از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش دوم) - نافرمانی مدنی، پژوهشی از عمار ملکی
اگر چه درباره تعريف نافرمانی مدنی و خصوصيات آن اتفاق نظر کاملی وجود ندارد، اما با اين وجود ويژگی های مشترکی در بين تعاريف مختلف يافت میشود که میتوان آن ها را ذکر نمود. در اين بخش، با برشمردن اين ويژگی ها و سپس بررسی نظرات و ديدگاه های مختلف در اينباره، تلاش در شناخت بيشتر و بهتر اين روش اعتراض مدنی خواهيم نمود
[از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی"، بخش نخست، پژوهشی از عمار ملکی]
[email protected]
پيشينهی نافرمانی مدنی به مثابه سرپيچی از دستور يا قانون با انگيزه ای نيک، به نافرمانی پرومته از زئوس بهخاطر رساندن آتش به انسان و سرپيچی آنتيگون از حکم کرئون (که نمی گذاشت جسد پولونيکس- برادر آنتيگون- را به خاک بسپارند و او شبانه برادرش را دفن می کند و به مجازات آن خودش را زنده بهگور کردند)، می رسد.
اما درباره چيستی، چرايی و چگونگی اين عمل پرسابقه، پرسشهای بسياری وجود دارد:
- آيا اين عمل بايد الزاما در روش، هدف و پيامد بهدور از خشونت باشد و يا اينکه می تواند در صورت اجبار با خشونت همراه باشد؟
- آيا اين عمل بايد در چارچوب نظم سياسی- قانونی موجود باشد و يا اينکه می تواند حتی دارای اهداف انقلابی و تحول خواهانه بهمنظور تغيير بنيادين سيستم حاکم باشد؟
- آيا نافرمانی مدنی بايد حتما به شکل جمعی صورت پذيرد و يا اينکه می تواند به صورت اعتراض فردی نيز بروز کند؟
- آيا بايد حتما به شکلی علنی صورت پذيرد و يا می تواند در شرايطی اقدامی مخفيانه باشد؟
- آيا بايد الزاما نافرمانان مدنی خود را برای مجازات سرپيچی از قانون آماده کرده باشند و يا اينکه بهتر است در برابر هزينه آن مقاومت کنند؟
- آيا نافرمانی مدنی عملی توجيه پذير می باشد و يا آنکه اين عمل بهدليل سرپيچی از قانون، اقدامی غير قابلتوجيه و ناروا می باشد؟
- آيا مقامات قضايی و حکومتی بايد با نافرمانان مدنی مانند مجرمان برخورد کرده و آنها را مجازات کنند و يا اينکه حق نافرمانی مدنی مسالمت آميز آنها را به رسميت بشناسند؟
- آيا در نافرمانی مدنی، بايد فقط قانونی که به آن اعتراض وجود دارد، نقض شود (نافرمانی مستقيم) و يا اينکه می توان به منظور نشان دادن اعتراض به قانون يا سياست ناعادلانهای، از قانون ديگری سرپيچی نمود (نافرمانی غيرمستقيم)؟
- آيا نافرمانی مدنی بايد فقط زمانی صورت پذيرد که احتمال نتيجه بخش بودنش وجود دارد؟
- آيا بايد اين شکل اعتراض در آخرين مرحله و در صورت به نتيجه نرسيدن ديگر روشهای اعتراض قانونی صورت پذيرد و يا اينکه می تواند به عنوان اولين اقدام در مواجهه با بروز آشکار بی عدالتی باشد؟
شايد تنها بخش بی چون و چرای تعريف نافرمانی مدنی اينست که اين عمل، عدم اطاعت از قانون، دستور و يا سياستی است که نادرست و ناعادلانه دانسته میشود و با قصد و نيتی شرافتمندانه صورت میگيرد.
اگرچه درباره تعريف نافرمانی مدنی و خصوصيات آن اتفاق نظر کاملی وجود ندارد، اما با اين وجود ويژگی های مشترکی دربين تعاريف مختلف يافت میشود که میتوان آنها را ذکر نمود. در ادامه، با برشمردن اين ويژگی ها و سپس بررسی نظرات و ديدگاههای مختلف در اينباره، تلاش در شناخت بيشتر و بهتر اين روش اعتراض مدنی خواهيم نمود.
