دوشنبه 15 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

دیدنیها >> اسم «اوباما»ی ترسو را جلوی من نیاورید! (روز نوشته های رئیس جمهورامیدوار - طنز روزنامه قانون)

10 مهر 1392؛ ساعت 8:31 صبح
از خواب که بیدار شدم، اوباما اس ام اس داده بود: «بیداری؟» خیلی از دست کارهای این چند روزش عصبانی شده بودم. جوابش را ندادم. رفتم دوش گرفتم و صبحانه خوردم. داشتم حاضر می‌شدم که دوباره اس ام اس زد: «چقدر می‌خوابی تنبل؟ سرکارت دیر شد.» گفتم: «کار دارم، مزاحم نشو!» پرسید: «هنوز باهام قهری؟» گفتم: «هیچی نگو دیگه. خراب‌ترش نکن. تو اگه رفیق بودی، اگه اراده سیاسی داشتی... اصلا گور بابای اراده سیاسی! اگه دوزار معرفت داشتی، اون موقعی که من اینجا لنگه کفش می‌خوردم، جلوی اون نتانیاهوی وحشی به انفعال و کرنش‌گری نمی‌افتادی!» اوباما گفت: «به جان هیلاری فقط نتانیاهو نیست. کنگره داره اذیت می‌کنه. فعلا که دولت تعطیل شده موندم خونه. قراره چند روز با میشل اینا بریم مسافرت حال و هوامون عوض شه.» با عصبانیت گفتم: «بیخیال تن پرور! برو هروقت جیگر وایستادن جلوی نتانیاهو و کنگره رو پیدا کردی بیا حرف بزنیم. بزدل... دیگه هم به من اس‌ام‌اس نده.»



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

ساعت 11:43 صبح
تیم میراث فرهنگی و محیط زیست، تصمیم گرفته‌اند با هم ائتلاف کنند و پروژه‌ها و پرونده‌های مشترکی را با هم شروع کنند. آمده بودند دفتر که جلسه بگذاریم. بحث پس گرفتن «شیردال» از آمریکایی‌ها شد. مهدی حجت گفت: «حالا که شیردال رو پس دادن، می‌تونیم همکاری‌های فرهنگیمون رو با آمریکا بیشتر کنیم.» نجفی گفت: «منشور کوروش که در انگلیس نگهداری می‌شه. ولی به نظرم منشور اخلاقی سازمان لیگ به درد موزه‌های آمریکا می‌خوره.» ابتکار گفت: «از زمان گروگانگیری دیپلمات‌های آمریکایی، عینک یکیشون پیش من جا مونده. اونم می‌تونیم به آمریکایی‌ها پس بدیم.» گفتم: «فعلا اسم آمریکا رو جلوی من نیارین که خیلی عصبانی‌ام. فعلا رابطه تعطیل!»

ساعت 15:13 بعدازظهر
دیداری با نمایندگان مجلس داشتیم برای هماهنگی‌های بیشتر با آنها. ربیعی به علی مطهری گفت: «کاری کنیم که صدای رفاه اجتماعی در مجلس و دولت شنیده شود.» مطهری خندید و گفت: «فعلا که در مجلس صدای رسایی و حسینیان و کوچک‌زاده اینقدر بلنده که نمی‌ذارن صدای دیگه‌ای شنیده شه. اینجور صداها رو بذارید برای مجلس بعد. فعلا باید صدای فحش و ناسزا به دولت به خاطر حرف زدن با اوباما شنیده شه.» دوباره عصبانی شدم و گفتم: «اهههه! هرجا می‌ری اوباما اوباما! گفتم اسم این یارو رو جلوی من نیارید.»

ساعت 20:10 شب
در اسکایپ آن شدم که با جواد صحبت کنم. جواب سر بالا می‌داد، بغض کرده بود. پرسیدم: «چی شده جوادم؟ چرا بغض کردی؟» گفت: «خبرش ده دقیقه‌ست بهم رسیده. چرا این کارو با من می‌کنید آقای دکتر؟ مگه من چی کارتون کرده بودم؟ غیر از محبت و فداکاری و معجزه دیپلماسی از من چیزی دیدید؟ یعنی کارهای نتانیاهو هم تقصیر منه؟» تعجب کردم. گفتم: «جل‌الخالق. جواد کی چی گفته؟» گفت: «توی خبرها خوندم می‌خواین منو بفرستین آفریقا. می‌خواین عزلم کنین آره؟ فکر کردین من نمی‌فهمم؟» گفتم: «جواد! آن مردی که در طیاره عزل می‌کرد رفته است. دارم می‌فرستمت اجلاس سازمان همکاری‌ها.» مظلومانه گفت: «واقعنی؟ قول؟ یعنی عزلم نمی‌کنی؟» گفتم: «نه قربونت برم زود برگرد دلمون برات تنگ شده. شیر داغ بخور واسه گلوت خوبه.»

وقایع‌نگار 10 مهر 1392:
1.مواضع تند اوباما علیه ایران در روزهای اخیر

2.قائم مقام سازمان میراث فرهنگی: بازگرداندن جام «شیردال» می‌تواند آغازگر همکاری فرهنگی ایران و آمریکا باشد.

3.ظریف آذر ماه به آفریقا می رود



ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016