بسم الله الرحمن الرحيم
چند هفته به پايان سال 81 مانده بود كه در عرض چند هفته چندين نفر از نويسندگان و فعالان عرصه سينما به اداره اماكن نيروي انتظامي احضار، بازجويي و بسياري از ايشان بازداشت شدند.
اين متهمان با نشريات سينمايي از جمله «گزارش فيلم» و «سينما جهان» ارتباط داشتند و اكثرا بر اساس اعترافات سيامك پورزند احضار و بازداشت شده بودند. سيامك پورزند مسئول مجتمع فرهنگي تهران و همسر مهرانگيز كار بود كه با تعدادي از روزنامه هاي دوم خردادي هم ارتباط داشت.
پورزند، سالخورده و بيمار، چندان نتوانست در مقابل فشارهاي بازجويان اطلاعات نيروي انتظامي كه در اين پرونده با پوشش و پشتيباني عملياتي اداره اماكن ناجا وارد شده بودند، مقاومت كند. او به سرعت در مقابل بازجويان تسليم شد، شروع به اعترافات گسترده كرد و در نهايت براي خلاصي از دست بازجويان سازمان اطلاعات موازي به مصاحبه تلويزيوني هم تن داد، هرچند كه آنها به وعده خود درباره آزادي سريع او عمل نكردند.
بسياري از روزنامه نگاران و نويسندگان سينمايي به زيرزمين ساختماني در خيابان مطهري تهران مراجعه كردند و در موارد متعددي بدون حكم و تشريفات قانوني بازداشت شدند. در هفته اول اسفند ماه 81 هر روز خبر بازداشت يكي ديگر از فعالان فرهنگي به گوش مي رسيد. يكي از اعضاي تحريريه ماهنامه فيلم كه اخيرا از كشور خارج شده، بخشي از آنچه بر او رفته را براي سازمانهاي مدافع حقوق بشر شرح داده است.
سردار قاليباف فرمانده نيروي انتظامي چند هفته بعد به رسانه ها اعلام كرد كه اين افراد به ترويج ابتذال فرهنگي مشغول بوده اند و يك شبكه گسترده توزيع فيلمهاي مبتذل را تشكيل داده بودند كه از آنها بيش از سيزده هزار CD مبتذل كشف شده است!! قاليباف عين مطالبي را بازگو مي كرد كه در گزارش معاونت اطلاعات ناجا آمده بود، ولي در مقابل اين سؤال يكي از خبرنگاران كه شما در اين مدت چگونه توانسته ايد اينهمه CD را بررسي و بازبيني كنيد كه بفهميد آنها مبتذل هستند، جوابي نداشت.
سازمان اطلاعات موازي تصميم گرفته بود سرپل ها و عوامل تهاجم فرهنگي غرب را كشف كند و قربانياني دم دست تر و بي پناه تر از سينماگران نيافته بود. پورزند نيز به عنصر كليدي و مركزي اين شبكه تبديل شده بود و هرچه را مي خواستند، به زور از زير زبان او مي كشيدند.
اگرچه سيامك پورزند آدم سياسي نبود، اما بازجويان علاقه خاصي به مرتبط كردن او با تمام راديوهاي بيگانه، فعالان سياسي و فرهنگي خارج از كشور و ديگر فعالان فرهنگي و سياسي و مطبوعاتي داخلي داشتند. آنها درباره تمام افرادي كه در ليست خاكستري خود داشتند، از پورزند سؤال مي كردند و هر فرد جديدي كه او نام مي برد را نيز به ليست اضافه مي كردند. اينها قرار بود بشوند شبكه جاسوسي، تهاجم فرهنگي و ترويج ابتذال فرهنگي و سينمايي.
درباره بسياري فعالان حقوق بشر و حقوق زنان از جمله شيرين عبادي، شهلا لاهيجي و مهرانگيزكار همسر سابق پورزند به طور اختصاصي از او پرسيده مي شد. او نيز همانطور كه در برگه هاي بازجويي مشخص است، تا مي توانست درباره اين افراد و ديگران مي نوشت تا بازجويان او را به شرايط دشوار گذشته برنگردانند. ايجاد مشكل براي قضاي حاجت و ممانعت از رسيدن داروهاي او كافي بود تا پيرمرد هفتاد ساله درهم بشكند و به طور كامل با بازجويان همكاري كند. برای فهم وضعیت و شرایط او در زندان همین کافی است که ببینیم او نام شبکه ماهواره ای NITV را به اشتباه NIRT می نویسد! (ضمیمه شماره 2) چنين اشتباهي يا به علت بي سوادي بازجويي است كه اين اعترافات را به متهم ديكته مي كند، و يا به جهت فشارهاي وارده بر متهم كه حافظه او را به خطاهاي مكرر انداخته است.
ناگفته نماند كه بخشي از امثال اين اشتباهات در نوشته هاي متهمان، عمدي است. متهمان در آن لحظه هاي دشوار و تحت فشار تصور مي كنند كه بعدا در دادگاه مي توانند اين اغلاط فاحش و يا خط خوردگي هاي پياپي را به عنوان دليل بي ارزش بودن اين اعترافات و اقرار تحت فشار و شكنجه به دادگاه يا به افكار عمومي عرضه كنند. نگاه هاي نامتعادل و ناآرامي و تحركات زياد فرد و خاراندن صورت و بدن در هنگام مصاحبه هاي تلويزيوني را نيز بايد در همين راستا ارزيابي كرد.
از ديگر مواردي كه در پرونده هاي اطلاعات موازي به وضوح قابل رؤيت است، تلاش بازجويان و تحليلگران پرونده ها در جهت پرونده سازي گسترده براي افراد شاخص و شهير و داراي محبوبيت است. يكي از افراد بالايي اين ليست، خانم شيرين عبادي برنده جايزه صلح نوبل است كه يك بار در پرونده موسوم به «نوارسازان» به اتهاماتي متهم شد كه در نهايت از دست اطلاعات موازي خلاصي يافت. اما در عين حال نيروهاي اطلاعات موازي پرونده قطوري براي او ساخته بودند تا به يك بهانه ديگر او را به زندان بيندازند كه دريافت نوبل صلح و برخورداري از يك وجهه بين المللي، فعلا امكان چنين برخوردي را منتفي ساخته است.
ضميمه: