شنبه 21 دی 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يادداشت‌های وزير بيت رهبری (۳)، طنزنوشته ای از امين الله رهبر

بسمه تعالی
۶ و ۷ محرم ۱۴۳۰
دو روز به گرفتاری‌های غزه و بررسی حمله‌ صهيونيست‌های جنايتکار گذشت. همش پيغام و پسغام بود. با اينکه برادر جليلی و برادر لاريجانی را فرستاديم تا هم سر و گوش آب بدهند و هم با اعلام پشتيبانی ما تذکراتی بدهند که مبادا سر نخ از دستمان در برود، ولی حضرت ولی فقيه به شدت نگران بودند.
اما امروز که به حضور رسيدم مقام معظم رهبری آنقدر خوشحال بودند که کم بود بشکن بزنند و کمر مبارک را قر بدهند. اصلا قضيه غزه را فراموش کرده بودند. تا مرا ديدند فرمودند اين برادر خاتمی ديروز خيلی پشتک وارو زدند ولی بالاخره تکليف خودشان را با اين سکولار مکولارها روشن کردند و نشان دادند که دشمنان نمی‌توانند روی ايشان حساب باز کنند. عرض کردم شما گاهی وقتها بددل می‌شويد و نسبت به ايشان شک می‌کنيد ولی من از يادش بخير دوران قديم ايشان را می‌شناسم و اطمينان دارم هيچ وقت راضی نمی‌شوند گزندی به نظام مقدس اسلامی ما برسد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


فرمودند به ايشان توصيه کرده بودم خط و مرز خودشان را روشن کنند، حضور ايشان از همين حالا هم باعث شادابی و نشاط انتخابات است، حواستان را جمع کنيد که اگر نامزدی ايشان به سود نظام بود حتما انجام شود. عرض کردم ولی خودشان دودل هستند. تازه حساب بفرماييد که با اين سخنانی که ايشان ايراد فرمودند يک عده‌ای از ضدانقلاب که بخصوص در خارج از کشور مستقر هستند و از اصلاحات ما پشتيبانی می‌کنند ممکن است از ايشان دور شوند و آرای ايشان پايين بيفتد. فرمودند اولا آنها عددی نيستند، بدبختها نه خودشان به همديگر گوش می‌دهند و نه ما آنها را به تخممان حساب می‌کنيم، ثانيا وقتی قرار است کسی انتخاب نشود چه فرقی می‌کند آرايش کم باشد يا زياد؟ واقعا که هميشه از اين هوش و دانايی مقام معظم رهبری به تعجب می‌افتم. ديدم راست می‌فرمايند، عرض کردم بددلی شما درست مثل خوشدلی طرفداران ايشان است، هيچ پايه و اساسی ندارد. مقام معظم رهبری از ته دل خنديدند.
مدتها بود مقام معظم رهبری را اينقدر خوشحال نديده بودم. فرمودند حتما فردا يک ظرف شله زرد اعلا در خانه آقای خاتمی تحويل بدهيد تا دهنشان را همراه با خانواده شيرين کنند.