ويژگیهای نافرمانی مدنی (۱)
شرافت آميز بودن (Conscientiousness): اين ويژگی تقريبا در تمامی تعريف های نافرمانی مدنی برجسته می باشد و به جديت، صداقت و اعتقاد اخلاقی اشاره دارد که با توسل به آن، نافرمانان مدنی قانونی را نقض می کنند. برای بسياری از اشخاص نافرمان، نقض قانون از سوی آنان، نه تنها خواسته ای ناشی از عزت نفس و استحکام اخلاقی آنهاست، بلکه از روی ادراک آنها از مصالح جامعه خود نيز می باشد. آنها از طريق نافرمانی خويش، توجه ديگران را به قوانين و يا سياست هايی جلب می کنند که از نظر آنان نياز به تغيير يا ابطال دارند.
ارتباطگيرانه بودن (Communication): در نافرمانی مدنی از قانون، شخص معمولا دارای دو هدف موازی می باشد. او نه تنها می خواهد مخالفت و انکار خويش را در برابر يک قانون يا سياست مشخص ابراز دارد، بلکه می خواهد توجه عمومی را به اين مساله خاص معطوف سازد و بدين وسيله برای تغيير آن قانون يا سياست آنها را برانگيزاند. در نافرمانی مدنی، در يک جامعه نسبتا عادلانه، نافرمانان مدنی اکثريت را مخاطب خود قرار میدهند تا نشان دهند که از نظر آنان، اصول عدالت که عامل همکاری بين انسانهای آزاد و برابر میباشد، توسط سياستگذاران رعايت نشده است. (۲)
درباره رويهها و سياستهايی که نافرمانی مدنی از طريق نقض قانون، آنها را مورد هدف قرار می دهد، مناقشه ای وجود دارد. بعضی افراد معتقدند که نقض قوانينی که در اعتراض به تصميمات يا رويه های موسسات خصوصی مانند اتحاديه های بازرگانی، بانکها، دانشگاه های خصوصی و امثال آنها صورت می گيرد، بايد از مجموعه اعمال نافرمانی مدنی جدا دانسته شود. (۳) اما ديگران برخلاف آن، بر اين باورند که نافرمانی در مخالفت با تصميمات بخش های خصوصی، می تواند انعکاسی از جدل بزرگتر با سيستم قانونگذاری باشد که اجازه اتخاذ چنين تصميماتی را می دهد، و از اينرو مقتضی است که اين اعتراضات در زير چتر نافرمانی مدنی قرار گيرند.
در ميان متفکران بر سر اينکه نافرمانی مدنی می تواند به هر دو شکل مستقيم يا غيرمستقيم باشد، توافق کاملی وجود دارد. به عبارت ديگر، نافرمانی مدنی می تواند هم نقض قانونی که افراد مخالف آن هستند، باشد (مستقيم) و يا اينکه نقض قانونی باشد که با خود آن قانون مخالفتی وجود ندارد، بلکه به منظور نشان دادن اعتراض خود بر ضد قانون يا سياستی ديگر، به آن تعرض می شود. تجاوز به پايگاه های نظامی و شعارنويسی در جايگاه موشکهای هسته ای در اعتراض به سياستهای نظامی، مثالهايی از نافرمانی مدنی غيرمستقيم می باشند.
مرزی که اغلب بين نافرمانی مدنی مستقيم و غيرمستقيم کشيده می شود، بسيار کمتر از آنچه عموما فرض می شود، واضح است و از اين رو ارزشی ندارد. به طور مثال خودداری از پرداخت ماليات که به نوعی تامينکننده مالی نيروهای نظامی می باشد، می تواند به صورت نافرمانی مدنی مستقيم و يا غيرمستقيم در برابر سياستهای جنگی در نظر گرفته شود. هر چند اين عمل نوعا در زمرهی نافرمانی غيرمستقيم می باشد، اما بخشی از ماليات هر فرد در اين مورد، به صورت مستقيم برای پشتيبانی از سياستی که فرد مخالف آن است، مورد استفاده قرار می گيرد.
