دقيقه برايشان صحبت كند. بعد در هلند تمرينات آژاكس را ببينند و در فرانسه هم يك كلاس آموزشى برايشان بگذاريم كارى كه همه اش ۱۰۰ ميليون هم هزينه ندارد ولى بعد از سه هفته مى دانيد اين مربيان ما چقدر تغيير كرده اند. ما مربيان جوان خوبى مثل غلام پيروانى، حميد درخشان، احد شيخ لارى و نصرت ايراندوست و ... داريم چرا اينكار را برايشان انجام نمى دهيم.
دادكان گفته اگر كارشناسان بگويند تيم ملى مشكل دارد مى پذيرد؟
< به نظر شما تا به حال نگفتند؟
شما مدام اصرار داريد كه طيف عامه نقشى اثرگذار ندارند اما بارها شده كه قدرت افكار عمومى باعث حذف بسيارى از مربيان موفق شده چون طيف عامه اسير تحليل هاى غيركارشناسى و سكوت نخبگان ورزش شده است؟ اتفاقى كه در حذف ايويچ و دهدارى، صفايى فراهانى و ... اثرگذار بود؟
< اين بدترين اتفاق ممكن است. در يك كتابى درباره تغيير مى خواندم نوشته بود براى پيشرفت بايد به دنبال تغيير باشيد ولى اگر از تغيير بترسيم زمانى مى رسد كه ترس ما را وادار به تغيير مى كند. آن موقع ديگر تغيير اثرگذار نيست، بهتر است قبل از ترس تغيير را انجام بدهى، افكار عمومى يك نوع ترس براى سياست گذاران ورزش است. مشكل اينجاست كه مديران ما فقط براى كنترل افكار عمومى تغيير ايجاد مى كنند.
يك ديدگاهى در تمام دنياست كه وقتى يك تيم خوب بازى نكرد مربى را تغيير بدهند. از نظر كلى شما به اين حرف اعتقاد داريد؟
< روال اين طورى است كه هر مربى سبك و شيوه خاصى دارد. يك مدير بايد در زمان انتخاب مربى بداند چه چيزى از تيمش مى خواهد. مثلاً شش ماه زمان دارد و مى خواهد نتيجه بگيرد. در آن مقطع زمانى بايد يك مربى انتخاب شود كه نتيجه گرا است. يك مربى را مى آورد كه در كوتاه مدت جواب مى دهد ولى اگر بخواهيد براى ۵ سال آينده مربى بياوريد به دنبال يك مربى نتيجه گرا مى رويد؟ پنج سال زمان براى نتيجه گرفتن؟ منطقى اين است كه براى بلند مدت يك مربى ساختارگرا بياوريم كه كارهاى بنيادى براى تغيير سبك فوتبال انجام بدهد.
چرا مجيد جلالى كه در سه سال دو عنوان قهرمانى به دست آورده امروز بيكار است؟
< شايد به خاطر اين است كه همين حرف ها را مى زند.
اما شما خيلى هم صحبت نمى كنيد.
<نمى دانم ولى من با خودم بيشتر به اين بخش فكر مى كنم كه اگر يك مربى خارجى در سه سال اين عناوين را به دست مى آورد حالا چه جايگاهى در فوتبال ما داشت؟
خوب فكر مى كنيد اگر دنيزلى با پاس قهرمان آسيا مى شد و فصل بعد از پنج بازى نتيجه نمى گرفت اخراج مى شد يا نه؟
< خوب ادبيات فوتبال حرفه اى مى گويد بايد عوض مى شد.
يك نظر درباره شما اين است كه مجيد جلالى هميشه تيمى را انتخاب مى كند كه پتانسيل قهرمانى را دارد. مثلاً هيچ وقت نمى تواندبا فجر سپاسى كار بزرگى در فوتبال ايران انجام دهد.
< اين طرز فكر كسانى است كه مجيد جلالى را نمى شناسند. آن دوره اى كه مجيد جلالى با تيمى بدون پول مثل وحدت دو دوره اين تيم را به مقام پنجم باشگاه هاى تهران رساند را به ياد ندارند، وحدتى كه هميشه ما تلاش مى كرديم در روز آخر بازيها به دسته پايين تر سقوط نكنيم به جايى رسيد كه يكى از بهترين تيم هاى تهران شد. من براى كارم هدف دارم. همان زمان كه در وحدت بودم بانك ملى ماهى ۱۵ هزار تومان به من مى داد ولى قبول نكردم چون مى گفتم در وحدت دارم روى خودم سرمايه گذارى مى كنم اما بعد از كلاس هاى حرفه اى مربيگرى هدفبندى من سه بخش داشت. قهرمانى در سطح ملى، سطح قاره اى و فراقاره اى. من قهرمانى ايران را تجربه كرده ام و حالا به دنبال هدفى مى گردم كه به قهرمانى آسيا برسم و پس از آن به دنبال هدف فراقاره اى مى روم. نمى خواهم با انتخابى اشتباه بازگشت به عقب داشته باشم.
