این روزها خبر صدور کیفرخواست قتل عمد برای متهم پرونده بنیتا در رسانهها آمد. وقتی خبر قتل بنیتا و پیش از آن آتنا و ستایش منتشر شده بود همه به خشم آمده بودند و مرگ خواهی میکردند. فضایی پدید آمد که کسی جرات مخالفت با آن را ندارد و در صورت هرنوع ناهمسویی با این فضای عاطفی، انسانی قسی القلب شناخته میشود که در برابر جنایت هولناک بنیتا عاطفه ندارد.
از سوی دیگر گفتگوی علمی و همه جانبه درباره این موضوعات حساس در یک مقاله نمیگنجد. مبانی و پشتوانههای اصلی این یادداشت هم تاکنون در چندین کتاب و مقاله از نگارنده به تفصیل مورد بحث قرار گرفتهاند و البته برخی مباحث را هم با وجود اینکه صرفا علمی هستند نمیتوان با طیب خاطر در یک نشریه انتشار داد و ناگزیر باید از آن عبور کرد.
واکنشها به مرگ اندوهبار آتنا و بنیتا از این جهت که نشان میدهد وجدان عمومی زنده است مقدس هستند اما نباید مانع بحث نقادی شوند. بدون شک مجرم باید مجازات شود و مجازات او عین عدالت است اما تناسب جرم و مجازات نیز بخش دیگری از عدالت است. اگر یک لحظه خود را جای مادر بنیتا بگذاریم شاید مانند او بیندیشیم و به چیری جز نابودی نابودگر کودک معصوم و شیرخوارهاش رضایت ندهیم و دقیقا به همین دلیل است که در چنین جرایمی رشته قضاوت و تصمیم گیری نباید دست کسانی باشد که فقط به انتقام میاندیشند چون عدالت میتواند شکسته شود.
در جامعه ما سریع ترین و ساده ترین راه حل در همه چیز، پاک کردن صورت مسئله است و حذف مجرم هم یکی از انهاست اما در یک جامعه توسعه یافته، تحقیق و علت یابی و آسیب شناسی علمی میکنند. در آمریکا پس از وقوع برخی قتلها نظریه پنجره شکسته پدید میآید که هرچند انتقاداتی به این نظریه وارد شده است اما به مدد آن، جرم و جنایت در شهرهای بزرگ از جمله نیویورک ازآغاز ۱۹۹۰ رو به کاهش میگذارد.
نظریه پنجره شکسته نشان میدهد که چگونه عوامل خارج ازفرد و محیط فیزیکی، بسترساز جرم و جنایت میشوند و با تغییر ان کاهش مییابند.
این روزها که امواج مرگ طلبی برای مسببین مرگ بنیتا اجازه نمیداد سخن دیگری گفته شود نگارنده یاد مقالهای افتاد که پس از اعدام صدام حسین در روزنامه شرق ۲۷ آذر۱۳۸۲ نوشت درباره اینکه ما "همه صدام بالقوه ایم". (چگونه میتوان از تکرار پدیده صدام جلوگیری کردemadbagbi. com) امروز هم میگویم "ما همه قاتل بالقوه ایم" زیرا تمام مسئولیت را متوجه مجرم میدانیم بدون اینکه بپرسیم چرا در اغلب کشورهایی که این افراد را نه حذف که حبس میکنند این نوع جرایم کمتر از جامعه ماست که بی درنگ حذف کردن مجرم را طلب میکند؟ چرا یک فرد متاهل و دارای دو فرزند در پارس آباد اردبیل آتنا اصلانی ۷ساله را مورد تجاوز قرار داده و به قتل میرساند؟ چرا یک جوان، بنیتای ۸ماهه را در اتومبیل سرقتی رها کرد و این کودک از گرما و گرسنگی و تشنگی جان میدهد؟. آیا سارق جوان، یا قاتل اختلال روانی داشته است؟ آیا خود در کودکی قربانی آزار بوده است؟ اگر ما هم دقیقا در همان شرایط تربیتی و اقتصادی و اجتماعی بودیم آیا یک جنایتکار نبودیم؟ آنچه مسلم است یک انسان سالم و طبیعی دست به چنین جنایتهای هولناکی نمیزند. ممکن است گفته شود در هر صورت چنین مجرمی باید کشته شود چه سالم باشد چه بیمار، چون نتیجه یکی است. در اینصورت مسیله تازهای مطرح میشود که آیا در صورت احراز بیماری مجرم باید مجرم را کشت؟ آیا ریشه مشکل خشکیده میشود؟
