بختيار: اسطوره و واقعيت، هدف از کودتای نوژه (بخش دوم)، محمود دلخواسته
نقش فعالانه بختيار در جريان کودتای نوژه، يعنی جريانی که به خوبی بهانه به دست روحانيت خشونت گرا داد تا کمر ارتش ايران را بشکند، نخستين اقدام وی پس از پيروزی انقلاب و اقامت در پاريس محسوب می شود. به دنبال همين کودتا بود که او به ترغيب صدام حسين به حمله به ايران پرداخت و در واقع با اين کارش با تنزل از مؤلفه های ايرانيت و اصول وطن خواهی که در بخش اول ذکر کرديم سبری به شدت انحطاطی پيدا کرد و وارد منفی ترين فاز زندگی سياسی خود شد
m_delkhasteh@yahoo.co.uk
۷. زندگی پس از انقلاب
با شکست آقای بختيار و هويزر در اجرای کودتا و پيروزی اولين مرحله انقلاب که همان سرنگونی نظام سلطنت بود (۱) آقای بختيار به مخفيگاه رفته و سپس از ايران خارج می شود. وی پاريس را محل تبعيد خود بر می گزيند. در اينجاست که زندگی جنجالی آقای بختيار و ارتباط گيريش با صدام حسين و ديگر شيخ نشينهای عرب آغاز و با دول غربی، به خصوص انگلستان و آمريکا، همراه می شود. همانگونه که خواهيم ديد نقش فعالانه بختيار در جريان کودتای نوژه، يعنی جريانی که به خوبی بهانه به دست روحانيت خشونت گرا داد تا کمر ارتش ايران را بشکند، نخستين اقدام وی پس از پيروزی انقلاب و اقامت در پاريس محسوب می شود. به دنبال همين کودتا بود که او به ترغيب صدام حسين به حمله به ايران پرداخت و در واقع با اين کارش با تنزل از مؤلفه های ايرانيت و اصول وطن خواهی که در بخش اول ذکر کرديم سبری به شدت انحطاطی پيدا کرد و وارد منفی ترين فاز زندگی سياسی خود شد.
۸. چرايی کودتای نوژه و نقش بختيار
بعد از پيروزی انقلاب، با نخستين نقض عهدی که از سوی آقای خمينی صورت گرفت، به اين معنا که حاکمان شرع وی، با نظاميان رژيم پيشين، خشونت را رويه کردند، عهدشکنی در برابر ملتی که به نحوی تاريخی برای استقلال و آزادی خويش برخاسته بودند رويه شد. اما در اين موضوع، خود آقای خمينی بيش از همه مقصر است زيرا او که پيش از پيروزی انقلاب تعهد کرده بود با نظاميان برخورد قهرآميز نخواهد داشت به سرعت اين قولش ا از ياد برد و به جان ارتش افتاد. در زير به عين متن تعهد آقای خمينی در برابر ارتش توجه کنيم، تا به عمق بی اعتقادی او نسبت به تعهدات، حتی نسبت به ارزشهای دينی، (مانند قاعده آمره اوفوا بالعهود/ به عهد خود وفا کنيد) پی ببريم: (۲)
آقای خمينی هنوز چند روز از پيروزی مرحله اول انقلاب نگذشته بود که با دستور اعدام برق آسای تنی چند از فرماندهان، نقض عهد را آغاز و بعد به بهانه کودتا رويه قهر و خشونت را به حدی گسترش داد که بسياری از افسران و نيز درجه داران به جوخه های اعدام سپرده شدند. بر اثر اين روش قهر آميز، روحيه ارتشی را که تا آستانه پيرزوی انقلاب بر خود مجاز نديد در برابر ملت بايستد و جوی خون راه بياندازد، دستخوش نابودی ساخت. از طرف ديگر، نيروهای چپ استالينی، که در جهان مجازی ذهنی اشان، خود را لنين ايران می دانستند و هنوز در فرهنگ چگوارايی زندگی و در پی تکرار انقلاب اکتبر ايرانی بودند، جنگ مسلحانه را در نواحی مختلف ايران، به خصوص کردستان، آغاز کردند تا از موقعيتی که به سبب از هم پاشيدگی ارتش ايجاد شده بود، به انقلاب اکتبر خيالی اشان واقعيت ببخشند. و اين حوادث تند خشونت گرايانه در حالی رخ می داد که فدائيان و مجاهدين خلق فرياد انحلال ارتش را سر داده بودند و در دانشگاهها طنين فرياد «ارتش ضد خلقی منحل بايد گردد» همه جا را پرکرده بود و از سوی ديگر، رهبران حزب جمهوری در داخل شورای انقلاب نيز به چنين نظری رسيده بودند که انحلال ارتش لازم است. درست در همين اوضاع و احوال است که آقای بختيار هم در هنگام خروج از ايران و حتی قبل از ورودش به پاريس، با صدام ارتباط برقرار می کند. با اين استدلال که «تنها راه رهايی جنگ مسلحانه» می باشد!