۸ محرم ۱۴۳۰
امروز صبح نوری المالکی نخست‌وزير عراق اشغال شده به حضور مقام معظم رهبری رسيد. حضرت ولی فقيه حرف‌های بسيار خوبی زدند و من ديدم که روی المالکی خيلی خيلی تأثيرات گذاشت. ولی هيچ وقت از ناصيه اين برادران عرب چيزی نمی‌شود خواند. با اين که بيست سال اين عراقی‌ها را در اينجا تر و خشک کرديم و خرجشان کرديم و بعد هم با سلام وصلوات روانه‌شان کرديم تا بر عراق حکومت کنند، ولی هيچ وقت نمی‌شود به آنها اعتماد کرد. به نظرم آدم خوش‌طينتی است ولی احمق است. در تمام مدت يک کلمه حرف جز تعارفات معمولی نزد. اصلا معلوم نيست برای چی آمده بود. فکر می‌کنم آن چند کلمه اضافی را هم خود مترجم از خودش در آورده بود. آدم بی‌کفايتی است. حيف که ما مثل عراقی‌ها در کشورشان معاندان ايرانی نداريم وگرنه خيلی‌هاشان تا حالا مثل رييس قوه قضاييه خودمان در رأس کارها قرار می گرفتند. در تمام مدت که مقام معظم رهبری از نقش آمريکا و انگليس در عراق صحبت‌های جالب می‌فرمودند، المالکی فقط نيش‌اش را باز کرده بود. آنجا که حضرت ولی فقيه فرمودند «تا وقتی آمريکايی‌ها در عراق باشند آب خوش از گلوی ملت عراق پايين نخواهد رفت» المالکی آب دهن‌اش را قورت داد و دوباره نيش‌اش را باز کرد.
وقتی که المالکی رفت ناهار در همان بيت رهبری صرف شد. مقام معظم رهبری فرمودند به اين مرتيکه المالکی گفتم حواسش را سر توافقی که با آمريکا می‌کنند خوب جمع کند، تو هم بعدا سفيرشان را بخواه و بگو که آمريکا دوست اينها نيست و تا جايی که ممکن است نبايد اجازه بدهند آمريکا آنجا پايگاه درست کند.
خدا شاهد است اينها را می‌نويسم تا بعدا امت اسلامی ما بداند چقدر مقام معظم رهبری برای امت اسلام در منطقه و جهان خون و دل خورده‌اند. با اينکه خيلی خسته‌ام و ساعت يک ونيم نصفه شب است ولی اين را هم بايد بنويسم که برادر رفسنجانی هم امروز صحبت‌های خيلی خيلی خوبی فرمودند و گستاخی‌های رژيم غاصب صهيونيستی را با سکوت کشورهای اسلامی يکی کردند. حرف‌ های خيلی خوبی‌هم درباره نخبگان و سند چشم‌انداز بيست ساله فرمودند. ولی مقام معظم رهبری از اينکه برادر رفسنجانی درباره دولت آينده طوری سخن گفت که انگار همين دولت نيست، خيلی ناراحت شدند. ايشان شخصا به برادر احمدی‌نژاد خيلی خيلی علاقه دارند و او را مثل پسر خودشان دوست دارند.

