پنجشنبه 20 فروردین 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پاسخ به نوشتار ف. م. سخن در مورد جنبش ملی ماهستيم، پريش پاهکين

می گويند شوخی و مطايبه عناصری هستند که در ادبيات از آن ها برای ايجاد نشاط و خنده در خواننده استفاده می شود .طنز و شوخی گاه تنها برای خنده و سرگرمی است (به نقل از فرويد) و گاه هدف خاصی را در نظر دارد و در آن طعنه و تعريضی نهفته است .در ادبيات ما عقلا و بهلول ها و افراد خردمند در جواب شاهان و بزرگان نکته يی در کار می کردند و با حاضر جوابی خود، باعث تنبه می شدند و گاهی خود يا ديگران را از مرگ می رهاندند. با اين تعريفها از قالب طنز در ادبيات که شناخته شده ترين تعريفهاست ،نوشتار جناب ف.م .سخن نه طنز است نه هزل است نه شوخی است نه کمدی نه اسباب نشاط است و نه مطايبه و نه چيز ديگر.اين نوشته تراوشات ذهنی است که خواسته در قالب لطيفه ای توهين آميز باور مردمان بيشماری را به مسخره بگيرد .



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به راستی از ديدگاه ايشان جايگاه راستين طنز سياسی در جامعه ما چيست؟ آيا قلقلک دادن ارواح به قصد آگاه کردن شادمانه ی آنها از موضوعی ويژه است يا تصوير هنریِ اجتماعِ نقيضين يا انتقادی که به صورت خنده آور و مضحک بيان می شود ؟يا اينکه اصولا شعری است در نکوهش شرارت يا بلاهت که هدف راستينش اصلاح پليدی هاست ؟ نوشته ايشان که در هيچ يک از اين قالبها نمی گنجد و يا در اصول بر پايه هيچ کدام از طبقه بنديهای طنز يا هجو نيست ! در اين که پيشينه قلم زدن جناب ف.م.سخن در کار طنز و هجو است شايد شکی نباشد اما اينکه جنبش ملی مردم ايران اساسا دستمايه ای برای طنز يا هجو باشد جای بسی شگفتی است ! بايد از ايشان پرسيد آيا شيوه نوينی در ادبيات ملل اختراع کرده اند که ساز و کارش توهين به حرکتهای آزادی خواهانه مردم است؟! آن هم مردمی که در کشوری ديکتاتور زده ، پس از ۳۰ سال سر از يوغ استبداد مطلق برکشيده و سخن از بودن خود گفته اند؟ نوع نوشتار ايشان و بالاتر از آن شيوه نگاه ايشان نشان می دهد که آن چه مورد نظر شان بوده است تنها نگاهی هجو آميز به "جنبش ملی مردمی ما هستيم " نبوده و نيست .ايشان نويسنده ای است که دغدغه اجتماع دارد اما از جنبشی اجتماعی که از ماهها پيش در متن جامعه پديد آمده بی خبر است و در روزهای تعطيل نوروزی - که برخی از کوشندگان اين جنبش در زندان بودند و گروهی ديگر ، از هر شيوه ای برای بيان اعتراضات خود بهره برداری می کردند – با آسودگی خاطر به تماشای ماهواره نشسته و از وجود چنين جنبشی خبردار شده و چنان در خيالات و سوداهای نوروزی خود غوطه وربوده که می نويسد : "بديهی ست هر ايرانی در هر جای دنيا که باشد می تواند جنبشی به راه اندازد و مردم را به تحرک وادارد. مثلا کسی مثل هخا، جنبشی به راه می اندازد و چند صد و بل که چند هزار نفر را به خيابان می کشد تا او به عنوان رهبری شجاع و دلاور به ايران باز گردد و مردم خوشبخت شوند. يا آقای شهرام همايون جنبشی به راه می اندازد و جوانان را به نصب پرچم ِ شير و خورشيدْ نشان و نوشتن شعار "ما هستيم" بر در و ديوار تشويق می کند تا حکومت اسلامی با اين جنبش سرنگون شود و حکومتِ نمی دانم چی‌چی بر سر کار بيايد."