صدام نيز بعد از اينکه سعی اوليه اش برای عادی کردن روابط با آقای خمينی به نتيجه نرسيد، تصميم بر حمايت از آقای بختيار و سازمان سياسی- نظامی وی گرفت. پس از آن بود که آقای ايرج پزشکزاد، نويسنده معروف رمان دائی جان ناپلئون، دکتر جنتی عطايی و منوچهر آريانا و همچنين سيروس آموزگار، وزير اطلاعات کابينه بختيار، برای فعال کردن راديوی بختيار که صدام در اختيار بختيار گذاشته بود، وارد بغداد شدند. (۳)
۹. چرا کودتای نوژه محکوم به شکست بود؟
گروه بختيار در همان حال که از امکانات تبليغاتی دولت صدام برای براندازی استفاده می کرد، متوسل به حرکتهای مسلحانه نيز می شد. به اين گزارشها توجه کنيد:
«طبق نوشته روزنامه لوموند، سرويسهای اطلاعاتی امريکا تاکيد کردند که حکومت بغداد به گروههای نظامی اجازه داده که در خاک عراق برای سرنگونی رژيم ايران تشکيل شوند. اکثر اين گروهها وابسته به شاهپور بختيار هستند.» (۴) و کماندوهای ايرانی طرفدار بختيار که از عربها و کردها در عراق تشکيل شده اند، عمليات خرابکاری در ايران را انجام می دهند. اين کماندوها به موازات نيروهای ژنرال اويسی عمل می کنند. اما به قول يکی از نزديکان شاهپور بختيار، بين دو گروه عملا همکاری وجود ندارد. شاهپور بختيار يکسال اخير چندين بار به عراق مسافرت کرده و يک ايستگاه راديويی در آنجا تشکيل داده است.» (۵) و يا «شاهپور بختيار در مصاحبه با راديو فرانسه اعلام کرد که عراقی ها از انجا که منافع مشترک داريم به من کمک می کنند. شاهپور بختيار از عراقی ها که بر خلاف شيخ نشينها عليه رژيم ايران موضع گرفته اند تجليل کرد.» (۶) و يا «روزنامه عراقی البعث ارگان حزب بعث برای اولين بار به طور علنی از تشکيل نهضت مقاومت ملی بختيار دفاع کرد. ناظران بر اين باورند که اهميت داده شده به گفته های شاهپور بختيار در باره سرنگونی رژيم خمينی غير معمول است» (۷)
با وجود فعاليتهای مسلحانه گروههای وابسته به بختيار، اويسی وهمکارانشان، مشخص بود که سرنگونی رژيم خمينی با اين گونه حرکتهای ايذايی امکان ندارد. از راه حرکت مردمی نيز امکان نداشت زيرا هنوز جنبه های دموکراتيک انقلاب تا حد زيادی بر جنبه های استبدادی قالب بود و بنا بر اين هنوز اکثريت مردم، نظام را قابل دفاع می ديدند. برای مثال، آقای خمينی در سعی اوليه اش برای اجباری کردن حجاب با شکست روبرو شده بود. در بهمن ۵۹ بنی صدر درتنها انتخابات کاملا دموکراتيک رژيم ( به دليل آنکه تا آن زمان نظارت استصوابی وجود نداشت) با کسب بيش از ۷۶% آرای ملت، شکست سنگينی بر حزب جمهوری وارد کرده و بر محبوبيتش روز به روز افزوده می شد. (۸) در اين شرايط طبيعی بود که حرکات مسلحانه بر ضد رژيم انقلابی، به شکست