۹ محرم ۱۴۳۰
خوشبختانه امروز و فردا همه جا تعطيل است و من بعد از ظهر به حضور رسيدم. بيت رهبری هيچ وقت تعطيل نيست. حرفهای اين مرتيکه يزدی در مورد ولايت فقيه و حرفهای برادر رفسنجانی درباره تخصصی شدن فقه به گوششان رسيده بود. باز هم در اين روزهای تعطيل گزارشات قديمی را زير و رو کردند. با عصبانيت فرمودند هر دو گُه خوردند، حکومت اسلامی از ايران رفتنی نيست، ما تازه داريم از لبنان و غزه و آفريقا تا قلب اروپا نفوذ می‌کنيم آن وقت اينها می‌خواهند حاصل سالها کار و زحمت ما را همين جوری هپلی هپو کنند. اين مرتيکه مزلف که هنوز لهجه آمريکاييش شفا پيدا نکرده کجا اين حرفها را زده که کسی اعتراضی نکرده است؟ عرض کردم در کشور برادرمان آلمان، در دويچه وله! فرمودند در چی چی وله؟ عرض کردم منظور همان راديو آلمان است. فرمودند حکومت ما هم معلوم است شصت سالی دير کرده است، اگر زمان همان خدابيامرزی ما حکومت اسلامی خودمانرا داشتيم شايد می‌توانستيم با هم پوزه شوروی و آمريکا را به خاک بماليم تا برای ما اسراييل غاصب را علم نکنند و صيهونيست‌ها را به سراغ ما نفرستند. بعد فرمودند به اين آقای رفسنجانی بگوييد به کار خودشان مشغول باشند و کاری به تخصص فقه نداشته باشند. خودمان اگر لازم باشد يک شورای فقهی تشکيل می‌دهيم که تو هم حتما در آن خواهی بود.
مقام معظم رهبری هميشه به من لطف دارند. وقتی من بخواهم بعضی کارها را پنهانی و برای خاطر ايشان کنترل کنم، می‌فرمايند لازم نيست چون دولت در دولت می‌شود، ولی حالا خودشان به اين ضرورت رسيده‌اند که تا رشته همه کارها در دست ايشان نباشد، سررشته از دستشان در می‌رود. اين را هم می‌دانم که از کانال‌های ديگری اقدام می‌کنند و بعضی چيزها را از من پنهان می‌کنند.
می‌خواستم عرض کنم تمام مسئله بر سر همين شورای فقهی است ولی موقعيت را مناسب تشخيص ندادم بخصوص اينکه قرار بود درباره انرژی هسته‌ای گزارشاتی را به عرض برسانم. مقام معظم رهبری علاقه عجيبی به انرژی هسته‌ای دارند. گزارشات را خيلی با علاقه گوش می‌کنند و تمام اخبار مربوط به آن را با دقت دنبال می‌فرمايند. گاهی هم راهنمايی‌های داهيانه‌ای می‌فرمايند که واقعا آدم تعجب می‌کند از هوش و دانايی ايشان. خداوند اين ولی فقيه را برای کشور اسلامی ما نگه دارد که بدون ايشان الان معلوم نبود در چه وضعيتی بوديم. من در افکار خودم بودم که شنيدم ايشان که هنوز از حرفهای يزدی و آقای رفسنجانی عصبانی بودند می‌فرمايند حالا اينها دست به دست هم داده‌اند تا من نه ولايت کنم نه فقاهت. عجب وقاحتی! و سه بار تکرار فرمودند گه خوردند، گه خوردند، گه خوردند، طوری که گلوی مبارک گرفت.
شام را منزل صبيه بودم و بعد هم به دوستانم سر زدم. با اينکه چندتاشان بيشتر خرجی می‌خواستند ولی در مجموع خيلی خوش گذشت. قصد دارم برای همه شان يک خانه بزرگ بسازم که هم در کنار هم باشند و هم بعدها به عنوان آثار تاريخی بماند.

۱۰ محرم ۱۴۳۰
امروز هم بعد از ظهر به حضور ولی فقيه رسيدم. چند نفر ديگر هم بودند و همه در ادای تملق بر يکديگر پيشی جستيم. چنانکه پيامبر اکرم فرموده است دروغگو دشمن خداست! باری ايام عاشوراست و مقام معظم رهبری خيلی غصه می‌خورند. بعد که تنها شديم موضوع دانشجويان را پيش کشيدند و فرمودند اين پفيوزها چه می‌خواهند؟ عرض کردم چطور مگر؟ فرمودند سرودهای ملی می‌خوانند و به ما فحش می‌دهند. عرض کردم چرا ناراحت می‌شويد؟ يک اقليتی هم کج فکر می‌کند، چه مانع دارد؟ اکثريت مردم ايران بخصوص مستضعفين شريف و نجيب هستند و شما را هم واقعا خيلی دوست می‌دارند. بعد مقدار زيادی درباره اين صحبت کرديم که فردا به کسانی که در فرودگاه‌ها جمع شده‌اند که به غزه بروند چه بگويند. امت اسلامی غيرتش از جنايات صهيونيست‌ها در غزه به جوش آمده و می‌خواهد خودش دست خالی به غزه برود و بجنگد. فرمودند خودم می‌دانم چه بگويم و بعد فرمودند حتما کمک داوطلبانه کارمندان و کارگران به مردم عزيز غزه را پيگيری کن که از حقوقشان کم شود. می‌خواستم عرض کنم هر چه هم بکنيم اين فلسطين مثل چاه ويل است و پر نمی‌شود. ولی اوقاتشان کمی تلخ بود و موقع شوخی آن هم در روز عاشورا نبود.