هدف دوم و سومتان تيم ملى هم بوده؟
< مى تواند تيم ملى هم باشد.
حالا فكر مى كنيد امكان آن خواسته و هدف هست؟
< هميشه خيلى سعى مى كنم غصه نخورم و گلايه نكنم ولى بعضى وقت ها هم نمى توانم. من در مسيرم حركت مى كنم و با حوصله منتظر فرصتى مطلوب مى شوم. مسلماً اگر به دنبال پول بودم حالا تيم داشتم ولى من اهداف ديگرى دارم.
شما كاريزماى كار با ستاره ها را داريد؟
<بله، من در كار ثابت كرده ام. مگر پاس بازيكن بزرگ نداشت، بهترين فصل باشگاهى را خداداد آن سال در پاس در تمام دوران فوتبالش پشت سر گذاشت. در صباباترى با على دايى كار كردم. على دايى يك بازيكن بزرگ است. فكر مى كنيد چرا بعد از قهرمانى جام حذفى او مرا كول مى كند؟ من اين را شخصيت بالاى او مى دانم ولى سبك كار من هم بى تأثير نبوده. باور كنيد كار كردن با بازيكنان بزرگ آرزوى من است چون آنها ايده هاى مرا بهتر پيش مى برند.
وقتى از پاس اخراج شديد نكونام خوشحال شد يا ناراحت؟ همين اتفاق وقتى در صبا برايتان افتاد على دايى چه احساسى داشت؟
<اگر ناراحت نشده باشند حداقل خوشحال هم نشدند. زمانى كه بعد از قهرمانى مى خواستم از پاس جدا شوم، كسى كه بيشتر اصرار كرد در پاس بمانم خداداد بود. او به خانه ام آمد و دو ساعت با من حرف زد تا متقاعد شوم در پاس بمانم!
كمى باورش سخت است؟
<مى توانيد از خودش بپرسيد.
ولى اولين مصاحبه انتقادى از شما را خداداد انجام داد؟
<در اينكه پاس در فصل دوم حضورم نتايج خوبى نگرفت عوامل زيادى دخالت داشت ولى هميشه با خودم مى گويم اگر براى شكست ها جنجال كنى، پيشرفت بعدى ام را سد كرده ام. هميشه مشكلاتى بوده، هيچ وقت از آنها حرفى نزدم و باز هم حرف نمى زنم.
يعنى ناكامى پاس دلايل فنى نداشته؟
<اگر فنى بود برايش راهكار پيدا مى كردم. خوشحالم كه دليل ناكامى ام در پاس را شناختم. هرچند در صبا هم به نوعى همان اشتباهم تكرار شد چون با آدم ها و مديران سايه نمى توانم ارتباط برقرار كنم، چه در پاس و چه در صبا. ولى در عمل ثابت كردم كه با بازيكن بزرگ مى توانم كار كنم. در دو حالت مى توانى با بازيكن بزرگ راحتى باشى، اول اينكه ستاره احساس عدالت كند و دوم احساس پيشرفت، در آن صورت راحت كار مى كند.
حالت سومى هم هست، دادن امتيازهاى ويژه به ستاره. مثلاً مى گفتند كه در پاس امتيازهايى به خداداد مى داديد. يا مثلاً بعضى مواقع در نقد تيم ملى مى گفتيد بهتر است دايى تعويض شود ولى اين اتفاق هيچ وقت در صبا نيفتاد.
<من هيچ وقت و هيچ جا چه سربسته و چه شفاف درباره تعويض هاى تيم ملى و يا هيچ تيم ديگرى حرف نزده ام چون اعتقاد دارم تعويض تنها وظيفه اى است كه سرمربى تيم بهتر از هر كس مى داند چه زمانى بايد انجام بدهد.
بخش اول سؤال تان را هم قبول ندارم و هيچ وقت امتياز ويژه اى به خداداد نداده ام.