بينجامد. تا جايی که در واکنش به همين واقعيت، سازمان فدائيان خلق به دو گروه اکثريت و اقليت تقسيم شده و اکثريت دست از مبارزه مسلحانه کشيد. حزب کومه له و دموکرات کردستان نيز به رئيس جمهوری مراجعه و پيشنهاد کرده بودند در صورتی که خمينی عفو عمومی بدهد اسلحه را زمين خواهند گذاشت. (۹) وضعيت اقتصادی هم با وجود محاصره اقتصادی، رو به بهبودی گذاشت (۱۰) و حزب جمهوری در حالت دفاعی قرار گرفت تا جايی که رهبران آن (آقای بهشتی و رفسنجانی) به قصد تحريک آقای خمينی و با لحنی انتقادآميز و تا حدی تهديدآميز مبنی بر اين که چرا آنها را در برابر بنی صدر تنها گذاشته است، عاجزانه به او نامه نوشتند. (۱۱) با توجه به اين امور واقع است که می توان متوجه شد، چرا برای بختيار، بنی صدر که تا ديروز «دوست مبارز» بود و در تمام دوران رياست جمهوری اش هيچ گاه در دفاع از آزاديها و استقلال وطن، از قول و فعل، بازنماند، در دوران رياست جمهوريش، خطری بزرگ تر از خمينی گشت؟
تحليل اين قلم اين است که کجراهه ضد وطنی ای که بختيار در آن افتاده بود، توسل جستن به نيروی خارجی را در نظرش خواه ناخواه موجه جلوه می داد. زيرا وی در هوای قدرت تصور می کرد در آن شرايط جز از طريق عراق نمی تواند به قدرت بازگردد. البته ايران-گيتيهای داخل حزب جمهوری در شرايطی که بحران گروگانگيری را به خصوص از طريق طولانی کردن آن وسيله استقرار سلطه خويش تلقی می کردند و نيز با توجه به محاصره اقتصادی، زمينه بين المللی برای اين تجاوز را فراهم آورده بودند. اين مسئله يکبار ديگر نشان می دهد که بيگانه بدون همدست داخلی نمی تواند در ايران زمين نقش بازی کند. صدام بايد مطمئن می شد که در صورت حمله، مقاومتی منسجم و سازمان يافته در برابر او وجود نخواهد داشت. زمينگير شدن بيشتر واحدهای ارتش در کردستان و روحيه پايين نظاميان از چشم صدام پوشيده نبود، ولی چون می دانست که هنوز نيروی هوايی تا حد زيادی توانايی رزمی خود را حفظ کرده می خواست اين مانع نيز به گونه ای تا قبل از حمله از پيش پايش برداشته شود. در اين فضاست که طرح کودتای نوژه ريخته می شود. اما گويی اصلاً به ذهن قدرت طلبان طراح آن نمی رسيد که کودتا در آن شرايط انقلابی و در حالی که صدها هزار اسلحه هنوز در دست مردم بود، کمترين امکان پيروزی را هم نداشت و بختی برای برقراری نظم آهنين مطلوب کودتاچيان نمی توانست وجود داشته باشد. اصولاً در کودتای نظامی، هميشه نقش اول را نيروی زمينی و بخصوص نيروی زره ای بازی می کند. نيروی هوايی در اين گونه کودتاها يا نقشی ندارد و يا نقش حاشيه ای و حمايتی را بر عهده می گيرد. ولی در طرح اين کودتا وظيفه اصلی را بر عهده نيروی هوايی گذاشته بودند.