۱۱ محرم ۱۴۳۰
امروز قرار بود وقتی مقام معظم رهبری درباره تشکر از دانشجويان بسيجی که برای جنگيدن در غزه چند روز تحصن کرده بودند حرف بزنند من هم حضور داشته باشم. سخنان مقام معظم رهبری واقعا دلم را به درد آورد. فرمودند دست ايران تنگ است و نمی‌شود همين جوری جلوی چشم همه جانبازان اسلام را سوار هواپيما کرد و به غزه فرستاد. دانشجويان بسيجی گفتند پس لااقل حکم بفرماييد به سفارت‌ها حمله کنيم. مقام معظم رهبری انگشت مبارک دست چپشان را مثل پرستارها روی لب گذاشتند و ابروهايشان را بالا بردند. دانشجويان بسيجی هم در حالی که ناراحت به خانه‌هايشان می‌رفتند يواشکی شعار می‌دادند: نه غزه نه سفارت، اين است فرمان رهبر.
مقام معظم رهبری پيام‌شان که تمام شد آمار کسانی را که برای عمليات استشهادی اسم نوشته‌اند از من پرسيدند. عرض کردم نزديک به هفتاد هزار نفر می‌شود. فرمودند روی چند نفرشان می‌شود حساب کرد؟ عرض کردم شما خودتان می‌دانيد که ثبت نام با انتحار زمين تا آسمان فرق دارد. فرمودند بله، بهتر است از همان امتی که در منطقه حضور دارند استفاده شود، بوی خوشی از اوضاع استشمام نمی‌شود. عرض کردم ولی شنيديد که برادر چاوز سفير اسراييل را اخراج کرد؟ خنديدند و فرمودند ولی خودمانيم اين کمونيست‌ها خيلی ماتحت ما را می‌ليسند، الان بهترين موقعيت برای ارشاد امت آمريکای لاتين است، از همان زير آمريکای جهانخوار در آن نفوذ می‌کنيم. عرض کردم ولی شنيديد که قذافی زودتر از همه جنايات صهيونيست‌ها را محکوم کرد و از سازمان ملل خواست جلوی آنها را بگيرد. فرمودند باز خدا پدر اين قذافی ديوانه را بيامرزد يک حرفی زد، حالا درست است که بعضی چيزهای اتمی ما را هم لو داد. عرض کردم محمدرضای معدوم هم به قذافی می‌گفت ديوانه ولی حالا معلوم می‌شود غيرت اسلامی‌اش بيشتر از اين عربستان و مصر بی‌بخار است. فرمودند حالا که جنگ بزرگ امت اسلام در فلسطين است با صيهونيست‌ها، اين جهان اسلام يک تکان به خودش نمی‌دهد.
فکر کردم حتما باز کيهان چند روز پيش را خوانده‌اند. فضولی کرده و عرض کردم جنگ عملی غير از تبليغات و شاخ و شانه کشيدن است، می‌خواستم بگويم شعار ولی ترسيدم مقام معظم رهبری عصبانی بشوند. تا حالا هم عقيده‌ام را در اين مورد به ايشان نگفته‌ام. بعضی وقتها پس از مدتی به من می‌فرمايند حق با تو بود. واقعا که امت اسلامی ايران رهبر دورانديشی دارد. وسط صحبت غزه و قذافی بوديم که يک مرتبه فرمودند به نظر تو سال جديد را چه نامگذاری کنيم؟ خدا عمرشان بدهد هنوز چند ماه مانده به عيد به فکر نامگذاری سال جديد هستند، قرار شد استخاره کنيم.
من دوباره موضوع صحبت را به صهيونيست‌ها برگرداندم و عرض کردم ايادی ما می‌گويند اسراييلی‌ها اختراعاتی کرده‌اند که خيلی از موشک‌هايی که ما به حماس و حزب‌الله لبنان می‌دهيم جلوتر است. فرمودند، ممکن است بلوف می‌زنند. عرض کردم، ممکن است، ولی به هر صورت نمی‌دانيم خاورميانه آبستن چه حوادثی است. به ظاهر آمريکايی‌ها و روسها و اروپايی‌ها هر سه تلاش می‌کنند که صلح برقرار شود. اما ايادی ما چيزهايی می‌گويند که به دل می‌چسبد، می‌گويند روسها و اروپايی‌ها عميقا اعتقاد به اين کار ندارند زيرا پس از صلح ديگر بهانه‌ای برای بسط نفوذ آنها باقی نمی‌ماند. من به ايادی‌مان گفتم جنگ با آمريکا را هم نمی‌خواهند. ايادی ما گفتند به يک چيزی بين‌بين علاقه‌مندند. مقام معظم رهبری مثل هميشه از اين صحبت‌ها خسته شدند و مرا مرخص فرمودند. وقتی خارج می‌شدم فرمودند يادتان نرود حتما به فکر نامگذاری سال جديد باشيد.

