احساس خفگی می کنم،انگار هوا دم کرده.در و پنجره را باز می کنم اما هيچ فايده ای نداره.کمی اين طرف و آن طرف می شم.يه خورده قدم می زنم.سری به سايت های اينترنتی می زنم.گه گاهی به اخبار راديو فردا گوش می کنم.اما هيچ فايده ای نداره.انگار هيچ راهی نيست.تازه بر فشارهوا و سنگينی سينه ام افزوده می شه.۱۶تا ديگه از جوانها اعدام شدن،جرم اينها شرارت بوده. نگاهی به VOA می اندازم، خانم اسفندياری داره اعتراف پس ميده؛وکيل مدافع دانشجوهای پلی تکنيک و دفتر تحکيم اجازه پيدا نکرده با آنها صحبت کنه.اوسانلو هم متهم شده که عليه امنيت ملی اقدام کرده.نگاهی به روزنامه ی اعتماد می اندازم ، سفير انگليس در ايران گفته که چند روز اخير بين غرب و دولت اسلامی ايران بر سر پرونده ی اتمی،يه نوع اعتماد به وجود آمده.برخی نمايندگان مجلس اسلامی هم از نبود بنزين گلايه کردن.قراره بين نماينده ی دولت اسلامی حاکم بر ايران و نماينده ی شيطان بزرگ در عراق،دور جديد مذاکره برقرار بشه.هيچ کدام از اين
خبرها نشان نميده که قراره راه تنفسی باز بشه.در بيانيه انجمن دانشجويان پلی تکنيک هم اومده که؛هوا بس ناجوانمردانه سرداست آی،دمت گرم و سرت خوش باد.سلامم را تو پاسخ گو....اما قرار نيست هيچکس سلام کسی رو پاسخ بده....
شايد بايد گفت:هست شب،آری شب، يک شب دم کرده و خاک، رنگ رخ باخته است...
من شبيه اين حالت خفگی، دم کردگی و سردی را در اوايل سال ۱۳۷۵تجربه کرده بودم. اما گويا امروز بدتر شده.عجيب نيست؟! عصر رسانه و آزادی اطلاعات باشه، اما کسی صدای تو رو نشنوه؟ دوران تلويزيون، اينترنت و ماهواره باشه اما يک دولت اسلامی در دنيا پيدا بشه که به سبک دولت اسلامی طالبان که تا چند سال پيش بر افغانستان حاکم بود،به صورت فله ای حکم سنگسار و اعدام صادر کنه،اما صدا از کسی در نياد؟مثل آب خوردن جوانان دانشجوی ۲۰-۲۵ ساله رو توی سلول انفرادی و زير شکنجه قرار بده،اما آب از آب تکان نخوره! حتّی شهروندان ايرانی-آمريکايی را به اجبار وادار به اعتراف کنه،اما ابر قدرت جهان
هم نتونه کاری کنه و در عوض وزير امور خارجه ی اونا به رهبر دولت اسلامی حاکم بر ايران نامه بنويسه و تمنای آزادی زندانيانش رو داشته باشه؟آيا به نظر شما روزگار عجيبی نيست؟!
من در پاسخ به دانشجويان عضو انجمن دانشجويان پلی تکنيک ميگم که،آره!
هوا بس نا جوانمردانه سرد است! دوستان عزيز، از دولت اسلامی هيچ انتظاری نبايد داشت. اين ها ۲۸ سال است که ماشين سرکوب و اعدام و زندان و شکنجه رو روشن کردن و هيچ بنا ندارن اونو خاموش کنن. طبيعت دولت اسلامی جز اين نيست، زيرا خودش را نماينده ی خدا می دونه و هر منتقد، مخالف و معترضی را به عنوان يک نيروی منحرف، ضد خدا و توطئه گرتلقی کرده که بايد حتماً سرکوب يا اعدام بشه، تا هر وقت که توان داشته باشه،همين کار ها رو می کنه که مبادا ، دولت اسلامی و نمايندگان خدا،از هيچ ناحيه ای تهديد بشن.هر دولت اسلامی ديگری هم که حاکم بشه،همين کار رو خواهد کرد.من هيچ انتظار و توقعی از اين دولت اسلامی،جز همين کار ها که می کنه ندارم.چشممون کور و دندمون نرم که ديگه هوس انقلاب اسلامی به سرمون نزنه.البته شما ها آنروز نبوديد؛اگه هم بوديد مثل ميليون ها ايرانی می ريختيد توی خيابون و می گفتيد که؛عکس امام تو ماه!؟....
