سفرنامه هنگامه شهيدي در جنگ عراق
« دولت در انتظار »
WWW.HengamehShahidi.com
[email protected]
ابوزهرا به سوي ميز آمد و پروندهاي را باز كرد و آن را به من نشان داد. گفتم اين ديگر چيست؟
- ميدانستيد اگر يكي از نظاميان بعثي قصد ازدواج داشت بايد خاندان آن دختر را به مافوقش معرفي مي كرد و به او گزارش كاملي از وضعيت آن دختر مي داد؟
- نه من نميدانستم…
- اداره اطلاعات ارتش تحقيق و بررسي ميكردند و اگر صلاح ميدانستند اجازه ازدواج داده ميشد…
- پس با اين حساب بايد در اين پروندهها موارد زيادي ثبت شده باشد...
- زياد؟ خانم جان، هزاران هزار ظلم شده است...
- پروندهها را كه بررسي ميكرديد به چه مواردي برخورد كردهايد؟
- بعثيها خيلي در كارشان دقيق بودند. يگانهاي ويژه بعث در همه چيز دقت داشتند و با افرادي كار ميكردند كه هيچ پرونده سياسي بر ضد رژيم بعث نداشتند و سپس او را استخدام ميكردند...
- كدام موارد از ظلم هاي رژيم بعث شما را تكان داده است؟
- سيدي هاي مراسم هاي مختلف اعدام...
در همين زمان برادر ديگر ابوزهرا وارد شد و او وقتي داشت برادرش را معرفي مي كرد به شوخي گفت اين برادر بزرگ من است. ما مثل عدي و قصي شدهايم و خانواده ما بر كل بغداد نظارت دارد...
- راستي فدائيان صدام چه شدند؟
ابوزهرا از لاي پوشهها چندين عكس به دست من داد و گفت من هم مثل شما فكر ميكردم كه فدائيان صدام بايد آدمهاي قلدري باشند اما اين عكس ها را ببينيد آنوقت ميفهميد فدائيان صدام چه كساني بودند...
عكس ها را دستم گرفتم و نگاه كردم چندين جوان كه به زحمت 14-15 سال داشتند با لباسهاي پيش آهنگي و تفنگ بر دوش به صف ايستاده بودند... ابوزهرا گفت اينها همان فدائيان صدام هستند كه از جانشان به خاطر صدام گذشت مي كردند. شما همه خيال ميكرديد آنها بزرگ هستند. ما هم همين فكر را ميكرديم اما وقتي عكسهايشان به دستمان افتاد ديديم همه آنها بچه هايي هستند با لباسهايي سياه...
- تعداد آنها راميدانيد؟
- معلوم نيست...
- جيش الشعبي چه كساني بودند؟
- آنها هم مثل فدائيان بودند و در هراستان يك شعبه داشتند اما زن بودند. سپس عكسي ديگر را به من نشان داد كه در آن دختران جوان دوشفنگ ايستاده بودند...
به ابوزهرا نگاهي انداختم و گفتم ببخشيد من اينقدر فضولي ميكنم . او خنديد و به شوخي گفت خبرنگارها بدتر از بعثي ها هستند. خيلي فضولند. بعد در حالي كه پرونده يكي از نيروهاي بعثي را به من نشان ميداد گفت دراين پرونده همه چيز درباره اين آدم وجود دارد اينكه چند زن گرفته است، چند بچه دارد، چطور كار ميكرده و چه تشويقهايي گرفته است، چه سلاحهايي حمل كرده، در كدام عمليات شركت داشته، چند نفر را اعدام و چند نفر را آزاد كرده است، همه و همه دراين پرونده موجود است. نيروهاي بعثي در اين 30 سال كه صدام حكومت مي كرد روي فردي كه استخدام مي كردند از زمان كودكي تا زمان فوت او اطلاعات خاص و كامل داشتند...
از ابوزهرا خواستم يكي از سي دي هاي جنايات صدام را به من نشان دهد. ابتدا مخالف بود و مي گفت ديدن اين صحنه ها روي اعصاب شما تاثير بدي مي گذارد اما بعد از كمي اصرار يكي از سي دي ها را داخل كامپيوتر گذاشت و گفت بفرمائيد ببييند...
افسران امنيتي عراقي و عده اي ديگر كه به نظرمي رسيد از افسران ضد اطلاعات باشند در حال خواندن احكام صادره در سال 1985 درباره سه متهم به حمله با بمب در بغداد بودند. اين احكام آن سه نفر را متهم به مزدوري و همكاري با ايران و كشتن سه كودك و يك دانشجو ميكرد. آنها يك نارنجك دستي را در دسامبر سال 1984 در يك بسته شير كودكان در يكي از ميدانهاي بغداد قرار داده بودند. اين سه مرد محكوم به دار آويختن شده بودند اما افسر اطلاعاتي گفت حكم اعدام آنها را پرزيدنت صدام حسين امضا كرده است. پس از آن اقدامات لازم براي اجراي حكم به عمل آمد.نخست مواد منفجره به بدن متهمان كه چشمانشان با پارچه بسته بود بسته و به وسيله يك سيم به باتري اتومبيل وصل شد... پس از آن لحظات دشوار و طولاني در انتظار مرگ فرا رسيد. تا زمان انفجار يكي از متهمان زبانش را دور دهانش مي چرخاند و... مواد منفجرشد ... وپس از چند ثانيه بدن آنها بصورت تكههاي پاره گوشت درآمد و فريادهاي متهمان درآن منطقه بياباني كه براي اعدام برده شده بودند گم مي شد و به جايي نرسيد ... اين سند و مدرك جديدي بود از آنچه در عراق ميگذشت...