درست در روزهايى كه همه اعتقاد داشتند على دايى سنگين شده، بد بازى مى كند و تأثير مثبتى ندارد و نه تنها در تيم ملى كه در باشگاهش هم بيشتر عاملى بازدارنده است، شما در صباباترى همان سيستمى را در پيش گرفتيد كه همه مربيان قبلى نسبت به دايى انجام مى دادند. حضور بى قيد و شرط او در زمين؟
<شما بازيهايى كه على دايى براى من در صباباترى انجام داد را دنبال مى كرديد يا روند پيشرفت على دايى را در آن مدت دنبال كرده ايد؟
نه خيلى، ولى نمود بازيهاى او را در تيم ملى مى ديديم.
<خب من حالا برايتان توضيح مى دهم. على دايى وقتى تمرينات ما شروع شد مثل يك جوان ۱۸ ساله تمرين مى كرد. او مؤثرترين يار من در اين مدت بود. تيم به زمين مى رفت. او نه تنها وظايفش را به خوبى انجام مى داد، به قدرى خوب تيم اش را رهبرى مى كرد كه نمى توانستم از او بگذرم.
پس چرا اين موفقيت او نمودى در تيم ملى نداشت ؟
<در آن زمان تيم ملى فقط يك بازى با ژاپن انجام داد كه دايى بهترين بازيكن زمين بود. ما آمار حركات دايى را در بازى برگشت با ابومسلم در فينال جام حذفى حساب كرديم. او ۶/۹ كيلومتر در اين بازى دويده بود. استاندارد دويدن در كشور ما ۱۰ كيلومتر است كه كمتر بازيكن ايرانى به اين استاندارد مى رسد ولى او در اين سن و سال به استاندارد رسيده بود، يكى از دونده ترين ياران من بود. وقتى آمار تمام تيم را نگاه مى كردم فقط چهار نفر بالاى ۹ كيلومتر دويده بودند كه به جز دايى، هيچ كدام از ياران تهاجمى ما نبودند. پس دليلى ندارد كه او را تعويض كنم.
ولى در بازى رفت فينال، دايى خيلى موفق نبود و تعويض هم نشد. تازه يك مهاجم بايد گل بزند، وقتى او گل نمى زند چرا نبايد يك مهاجم ديگر جايش را بگيرد؟
<اگر دويدن على را هم كنار بگذاريم باز او مؤثرتر از همه است قدرت رهبرى او هم در زمين شگفت انگيز است پس چه دليلى دارد كه او را تعويض كنم.
درباره على دايى تيم ملى چه نظرى داريد؟
<علاقه اى به حرف زدن درباره تيم ملى ندارم. دايى در دوره اى كه ما در صبا بوديم بهترين يار تيم من بود. يك مثال برايتان مى زنم وقتى ما بازى رفت فينال را در زمين خودى مساوى كرديم ديدم چند يار تيم ما دارند گريه مى كنند. ما تازه بازى رفت را انجام داده بوديم ولى آنها ديگر انگيزه نداشتند. من در رختكن را بستم و با عصبانيت و صداى بلند گفتم مى خواهم بازى بعد را در مشهد ببريم هر كس فكر مى كند اين توانايى را نداريم همين حالا از رختكن برود بيرون، كمتر از دو دقيقه حرف زدم يك دفعه بچه هايى كه گريه مى كردند شروع به دست زدن كردند. دايى در آن جمع حركتى كرد كه تيم مرا زنده كرد او فرياد زد بلند شويد برويد دوش بگيريد و به بردن در بازى بعد فكر كنيد حركت او كار مرا تكميل كرد. همين جا است كه تفاوت يك رهبر از افراد عادى معلوم مى شود.
اصلاً ارزش اين بازيكنان را ناديده نگيريد. اين بازيكنان خيلى اثرگذار هستند.
تا كى؟
<تا موقعى كه در زمين اثرگذار است يا خنثى نشده اما زمانى كه توانايى فنى او به اندازه اى نبود كه مثبت باشد ديگر دليلى ندارد كه به خاطر قدرت رهبرى اش از او استفاده كنيم اما تا زمانى كه برآيند او مثبت است بايد از او استفاده كنيم.
اشكالى كه از برانكو و تمام مربيان ديگرى كه با دايى كار كرده اند مثل شما، مى شود گرفت اين است كه به قدرى روى قدرت رهبرى يك بازيكن تكيه مى كنند كه انگار خود مربى توانايى رهبرى تيم را ندارد.