در خصوص متهمان پرونده بنیتا از نظر حقوقی مجرم میتواند مدعی شود که پس از رها کردن اتومبیل به پلیس خبر داده و پلیس کوتاهی کرده است. چنانکه اعلام شده و پلیس هم تایید کرده است که یک تماس گرفته شده است. من به این شواهد حقوقی کاری ندارم و اینکه چگونه میشود در طول شش روز از ربودن کودک پلیس موفق به یافتن اتومبیل سرقتی نشده و چه ضعف هایی وجود داشته است؟ اما از نظر جامعه شناختی کسی به این نمیاندیشد که مجرم یک بیکار بود و بیکاری آنقدر اثار تخریبی داشته که عقل و عاطفهاش را فلج کرده بود. متهم اصلی سابقه چند فقره سرقت داشته که ناشی از فقر و بیکاری در منطقه محروم پاکدشت است. سرخوردگی، شکست و فقر میتواند از افراد عنصری ضد اجتماعی بسازد و همان شخص ممکن بود در شرایط دیگری یک نابغه یا نویسنده یا یکی از ما باشد که به این جنایت معترضیم. کافی است هر یک از شما که این مقاله را میخوانید چندماه بیکار شوید و به نان شب محتاج و یا فقط تصور رخ دادن این وضعیت را بنمایید آیا با اطمینان میتوان گفت بازهم همین شخصیت خواهید بود؟. البته هستند انسانهای والایی که میتوانند همچنان انسانیت خویش را حفظ کنند اما چند درصد مردم اینگونهاند؟ این مردم در برابر حوادث دردناکی مانند قتل ستایش و آتنا و بنیتا همان نسخهای را میپیچند که سالها مسئولان انتظامی و قضایی پیچیدهاند و سرانجام خودشان اقرار داشتهاند که این روش، بازدارنده تکرار جرایم نبوده است (فهرستی از مستندات این اعلام نظر مسئولان انتظامی و قضایی کشور را پیشتر در مقالات دیگر ذکر کرده و تکرار نمیکنم)
وقتی ما فقط مرگ میخواهیم و تشنه انتقام میشوم و فرصت هیچ تحقیفی را نمیدهیم، از جهتی ما هم شبیه همان قاتل میشویم اما از نوعی دیگر و شاید خطرناک تر! زیرا کار ما موجه تر و قابل دفاع است. همین که ما کشتن را عادی میسازیم و اینکه انسانی، انسانی دیگر را بکشد تجویز میکنیم در ضمیر ناخودآگاه افراد، بذر این ذهنیت را که میشود کشت، کاشتهایم. چرا برخی از طوایف هندی حتی هیچ حیوانی را نمیکشند و با آنها زندگی میکنند؟ چون از کودکی اینگونه تربیت شدهاند و از اینکه کسی حیوانی را بکشد شوکه میشوند.
بدون شک قاتل آتنا مباشر جرم است و جرم مباشر یعنی عامل مستقیم، سنگین تر است. اما در حقوق بحثی داریم تحت عنوان «اجتماع سبب و مباشر» و «سبب اقوی از مباشر» که در قانون مجازات، مصادیق فردی آن مورد نظر است نه سبب کلی و اجتماعی. درست است که قاتل ستایش و اتنا و نیز قاتل بنیتا با مسامحه، شخصا مباشر جنایتاند اما جامعه، حکومتی که مسئول اصلی فقر و بیکاری است و تک تک ما که جواز کشتن را در روح و جان فرزندان خود نهادینه میکنیم سبب اقوی از مباشرند.
درآذرماه ۱۳۹۱ فیلمی از زورگیری دو نوجوان در شبکههای اجتماعی پخش شد و بینندگان را خشمگین ساخت. یکی از آنها در دادگاه توضیح داد که یتیم بوده: «مادرم بیمار بود. وقتی او را به بیمارستان برده بودیم گفته بودند تا پول ندهیم او را جراحی نمیکنند» و چون پول دارو و درمان برای مادر بیمارش را نداشته ناگزیر دست به این عمل مجرمانه زده است. رئیس قوه قضاییه اعلام کرد زورگیری با سلاح سرد محاربه و حکمش اعدام است و سرانجام این دو جوان اعدام شدند.
اکنون در همین قوه قضاییه، دادستان پاکدشت اعلام میکند: ارتکاب قتل عمد یا شبه عمد در خصوص «بنیتا» نیاز به بررسی بیشتر دارد اما بی درنگ در شبکههای مجازی مینویسند: «تشکیک داستان در عمد یا غیرعمدبودن قتل به بنیتا. آیا قاتل بنیتا از مرگ میگریزد!» به عبارت دیگر اگر یک قاضی و مقام قضایی میخواست رفتار حقوقی و محتاطانه داشته باشد مورد حمله قرار میگیرد و خبرسازی میشود و میگویند: «متهم ردیف اول فوت کودک ۸ ماهه تهرانی سابقه ۱۳۰ فقره سرقت داشته و با فیش حقوقی هم آزاد شده است» درحالی که این خبر رسما از سوی سخنگوی قوه قضاییه تکذیب میشود و میگوید: «وی در جریان یک پرونده با ۱۲ مورد سرقت دستگیر شده و ۱۴ ماه در بازداشت بوده و پس از آن با وثیقه ۱۶۰ میلیونی آزاد شده است».
آیا ما که در شبکههای اجتماعی با واکنشهای غیر حقوقی، مانع رعایت احتیاط و عدالت میشویم بسترساز چرخه خشونت نیستیم؟
منتشر شده در: روزنامه ابتکار، ش۳۷۷۴ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ص۳جامعه
کانال گفتارهای باقی
https://t.me/emadbaghi