اروپا در آتش است. حرکتی خودجوش است و مهار کردنش مشکلتر چون اگر با ارگانی ، حزبی ، سندیکایی طرف بودی به سهولت میتوانستی چک ِ مورد نیازش را بکشی و آتش شبانه را خاموش کنی اما جنبش ِ خودجوش تا بیاید کارشناسی یا به عبارتی ضعفشناسی شود خیلی چیزها را خاکستر میکند. حتا ممکن است بر تاریخ تاثیر بگذارد. امروز آتش زبانهکش فرانسه در اروپا دامنگشوده است و رسانههای دولتی که همواره در حال ماست مالی واقعیتها گام برداشته اند این بار نیز از بررسی این شورش بزرگ، کوتاهی کرده علت را مرگ اتفاقی دو جوان مهاجر معرفی میکنند! بیدلیل نیست که این آتش از کشوری آغاز شود که نطفههای محدودیت فضای حیاتی مهاجران و پناهندگان قاره اروپا را در نشست ِ شنگن بارور کرد و هنوز زود است از ظهور این فرزند ناقصالخلقه تعجب کند. دیگر حکومت نظامی هم نمیتواند جوانانی را قانع کند که از زمان چشمگشودن در اروپای به اتمام رسیده شاهد تبعیض و نابرابری حقوق اجتماعی بودهاند و با شکمهای گرسنه ناظر تجارت ادوکلن و شانل و لم دادن جنایتکاران بر کاناپههای رستوران فلانل!
در این جنبش از احزاب کارگری مثل همیشه خبری نیست بعکس پرولتاریای انقلابی قرن هجدهم امروز دقیقه شماری میکند هرچه زودتر شورش سرکوب شود تا به سرکارمزدوری بازگردد! کارسازان و کارستانسازان ِ این حرکت جوانان کمسن و سال هستند و اکثرا از خانوادهی درحاشیهنهادهشدهگان ( بجای حاشیهنشینان). هرچه هست این حرکت که در نخستین گام با آتش زدن اتومبیلها شرکتهای چند ملیتی ِ بیمه اتومبیل را به نابودی کشید در چالش با بانکهای چند ملیتیست و شوینیزم فرانسوی را انگشت به دهان کرده است. یادم میآید ده سال پیش برای دیدار از دوستی به شهر کان در جنوب فرانسه رفتم. سه روز پیش از برگذاری جشنواره فبلم کان بود. با شگفتی شاهد بودم چگونه شهر را برای ورود میهمانان جشنواره پاکسازی میکردند. افسر پلیس (پرولتاریای نظامی) هفت هشت مهاجر عرب را که دستفروشی میکردند به صورت کاروان شترها دستبند زده و در بلوار شهر پیاده به طرف بازداشتگاه میبرد تا همه ببینند فرانسه در گسترش هنر مخملبافها و کیارستمی های کم خطر شوخی نمیکند!
امروز صحنه نمایش به پشت پردهرفته است. فرانسه و آلمان و هلند و بعد ایتالیا و آخرش هم سوئد ِ خفقان گرفته از راسیزم فریاد بر خواهند داشت و عمر و حقوق پایمال شدهی ِ خود و والدین پناهجو را با پرتاب شیشههای آتشزن پاسخ خواهند گفت زیرا قدرت هیچ زبان و استدلال دیگری مگر قدرت به آنان نیاموخته است. در صورتی که مبارزه ادامه یابد شنگن ترمز خواهد کرد. منع عبور و مرور برداشته خواهد شد. دیگر پول به معنای ویزا نیست. همه اقلیتها از منافع اجتماعی این جنبش در آینده بهرهمند خواهند شد اما متاسفانه من و شما با خانه نشستن و لب فروبستن، استحقاق رفاه آینده را خواهیم داشت؟ من سخت به این اسنحقاق مشکوکم. شاید هم بهتر است من و شما همان شهروند گوشه نشین و لام در کام کشیده بمانیم و گاهی با همین کامپیوترهای دست دوم (بابا لنگشکن) تحریر کنیم!
سیروس شاملو