حکومت صدام ده ميليون دلار در اختيار آقای بختيار می گذارد (۱۲) تا گروهش طرح کودتا را که نقطه ثقلش در نيروی هوايی بود، برعهده بگيرد. البته به غير از کمک مالی، عراق حمايت و پشتيبانی لجيستيک و سياسی از طرح را نيز پذيرفته بود. صدام قول داده بود که فورا بعد از کودتا دولت جديد را به رسميت بشناسد و از ديگر کشورهای عربی بخواهد اينکار را بکنند. در برابر، دولت عراق از بختيار خواسته بود که کليه جزئيات طرح کودتای نوژه را در اختيارش قرار دهد. در ديدار برادر صدام با بختيار در محل اقامت بختيار، طرح کامل کودتا در اختيار رژيم عراق قرار می گيرد. وقتی عراق اسامی تک تک افسران شرکت کننده در کودتا را از بختيار می خواهد که اين کار با مخالفت سرگرد خلبان نصير خانی مواجه می شود:
«سرگرد خلبان فرهاد نصيرخانی که در اين ملاقات حضور داشت مخالفت خود را با دادن اسامی افسران به عراق اعلام می کند. او در سال ۱۹۹۲ جزئيات اين ملاقات را تشريح کرد. اين عمليات که در کمال سهل انگاری و ساده نگری تدارک شده بود و يک ماجراجويی بيش نبود به شکست کامل انجاميد.» (۱۳)
حال سئوال اين است که چرا اين کودتا با وجود شرکت فعال بهترين ژنرالهای شاه در کمال سهل انگاری و ساده انگاری تدارک ديده شد؟ می دانيم که رژيم بعث عراق نيز در ايجاد کودتاهای نظامی از تجربه بسياری برخوردار بود. چگونه است که با وجود همکاری نزديک عراق، متخصصانشان متوجه اين سهل انگاری شگرف در طرح و سازماندهی کودتا نشدند؟ سهل انگاری در جريان کودتا تا آن حد بود که مذاکره در رابطه با کودتای نوژه نه به طور محرمانه و مخفی که به صورتی باز و از طريق تلفنی بين المللی صورت می گرفت و تيمسار پاليزبان و منوچهر آريانا مستقيماً با فرماندهی نوژه از طريق تلفن تماس برقرار کرده بودند. (۱۴)
بنی صدر که در آن زمان در متن اين وقايع قرار داشت از آغاز بر اين نظر بود که کودتايی که اصلاً امکان پيروزی نداشت و مرکز ثقل آن در نيروی هوايی قرار داشت به قصد از بين بردن تنها نيرويی بود که می توانست در برابر حمله عراق مقاومتی موثر از خود نشان دهد. (۱۵) درست بعد از شکست کودتا بود که خمينی دادگاه انقلاب را به جان نيروی هوايی انداخت و دستور قتل عام بسياری از بهترين نيروهای آن را اينگونه صادر کرد:
«تمام اينها بر حسب حکم قرآن حکمشان قتل است؛ بلااستثنا، يک استثنا درش نيست، هيچ کس حق ندارد که يک نفری را عفو کند... اينها به حکم اسلام و به حکم قرآن فاسد و افسد هستند و درباره اينها چهار حکم در قرآن است که از همه کوچکتر اعدام است.» (۱۶)
در نتيجه اين حکم، صدها نفر نظامی به جوخه های اعدام سپرده شدند وبسياری ديگرمنتظر در صف اعدام قرار داشتند که اگر نبود دخالت مستقيم بنی صدر تعداد اعدام شدگان بسيار بيشتر می شد.