<اصلاً اين گونه فكر نكنيد. اگر به كلاس هاى مربيگرى برويد يا از مربيان بزرگ بپرسيد مى فهميد اگر تيم در زمين رهبر نداشته باشد مثل يك جامعه ملوك الطوايفى مى شود به خصوص براى تيم هاى پرستاره، انگار يك منطقه ۱۰ خان دارد اگر تيم يك خان بزرگ نداشته باشد همه چيز به هم مى ريزد. هر تيم بزرگى يك رهبر درون زمين دارد كه خيلى هم اهميتى به سن و سال ندارد.
به نظر شما بازيكنان تيم را بايد براساس سيستم انتخاب كرد يا سيستم را با توجه به بازيكنان تيم؟
<خوب دو سبك متفاوت در جهان رايج است يكى انتخاب بازيكنان براساس يك سيستم است كارى كه فرانسه قبل از جام جهانى ۹۸ فرانسه انجام داد و براى آن سيستم از اريك كانتونا گذشت اما سبك دوم تنظيم سيستم بازى براساس بازيكنان تيم است ما بهترين بازيكنان را جمع مى كنيم و آن وقت سيستم تيم را مى چينيم اما رده سومى هم داريم كه تركيبى از دو شيوه قبلى است كه من اين شيوه را مى پسندم.
يعنى هيچ كدام اولويت نداشته باشد.
<اينكه ستاره هاى زيادى داشته باشيم خيلى خوب است ولى كافى نيست بهترين شرايط زمانى است كه اين ياران خوب در قالب يك سيستم بازى تيمى قرار بگيرند و مؤثر باشند.
حريفان ما در جام جهانى از سبك فوتبال لاتين هستند به نظر شما بهتر است سيستمى را براى بازى با حريفان طراحى كنيم يا سيستم را براساس نفرات بچينيم.
<من باز هم مى گويم شيوه سوم. ما ياران خوبى داريم اما اگر بخواهيم در جام جهانى موفق باشيم نمى توانيم همزمان از همه آنها استفاده كنيم. ياران خوب ما همه تهاجمى هستند. دايى، نيكبخت، زندى، مهدوى كيا، كريمى، هاشميان همه بازيكنان اثرگذارى هستند ولى ما نمى توانيم تمام آنها را در يك زمان به زمين بفرستيم چون در آن بازيها زمان زيادى مجبور به دفاع هستيم پس بايد توان دفاعى را افزايش بدهيم.
بعضى اعتقاد دارند كه فوتبال ما براى بازى با تيم هاى لاتين كه روى زمين بازى مى كنند مشكل دارد به نظرتان ما در جام جهانى مى توانيم با اين سه تيم مقابله كنيم؟
< بايد در سبك فعلى بازى تيم تجديد نظرهاى اساسى كنيم اگر قرار است موفق باشيم. ما پتانسيل بازى با اين تيم ها را داريم كه بتوانيم جلوى اين تيم ها موفق شويم. وقتى سنگال، فرانسه را مى برد حتماً ما هم مى توانيم مكزيك را ببريم راه دارد ولى راه سختى است.
شما تمرينات تيم ملى را ديده ايد؟
<نه هيچ وقت.
چرا؟
<... (سكوت)
ولى بازيكنانتان در تيم ملى بازى مى كردند؟
<خوب از بچه ها مى پرسيدم.
ممكن است روزى در مجامع خاص از تيم ملى حرف بزنيد. براى اين كار نبايد تمرينات تيم را هم ديده باشيد؟
<آخر من سمتى ندارم يك وقت است كه من رييس كميته ارزيابى تيم ملى هستم آن وقت بايد همه چيز را به دقت بررسى كنم ولى حالا نيازى به اين كار نيست.
فكر مى كنيد بتوانيم صعود كنيم؟
<پتانسيل اين كار را داريم ولى بايد زحمت زيادى بكشيم.
مى توانستيم در گروه بهترى هم قرار بگيريم؟
<ببينيد اين گونه فكر كنيم براى تيم ما در ميان تيم هاى سيد يك كدام تيم بهتر از تيم هاى ديگر براى ما بود.
خوب مسلماً مكزيك؟
<اما ما مى توانيم بگوييم بازى با مكزيك براى ما ساده است. اگر با قدرت فوتبال خودمان مقايسه كنيم مسلماً همه تيم ها قوى هستند. البته گروهى كه داريم نسبت به گروه هاى تيم هاى ديگر كمى ساده تر است.