علنی بودن (Publicity): خصوصيت ارتباطگيرانه بودن، شايد با علنی بودن يکی فرض شود. از نظر برخی نظريه پردازان، نافرمانی مدنی هرگز مخفی و غيرعلنی نيست و نافرمانی مدنی بايد فقط به صورت عمومی، آشکارا و با اعلان به مقاومت قانونی انجام گيرد. (۴) همچنين معمولا برای معترضان ضروريست که دولت و مردم بدانند که آنها چه هدفی را دنبال می کنند. (۵) به هر حال اگرچه در بعضی مواقع، هشدار قبلی در انتخاب استراتژی معترضان، ممکن است ضروری باشد، اما همواره اينگونه نيست. علنی بودن در بعضی اوقات، موجب کاهش يا تضعيف نمودن تلاش ارتباط گيری از طريق نافرمانی مدنی می گردد. زيرا اگر فردی قصد خود را برای شکستن قانون، علنی کند، در نتيجه او اين فرصت را به مخالفان سياسی و مقامات رسمی می دهد که تلاش های او را جهت ارتباط گيری [با مردم]، خنثی سازند و در نطفه خفه کنند. از اينرو، نافرمانی اعلاننشده و در ابتدا مخفيانه، گاهی به اعتراضی آشکار و با هشدار کامل، ترجيح داده می شود. به طور مثال درباره آزادسازی حيوانات از آزمايشگاه های تحقيقاتی و يا از کار انداختن تجهيزات نظامی، برای موفقيت اين اعمال، بايد از علنی کردن آن توسط نافرمانان، اجتناب شود.
با اين وجود، اين گونه نافرمانی مدنی نيز می تواند به عنوان عملی «آشکار» در نظر گرفته شود، در صورتيکه بلافاصله بعد از انجام عمل، بدان اقرار و دلايل دست زدن به آن اعلام شود.
به هر حال خصوصيت علنی و آشکار بودن، حتی به قيمت خنثی شدن اعتراض فرد، روشی است که در آن، معترضان ميل خود به تعامل منصفانه با مقامات را نشان می دهند.
عدمخشونت يا مسالمت آميزبودن (Non-violence): يک موضوع مناقشه انگيز در مباحثه بر سر نافرمانی مدنی مساله عدمخشونت يا مسالمت آميز بودن آن است. گفته می شود که عدمخشونت همانند علنی بودن، اثرات منفی نقض قانون را تقليل می دهد. بعضی از نظريه پردازان از اين هم فراتر می روند و می
گويند که اساسا نافرمانی مدنی بنابر تعريف آن عملی غير خشونت آميز است. بر طبق اين نظر اعمال خشونت آميزی که احتمال آسيب رساندن دارند، با نافرمانی مدنی بهعنوان يک روش ارتباط با مخاطبان ناسازگار است. زيرا که هر نوع تعرضی به آزادی های مدنی ديگران، منجر به خدشه دار کردن اصالت عمل شخص نافرمان میگردد. (۶)
هر چند که نمونه افرادی مانند گاندی و مارتين لوترکينگ، تجسمی عينی از عمل مستقيم بدونخشونت هستند، اما مخالفان نظر فوق، محوريت عدمخشونت در نافرمانی مدنی را از جنبه های مختلف به چالش کشيده اند.
مساله اول آن است که تعريف مناسب از خشونت مشکل می باشد. به طور مثال، اينکه خشونت با خود، خشونت به اموال و دارايی ها و يا خشونتی جزيی در برابر ديگران(مانند نيشگونی دردناک!!) بايد جزو مفهوم انواع خشونت لحاظ گردد يا نه، واضح نيست. اگر معيار مشخص از نظر عقل سليم برای عمل خشونت آميز، چيزی شبيه زخمی کردن - حتی جزيی- باشد، پس اعمال بالا جزو رفتارهای خشونت آميز محسوب می شوند. دومين مساله اين است که گاهی اعمال غير خشونتآميز يا قانونی در مقايسه با اعمال خشونت آميز، باعث صدمه بيشتری به ديگران می شود. (۷) يک اعتصاب قانونی توسط رانندگان آمبولانس ها، می تواند نتايج وخيم تری نسبت به اعمال جزيی يک خرابکار داشته باشد. سومين نکته آنکه برخلاف آنچه که برخی نظريه پردازان (۸) معتقدند، خشونت با توجه به شکل آن، ضرورتا باعث از بين بردن خصوصيت ارتباط گيری نافرمانان [با مخاطبان] نمی شود. مقدار محدودی خشونت برای دستيابی به هدفی معين، ممکن است خاصيت ارتباط گيری نافرمانی مدنی را بهوسيله جلب توجه بيشتر ديگران به خواسته معترضان و تاکيد بر جديت و ناچاری آنها بيشتر نمايد.