در نتيجه اين شبه کودتا، صدام آنقدر به پيروزی در حمله مطمئن شده بود که بيش از هزار خبرنگار به بصره دعوت کرده بود که از آنجا به اهواز ببرد و جشن پيروزی بگيرد. البته اين خوشبينی او چندان بی مورد هم نبود. در انزوای سياسی ايران، عراق حمايت آمريکا و انگليس را بدست آورده بود و به قول حامد الجبوری، وزير امور رياست جمهوری و امور خارجی و فرهنگ عراق در زمان حسن البکر و صدام حسين که اخيرا در مصاحبه با تلويزيون الجزيره تصريح کرده است، جورج براون، وزير امور خارجه انگلستان در زمان حزب کارگر، شاهپور بختيار و تيمسارنصيری (که اويسی صحيح است) در جلسه ای اين پيام را به صدام دادند که بهترين وقت برای حمله به ايران است. (۱۷)
بی شک تلقينات بختيار، اويسی، جورج براون و ديگران، و اينکه نيروی هوايی بعد از کودتای نوژه و اعدام افسران زمين گير شده بود، صدام و اطرافيانش را به اين نتيجه رسانده بود که حمله به ايران کاری تفريحی است:
«در اين جلسات همه کسانی که با صدام ملاقات می کردند تاکيد داشتند که ايران در آستانه فروپاشی است و ارتش اين کشور متلاشی شده و نيروی هوايی اين کشور به علت اعدام افسرانش زمين گير شده است. همه آنها به گونه ای صحبت می کردند که گويا عمليات نظامی در ايران صرفا تفريح است و همين مسئله صدام را به آغاز جنگ با ايران تشويق می کرد.» (۱۸)
***
۱- در مورد اينکه پايان هر حرکت انقلابی در چه نقطه ای است، بحثهای گوناگون و متفاوتی بين متخصصان تاريخ انقلابات اجتماعی وجود دارد. برای مثال در مورد انقلاب فرانسه فرانسيس فورت نشان می دهد که بعضی از متخصصان انقلاب فرانسه پايان آن را ۱۷۸۹، سرنگون کردن سلطنت بوربونها می دانند، بعضی ديگر ۱۷۹۴ يعنی زمانی که روبسپير اعدام شد را به پايان انقلاب تلقی می کنند و بعضی ديگر ۱۸۱۵، ۱۸۳۰، ۱۸۴۸، ۱۸۵۱ و ۱۸۷۰ را زمان پايان انقلاب می دانند و بعضی ديگر ۱۹۷۰ را زيرا که در اين زمان گفتمان چپ و راست در مورد عدالت و آزادی به يکديگر نزديک شد. رک؛
Francois Furet, Interpreting the French Revolution, transl. by Elborg Forster (Cambridge: Cambridge University Press, 1981), p. 3.
در مورد پايان تاريخ انقلاب ايران هنوز بسيار زود است سخن گفتن از آن. ولی اگر انقلاب را در انديشه راهنما ونيز اهداف انقلاب، که همان آزادی، استقلال و اسلامی که بيانگر مردم سالاری، عدالت و استقلال باشد،درک کنيم بايد گفت که سخن گفتن از پايان انقلاب نشانه از ادامه عدم آگاهی از مکانيسم و طبيعت انقلاب است.
۲- در اين نامه که در پاريس توسط آقای خمينی نوشته شد واز طريق آقای داريوش فروهر به فرماندهان نظامی در ايران رسانده شد تلويحا قول داده بود که نظاميان در صورت همکاری با انقلابيان، که همين گونه هم شد، مجازات نخواهند شد. آقای بنی صدر کپی نامه را در اختيار نويسنده قرار دادند.
۳- ب. کيا، ارتش تاريکی، مرکز ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۷۶، ص ۱۳۱. در مورد اين منبع بايد اين نکته ذکر شود که نويسنده کتاب که با نام مستعار ذکر شده است به احتمال قريب به يقين يکی از همکاران نزديک بختيار می بوده است. در اين هم شک نيست که نويسنده برای آنکه اجازه چاپ بگيرد مجبور شده که برای راضی کردن رژيم به چاپ کتاب چند مطلب غير واقعی و باب طبع رژيم را در کتابش ذکر کند (برای نمونه کتاب به همکاری مجاهدين و بختيار اشاره می کند، در حالی که مجاهدين وبختيار رقيب يکديگر بوده و در جذب کمک های مالی –سياسی صدام رقابت می کردند نه همکاری) اين مطالب از اهميت کتاب کاسته است. به همين علت سعی در استفاده حداقل از کتاب شده ونيز در جاهايی که از کتاب استفاده شده، صحت اطلاعات در آن صريحا و يا تلويحا از طريق منابع ديگر تاييد شده است.
۴- آژانس فرانس پرس AFP آوريل ۱۹۸۰
۵- آژانس فرانس پرس AFP ۱۹ ژوئن ۱۹۸۰
۶- آژانس فرانس پرس AFP ۸ جولای ۱۹۸۰
۷- آژانس فرانس پرس AFP ۹ اکتبر ۱۹۸۰
۸- مصاحبه نويسنده با احمد سلامتيان، پاريس ۲۰ ماه می ۲۰۰۵. آقای سلامتيان مسئوليت تبليغات برای کانديداتوری بنی صدر را بر عهده داشت ونيز تا قبل از انتخاب شدن به عنوان نماينده اول اصفهان، مسئوليت مرکز سنجش افکار بر عهده ايشان بود.