از غربی ها هم هيچ انتظاری نبايد داشت.اونا هم دنبال منافع خودشون هستن.
نمونش همين پرونده ی هسته ای است.مگه همين آمريکايی ها نبودن که تا چند سال پيش که هنوز از طرف دولت اسلامی،احساس خطر جدّی نکرده بودن ، مدعی بودن که برای اينکه دولت اسلامی را بپذيرند ابتدا بايد ۴ شرط رعايت بشه که اوليش،رعايت حقوق بشر بود.اما ديديد که دولت اسلامی را پذيرفتن و هيچ حرفی هم ازحقوق بشرنزدن. اگه لازم بشه به دولت اسلامی تضمين امنيتی هم می دن که مبادا،من و شما عليه اين دولت اسلامی دست به انقلاب مخملين بزنيم و حاکميت جهل و عقب ماندگی رو به خطر بی اندازيم!ميگيد نه!چند صباحی شکيبايی پيشه کنيد.
ولی من از اين همه ايرانی با احزاب و سازمان های رنگارنگ و اسم و عنوان های قشنگ قشنگ در عجبم. همه ی آنها طرفدار دموکراسی و حقوق بشرند. همشون با سنگسار، اعدام، زندان و شکنجه مخالفن، همه دم از حقوق مردم و بيچارگی آنها می زنن. ولی دوتا شون حاضر نيستن کنار هم بشينن . به محض اينکه دوتا سازمان با افکار متضاد و يا متفاوت دور هم جمع می شن، بقيه وظيفه ی ملّی و وطنی خود می دونن که به دفاع از تماميت ارضی و استقلال سياسی، عليه اين پدر سوخته های وطن فروش که با تجزيه طلب ها نشستن و پشت پرده با آمريکايی ها قرار و مداری گذاشتن که شايد خود آمريکايی ها هم خبر نداشته باشن،اعلاميه صادر کنن!؟
من با اطمينان می گويم،بسياری از اين هموطنان بسيار وطن پرست،هرگاه با نمايندگان امنيتی دولت اسلامی از روی اجبار يا اختيار می نشينن به اونا فخرفروشی کرده و ميگن؛ببينيد ما چقدر خوب و وطن پرست و ملی گرا هستيم!می بينيد که از دولت اسلامی و بلکه از برادر احمدی نژاد هم ضد امريکايی تريم!حالا هی به ما بگيد، وطن فروش های امريکايی!هی ما رو زير فشار بذارين!تازه مااينقدر خوبيم که حاضريم با شرکت در انتخابات فرمايشی و تزئينی شما،به دولت اسلامی کمک بديم تا بيشتر اعدام کنه!اما شما ها کم لطفی می کنين و ما رو غير قانونی و مرتد معرفی ميکنين! نميشه از اين حرف های بدبد کم تر بزنين!؟
آره؛دوستان عزيز! بدبختی ما خودمان هستيم. مايی که حاضرنيستيم حتی درباره ی يک مسئله موضع مشترک داشته باشيم. به خدا نود درصد ما به خاطر ترس از دولت اسلامی است که حاضر نيستيم دعوای بيهوده و تکراری ۲۸ مرداد و کوفت و زهرمار رو کنار بذاريم و فکری به حال اين ملت بيچاره و اين دانشجويان زندانی بکنيم.برای اينکه خوب می دونيم که ماموران امنيتی دولت اسلامی از اينکه ما به همديگه فحش و ناسزا بديم خوشش مياد. اخيراًهم که دولت اسلامی دم از اتحاد ملی و لابد سال ديگه دکتر مصدق می زنه و آب از لب و لوچه ی ما وطن پرست ها سرازير ميشه و پنهانی برای سلامتی رهبر دولت اسلامی دست به دعا می بريم!