۱۲ محرم ۱۴۳۰
بعد از ظهر حضور رسيدم. عرض کردم خطبه‌های نماز جمعه ما و ثبت‌نام‌های استشهادی انعکاس عجيبی در مردم و دنيا کرده. يک عده باور کرده‌اند يک عده هم از قدرت عجيب دستگاه ولايت فقيهی ما ماست‌ها را کيسه کرده‌اند، حتی می‌گويند مقاومت مردم فلسطين را ما هدايت می‌کنيم. مقام معظم رهبری خنديدند، فرمودند اين قسمت که مهمل است ولی شما تأييد بکنيد! چه بهتر که قدرت ما هم مثل قدرت سابق انگليسی‌ها افسانه‌ای بشود. عرض کردم همه اينها درست، ولی مقام معظم رهبری بايد اجازه بفرمايند من در حفاظت خود شما تجديد نظر بکنم. شما صد در صد اسير پاسداران محافظ خود هستيد. درست است که طرف اعتماد هستند، ولی دنيا از حادثه خالی نيست، به علاوه مگر دست‌تان از بمبی که بغل گوشتان با وجود همين پاسداران محافظ منفجر شد، آسيب نديد؟ باز مهاجه ما شروع شد. يک ساعت حرف زديم، مقام معظم ولايت فقيه نمی‌خواهند به روی خودشان بياورند که دستگاهی را که خودشان در به وجود آوردنش نقش مهم داشته‌اند، ممکن است احيانا طرف اعتماد نباشد. به هر حال من آنقدر عصبانی شدم که بالاخره اجازه دادند لااقل غير از دستگاه‌‌های اطلاعاتی سپاه، من خودم توسط واواک، پاسداران محافظ را خيلی محرمانه تحت نظر بگيرم. شکر الله را به جای آوردم و عرض کردم که اقدام خواهم کرد. مقام معظم رهبری هم اين شعر قشنگ دهاتی را برايم خواندند:
من خودم يک تن و دشمن ز هزار افزون است!
عرض کردم باک نداشته باشيد، آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ در حالی که مرا با دست چپ مرخص می‌فرمودند، فرمودند حتما تحقيق کنيد ببينيد اين پفيوزهايی که شلوغ می‌کنند چه می‌خواهند؟ به مسئولان بگوييد موضوع سفارت‌ها را فعلا فراموش کنند.
خدا اين رهبر را برای امت اسلامی ما حفظ کند. حتی يک روز هم استراحت ندارند. اين هم از روز جمعه ما. قريب دو ساعت در حضور بودم. صحبت‌های بسيار عالی فرمودند.

يادداشت‌های هفته آينده را شنبه آينده خواهيد خواند.

-------------------------------------------------------------
يادداشت‌های پيش:
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081775.php
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081668.php





















Copyright: gooya.com 2016