۹- به اهتمام فيروزه بنی صدر؛ نامه ها به آقای خمينی و ديگران، انتشارات انقلاب اسلامی، فرانکفورت ۱۳۸۵، ص ۱۲۴
۱۰- برای نمونه مصرف سرانه نان در اين دوران از ۶۰۰ گرم به ۴۵۰ گرم کاهش پيداکرد، چه برای اولين بار متوسط خانواده ايرانی توانست از مواد غذايی گرانتر برای تغذيه خود استفاده کند. به نقل از انقلاب اسلامی، مرداد ۱۳۸۲
انقلاب اسلامی۴-۷ July 2004 [۱۳-۱۶ مرداد ۱۳۸۲].
۱۱- هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، موسسه فرهنگی هنری طاهر، تهران ۱۳۷۸، ص ۱۳
۱۲- برای اطلاعات تفصيلی نگاه کنيد به کتاب ژان ايو اپرون و ژان نوئل تورنيه در باره قتل شاهپور بختيار. اين دو خبرنگار پس از يک تحقيق مستند و مشروح در کتاب خود بسياری از سياستهای بختيار و چگونگی سو قصد به او و بالاخره ماجرای کامل قتل فجيع او را در اين کتاب مفصلا گزارش داده اند؛
Enquete sur l’assassinat de Chapour Bakhtiar, Jean-Yves Chaperon and Jean-Noel Tournier, Edition n° 1 Paris 1992
۱۳- گفتگو با سرگرد خلبان فرهاد نصيرخانی، روزنامه پرتو ايران، شماره ۳۴، ۱۹ ژانويه ۱۹۹۲
۱۴- ب. کيا، همان، ص ۱۳۱
۱۵- مصاحبه نويسنده با بنی صدر، ۲۱ ژوئن ۲۰۰۵ برابر با ۳۱ خرداد ۱۳۸۴- پاريس
۱۶- صحيفه نور، ج ۱۲، تهران ۱۳۷۸، ص ۲۵۲
۱۷- تلويزيون الجزيره ۲۵ جولای ۲۰۰۸ (۵ تير ۱۳۸۷). در نشانی زير هم در دسترس است:
http://uk.youtube.com/watch?v=BPKkaZ7ysD4&feature=related
به احتمال قريب به يقين، منظور او نه تيمسار نصيری (که وی در روزهای اول انقلاب بدون محاکمه اعدام شد) بلکه تيمسار اويسی بوده که رهبری گروهی از نظاميان سابق را برای عمليات مسلحانه در عراق بر ضد ايران بر عهده گرفته بود.
ديگر اينکه قول الجبوری تأييد شهادت آلن کلارک، وزير دفاع مارگارت تاچر است که در دادگاه ماتريکس چرچيل و در دفاع از فروش اسلحه به طرفين جنگ عراق و ايران صريحاً اعلام کرد که « ادامه جنگ ايران و عراق در نفع عظيم غرب بود».
قسمتی از مصاحبه: حامد الجبوری: نعم، الحقيقة قبل بدء الحرب أيضا وقبل هذه فترة التمهيد لها وما تتحدث فيه أکثر من مرة رئيس الأرکان أمام اجتماع مجلس الوزراء أنا کنت أحضر جانبا من اللقاءات کانت تجری مع الرئيس، جورج براون وزير خارجیة سابق فی بريطانيا، شهبور بختيار کان فی باريس حينها..
أحمد منصور: رئيس وزراء إيرانی سابق.
حامد الجبوری: نعم، وأعتقد جنرال إيرانی طبعا أيضا کان فی باريس فی حينها کان لاجئا فی باريس، أعتقد جنرال نصيری أو ما أتذکر أتصور ربما جنرال نصيری، إی نعم نصيری أعتقد، علی کل حال جنرال إيرانی لاجئ فی فرنسا. الأحاديث اللی سمعتها فی اللقاءات اللی أنا حضرتها شخصيا..
۱۸- تلويزيون الجزيره ۲۵ جولای ۲۰۰۸ (۵ تير ۱۳۸۷)