اين گونه نظرات، اين حقيقت که اعتراض بدور از خشونت قاعدتا بر اعتراض خشونت آميز ترجيح دارد را تغيير نمی دهد. عدمخشونت، از صدمه مستقيمی که خشونت باعث آن می شود، اجتناب می کند و همچنين مروج خشونت در ديگر شرايطی که خشونت غلط است، نخواهد بود. علاوه بر اين، عدمخشونت باعث ريسک کمتر دشمن تراشی در بين متحدان و يا تشديد ناسازگاری مخالفان می شود. ضمنا عدمخشونت توجه عمومی را منحرف نمی سازد و شايد باعث گردد که بهانه مقامات جهت استفاده از اقدامات متقابل خشونت آميز در برابر معترضان را از آنها بگيرد.
عدمخشونت، علنی بودن و حاضر به پرداخت هزينه بودن، اغلب بهعنوان وفاداری نافرمانان مدنی به سيستم قانونی موجود تلقی می شود که آنها در چارچوب آن اعتراض خود را ابراز می دارند. کسانی که منکر اهميت اين خصوصيات نافرمانی مدنی هستند، از يک برداشت جامع تری حمايت می کنند که بر طبق آن نافرمانی مدنی، نقض قانون از روی وجدان و در راستای ارتباط گيری را شامل می شود و به منظور محکوميت قانون يا سياست مشخصی می باشد که آنها برای تغيير آن قانون يا سياست در آن شرکت می جويند. اينچنين برداشتی اجازه می دهد که نافرمانی مدنی، بتواند همراه با خشونت، تا حدی مخفی و يا به شکل حرکتی انقلابی باشد. اين برداشت همچنين قائل به تفاوت در نحوه عمل و توجيه پذيری نافرمانی مدنی در شرايط سياسی مختلف می باشد و اذعان دارد که مدل مناسب اعمال نافرمانی مدنی در فضايی مانند نظام آپارتايدِ آفريقای جنوبی از مدل نافرمانی که در يک دموکراسی ليبرال قاعده مند و مشروع بکار میرود، ممکن است متفاوت باشد.
از آنجا که گاهی مردم بهدلايل مختلفی به اعتراضات سياسی اقدام می ورزند، در بعضی موارد نافرمانی مدنی با ديگر انواع اعتراضات، متداخل و همراه می شود. نمونه مشهود آن گاندی است که به ترکيبی از نافرمانی مدنی و عمل انقلابی اقدام کرد. حتی يک برداشت گسترده تر از نافرمانی مدنی، بين اين عمل و ديگر اشکال اعتراضی مانند مخالفت وجدانی، مقاومت قهری و يا عمل انقلابی مرز روشنی نمی گذارد. ايراد اين نوع برداشت آن است که تمايزات بين انواع اعتراضات را کمرنگ می سازد و در نتيجه هم باعث تضعيف ادعای قابل دفاع بودن نافرمانی مدنی می گردد و هم آنکه دست مقامات و مخالفان نافرمانی مدنی را باز می گذارد تا تمام اعتراضات نامشروع و مشروع را يکی فرض نمايند.
برای فهم بهتر ويژگيهای نافرمانی مدنی از ديدگاههای مختلف تئوری و عملی، در بخشهای بعدی به نظرات انديشمندان، فيلسوفان و مبارزان سياسی از جمله، ابداعکننده نظريه نافرمانی مدنی هنریديويد ثورو، نويسنده مشهور روسی لئو تولستوی، رهبر فقيد استقلال هند مهاتما گاندی، رهبر ضد تبعيض نژادی عليه سياهپوستان آمريکا مارتين لوترکينگ، فيلسوف سياسی مشهور آلمانی هانا آرنت، فيلسوف سياسی مشهور آمريکايی جان رالز، فيلسوف نامدار معاصر آلمانی يورگن هابرماس، فيلسوف حقوق آمريکايی رونالد دورکين و مبارز نستوه ضد آپارتايد نلسون ماندلا خواهيم پرداخت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- در اين بخش از ترجمه مقاله Civil Disobedience نوشته Kimberley Brownlee در سايت Stanford Encyclopedia of Philosophy استفاده شده است.
۲- نظريه رالز (Rawls)
۳- نظريه راز (Raz)
۴- نظريه رالز
۵- نظريه هوگو بيدو (Bedau)
۶- نظريه رالز
۷- نظريه راز (Raz)
۸- نظريات رالز و سينگر
۹- نظريه راز (Raz)
۱۰- پيشين