جناب نويسنده، نخست ناگزيرم بگويم تعهد و رسالت قلم به ميهن و مردمش بسيار فراتر از اينهاست که بخواهيم با نگاهی کوته بينانه همان حرف های کوچه و بازاری و گاه ساخته دست حکومت را به خورد اجتماع بدهيم و دوم آن که دست کم برای نوشتن يک توهين نامه نيزلازم است کمی مطالعه کنيم تا نارسايی قلممان مايه خجالت اهل قلم نشود . شما در جملات خود دانسته يا نادانسته پرچم سه رنگ شير و خورشيد نشان و شعار "ما هستيم" را به عنوان نمادهای مخالفت با جمهوری اسلامی به رسميت می شناسيد - و اين خود نشان دهنده نکته ظريفی است که جنبش ملی ما هستيم بر پايه آن بنا شده است- بی انصافی است که بخواهيم ۱۴ عمليات قهرمانانه نصب پرچم شير و خورشيد در شهرهای ايران و شعار نويسی های گسترده بر در و ديوار شهر و روستای ايران که تلاش جوانان به پا خاسته ميهن در اعتراض به وضع موجود است را تا بدين پايه خوار و بی مايه سازيم و آن را تنها نشانه آلت دست شدن و دنباله روی کورکورانه بدانيم .چگونه است که يک نويسنده ژانر اجتماعی اين همه بالندگی و شعور سياسی و فرهنگی ايرانيان را به چشم نمی بيند!؟ پرسش اين است که آيا نويسنده قصد داشته حکومت اسلامی را اسباب طنز خود قرار دهد يا جنبشی همه گير و مردمی را که همه معادلات حکومتی را بر هم زده بازيچه و آلت دست بنامد ؟چگونه است که با زبان طنز از استراتژی جنبش زايی سخن می گويد و اين سان بی پرده هواداران جنبش را "عقب مانده ذهنی"،"دنباله رو" ، "بی هدف " "ابزار ،وسيله، آلت دست و عروسکهای خيمه شب بازی" خطاب می کند. اينجاست که بايد بی طرفان را به داوری فرا خواند تا داوری کنند کجای اين زبان توهين آميز شما را می توان طنز دانست ؟
در جای ديگر قديمی ترين و بی خطر ترين شيوه اعتراض مسالمت آميز مدنی يعنی شعار نويسی را "در و ديوار سياه کردن " می خواند و گرد آوری وجوه مردمی که در همه جای جهان و برای پيشبرد همه امور غير انتفاعی و غير دولتی امری پذيرفته شده است را "خالی کردن جيب مردم "می نامد و معلوم نيست حاتم بخشی حکومت ولايت فقيه به کور و کچلهای شاخ آفريقا تامنتها اليه خاور دور و آمريکای لاتين و يا گم و.گور شدن ميلياردها دلار ناقابل از ثروت ملی ايرانيان و تا مغز استخوان فرو رفتن حکومت مافيايی در فساد و بی و سرو سامانی در قاموس ايشان چه معنايی دارد؟ آيا اين زبان به اصطلاح طنز که در بر دارنده هيچ انتقاد سازنده ای هم نيست با زبان بدترين تند گويان حکومت اسلامی يکسان نيست ؟ نوشته ايشان تکرار همان حرفهای کليشه ای است که بارها و بارها از زبان بدخواهان حرکتهای آزاديخواهانه مردم ايران در طول ۳۰ سال گذشته شنيده ايم.
جناب ف.م.سخن با گراميداشت حريم قلم و با احترام به ديدگاه شما بايد بگويم مگر برای لطيفه ساختن و اسباب خنده و استهزا و ريشخند فراهم آوردن ، موضوع کم آورده ايد که چنين موضوعی را برگزيده و مانند سريالهای صدا و سيمای جمهوری اسلامی ادامه اش را هم قصد داريد بنويسيد! بد نيست به آگاهی جنابعالی برسانم که جنبش ملی ما هستيم جنبشی فرهنگی، اجتماعی ، مسالمت آميز ، مبتنی بر نفی خشونت برخاسته از متن جامعه ايران و جنبشی برای گرامی داشتن مليت ايرانی است که نه برپايه شور انقلابی – آن گونه که ۳۰ سال پيش شما داشتيد - بلکه با تکيه بر شعور ملی شکل گرفته و آمده است تا برای هميشه و برای جاودان ماندن ايران و ايرانی بپايد . مليت ايرانی و شعور ايرانيان به پا خاسته ای که دل در گرو کاری بزرگ دارند جا برای انتقاد سازنده دارد اما دستمايه برای ريشخند و جايی برای اهانت نيست.

پريش پاهکين





















Copyright: gooya.com 2016