پنجشنبه 27 آذر 1382

بخش بيستم: ديدار با امريكايي‌ها در مك‌دونالد

سفرنامه هنگامه شهيدي در جنگ عراق
« دولت در انتظار »
WWW.HengamehShahidi.com
[email protected]


كامران دوباره به داخل اطاق آمد ميخواست ما را به نهار دعوت كند كه نپذيرفتيم و گفتيم تصميم داريم در شهر گردش كنيم. بنابراين او «هيونداي النترا2003» در اختيارمان گذاشت كه با راهنمايم عماد در شهر چرخي بزنيم. نهار به مك‌دونالد رفتيم. روبروي ميز ما چند سرباز آمريكايي نشسته بودند و با هم گفت و گو مي كردند.تا غذايمان حاضر شود به سمت ميز آنها رفتم و خودم را به عنوان يك روزنامه نگار ايراني معرفي كردم.آنها نگاهي به هم انداختند و خنديدند بعد يكي از آنها گفت: ما ايراني ها را دوست داريم... به يكي آنها كه جوانتر به نظر ميرسيد گفتم دلتان نمي خواهد زودتر به كشورتان برگرديد؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

گفت اگر هم دلمان بخواهد دست خودمان نيست. ما تابع امر رييس جمهور بوش هستيم...
گفتم شما جز آن سربازهايي بوديد كه واقعا جنگيديد يا بعد از سقوط صدام براي هاليدي به عراق آمديد؟ ...
يكي ديگر از سربازان در پاسخ به سوالم نيشخندي زد و گفت: جنگ؟ كدام جنگ ؟ نكند فكر كرديد جنگ جهاني سوم بوده است. عراق خودش چيست كه سقوطش باشد...
غذايمان آماده بود. از سربازان آمريكايي تشكر كردم و هنگامي كه به سمت ميز خودم مي‌رفتم يكي از آنها گفت دوست داريد ديدار بعدي شما با سربازان آمريكايي در كشور خودتان باشد؟
در حالي كه به سمت ميزم مي رفتم پاسخ دادم ايران عراق نيست كه 20 روزه سقوط كند. به سركرده‌اتان بگوييد كه ما يك وجب از خاكمان را به كسي تسليم نمي كنيم ...
از مك دونالد كه خارج شديم پس از كمي گشت زني در شهر به دفتر كامران برگشتيم. خيلي خسته بودم. كامران براي استراحت مرا به اطاق طبقه بالا هدايت كرد و عماد و خودش هم به بحث كردن مشغول شدند. به داخل اطاق كه رسيدم از فرط خستگي بيهوش شدم و ساعت نزديك 6 بعد از ظهر بود كه از خواب بيدار شدم. از پله‌ها كه پايين مي‌آمدم صداي«عماد» و «ربوار» را كه با هم صحبت مي كردند شنيدم و يكراست به اطاق آنها رفتم. آنها در خصوص اوضاع عراق گفت وگو مي كردند. «ربوار علي عزيز» كه پسر جوان و تحصيل كرده اي بود مي گفت: آمريكا بايد با مردم عراق جفت شود و اگر اين اتفاق نيفتد نمي تواند دوام بياورد. مثلا كركوك پانصد هزار آدم دارد اگرآمريكايي ها بخواهند بايد پانصد هزار نيرو بياورد و در آنجا مستقر كند. درشهرهاي ديگر هم اينگونه است. من مطمئنم كه آمريكايي ها در نهايت دو تا سه سال مي توانند اينجا بمانند چون ملت عراق انقلاب را فرا گرفته است و انقلاب مولود ظلم است .حدود ساعت هفت بود كه كامران هم به جمع ما ملحق شد و دوباره گفت و گو درباره اوضاع عراق را ادامه داديم. از كامران پرسيدم فكر مي كنيد وضعيت كردها در دولت موقت آينده به چه ترتيب باشد؟ او گفت وضع كردها در حكومت آينده عراق خيلي خوب مي شود و سهمشان هم خوب خواهد بود.آمريكا زير نظر ديكتاتور لطف هاي زيادي به ما كرده است. شما دوست ايراني من هستيد اما اگر من بخواهم اين استكان را بفروشم راضي هستم دويست تومان كمتر به شما كه دوست من هستيد بفروشم تا به يك غريبه.در مورد نفت عراق هم همينگونه است . ما اول به امريكايي ها كه دوستمان هستند نفت مي فروشيم تا به ديگران.كردها ملتي سخت كوش هستند و نشان دادند كه مبارزي سر سخت عليه صدام و ديكتاتوري هستند پس در آينده نقش آنان تاثير بسزايي در حكومت آينده عراق خواهد داشت.كردها هم از حق خودشان زيادتر نمي خواهند آنها حق طبيعي خود را مي خواهند...
- فكر نمي كنيد پس از آنكه حكومت پا گرفت و «پارتي» و« يه كتي» بر سر صدام با هم يكي شدند دوباره از هم جدا شوند و سر منافعشان با هم به اختلاف مجدد برسند؟
- فكر نمي كنم چرا كه كردها به اين نتيجه رسيده اند كه لا اقل با جنگيدن به جايي نمي رسند الا از راه عقلاني.جنگ داخلي هم به ضرر ملت كرد است...
- مي گوييد سهم كردها در حكومت آينده خوب خواهد بود آيا كردها به اين رضايت مي دهند كه يك كردستان دست خودشان باشد و يا در دولت مركزي هم نقش مي خواهند؟
- طبيعي است كه ما جزيي از خاك عراق هستيم و بايد در مركز هم حضور داشته باشيم.تا آنجايي هم كه كرد هست طبيعتا كردستان هم هست و حقوق كردها بايد محفوظ بماند...

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2318

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بخش بيستم: ديدار با امريكايي‌ها در مك‌دونالد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016