اگر همه ی ماها که دم از دموکراسی،حقوق بشر و عدالت می زنيم،يه بار و فقط يه بار بر سر يک مسئله،مثلا دفاع از زندانيان سياسی،هم موضع بشيم ديگه دولت اسلامی،به خودش اجازه نميده که چند تا دانشجو بی گناه رو مدتها توی سلول انفرادی بيندازه.اما دريغ از يه جو آگاهی و درايت! من با خودم فکر می کنم که عبداله مومنی و هاشمی و جاويد تهرانی و اوسانلو به چه جرمی بايد زندون باشن؟پس چرا ما نبايد اونجا باشيم؟! اگه قراره دولت اسلامی هر بی گناهی رو به جرم حرف زدن بندازه درون زندان و اين مخالفين قلابی، سرگرم دعوای ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن باشن، پس بهتره که همه ی ما زندون باشيم.
اگه ۲۸ سال پيش اين مخالفين بی خاصيت رو از حکومت نينداخته بودن بيرون حتم دارم که اونا هيچ مشکلی با دولت اسلامی نداشتن.مگه همين ها نبودن که در بهمن۵۷،جاده صاف کن دولت اسلامی شدن؟!
اگر چه هيچ اميدی به اين جماعت پوسيده و زه وار در رفته ندارم۱۲-۱۳ سال است که هر گاه به اونا دل بستم و اميد پيدا کردم،محکم تر سرم به ديوار خورد، اما از همه ی اون هايی که ضجه های يه مبارز به بند کشيده رو می خونن و هنوز گرفتار بيماری اپوزسيونی نشدن دعوت می کنم روز ۸ مرداد که سالروز
شهادت يک دانشجوی دلاور و مظلوم است رو به روز همبستگی ملی در حمايت از دانشجويان زندانی و بلکه همه ی زندانيان سياسی و غير سياسی تبديل کنن. اصلا در حمايت مردم ايران حتی حمايت از اراذل واوباش. آره من از اراذل و اوباش و حتی آن زن و مرد زنا کار که به سنگسار محکوم شدن درمقابل اين دولت اسلامی دفاع می کنم. من ازهمه ی اونايی که دولت اسلامی به هر دليل، حتی جرم و جنايت به زندان انداخته دفاع می کنم. من تنفر خودم رو از اپوزيسيونی که گرفتار دعوای ۲۸ مرداد و مصدق و شاه است، اعلام می کنم. من از مخالفين قلابی و اپوزيسيون دروغين حالم به هم می خوره. رهبر من نه مصدق، نه شاه، بلکه رهبر من اکبر محمدی است که صادقانه جان خودش رابرای ايران و دموکراسی خواهی گذاشت. رهبر من دانشجويان بی گناهی هستند که توی سلول های انفرادی می ميرن و زنده می شن. با شما ها هستم. آره! خود شما، شمايی که ادعای وطن پرستی و شاه پرستی و مصدق پرستی و سياست پرستی از جان انسان ها و حقوق آنها برات مهمتره. من جان انسان های بی گناهی رو که هر روز به بهانه ای به دار آويخته می شن يا تو سلول انفرادی تحقير می شن يا از فقرو بيچارگی دست به خودکشی می زنن از وطن تو و مصدق تو و شاه تو و حزب و گروه تو، بيشتر دوست دارم.
من از اون وطن پرستی و استقلال خواهی و مصدق گرايی که از انسانيت تهی است و برای حقوق آدم ها پشيزی ارزش قائل نيست حالم به هم می خوره.من می گم که تو هم از وطن، مصدق، شاه و حزب سياسی ات يه تابو درست کردی که صد رحمت به تابوی خمينی و خامنه ای. من می گم اگه تابوی مصدق و شاه و اون استقلال طلبی دروغين قراره بين مخالفين دعوای حيدری-نعمتی راه بی اندازه و مانع از اين بشه که مردم يک صدا بشن، پس بذار قلم من در شکستن اين تابوهاپيش قدم باشه.آخه دروغ گوها،شماها که يه پاتون ايران و يه پاتون توی آمريکاس!اصلابگيد ببينم کدوم ملی گرايی و وطن پرستی تجويزکرده بود که ۳۰۰۰۰۰۰ دلار از آمريکا بگيريد؟ نکنه دچار توهم تاريخی شدين و فکر کردين مهم هستين؟شماها همان هايی هستين که خمينی ۲۸ سال پيش، پس از آنکه خوب ازتون کولی گرفت با يه سخنرانی از حکومت ريخت بيرون. البته آدم های با شرف هم بين شماها هست ولی صدای اونا بين هياهوی برخی از شماها گم شده.بی انصاف ها، اين وطنی که از اون دم می زنين و اون مصدق و شاهی که بت کردين،بدون اين انسان های بی گناه که هر روز به جرمی به سلول انفرادی می افتن و يا طناب دار دور گردن اونا می پيچه پشيزی ارزش ندارن. خوش غيرت ها از خودتون بپرسين مگه اين مملکت چه قدر اراذل و اوباش داره که اين دولت ستمگر اسلامی،هر چه اعدام می کنه تموم نميشه؟
اگه دولت اسلامی با سياست های جاهلانه و مردم ستيز خودش،عملاًجوان های بيکار را( به تعبير خودش)اراذل و اوباش پرورش ميده و بعدميکشه بالای چوبه ی دار،شماها با اين تفرقه و سکوت مرگبار خودتان در جنايت اين رژيم شريک هستين. دلتون خوشه که به مامورهای امنيتی رژيم گزارش بدين که از فرط ميهن پرستی و استقلال طلبی هر ندای وحدت بخش رو به بهانه ای در هم می کوبيد، پاسخ مثبت نميدين و يا عليه آن تبليغات راه می اندازين.يکيتون از فرط جمهوری خواهی و مصدق پرستی دارين می ترکين و اون ديگری هم از فرط سلطنت طلبی و شاه پرستی.
جوانان و دانشجويان اين مرز و بوم سالها است که درگير زندان،شکنجه و اعدام هستن و گويا بايد به اين وضع عادت کنن.ولی من می خوام به دولت اسلامی، دولت مصدقی و دولت سلطنتی اطمينان بدم که دنيا عوض شده و تابو ها هم،يکی پس از ديگری شکسته.حاکميت در نهايت با دموکراسی،حقوق بشر،آگاهی وقانون است.پيشوای ما نه هيچ يک از بت های شماها،که قانونِ آزادی،آزادگی و عدالت است.رهبران ما نه شما آدم های مسخ شده و از تاريخ به بيرون افتاده که زنان و مردان مبارز و آزاديخواه هستند. قانون انسانيت و اخلاق تنها قانونی است که صلاحيت حکومت را بر انسانها دارد.دوران بت ها و تابوها،ساليانی است که گذشته است. مردم ايران نشان داده اند که به پيروی از قانون دموکراسی و آزاديخواهی،در زمان مقرر،تابو ها را خواهند شکست؛ پس کمی بينديشيد. اميدوارم سلول های مغز شما آنقدر فاسد نشده باشد که بتوانيد خود را از بند اين تابوهای تاريخی رها سازيد و به جوانان مبارز بپيونديد. بعيدمی دانم...
زنده باد حقوق بشر. زنده باد آزادی. زنده باد دموکراسی و عدالت. زنده باد اکبر محمدی و همه ی زندانيان سياسی. مرده باد جهل و ستمگری. مرده باد بت پرستی و عقب ماندگی.
مهندس حشمت اله طبرزدی
مدير مسئول هفته نامه ی توقيف شده ی پيام دانشجو